به گزارش مشرق، کانال تلگرامی آب و آتش بخشی از کتاب سلام بر ابراهیم را منتشر کرد.
از همان دورانی که در زورخانه بودیم و اطلاعات دینی من و امثال من کم بود، ابراهیم بخوبی با معارف دینی آشنا بود. به تمامی اهل بیت ارادت داشت، اما نسبت به حضرت زهرا «سلامالله علیها» ارادت ویژهای داشت. نام مادر سادات را که به زبان میآورد، بلافاصله میگفت: سلامالله علیها.
یادم هست یکبار در زورخانه، مرشد به خاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا «سلامالله علیها» کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد. من و دیگران، نمیفهمیدیم که چرا ابراهیم اینگونه گریه میکند؟ لحظاتی بعد صدای او بلندتر شد و به هقهق افتاد. طوری شد که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد!
حالا کسی که در زورخانه و در حین ورزش اینگونه است، تصور کنید که در هیئت و موقع شنیدن مصیبت مادر سادات چه حالی پیدا میکند!
ابراهیم بعد از عملیات فتحالمبین و مشاهده کرامات بیشماری که نتیجه توسل به حضرت زهرا «سلامالله علیها» بود، ارادتش بسیار بیشتر شد.
روزی که از بیمارستان نجمیه مرخص شد و او را به خانه آوردیم، حدود هشت نفر از رفقایش حضور داشتند. مادر و خواهرانش هم در خانه بودند. ابراهیم گفت: «وسط اتاق یک پرده بزنید تا خانمها هم بتوانند بیایند؛ میخواهم روضه حضرت زهرا «سلامالله علیها» را بخوانم.»
او با صدایی سوزناک میخواند و خودش مثل ابر بهار اشک میریخت. نمیدانید با همان جمع کم، چه مجلسی برپا شد!
هربار که ابراهیم از جبهه به مرخصی میآمد، سری هم به من میزد و ماشین فولکس استیشن مرا میگرفت. بعد با جمع رفقای مسجدی عازم بهشت زهرا میشد. حضور در بهشت زهرا برنامه همیشگی او در مرخصیها بود. یکبار نیز توفیق داشتم که همراه آنها بروم. حدود سیزده نفر عقب ماشین نشسته بودیم. وقتی رسیدیم، همراه ابراهیم، آرامآرام از میان قطعات شهدا میگذشتیم. انگار تمام شهدا را میشناخت! همینطور که راه میرفتیم از شهدا برای ما خاطره میگفت. و هر قطعه را که رد میکردیم، رو به قبله میایستاد و به نیابت از شهدای آن قطعه، یک روضه کوتاه از حضرت زهرا «سلامالله علیها» میخواند. با اینکه چند بیت شعر میخواند، از همه اشک میگرفت. بعد میگفت: «ثوابش هدیه برای شهدای این قطعه.» سپس به قطعه بعدی میرفتیم.
هیچوقت از خودش حرفی نمیزد. عبارت «من» در کلام او راه نداشت. اما این اواخر دیگر کمحرف شده بود. احساس میکردم وجودش جای دیگری است.
این ماههای آخر، خصوصاً در پاییز ۱۳۶۱ هرجا میرفتیم و از ابراهیم میخواستند مداحی کند، بلافاصله شروع به ذکر مصیبت حضرت زهرا«سلامالله علیها» میکرد. بعد هم خودش از حال میرفت.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.