سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
دشمنشناس باشیم، مثل مردم!
سیدمحمد سعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- خانم نیکی هیلی یکی از ضدایرانیترین عناصر دولت سابق آمریکا، اخیرا ضمن اعلام پشیمانی و شرمندگی به خاطر همکاری با دولت ننگین و تروریست ترامپ، درباره هدف اصلی تحریمها علیه ایران گفته است: «میخواستیم اقتصاد ایران را چنان تضعیف کنیم تا شاهد تظاهرات خیابانی باشیم.» به بیانی دیگر و روشنتر هدف تحریمها مثل سایر تاکتیکها و دشمنیهای دیگر در عرصههای مختلف، مقابله با اصل نظام و محو سیرت و تاثیرات انقلاب است. و این البته هدف کهنه و همیشگی شیطان بزرگ درباره انقلاب اسلامی است. هدفی که از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی قبل از اینکه دولت ترامپ در کار باشد از سوی گردانندگان اصلی نظام سرمایهداری و تمدن غرب در دستور کار قرار گرفته و بدون تردید بعد از ترامپ هم از طرف دولت جدید- ولو مثلا دموکرات- «باید» ادامه داشته باشد! این واقعیتی غیر قابل انکار و همراه با دهها مصداق و سند است که دموکرات و جمهوریخواه، بایدن و ترامپ، هر تفاوت و اختلافی که با یکدیگر داشته باشند و مواضع ناهمسانی درباره هر چیز و هر جاداشته باشند(چین، روسیه، آمریکای لاتین، شرق دور، ارتجاع عرب و...) در مقابله تمام عیار با ایران انقلابی و انقلاب اسلامی کوچکترین اختلاف دیدگاه و نظری ندارند. هدف هر دو، دشمنی آشتیناپذیر و جنون آمیز با انقلاب اسلامی است. در این باره بر خلاف میل و القائات بیامان دلدادگان غرب و هویت باختههای داخلی، روزی نیست که اظهار نظری که موید این نظر باشد به گوش نرسد. همین چند روز پیش بود که «لارنس دیوید سن» تحلیلگر آمریکایی در نشریهای (کانتر پانچ) نوشت: دولت بایدن، علیه ایران، رویکردی مشابه با سیاستهای ترامپ اتخاذ کرده است...» او در بخش دیگری مینویسد «تحریمهای آمریکا علیه ایران امروز دیگر تحریمهای ترامپ نیست بلکه بایدن با مخالفت با برداشتن تحریمها علیه ایران(۷فوریه ۲۰۲۱) اکنون مالک این نمایش ترسناک(تحریم علیه ایران) است...»
۲- یکی از سنتهای الهی و درسهای تاریخ که منحصر به عصر و زمان خاصی نیست ومربوط به جغرافیا و قومیت خاصی هم نمیشود، این است که خواسته و نقشه دشمنان بیرونی وقتی عملی و موفق میشود که شرایط و عوامل و بالاخره عناصری از «درون» با او همراهی و همکاری نمایند. هیچ جامعهای، و هیچ دولت و تمدنی تا زمانی که از درون قرص ومحکم است دشمن خارجی نمیتواند او را شکست دهد و ساقط کند. در این باره تاریخ مثالها و شواهد فراوان در برگهای خود ثبت کرده است سقوط امپراتوریهای هخامنشی و صفوی در ایران، افول امپراطوری بنی عباس و عثمانی در جهان اسلام و فروپاشی امپراطوری رم و آزتک در اروپا و آمریکا بیش از آنکه به دلیل قدرت دشمن بیرونی باشد، حاصل «انحطاط درون» بوده است. همچنین علاوه بر تذکرات کتب آسمانی و پیامبران الهی، سخنان هشدار دهنده بسیاری در این باره از قول حکما و فلاسفه و عالمان تاریخ برجای مانده است. بنابراین اصل تاریخی اگر دشمنان این آب و خاک باهمه دشمنیهای علنی و وحشیانه و موذیانه خود طی بیش از چهاردهه اخیر در مصاف با انقلاب اسلامی کاری از پیش نبرده و در همه حملات و هجمههای خود شکست خورده و رسوا شدهاند یکی از دلایل اصلی آن حتما این بوده است که انقلاب و کشور، مردم و مسئولان و... از درون محکم و متحد بوده و اجازه ندادهاند فردی یا گروهک و جریانی- با همه تلاشها و خیانتهایی که مرتکب شده و «گرا»هایی که دادهاند- پازل و نقشه دشمن را در داخل کامل کنند و... راه را برای ورود و سلطه او هموار نمایند.
۳- دشمنان، علیه انقلاب اسلامی و برای از نفس انداختن و توقف حرکت تاریخی و تمدن ساز ملت ایران دست به هر حربه و ترفندی زدهاند، طی این ۴۲ سال، خباثت و شرارت و جنایتی نبوده که به آن دست نزده باشند. ساده اندیشی و از سر مرحله پرتی یا خود را به کری و کوری زدن است که حرف دشمن را باورکنیم که این همه صرفا به خاطر مسائل هستهای ایران است. یا برای متوقف کردن پیشرفتهای تسلیحاتی و صنایع موشکی ایران است و یا این جنایتکاران ضد بشر که بزرگترین جنایتها و خباثتها را درباره بشریت مرتکب شدهاند به خاطر حقوق بشر با ایران انقلابی مشکل دارند.... اینها همه بهانه است؛ دلیل اصلی این دشمنیها اصل وجودی انقلاب اسلامی است. مشکل و مشغله اصلی که ۴۲ سال است ذهن و فکر و توجه سردمداران تمدن سرمایهداری را به خود مشغول داشته و خواب خوش را برآنها حرام کرده است اصل برپایی و بعد تثبیت و تداوم خروشان انقلاب اسلامی است.
۴- درباره جنگ اقتصادی و تحریمهای غیر انسانی و وحشیانه شیطان بزرگ و همپالکیهای اروپاییاش هم داستان باید همین باشد. یک بار دیگر حرفهای خانم هیلی را مرور کنیم. او میگوید میخواستیم اقتصاد ایران را تضعیف کنیم میان مردم و مسئولان چنان جدایی و اختلافی ایجاد کنیم تا مردم ناراضی و عاصی از فشار اقتصادی تنها راه پیش روی خود را در صفکشی علنی علیه نظامی که خود برپاکرده ببینند و به خیابانها بریزند و... دشمن شاد شوند. البته در اینجا هم از آنجا که دشمن، ایران و مردم ایران و فرهنگ و اعتقادات و جامعهشناسی و... آن را نمیدانند به نتیجه مطلوب نرسیدهاند. اما باید سخت مراقب و هشیار بود که از «درون» افراد یا باندها و جریاناتی خواسته و یا ناخواسته در زمین دشمن، و مطابق میل و آرزوی او علیه مردم و انقلاب اسلامی بازی نکنند. چرا که همانطور که با رجوع به تاریخ اشاره شد تا جامعهای از درون قرص و محکم باشد محال است دشمن خارجی بتواند به اهداف خود برسد.
۵- بر خلاف آنها که دل در گرو غرب دارند و در ضمن ادای روشنفکر بودن و واقعگرایی و امروزی بودن را درمیآورند و در پرونده و سابقه تاریخی آنها جز اهانت و تحقیر این ملک و ملت و احساس حقارت در برابر غرب و بدتر از همه خیانت و تحمیل قراردادهای ننگین وطن فروشانه ثبت نشده، مردم ایران، دست دشمن را خواندهاند. با رجوع به سابقه و گذشته نه چنداندور، نیتها و انگیزههای آنها را میشناسند. و این شناخت دلیل اصلی صبر و استقامت آنها در برابر انواع خباثتها و شرارتهای دشمن است. عامل نومید کردن دشمنی است که به قول خانم هیلی منتظر است تا فشار اقتصادی و تنگناهای معیشتی آنها را از پای درآورد، آن چنانکه، بنا بر خواست دشمن رفتار کند.در قبال چنین مردم و دشمنانی وظیفه مسئولان و کسانی که امور جامعه و مملکت را اینجا و آنجا برعهدهدارند، خیلی روشن است. آنها هم باید مثل این مردم دشمن زخم خورده را بشناسند و باور کنند این دشمن وجود یک ایران مستقل، آزاده و عزتمدار را خار چشم خود میداند و هرگز نمیتواند آن را تحمل کند، بنابراین باید از او کاملا قطع امید کنند. درعوض باید عملا- نه فقط در حرف و سخن -قدرشناس این مردم فهیم و آگاه باشند و تحمل و صبر آگاهانه و استقامت مومنانه آنها را با خدمتگزاری خالصانه و تلاش بیامان و جهادی برای خنثی کردن تحریمها و... پاسخ دهند. دشمنان را باید مثل عرصه نظامی در تهاجم اقتصادی هم نومید کرد. همان طور که بعد از شروع جنگ تحمیلی با تکیه بر توان و دانش داخلی حرکت انقلابی و سازنده به سوی خودکفایی نظامی را آغاز کردیم تا آنجا که امروز دشمن از توان نظامی و تسلیحات موشکی ایران سخت به هراس افتاده است، و این باره اعتراف هم میکند، باید باور کنیم دشمن یک جنگ اقتصادی تمام عیار را با ما شروع کرده است. او به زعم خود» پاشنه آشیل» را پیدا کرده و به هیچ قیمت آن را رها نمیکند وبه طور وحشیانه هم ادامه میدهد، و در این جنگ اقتصادی هم جز بر پای خود ایستادن و تکیه به داشتههای بکر و خدادادی و امکانات سرشار طبیعی و جغرافیایی و همچنین انسانی و معنوی و... راهی برای خنثی و درهم شکستن تهاجم دشمن و رسوا کردن او وجود ندارد.
۶- غفلت از درون، دست روی دست گذاشتن و چشم امید به دشمنان خونی این ملک وملت داشتن، خواه و ناخواه به رهابودگی اقتصاد، فقدان نظارت، جولان دلالیسم افسارگسیخته، گرانی، سختی معیشت مردم خاصه طبقاتی که در همه میادین نفسگیر و مردافکن در دفاع از انقلاب و نظام با خلوص تمام سینه سپر کرده و عزیزان خود را روانه قربانگاه کردهاند، دست درازی به بیتالمال و ولنگاری مالی، وادادگی و بالاخره همکاری پنهان و غیرعلنی بعضی کسانی که به غلط ردای مسئولیت به تن کرده با منفعت پرستان و حرام خواران و... منجر میشود و اینها آفاتی است که از درون چون موریانه عمل میکند و دقیقا چیزی است که دشمن میخواهد و به دنبال آن است. یکی از اصلیترین علل ایجادکننده این آفات هم فساد برخی از کارگزاران و فامیل بازی و عدم رعایت ملاکهای مدیریتی مثل شایستهسالاری و رواداشتن تبعیض و... است که پایههای اجتماع را سست و میان مردم بدبینی وتفرقه و نفرت پراکنی میکند... و در نهایت مانع از وحدت و همدلی مردم (که بزرگترین عامل پیروزی انقلاب و تداوم آن تا به امروز بوده) و سلامت جامعه و حرکت بالنده و پرنشاط کشور به سوی «تحول» و «قوی شدن» و «پیشرفت» میشود؛ این همه تاکید اکید و توصیه مکرر و هشدار گونه بزرگان دین در رعایت حق الناس و محافظت از بیتالمال از همین روست. این علی(ع) است که میفرماید «انصف الله و انصف الناس و من خاصه اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک»(نهجالبلاغه نامه ۵۳) تفسیر این سخن در کلام رهبری چنین است «درباره خودت، درباره دوستان و خویشاوندان و رفقای خودت؛ رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن؛ یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده؛ یعنی همین چیزی که دوستان عزیز فرنگی مآب ما به آن « رانت خواری» میگویند... «این کارها نتایج و پیامدهای منفی دارد» این کار جزو کارهای ضد مردم سالاری است... باید با این فسادها مبارزه شود. برادران و خواهران عزیز! تا این فسادها در مجموعه کارگزاران کشور وجود داشته باشد، توانایی کار وجود نخواهد داشت و پیشرفت امکان ندارد؛ هرکار هم بکنید امکان نخواهد داشت...»
دولت، بخش خصوصی را رها کند
علی قنبری در روزنامه ایران نوشت:
در حال نزدیک شدن به روزهای پایانی سال ۱۳۹۹ هستیم؛ سالی که تمام حوزههای اقتصادی روزهای سخت و پر از چالشی را سپری کردند. از سال ۹۷ سیاستگذاران و بخش خصوصی با تحریمهایی روبهرو شدند که پیش از این اقتصاد کشور آن را تجربه نکرده بود. تحریم؛ اقتصاد ایران را ملتهب کرد و خیلی از صنایع و تولیدکنندگان تا مدتها به جهت صدمه دیدن از تحریم با افت و حتی توقف تولید مواجه شدند. با وجود تمام سختیها بخش خصوصی توانست تا حدودی از موانع بزرگ عبور کند و به صادرات و تولیدی که از دست رفته بود، برسد. اما برای اینکه شاهد امید در سال ۱۴۰۰ باشیم و اتفاقهای خوبی در اقتصاد کشور رخ دهد یک راهکار وجود دارد و آن حضور پررنگتر بخش خصوصی در فضای اقتصادی است. تحقق چنین امری قاعدتاً وابسته به رفتار سیاستگذاران است. اگر دولت شرایط و فضا را برای فعالیت بخش خصوصی فراهم کند میتوان از فعالان بخش خصوصی انتظار داشت که برای اقتصاد کشور کاری انجام دهند.
در این میان یک سؤال وجود دارد و آن اینکه انتظار از بخش خصوصی برای سال آینده چیست؟ و آیا بخش خصوصی میتواند انتظارات را پاسخ دهد؟
در جواب باید گفت که فعالان بخش خصوصی سربازان اقتصادی هستند و زمانی میتوان از این گروه انتظار داشت که بهسمت افزایش سرمایه گذاری، رشد تولید و جذب نیروی کار بروند که بستر برای گسترش فعالیت آنها مهیا باشد. سربازی که دستش خالی باشد امکان دفاع از خود را هم ندارد از اینرو از او نمیتوان انتظار داشت که ضمن دفاع از خود به کشور خدمت کند. فعالان اقتصادی هم چنین شرایطی را دارند. برای آنکه بخش خصوصی سال آینده که انتخابات ریاست جمهوری را هم پیش رو داریم فعالتر شود و بتواند در فضای اقتصادی اثرگذارتر باشد از دولت میخواهیم که میزان دخالت در اقتصاد را کمتر کند و بیش از گذشته به فکر نظارت و برنامهریزی با هدف حسن اجرای قانون باشد.
بهنظر میرسد که رفتار دولت در مواجهه با بخش خصوصی اینگونه بوده که بخش خصوصی تابع آن باشد. این موضوعی است که در تمام دولتها اتفاق افتاده است. بخش خصوصی در این سالها همواره چشمش به تصمیم گیریهای دولت بوده است و از آنجا که هراس دارد سرمایهاش بهخطر بیفتد خود را وابسته به دولت میکند. این در حالی است که بخش خصوصی زمانی میتواند موفق عمل کند که استقلال داشته باشد. لذا برای کاهش این وابستگی ضروری است که دولت ثبات تصمیمگیری داشته باشد و اگر میخواهد تغییری در قوانین داشته باشد از فعالان بخش خصوصی مشورت بگیرد. متأسفانه باید بگویم که ما بخش خصوصی ضعیفی داریم.
زمانیکه بخش خصوصی قدرت لازم را نداشته باشد نمیتواند در بازار داخلی و خارجی پویا باشد؛ از اینرو به جای آنکه روی پای خود بایستد و سعی برای رشد و تعالی داشته باشد، روز به روز بر وابستگی آن به دولت و برخی از رانتها بیشتر میشود. وقتی بخش خصوصی با چنین وضعیتی مواجه میشود نمیتوان از آن انتظار داشت که تحول در اقتصاد کشور ایجاد کند؛ چنین بخش خصوصی ناکارآمد است. بدین جهت توصیه میکنم فعالان اقتصادی بیش از هر زمان دیگر خود را از وابستگی به دولت خارج و سعی کنند که فعالیتهای توسعهای خود را افزایش دهند تا بواسطه آن بتوان به اقتصادی پویا دست یافت. اقتصاد پویا براحتی دست یافتنی نیست و باید برای رسیدن به آن همه بخشها تلاش کنند. به غیر از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه در ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت بخش خصوصی سهم دارند. اگر سه قوا در تسهیل شرایط همکاری کنند اطمینان دارم که بخش خصوصی میداند چه مسیری را برود و چگونه به رشد اقتصادی دست پیدا کند.
با توجه به سه نکته رهاسازی اقتصاد از سوی دولت، با تسهیل شرایط و اعتماد به بخش خصوصی میتوان مسیر فعالیت بخش خصوصی را هموار کرد و از فعالان بخش خصوصی انتظار داشت که به سمت توسعه سرمایهگذاری و رشد تولید با هدف صادرات حرکت کنند. ما نیازمند پویایی بخش خصوصی هستیم. بخشی که در تمام کشورها جایگاه ارزشمندی دارند.
روایتی واقعی از یک حقارت
نوید مؤمن در روزنامه وطن امروز نوشت:
چند روز پس از آنکه دولت تازهکار جو بایدن در یک موضعگیری کاملا تصنعی اعلام کرد حمایتهای ایالات متحده از ائتلاف متجاوز عربی به رهبری سعودی در جنگ یمن پایان مییابد، نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای رایزنی و گفتوگو درباره وضعیت یمن وارد کشورمان شد. مارتین گریفیتس، نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن، از یک سو روایتی از «قحطی در یمن» و «بحران تمامعیار» در این کشور ارائه داد و از سوی دیگر از ایران خواست حمایت خود از جبهه مقاومت و شهروندان یمنی را در مبارزه با «متجاوزان سعودی» متوقف کند! به عبارت بهتر، گریفیتس در این سفر، نه به عنوان نماینده سازمان ملل متحد، بلکه به عنوان سفیر مشترک واشنگتن و ریاض به تهران سفر کرد تا بلکه بتواند خوشخدمتیهای خود و سران سازمان ملل را به کاخ سفید و ارتجاع عرب تکمیل کند!
صورت مساله در قبال آنچه در یمن میگذرد کاملا مشخص است! ائتلاف متجاوز، تحت رهبری عربستان سعودی از سال ۲۰۱۵ میلادی با هدف نابودی انقلاب یمن به این کشور حمله کرد؛ عملیاتی که از سوی عربستان «توفان قاطع» نام داشت و قرار بود در عرض ۲ هفته یمن را قلع و قمع کند. اکنون ۶ سال از این عملیات گذشته و سعودیها به بازیگران شکستخورده این میدان تبدیل شدهاند. حتی حمایتهای تمامعیار دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا از رژیم کودککش سعودی و متحد اماراتی آن نیز نتوانست تاثیری در تغییر موازنه نبرد به سود عربستان ایفا کند.
بهتر بود قبل از آنکه گریفیتس درباره آنچه در یمن میگذرد لب به سخن بگشاید، مقامات وزارت امور خارجه کشورمان از ایشان میخواستند به سوالات مهمتری درباره جنگ یمن پاسخ دهد از جمله اینکه:
- چرا بان کیمون، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد ناچار شد نام عربستان را از «فهرست سیاه عاملان کشتار کودکان یمنی» حذف کند و آنتونیو گوترش نیز مانع بازگشت سعودیها به این لیست سیاه شد؟
- چرا شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون یک بار نیز رسما جنایات سعودیها را در یمن محکوم نکرده و دبیرکل سازمان ملل متحد نیز در بیانیههای خود درباره کشتار دانشآموزان و نوزادان یمنی صرفا به «ابراز تاسف» اکتفا میکند؟!
- چرا سازمان ملل متحد در قبال یک حادثه تروریستی در فرانسه یا آلمان، بلافاصله وارد عمل شده و شورای امنیت را وادار به صدور «قطعنامههای الزامآور» در این باره میکند اما طی ۶ سال اخیر، کمترین اقدامی در راستای صیانت از جان مردم یمن انجام نداده است؟
- چرا سازمان ملل متحد از یک سو نسبت به تشدید قحطی در یمن و شیوع انواع بیماریها در این کشور هشدار میدهد اما بازرسان این سازمان در یمن، خود مانع انتقال کمکهای مردمی به این کشور میشوند؟
- چرا گریفیتس پس از حضور بایدن در کاخ سفید و زمانی که دموکراتها قصد اجرای شوی مضحک «احترام به حقوق بشر» در یمن را دارند، بلافاصله راهی تهران شده است؟!
بدون شک، مارتین گریفیتس یکی از حقیرترین نمایندگان تاریخ سازمان ملل متحد محسوب میشود! او در حالی که مرگ و کشتار روزمره کودکان و زنان یمنی بر اثر «قحطی»، «کرونا» و از این دو بدتر، «بمباران سعودیها» را مشاهده میکند، خود به یکی از عوامل «ایجاد بنبست» در یمن تبدیل شده است. سران سازمان ملل متحد معتقدند اگر این سازمان به حداقلیترین وظایف خود در قبال بحران انسانی و امنیتی در یمن عمل کند، دیگر روزنهای برای امتیازگیری سعودیها و آمریکاییها از این آوردگاه باقی نخواهد ماند! بهتر است در این خصوص به سخنان اخیر «محمد البخیتی» عضو شورای سیاسی جنبش انصارالله درباره اقدامات مارتین گریفیتس اشاره کنیم:
«سازوکاری که گریفیتس، نماینده سازمان ملل در گفتوگوهای خود بر آن تکیه کرده، یک سازوکار نادرست است. گفتوگوها باید میان طرفهای درگیر در یمن انجام شود، یعنی گفتوگو باید داخلی باشد. گفتوگوهای یمنی باید میان طرفهای درگیر و نه با دولت مستعفی یمن انجام شود، چرا که این دولت تحت حمایت عربستان است و نمیتواند خود تصمیم بگیرد. ما معتقدیم سازمان ملل جانب متجاوزان را میگیرد، چرا که سعودی میخواهد مانع دستیابی به یک راهکار در یمن شود».
واقعیت امر این است که گریفیتس و دیگر مقامات سازمان ملل متحد، از «گفتوگوهای داخلی در یمن» بشدت وحشتزده هستند. آنها معتقدند «ریاض» باید رکن اصلی هرگونه مذاکره و توافق بر سر «سرنوشت سیاسی و منطقهای یمن» باشد! بهتر است آقای گریفیتس زمانی که حق ماموریت خود را از دولت بایدن و دربار سعودی بابت سفر به ایران و انتقال پیام آنها به تهران دریافت میکند، به آنها این مساله را تفهیم کند که اگر یمنیها میخواستند «قیمومت سعودیها و آمریکاییها» بر خاک، زندگی و سرنوشت خود را بپذیرند، هرگز ۶ سال در مقابل بدترین و وحشیانهترین هجمههای ممکن از سوی آنها مقاومت نمیکردند.
متهمان امام زدایی خود مدعی امام شده اند
محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:
یکی از حاشیههایی که اخیراً فضای سیاسی کشور را متأثر کرد، جنجالی بود که با ادعای فراموش شدن نام امام راحل عظیمالشأن (ره) در بیانیه پایانی مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برپا شد. هرچند مطالعه دقیق بیانیه نشان میدهد که این ادعا فاقد صحت بوده و در بیانیه صراحتاً به «بنیانگذار نستوه و مبارز این انقلاب استوار و شکوهمند اسلامی» اشاره گردیده است، اما افراد و جریانات فرصتطلب میکوشند با نادیده گرفتن واقعیتها بر طبل شبهه افکنی بکوبند و از این محل برای خود متاعی حاصل کنند.
جالب اینجاست که کسانی امروز با کلیدواژه «امام زدایی» مدعی شدهاند که در طول سه دهه اخیر بارها در مقابل هتاکیهای همقطاران خود به ساحت امام احل (ره) سکوت کردهاند. درست در هنگامهای که اینان در دوره دوم خرداد قدرت را دست گرفته بودندف چنان مست از غربزدگی بودند که جسارت و هتاکی آن همسنگرشان را که مدعی سپرده شدن امام به موزه بود، نادیده گرفته و جالب اینجاست کسانی که از آنها انتظار میرفت سکوت را بشکنند و به شبههافکنی ضدانقلاب پاسخ گویند، دقیقاً همان کسانی بودند که بر سر سفرهای از عناوین و القاب نشسته و از آن متنعم هستند و غافل از اینکه اگر - خدایناکرده- بدخواهان انقلاب در پیشبرد این سناریوی خود موفق شوند همین سفره، عناوین و دکانها نیز جایی نخواهد داشت.
البته این داستان غمانگیز سالهاست که ادامه داشته و در دوره موسوم به دوم خرداد و نیز فتنه ۸۸ که تجدیدنظرطلبان توهین آشکار به امام و آرمانهایش را در دستور کار قرار داده بودند، قبیلهگرایی مانع شد تا همین کسانی که وظیفه دفاع از اندیشههای امام را برعهده دارند، به وظیفه خود عمل کنند و این بار بر دوش یاوران حقیقی خمینی افتاد، یعنی همانها که بیهیچ چشمداشت و انتظار مادی یا بهرهبرداری از عنوان خانوادگی، تنها به رسالت انقلابی خویش میاندیشیدند.
در واقع باید گفت دو نگاه به امام (ره)، مکتب و گفتمان او وجود دارد که باید دقیقاً شناخته و از هم مجزا تعریف گردند. نگاه اول نگرشی ژنتیک داشته و هیچ توجهی به مکتب، اندیشه و گفتمان آن عزیز سفرکرده ندارد. در این نگاه نام امام تنها فرصتی است برای برخی از منسوبان نسبی و سببی تا برای خود عنوان و امکاناتی فراهم کنند و جالب اینجاست که برخی از اینها درست در نقطه مقابل مکتب و گفتمان امام (ره) قرار گرفتهاند. در مقابل نگاه دوم که صحیحتر است به میراث معنوی و فکری امام (ره) توجه داشته و به دنبال زنده و بالنده نگاه داشتن مکتب و گفتمان امام خمینی (ره) است. در این نگاه صرفاً قرابت نسبی و سببی، اصالت ندارد و آنچه اصل است، قرابت و امتداد فکری و معنوی است. در این نگاه قرار نیست کسی از نام خانوادگی مشترک با امام سود برد، بلکه بنا بر این با تسری گفتمان امام (ره) در سطح ملی و فراملی، نام و مکتب امام اعتلا یابد.
امید ان است آنانی که خود را متولی حفظ آثار امام (ره) میدانند، بیش از بهره برداریهای سیاسی به بسط و تسری مکتب و گفتمان امام خمینی (ره) همت گمارند.
رمز ارزها، تغییر پارادایم اقتصاد جهانی یا یک هیجان زودگذر؟
پیمان مولوی در روزنامه ابتکار نوشت:
یک دهه است بیت کویین حضور دارد و در این یک دهه از آن بسیار سخن رانده شده است و اظهار نظرهای زیادی در باب آن وجود داشته و احتمالا خواهد داشت.
اما این روزها هیجان رمز ارزها جهان را فرا گرفته است و ایران نیز تافته جدا بافتهای نیست.
رمز ارزها دقیقا در زمانی در حال اوج گیری هستند که در چند لایه در اقتصاد جهان شاهد تغییرات بنیادین در نظامهای مالی هستیم.
اولین و مهمترین آن شروع جایگزینی دلار به عنوان ارز مرجع جهانی است و دلیل آن شیفت سریع اقتصاد از غرب به شرق است و تغییر نقطه ثقل جهان.
همانطور که میدانید در سال ۲۰۳۰ در حدود ۱۰ سال آینده رتبه کشورهای بزرگ اقتصاد جهان تغییراتی بنیادین را خواهند دید و چین به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان و هند سومین اقتصاد جهان آمریکا را محاصره خواهند کرد. طبیعی است با این تغییرات در نقطه ثقل قدرت دلار تضعیف و سرنوشتی مانند رئال و پوند در انتظارش خواهد بود و این نه یک پیشگویی که یک امر محتمل است.
دومین موضوع توسعه ارزهای دیجیتال بر بستر اقتصاد دیجیتالی شده است، ورود یوان دیجیتال و طی کردن دوره های ازمایشی و اجازه بانک تسویه بینالمللی به برخی بانکهای مرکزی کوچک برای شروع پروژه ارزهای بانک مرکزی فرصتی بزرگ را برای جایگزینی فیات مانی ها با پولهای دیجیتال فراهم میآورد که باید حواسمان باشد که همان سیستم مالی قبلی تحت کنترل بانکهای مرکزی است اما با هیبتی جدید و دیجیتال شده.
سومین رویداد اما کمی سریع در حال تکوین است و آن رشد و توسعه رمزارزها است، بیش از ۸۰۰۰ رمز ارز در جهان مبتنی بر بلاکچین ایجاد شدهاند که بیت کویین مهمترین آنها و البته قدیمی ترین آنهاست.
امروز مارکت کپ (اندازه بازار) رمز ارزها به ۱۵۰۰ میلیارد دلار رسیده است.
برای اینکه حسی به این عدد داشته باشید اندازه کل بازار طلا ۹۵۰۰ میلیارد دلار است (با ۲۰۰۰ سال قدمت) و اندازه بازار سهام در جهان ۱۰۵۰۰۰ میلیارد دلار.
اندازه کل سپردههای دیداری و غیر دیداری در جهان نیز ۹۵۰۰۰ میلیارد دلار.
جنگ امروز جنگ بین سیستم متمرکز و غیر متمرکز مالی است
البته بانکهای مرکزی، بانک تسویه بینالمللی و مخصوصا کمیته بازل در حال چاره اندیشی برای هضم این مورد هستند.
چند سوال اساسی در این خصوص وجود دارد:
اول: آیا نظام مالی جهانی به سمت قبول همه جانبه رمز ارزها می روند؟
دوم: آیا بیت کویین، اتریوم و یا ریپل توسط کمیته بازل به عنوان دارایی قابل ذخیره گیری طبقه بندی خواهند شد؟
سوم: آیا غول های فناوری به رجعت به رمز ارزها به یک باره نظام بانکی را تغییر خواهند داد!
فقط کافیست به این نکته دقت کنید، میلیاردها نفر در جهان حساب بانکی ندارند اما حساب کاربری اینستاگرام و فیسبوک دارند.
حال فرض کنید این پلتفرم ها رمز ارز خود را داشته باشند!
تحول بزرگی است نه؟
پیام های حمله راکتی اربیل به بایدن
علیرضا تقوی نیا در روزنامه خراسان نوشت:
گروهی ناشناس که خود را «سرایا اولیاء الدم» می نامیدند ، ساعت ۹:۱۵روز ۲۷ بهمن ، حمله راکتی سنگینی را به پایگاه آمریکایی حریر اربیل انجام دادند. در این حمله که با یک وانت ساده مجهز به راکت انداز ۲۴ تایی ۱۰۷ میلی متری انجام شد ، یک هواپیمای مسافربری از نوع super king air ۳۵۰ و یک پهپاد هجومی آمریکا منهدم ، یک پیمانکار امنیتی کشته شده و۱۴نظامی آمریکایی زخمی شدند.در باره این حمله چند نکته باید ذکر شود:
۱- «سرایا اولیاء الدم» که یک گروه تازه تأسیس است، مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته است.
این موضوع نشان میدهد ادعاها درباره سازمان الحشد الشعبی و نقش آن در حمله به اماکن دیپلماتیک و پایگاههای نظامی و به طور کلی ناامنیهای عراق نادرست است. گروههای متعددی در عراق شکل گرفتهاند که با حضور نظامی آمریکا در این کشور مخالف هستند، اما شاید در زمره گروههای زیرمجموعه سازمان الحشد الشعبی محسوب نشوند.افزون بر این که این حمله با ابتدایی ترین سلاح های تاکتیکی انجام شد ، اما تلفات و خسارات تحمیلی بر طرف آمریکایی سنگین بود . به عبارت دیگر به چالش کشیدن ابرقدرت غربی با سلاح های ساده نشان دهنده ضعف راهبردی ایالات متحده در برابر حملات ایذایی است و سامانه های پیشرفته پدافندی چون C-RAM نیز برای آنان مصونیت نخواهد آورد .
۲-آمریکا در اوایل سال ۲۰۲۰ تلاش کرد با تجمیع نیرو در دو پایگاه «عین الاسد » در الانبار و «حریر » در اربیل و پناه بردن به حریم امنیتی منطقه اقلیم کردستان ، نظامیانش را از تیررس خارج کند و در گام بعدی با نخست وزیر کردن مصطفی الکاظمی و روی کار آوردن افرادی همچون عبدالوهاب الساعدی بر راس دستگاه های امنیتی و ضد تروریسم ، در برابر مصوبه پارلمان عراق برای خروج نظامیانش از این کشور ایستادگی کند ،اما شلیک دستکم ۱۴ موشک به مناطق استقرار اشغالگران آمریکایی این پیام را به واشنگتن رساند که پناه بردن به استانهای شمالی عراق، امنیت بیشتری برای نظامیان آمریکایی در پی نخواهد داشت. این پیام در شرایطی منتقل میشود که تنها یک ماه از آغاز فعالیت دولت جدید آمریکا میگذرد و این دولت در پی تقویت حضور نظامی در عراق است.
۳-جو بایدن سیاستمدار تربیت شده در ساختار سیاسی آمریکاست و به همین دلیل بیش از ترامپ بر حضور نظامی در نقاط راهبردی جهان ( از جمله عراق ) پافشاری می کند و از طرفی بر تلفات نظامیان خود نیز حساس است. سلف او سعی داشت با مشت آهنین این حملات را پاسخ دهد و عملیات های مستقیم علیه فرماندهان و نیروهای مقاومت عراق را در دستور کار قرار داد اما نتوانست برای آمریکایی ها بازدارندگی لازم را ایجاد کند . در چنین شرایطی حملات راکتی به اربیل می تواند حاوی این پیام به دولت جدید آمریکا باشد که دست سیاست های نظامی وسیاسی آمریکا در عراق رو شده و اگر دولت جدید مستقر در کاخ سفید همچنان به حفظ نظامیان خود در این کشور یا انتقال آن ها به منطقه کردنشین اصرار داشته باشد با مقاومت گروه های عراقی روبه رو خواهد شد و هیچ نقطه ای از خاک عراق برای آن ها امن نخواهد بود. به ویژه این که دولت جدید آمریکا قصد ندارد نظامیان آمریکایی را از منطقه به ویژه عراق وافغانستان خارج کند و حتی در این باره نگرانی هایی از طرح دولت دموکرات ها برای کلید زدن تجزیه عراق از سوی عراقی ها ابراز می شود.آمریکاییها همچنین در حال گسترش پایگاه حریر هستند تا با استفاده از مرز سیمالکا و پایگاه نظامی العربیه در شمال شرق سوریه، خط زمینی ایمن جدیدی برای دسترسی به شمال سوریه ایجاد کنند.این حمله می تواند سیگنال منفی جدی به این برنامه نیز باشد.
۴-به رغم مصوبه پارلمان عراق، دولت آمریکا در دوره ترامپ با وقت کشی و نادیده گرفتن این مصوبه به تقویت پایگاه های نظامی خود در عین الاسد و همچنین انتقال نیروهای خود به منطقه کردستان عراق اقدام و از سویی با نقل وانتقال نیروهای داعش از خاک سوریه به عراق و سازمان دهی مجدد آن ها نیروهای عراقی را با چالش های امنیتی روبه رو کرد تا حضور خود را به بهانه مبارزه با بقایای داعش توجیه کند.
«سرایا اولیاء الدم» با انجام این حمله سنگین ، پیغامی نیز به طرف آمریکایی ارسال کرد و آن عزم جدی برای اخراج نظامیان اشغالگر از میهن شان است و با توجه به مصوبه پارلمان عراق به نظر می رسد سران واشنگتن یا باید خروج از این کشور را بپذیرند یا خود را آماده دادنِ تلفات بیشتر و در نتیجه فشار افکار عمومی داخلی کنند.