به گزارش مشرق به نقل از فارس، نصری الصایغ تحلیلگر عرب در مقالهای انتقادی از عربستان و سیاست این کشور در حمایت از شورشیان مسلح در سوریه، تاکید کرد که عربستان میخواهد سوریه را به کوزوو اعراب تبدیل کند.
الصایغ نوشت: عربستان دایهدار جنگ شده است. چه زمانی این کشور چنین داعیهای داشته است. سوالی که در اینجا مطرح است این است که چرا عربستان هر روز از تجهیز مخالفان سوریه به سلاح دم میزند؟ مملکت سعودی که [سران آن] پیر و فرتوت شدهاند و نفت و پول و تنفر دارند، هدفشان از ورود به یک جنگ چیست؟
نویسنده گزارش افزود: کمتر کسی است که معتقد باشد، عربستان نقشی در دموکراسی دارد. اگر ستوننویسهای روزنامهها خلاف این را بگویند، دروغ گفتهاند. کسانی که دائما در شبکههای ماهوارهای که محل نزاع و تحریک دیگران شده است، ادعای آزادی دارند، بیش از همه دروغ میگویند. در تاریخ عربستان سعودی هیچ سابقهای از آزادی وجود ندارد؛ از اول تا آخر آن و نه در رفتار هیچ یک از افراد خاندان آن از اجداد گرفته تا نوادگان امروز که تعدادشان هزاران نفر است به نظر نمیرسد که در این کشور ملتی هم زندگی میکند. این کشور، کشور سلطه بر قدرت و پول و مردم و جان و مال دیگران با نگهبانی سختگیرانه سگهای پاسبان است که با با تجهیزات و ابزار و متعلقاتش با ارقام نجومی خریداری میشود. آن هم از کشورهایی که جنگها را آنان افروختهاند و اشغالگریها کار آنان است و همزمان مکدونالد و مک داگلاس هم میفروشند.
بنابراین عربستان بر عرش قدرت خود نگران است و دچار ترسی دیوانهکننده و ممتد شده تا جایی که وارد جنگ علیه سوریه شده آنهم با بهانهای سخیف، یعنی دفاع از انقلاب سوریه و حمایت از دموکراسی و متوقف کردن ماشین کشتاری که میگوید نظام سوریه دارد و با این ماشین استبداد خود را نشان داده است.
الصایغ با طرح این پرسش که «عربستان سعودی چه میخواهد و عنوان جنگش با سوریه چیست؟»، نوشت: قبل از پاسخ دادن به این سوال باید صورت مسئله را درست کرد. پس از شکست اعراب [و اشغال قدس] و افول دوران مصر، و قدرتمند شدن تاجران شکست و ناکامی، در رسانهها اینگونه تبلیغ شد که عربستان، مملکت «حکمت» و «عقل» است که تقیه در سیاست و قبضه امینی پنهان را بر برتری امنیتی و مباهات به سرکوب را که دو صفت جداییناپذیر از جمهوریهای دیکتاتوری استبدادی است، ترجیح میدهد در حالی که این کشور خوب میداند چگونه [رشوه و] هدایایی بدهد تا جماعتها، احزاب، شرکتها و رسانهها و دفاتر مشاورهای بینالمللی و مراکز برنامهریزی راهبردی منطقهای و بینالمللی را بخرد و در تطمیع «لابی»های نفوذ بینالمللی با هر هزینهای که داشته باشد، شرکت کند. وجهه محرمانه، پنهان است و فقط اصحاب معرفت و افراد باهوش و بااخلاق را کم دارد تا آن را باور کنند.
عربستان کشوری است با پول و نفت و نفوذ فراوان اما هیچگاه از فعالیت قابلذکری دفاع نکرده حتی موفقیتهایی که در تاریخ خود به دست اورده است. عربستان از موج تغییر و خطر و کودتا و حتی از تاثیرات آن دور مانده و در پردهای آهنی از وهابیت زندگی کرده که محرومیت را در داخل عربستان رواج داده و اموال و ثروتها را خارج از این کشور برده که یک سر آن در صندوقهای امانات و بانکها و شرکتهایی خارج از عربستان و کشورهای عربی است.
عربستانی که حکیم و دانا تلقی میشود، خوب میداند که وقتی نیاز شد، چگونه با کمک کردن به ایجاد آشوب، توازن ایجاد کند؛ آشوبی که در خارج، امنیت و ثبات داخلی، در درون دیوارهای سعودی را حفظ کند. داخلی که در حالت بازداشت است اما در خارج از آن پول نقدا پرداخت میشود.
این حرف نیاز به اثبات ریشهای و مستند کردن دارد تا از طریق پایگاهها، جنگها و میلیاردها پول هزینه شده، مستند شود.
عربستان فرتوت، کشوری نظامی است یا نظامی شده؟ آنچنان برای خرید سلاح هزینه میکند که کشورهای عضو ناتو این کار را نمیکنند. عربستان در نیمه دهه 90 قرن گذشته ناگهان با سرعتی شگفتآور به رتبه دهم در میان کشورهایی رسید که بیشترین هزینه نظامی را کردند. این کشور در دهه 80 در رتبه 33 بود اما پس از فروپاشی بانکها و بحران اقتصادی جهانی، به جمع کشورهایی وارد شد که بیشترین هزینه نظامی و امنیتی را دارند. اشتباه میکند هر کس که گمان میکند که سلاح، همهاش برای انبار کردن و حمایت از کشورهای اسلحهسازی است. افزایش هزینه تسلیحاتی در عربستان و چند کشور شورای همکاری خلیج فارس بیش از سطح هزینه در سطوح داخلی در سطح منطقه برای پوشش دادن فعالیتهای نظامی و امنیتی و پوشش دادن کانونهای تنش بینالمللی است که حتی کشورهای غربی جرأت حمایت مالی از آن یا ورود به آن را ندارند.
کشور حمایتکننده مالی از جنگ، کشور در حال جنگ قلمداد میشود. دهههای اخیر از زمان جنگ یمن با جمهوری یمن که مورد حمایت جمال عبدالناصر [در مصر] بود؛ جمهوریای که انقلاب آن را از عصر ظلمت به عصر کنونی آورد،ثابت میکند که عربستان نیز وارد جنگهای فرسایشی میشد آنهم با همه پول و قدرت و سلاح و نفوذ بینالمللی. طبیعتا از رژیمی حمایت میکرد که مانند خودش عقبافتاده بود. این کشور کونترا در آمریکای لاتین را حمایت کرد. جنبشهای اسلامگرا در افغانستان را در اوایل جهاد افغانستان علیه «ملحدان کمونیست» حمایت میکرد و آن جنگ آمریکا در مقابل دخالت شوروی در کشوری بود که دنیا در جنگهایش که توقف ندارد، به فرسایش افتاد. عربستان طالبان را حمایت مالی کرد و برخی سازمانهایی که به القاعده تبدیل شدند.
علاوه بر هزینههای امنیتی داخل و هزینههای تسلیحاتی، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از جمله عربستان، حدود 80 میلیارد دلار پرداخت نقدی هزینه حمایت مستقیم و غیرمستقیم از جنگ بغداد علیه تهران کردند که 8 سال طول کشید. (از «امنیت خلیج» عبدالجلیل زید مرهون- دارالنهار. ص 94).
این کشورها به عنوان شراکت در تلاشهای جنگی نیروهای ائتلاف علیه عراق 37 میلیون دلار هزینه کردند. هزینه کلی این جنگ برای شورای همکاری خلیج فارس و شش کشور عضو آن حدود 125 میلیارد دلار شد. این جنگ بینالمللی که با حمایت پول عربستان و کشورهای خلیج فارس انجام شد، حدود 1.97 ترلیون دلار هزینه داشت و زیان ایران حدود 644.3 میلیارد دلار و زیان عراق حدود 452.6 میلیارد دلار بود. (عصام خفاجی-اقتصاد عراق پس از جنگ با ایران-ص 187).
این زیانها برای دو قدرت منطقهای در خلیج به این مقدار نمیرسید اگر جنگ این مقدار طولانی نمیشد و این مدت طولانی نمیشد اگر اعراب خلیج [فارس] حمایت مالی و لوجستیکی از بغداد نمیکردند.
نویسنده افزود: عربستان جنگجویی وحشی است که با پول خود و ارتش دیگران و سازمانهای غیرنظامند میجنگد. از آنجا که جنگ جنگ میآورد و از هزینه مداوم بر آن شعلههایش، سلاحهایش و کشتههایش افزایش مییابد، عربستان سعودی تلاش کرد با تانک و جنگنده و ناوچه چند میلیارد اضافه امنیت را در خاک خودش تامین کند. اینطور شد که پس از دو سال تصمیم گرفت که صدها میلیارد دلار دیگر نقدا به عنوان خسارت ناشی از حمله عراق به کویت و جنگ دوم خلیج را پرداخت کند.
این هزینهها آنقدر که نتیجه سیاسی سعودی-خلیجی بود، به دلیل نیاز آمریکا یا برای حمایت از صدام نبود. عربستان شاه ایران را متحد غرب و متحدی منطقهای میدید ولو اینکه در جایگاه رقیب باشد. بنابراین شاه متحد دوستم بود پس او دوست من است در حالی که کسانی که پس از او میآینده رقبای دشمن هستند. به موجب این دیدگاه راهبردهایی برای ممانعت از حزکتهای ضدشاه تعیین کرد و عربستان رهبر جنبش ضد تحصن و اعتصاب و اعتراضی شد که در اواخر دهه هفتاد یعنی زمانیکه شاه پس از چند سال سرکوب و استباداد و قلدری منطقهای به پاییز سیاسی خود رسید، آغاز شد.
نگارنده در ادامه این سوال مهم را مطرح کرد که چرا عربستان با این جسارت به مسلح کردن معارضان سوریه پرداخت و مشخصا نیروهای مخالف نظامی شده را. در حالی که عربستان طبق تجربههای نظامی و امنیتی و کمکهای لوجستیکی خود میداند که توازن قوا توان خاتمه دادن به این درگیریهای خونین را ندارد؛ حال چه خاتمه خوب چه خاتمه بد.
ممکلت عربستان سعودی دیرزمانی است که در جنگ نیز فرتوت شده است. عربستان از این شیوه اعتقادی خود به قدرت سلاح بر اجرای سیاستهای مخصوص سعودی و سیاستهای حمایتآمیز از دوستانش دست برنداشته است. اما این بار، فراتر از حد عادت خود، که شاید دلیلش نگرانی روزافزون باشد، برای خاطر خود عربستان سعودی میجنگد نه برای کشور یا معارضان کشوری دیگر.
عربستان از انقلابهای عربی میترسد. این انقلابها برای هر قدرت استبدادی کابوس است. ترسش هم کاملا توجیه دارد که البته سیاستهای متناقضی بر آن تحمیل میکند. عربستان از انقلاب تونس میترسد. دیکتاتور آن زینالعابدین به عربستان پناه برد. عربستان از انقلاب مصر نیز میترسد. کاری نبود که عربستان برای نجات حسنی مبارک انجام ندهد. تلاش کرد نجات او و حکم آزادیاش را بخرد اما شکست خورد. عربستان از [قدرت گرفتن] اخوان المسلمون در مصر و تونس و قطر میترسد چون اخوانیها کسانی نیستند که تمایل داشته باشند تحت لوای قدرت یا تخت شاهی کسی کار کنند. اخوان المسلمون خود، یک طرح قدرت کامل است یا اینکه از موضع قدرت در حکومت شرکت میکند. عربستان حاضر نیست اخوان را شریک خود کند حتی وهابیها را. جنبشهای اسلامی نزد عربستان، در کنار قدرت حاکم کارکرد دارند نه در قدرت. تخت شاهی ملک آلسعود است نه ملک آلوهاب یا آل اخوان. عربستان از امتداد انقلاب عربی به دل سرزمین خود میترسد. این انقلاب زمانیکه به بحرین رسید، عربستان سپرجزیره را هدیه کرد تا جنبش اصلاحی را که خواستار جدید کردن عرش شاهی بحرین و دموکراتیک کردن آن بود، زندهبهگور کند. عربستان به بحرین اجازه [انقلاب] نمیدهد. چون بسرعت به کشور خودش سرایت میکند و حال نابسامان عربستان این امر را از دروازه شرقی خود که آماده [انقلاب] است، جذب میکند چون [منطقه شرق عربستان] کاملا محروم است. عربستان این حرکت [اعتراضی مردم بحرین] را از دروازه قلب وهابیت خود نیز جذب خواهد کرد جایی که نسل جوان سنی که لیبرالیسم به خورد او داده شده است، تحرکی از خود نشان داده است.
عربستان از جنوب خود [از جانب یمن] نیز میترسد. حوثیها با عربستان جنگیده و مبارزه کردهاند. حوثیها هویتی دینی دارند که در یکی از اجتهادهایشان با ایران شیعه ارتباط پیدا میکند. این ابهام را عربستان علیه خود تفسیر میکند و از نفوذ ایران در درون خود و در دل خود که ارکانش به هم پیوسته است اطمینانی ندارد.
عربستان از متمایل شدن نظام عراق به ریاست نوری مالکی به دلیل شیعه بودنش به سوی ایران و سوریه نیز هراس دارد و میترسد.
این حلقهها جدای از هم نیست. این حلقهها جبههای بازدارنده و موفق از سرزمین فارس تا ما بین النهرین تا سرزمین شام تا مابین بحر و نهر (فلسطین) است که تا لبنان میرسد. این زنجیره راهبردی روبهرشد مقابل نفوذ خارجی و اشغالگری اسرائیل میجنگد که نقطه ضعف کنونی آن، سوریه است. بنابراین درگیری باید در آن و علیه آن [سوریه] باشد آنهم از طریق حمایت از مخالفان مسلح و خلق سنگری از طریق مخالفان خارجی یا شورای ملی که قدرتهای بینالمللی، منطقهای و داخلی که خواستار تغییر روند سوریه و بیشتر خواستار سرنگونی نظام هستند. جنگ عربستان در سوریه برای آسیبزدن به ایران و جدا کردن لبنان از حزبالله و قطع کردن بازوهای ایران در خلیج [فارس] است.برای عربستان اینگونه به نظر رسید که در بحرین موفق شده است. موفقیتش با حرکت اعتراضی که خود را بازسازی میکند تا با دلاوری آماده رویارویی شود، تهدید میشود. سعودی گمان کرد که در یمن پیروز شده است اما اخباری که از یمن به گوش میرسد، اطمینانبخش نیست. از نفوذ ایران در آن سخن گفته میشود. عربستان تصور کرد که موفق شده است کشورهای خلیج را گروهبندی کند. اما اخبار [یوسف] قرضاوی و اخوان المسلمون نگران کننده است. پیش از این عربستان خیال میکرد که در عراق پیروز شده است اما دیگر در آن نفوذی ندارد جز از طریق معاون رئیس جمهوری [طارق الهاشمی] که به تروریسم متهم است. عربستان تصور کرد که میتواند در لبنان دستاوردی داشته باشد اما همه پایگاههایش را با خروج حریری از قدرت و خروجش از لبنان از دست داد.
عربستان پس از این همه جنگ شکست خورده، روی چه حساب میکند؟ چه جنگی از معارضان [سوریه] میخواهد که وارد آن شوند؟ منابع بسیار نزدیک به پایتختهای خلیج [فارس] اعلام کردند که از این جسارت عربستان میهراسند زیرا اگر تلاشهایش شکست بخورد، خلیج [فارس] ثبات خود را که چندین دهه است از آن برخوردار است، از دست میدهد.
مایکل نایتز کارشناس امور امنیتی و نظامی عراق و ایران و کشورهای خلیج [فارس] درباره پیوستن کشورهای خلیج [فارس] به اقدام محرمانه (نظامی) علیه سوریه هشدار داد «زیرا درگیری عراق با درگیری سوریه در سایه حضور شورشیان در هر دو کشور که متحد ایران هستند، تداخل پیدا میکند. آمریکا نیز هشدار میدهد که «اگر واشنگتن خواست از مداخله حمایت کند، با مشکل بازدارندگی کشورهای خلیج از ارائه کمک به مخالفان سوری مواجه است. اگر به کشورهای خلیج [فارس] چراغ سبز برای اقدام نظامی نشان داده بشود، این کشورها باید ضمانتهای قوی به کشورهای غربی بدهند که در وهله اول ثبات کشورهای خلیج [فارسظ در بلندمدت برایشان مهم است. (السفیر/ گزارش آمریکایی درباره شروط جنگ دولتهای خلیج [فارس] به نیابت [از آمریکا] علیه سوریه/18 آوریل 2012).
با پیشبینی امکان سرایت مسئله به کشورهای خلیج [فارس] بخصوص به عربستان سعودی، عربستان فرتوت هراسان تلاش میکند سوریه را به کوزوویی دیگر تبدیل کند. اگر «ارتش آزاد» را به سلاح جنگی قوی، سلاح موشکی و ضدزره و دیگر سلاحها که قادر است خسارت هنگفتی به ارتش سوریه وارد کند، تجهیز کند، موفق میشود که نظام [سوریه] را وا دارد که کشتار بیشتری [از گروهکهای مسلح به عنوان مردم معترض] شود و افکار عمومی بینالمللی را علیه آن شعلهور کند حال چه به صورت ساختگی چه به صورت حقیقی یعنی چه نظام مرتکب شده باشد یا به آن نسبت داده بشود. طبیعت جنگ با سلاحهای منحصربهفرد رسیده به دست معارضان است که تعداد کشتهها و شهدا تا دهها نفر بیشتر شود و این چیزی است که دنیا طاقت آن را ندارد و دیگر نمیتوان روی عدم تاثیرپذیری روسیه و چین حساب کرد.
عربستان در جنگ مخصوص خود [علیه سوریه] سوار بر مرکب مخالفان سوریه شده است تا جهان را به جنگ کوزوو عربی دعوت کند اما اینها گذشته از توهمات و حقایق باید تاکید کرد که سوریه میدان درگیری نظامی میشود و هر کشوری که آن را بمباران کند، به شعلهور شدن منطقه عربی با آتشهای مختلف خواهد شد که دامنه برخی از آن به کشورهای خلیج [فارس] نیز کشیده خواهد شد.
اما سوریه کوزوو نیست و با نظام سوریه سقوط نمیکند بلکه کشور سوریه وارد جنگی داخلی میشود که جز پس از مدتها درگیری فرسایشی برای نیرویش و وحدتش از آن رها نمیشود. همچنانکه معارضان [داخلی] سوریه از ابتدا بر مخالفت مسالمتآمیز تاکید کردند نه مذهبیگری و اتکاء بر نیروهای بیگانه که نظام را سرنگون یا مجبور میکنند که تغییر کند و به سوریه جدیدی تبدیل شود. اما درگیریهای حمایت شدهی نظامی از سوی خارج کشور سوریه را نابود میکند و نظام سوریه نگهبان تلی از آوار میشود که در آن صورت مخالفان باید گورکن شوند.