به گزارش مشرق، عزمِ راه: تأمّلاتِ فرهنگی دربارۀ بیانیۀ گام دوم انقلاب یک اثر همدلانه و انقلابی دربارۀ مضمونهای فرهنگیِ بیانیۀ گامِ دوّم است، از زوایۀ ذهنیِ یک نسلِ سوّمی که نگاهِ چالشی و مسألهوار نیز دارد و در پیِ فهم و یافتنِ حقیقت است.
مؤلف در معرفی این اثر نوشته است: کوشیدم تا دربارۀ بیانیه، به اندیشهورزیِ مستقل و تاحدّی نوآورانه بپردازم و شرح و حاشیهای راهبردی بر آن بنویسم. نمیدانم چقدر در متفاوتنویسی و انتخابِ دریچههای منحصربهفرد، موفّق بودم، امّا میدانم که چنین دغدغهای داشتم و در امتدادِ این تجربۀ تازه، حرکت میکنم. در درونِ خود، چنین احساسی را ایجاد کردم که گویا آیتالله خامنهای، سخنی را گفته و آنگاه، توضیح و تبیینِ آن را به من واگذار کرده است. ایشان از شخصِ من چنین چیزی را نخواسته، امّا از اهلِ قلم و گفتگوی معرفتی و مباحثۀ انتقادی که خواسته است. شاید این تمایزها و تفاوتها، در دیدۀ شما بنشینند و حلاوتِ مطالعۀ یک کتابِ خوب را بیافرینند.
آنکه عاقل بود، عزمِ راه کرد
عزمِ راهِ مشکلِ ناخواه کرد
(مثنویِ معنوی، دفترِ چهارم، بیتِ ۲۲۰۶).
بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، در قالبی «غیررسمی» و خطاب به «جوانان» نگاشته شده است تا همچون «نظریۀ راهنمای عمل»، روشنگر و چراغِ راه باشد و مبدأ و مسیر و مقصد را بنمایاند. پس باید دربارۀ مضمونهای آن درنگ کرد و اندیشید؛ چون بدونِ «اندیشیدن» و «تفکّر»، هیچ راهی گشوده نمیشود. بر این اساس، «عزمِ راه» کوششی است برای «تعمّق» و «تدقیق» دربارۀ این بیانیه و یافتنِ جنبهها و دلالتهای مختلفِ آن.
بیانیه، یک «متنِ مفصّل» نیست که بتوان انتظار داشت هر آنچه را که لازم بوده است را، «توضیحِ کافی و مبسوط» داده باشد، بلکه خصوصیّتِ متنِ راهبردی و کلاننگر این است که مسألهها در آن، بهصورتِ «اجمالی» و در هندسۀ «اشارات»، مطرح میشوند. پس این مخاطب است که نباید گرفتارِ «شتابزدگی» و «سطحینگری» شود و با «حوصله» و «دقّت»، غور کند و «لایههای پیدا و پنهانِ» آن را بیابد. «عزمِ راه»، در پیِ چنین هدفی است؛ میخواهد به قصدِ «فهمیدن» و «یافتن» و «گشودن»، در کنارِ مخاطب قرار بگیرد و فرصتی را برای عالمانه و فیلسوفانه اندیشیدن فراهم نماید.
نمیتوان «تاریخِ انقلاب»، یعنی «اتّفاقها» و «رویدادها» یی که در طولِ دهههای گذشته از سر گذراندهایم را، از این متن جدا کرد و بیانیه را گسسته و بریده از «واقعیّتهای تلخ و شیرین»، خواند. بیانیه، حاصلِ همین «حرکتِ عینی» و «شدنِ تاریخی» است و از دلِ آن، سربرآورده و متناسبِ با آن، صورتبندی شده است. «عزمِ راه»، پارهای از این واقعیّتهای ناگفته یا به حاشیه راندهشده را در قلبِ متن مینشاند و میانِ «معرفت» و «واقعیّت»، فاصله نمیافکند.
بیشترِ روایتها از بیانیه، روایتهای سیاسی یا اقتصادی بودهاند، درحالیکه «روحِ حاکم» بر بیانیه، «فرهنگ» است و از آن برمیآید که مبتنی بر «اصالتِ امرِ فرهنگی» است. پس شایسته آن است که با «رویکردِ فرهنگی» به بیانیه بنگریم و از این زوایه، آن را فهم و تحلیل کنیم. بر پایۀ چنین حسّاسیّتی، در «عزمِ راه» تلاش شده که مضمونها از «چشماندازِ فرهنگی» مطالعه شوند و «خاستگاهها و نتایجِ فرهنگیِ» هر یک از بندهای بیانیه، به تصویر درآیند.
از آنجا که هدف، «فهمیدن» و «اندیشیدن» است و این نیز، وابسته به «نقادی» و «بازاندیشی» و «واسازی» است، نباید به «توصیفِ محض»، بسنده کرد، یا گرفتارِ «محافظهکاریِ تحلیلی» شد و «نقصها» و «کاستیها» و «لغزشها» را ندید. بهای چنین ندیدنی، فرو غلتیدن در مردابِ تکرارهای فرساینده است. ازاینرو، «عزمِ راه» از «مصلحتاندیشیهای نابجا و ترسآلود»، فاصله دارد و بابِ «مطالعۀ انتقادی و آسیبشناسانه» را مسدود نکرده است.