به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرزوبوم بخشی از کتاب دادا درباره خاطره بانو عزت قیصری از شهادت یک رزمنده دراثر انفجار در بیمارستان بانه را منتشر کرد.
در حین بمباران در حیاط بیمارستان مشغول درمان زخمی ها بودم. یک کلاه آهنی بر اثر موج انفجار چند متر به هوا پرتاب و در هوا سرگردان و معلق بود. حدس میزدم از کلاه هایی باشد که روی زمین رها شده باشد که با برخورد موج به بالا پرتاب شده است. بعد از چند لحظه چند متر آن طرف تر از من، روبه رویم به زمین افتاد. از جایم بلند شدم و به طرفش رفتم.
از کلاه خون جاری بود. نزدیک تر شدم دیدم سر یک رزمنده از گردن جدا و داخل کلاه بود. بند آن را باز کردم و سر قطع شده را از کلاه جدا کردم. صورتش به کلی متلاشی شده بود. طوری که قابل شناسایی نبود.