به گزارش مشرق، معاونت آموزش ابتدایی چند سالی است دستخوش تغییر و تحول مدیریتی نشده است و شاید همین امر را بتوان یک نکته روشن برای نقد عملکرد این معاونت در دوران اخیر دانست؛ دورانی که از یک سو آموزش مجازی به دنبال کرونا برای دوره ابتدایی نگران کننده شده است و از سوی دیگر افت عملکرد دانش آموزان در آزمونهای تیمز و پرلز نقطه ضعف دیگری در کارنامه آموزشی این دوران است که البته به نظر میرسد با رویکرد کیفی توصیفی در دوران ابتدایی تشدید شده باشد. تراکم بالای دانش آموزان که حل نشده باقی مانده، نداشتن برنامه جدی برای دوران پیش دبستانی، عدم طراحی مسیری برای نظارتهای جدی بر کیفیت آموزش در دوران ابتدایی، رها شدن بحثهای تربیتی در دوران ابتدایی و… همچنان این حوزه را پر آسیب و نیازمند نگاه تحول گرایانه جدی میطلبد چرا که پایههای اشتیاق به مدرسه، آموختن و شکوفایی بدون شک از همین دوران کلید میخورد.
بیشتر بخوانید:
نگرانی از ترک تحصیلهای گسترده دانشآموزان
پیش از شروع کرونا و سیطره آموزش مجازی و جایگزینی تبلتها و آموزش تلویزیونی و… به جای کلاس درس و مدرسه، معاونت آموزش ابتدایی طرحها و ایدههایی خلاقانه برای تحول در نگرش به دوران مهم ابتدایی داشت. یکی از طرحها بحث افزایش مهارت در میان دانش آموزان ابتدایی بود که کلید خورد. شعار هر دانشآموز یک مهارت با همین رویکرد آغاز شد و تاکید معاون آموزش ابتدایی بر اینکه به جای حفظیات باید به بچههای ابتدایی درس را همراه با مهارت آموزش داد. در همین زمینه طرحها و ایدههای مختلفی هم مطرح شد که از اسفند ۹۸ عملاً همه آنها به حاشیه رفت. یکی دیگر از تلاشهای این معاونت برای ایجاد تحول در رویکرد آموزش در دوران ابتدایی را در طرحی به اسم بازی و یادگیری جست که قرار بود طی آن در مدارس ابتدایی اتاق بازی طراحی شود و بچهها شیوه دیگری از آموزش را امتحان کنند. حالا که درب مدارس بسته است دیگر شوقی برای بازی و یادگیری هم نیست!
بیشتر بخوانید:
دوگانهی آموزش و سلامت
هر چند آموزش ابتدایی پیش از شروع کرونا نیز با چالشهایی رو به رو بود از جمله اینکه سیر نزولی رتبه ایران در آزمونهای تیمز و پرلز کلید خورده بود و ارزیابی کیفی توصیفی نقدهای جدی را به همراه داشت و نیاز به بازنگری جدی برای اجرایی کردن درست این رویکرد آنچنان که روی کاغذ آمده بود دیده میشد و یا اینکه با گذشت سالها معاونت ابتدایی با همراهی مرکز استعدادهای درخشان نتوانسته بود طرح شهاب را به خروجی برساند که در واقع هدفش یافتن استعدادها در دوران ابتدایی بود، با اینهمه به نظر میرسید معاونی با انگیزه و با نگاهی تحول گرایانه در این معاونت مشغول به فعالیت است و نگاهش به سمت و سوی راههای جدید در امر تعلیم و تربیت در دوران ابتدایی است. حذف پیکهای نوروزی و جایگزینی طرح عید و وداستان نیز یکی دیگر از ایدههای این معاونت بود که اجرایی شد.
یکی از یادآوریهای همیشگی رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی تاکید بر اهمیت و اجباری شدن دوره پیش دبستانی بوده و هست. بالا رفتن نرخ پوشش پیش دبستانی خصوصاً در مناطق محروم و دو زبانه از نتیجه تلاشهای جدی این معاونت دوران اخیر بود.
بیشتر بخوانید:
بازگشایی ایمن مدارس با واکسیناسیون دانشآموزان
با شیوع کرونا بسیاری از طرحهای تحولی به فراموشی سپرده شد، نرخ پوشش پیش دبستانی با عدم استقبال خانوادهها به نقطه بحرانی رسید تا جایی که اکثر کودکانی که اول مهر ۱۴۰۰ کلاس اول میروند رنگ آموزشهای دوران پیش دبستانی را ندیدهاند. افت عملکرد دانش آموزان در دوران ابتدایی زنگ خطری جدی را به صدا در آورده است که متأسفانه به نظر میرسد این معاونت در این دو سال تحصیلی و برای سال تحصیلی پیش رو برنامهای برای آن ندارد. این در حالی است که آمار نگران کنندهای از ترک تحصیلها به گوش میرسد و حتی شنیدهها حاکی از افت بسیار شدید مهارتهای پایه در دانش آموزان کلاس دوم و سوم است.
تراکم دانش آموزی در دوران ابتدایی؛ معضلی که باید حل شود!
در اسفند ۹۸ رشد ۲.۵۷ درصدی دانش آموزان در مقطع ابتدایی را شاهد بودیم در حالی که ۳.۸۴ درصد کاهش آمار معلمان در دوره ابتدایی را داشتیم. معاون آموزش ابتدایی بارها در مصاحبههای خود تراکم دانش آموزی سر کلاسهای درس خصوصاً در مقطع ابتدایی را نگران کننده عنوان کرده بود. کلاسهای مدارس دولتی عموماً با ۴۰ تا ۴۵ دانشآموز تشکیل میشود و آن هم در فضایی کوچک. این در حالی است که سازمان امور استخدامی کشور با تقسیم تعداد دانشآموز بر تعداد معلمان، اجازه استخدام معلمان را میدهد و این جمع و تقسیم به صورت کلی و کشوری رخ میدهد. در واقع مدارس روستایی و عشایری و حتی مدارس غیردولتی که عموماً یک استانداری برای تعیین سقف تراکم دانش آموزی در نظر میگیرند در این معادلات باعث میشود منابع انسانی محدودی به مدارس دولتی برسد.
کلاسهای مدارس دولتی عموماً با ۴۰ تا ۴۵ دانشآموز تشکیل میشود و آن هم در فضایی کوچک، همین روزهای آموزش مجازی به دلیل اینکه آموزش و پرورش با کمبود نیروی انسانی رو به روست تراکم دانش آموزان در کلاسهای مجازی بیشتر هم شده و عملاً رویکرد آموزش تعاملی در این بستر را محال کرده است سال ۹۸ قرار بود ستاد منابع نیروی انسانی که با حکم وزیر در آموزش و پرورش تشکیل شود و مبنا را با توافق سازمان امور اداری و استخدامی کشور تغییر دهد که همه چیز با رفتن کلاسها به فضای مجازی در حالت سکون ماند. هر چند یکی از مشکلات رویکرد کیفی توصیفی همین تراکم دانش آموزی است به طوری که اگر پیش از آن نیاز بود تراکم دانشآموز و معلم برای بالا رفتن بازده تربیتی و یادگیری لحاظ شود در رویکرد کیفی توصیفی یکی از الزامات رسیدن به نقطه مطلوب یادگیری همین رعایت نسبت تراکم دانشآموز به معلم است. همین روزهای آموزش مجازی به دلیل اینکه آموزش و پرورش با کمبود نیروی انسانی رو به روست تراکم دانش آموزان در کلاسهای مجازی بیشتر هم شده و عملاً رویکرد آموزش تعاملی در این بستر را محال کرده است؛ خصوصاً در مدارس دولتی!
از سوی دیگر طرح شهاب نیز که قرار بود به استعدادیابی درست تحصیلی بیانجامد و هدایت تحصیلی را به مرور به عهده بگیرد در صورت ادامه روند افزایشی تراکم دانش آموزی کارایی نداشت. این طرح هم در حالت برپایی مدارس پیگیری درستی نداشت و در روزهای آموزش مجازی حوصلهای برای پیگیری آن از سوی دانشآموز و معلم نیست و شاید حالا بعد از گذشت یک سال تحصیلی کامل در دوران مجازی و نیم سال تحصیلی قبل ترش در این فضا و به احتمال زیاد گذراندن بخش مهمی از سال تحصیلی پیش رو با آموزش مجازی، باید پرسید آیا همچنان آموزش و پرورش و معاونت ابتدایی قرار است دستگاهی منفعل در مواقع بحرانی بماند؟ آیا بنا نیست زیرساختهای حضور فعالانه خود را تقویت کند؟ مثل رساندن هر کلاس درس در کشور به تراکمی استاندارد! مثل تقویت بخش سلامت و بهداشت در مدارس! اتفاقاً بخش زیادی از دلیل این میزان سپردن آموزشها به فضای مجازی به دنبال درخواست اولیا و معلمان همین تراکم بالا و نبود امکانات بهداشتی در مدارس است که عزم جدی برای حل آن دیده نشد و پیگیریهای آموزش و پرورش نیز ناکارآمد بود.
آموزش مکمل تلویزیونی اقدامی مؤثر؛ اما...
یکی از نکات مثبت عملکرد معاونت ابتدایی در دوران کرونا تمهیدات این معاونت برای آموزشهای مکمل تلویزیونی بود که صفر تا صد آموزشها را نظارت کرد و امسال نیز این مسئولیت را به عهده دارد. هر چند نسبت به تایم اختصاصی به آموزش دوران ابتدایی، زمان شروع آموزشها در تلویزیون و ناهمسانی روشهای تدریس و… انتقاداتی برجاست اما شاید این آموزشها را بتوان نقطه کلیدی و مهمی در ادامه فرایند یادگیری در دوران ابتدایی به شمار آورد. اما شاید در فرایند ادامه نیاز باشد نسبت به بازخوردهای این یک سال و نیم تغییراتی جدی در فرایند آموزشها صورت بگیرد. خصوصاً آنکه طولانی شدن بستر آموزش مجازی و تلویزیونی دیگر نه نزد دانش آموزان و نه اولیا و نه معلمان دیگر جذابیت روزهای نخست را ندارد. شاید واقعاً دیگر باید به این آموزشها با نگاهی صرفاً مکمل و نه آموزش اصلی نگاه کرد!
حکیم زاده در همان روزهای آغاز آموزشهای تلویزیونی متذکر شد که خانوادهها در دوره ابتدایی نقش اصلی را دارند. کودکی که هر روز به مدرسه می رفته نباید احساس رهاشدگی داشته باشد. خواهشم از خانوادهها این است برای روحیه مسئولیت پذیری دانش آموزان برنامه شبکه آموزش را پیگیری کنند. تعامل خانوادهها با دانش آموزان کمک میکند نتیجه خوبی حاصل شود. دستورات معلمان را خانوادهها پیگیری کنند. این حس را به دانش آموزان منتقل کنیم که هر بحرانی را میشود به فرصت تبدیل کرد.
واقعیت این است که وقتی بحرانی طولانی میشود دیگر تبدیل آن به فرصت نیز سختتر میشود و باید آموزشهای مکمل راهی برای جذب والدین پیدا کنند در غیر این صورت به نظر میرسد شمار تلویزیونهای خاموش در وقت پخش این آموزشها در سال تحصیلی پیش رو بیشتر خواهد شد.
حکیم زاده به درستی از روزهای ابتدای شروع آموزش مجازی معتقد بود که در خانه ماندن طولانیمدت بچهها باعث مشکلاتی برای آنها خواهد شد، هرچند فناوریهای جدید جای خالی آموزش را میتوانند پر کنند، اما فناوری جای تربیت و پرورش را نمیتواند پر کند و رشد اجتماعی از طریق فناوری اتفاق نمیافتد.سرنوشت کلاس اولیها را نمیتوان به گوشی هوشمند سپرد، حتماً باید آموزش ابتدایی حضوری باشد.
اما واقعیت جاری در بیشتر مدارس کشور حاکی از آن است که در تمام این مدت یک راهکار خلاقانه عملی که عموم ذینفعان آموزش و پرورش را قانع کند که حداقل دانش آموزان سه پایه اول ابتدایی را به مدرسه بفرستند دیده نمیشود. شاید اگر تمام پتانسیل بهداشتی آموزش و پرورش و زیرساختها برای رفتن همین تعداد محدود دانشآموز به صورت حضوری در مدارس فراهم میشد شاید امروز به مرور میتوانستیم الگویی برای اعتماد کردن به رعایت پروتکلهای بهداشتی در شیوع کرونا و بیشتر کردن توان آموزش حضوری در این روزها داشته باشیم. شاید باید گفت متأسفانه نگاه صفر و صدی در آموزش و پرورش و تن دادن معاونت ابتدایی به این نگاه و عدم تلاش برای ایجاد یک گفتمان متفاوت و اقناع سازی برای اهمیت آموزش حضوری در پایههای ابتدایی یکی از غفلتهای بزرگ باشد که به چشم میخورد.
از سوی دیگر بر همگان روشن است که شبکه شاد نتوانست به کارایی لازم برای ایجاد یک بستر تعاملی آموزشی و تربیتی برسد و باز از سوی دیگر کل فرایند آموزش مجازی با همه تلاش معلمان ابتدایی برای این گروه سنی خصوصاً سه پایه اول ناکافی باقی ماند و حالا بار دیگر همین فضای مجازی بر آموزشها در سال تحصیلی جدید سیطره خواهد داشت و باز هم نگاه صفر و یکی در گفتمان مسئولان جاری است.
حکیم زاده پیشتر بارها گفته بود: شیوع ویروس کرونا جهانگیر است و اکثر کشورها درگیر این بحران هستند؛ اما اکثراً مدارس را بازگشایی کرده و آموزش را به صورت حضوری آغاز کردهاند. مسئله مهم، نگاه جامع به سلامت است که فقط شامل جسم کودکان نمیشود و در این بین، سلامت روحی و روانی آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است. بر اساس گزارشهای جهانی و پژوهشهای صورت گرفته، دور ماندن طولانی مدت دانش آموزان از مدرسه آسیب روانی بسیاری به آنها وارد میآورد و موجب انزوای اجتماعی و تأثیر منفی در رشد مهارتهای اجتماعی آنان میشود. دانش آموزان ابتدایی حتماً باید با معلمان ارتباط نزدیک برقرار کنند تا تصوری از دنیای مدرسه و یادگیری داشته باشند.
اما در کنار همه این موارد مهم و واقعی هیچ گاه آموزش و پرورشیها نتوانستند والدین را اقناع کنند که مدارس جای نامنی برای سلامتی خود و فرزندانشان نیست و واقعیت این است که بازگشایی مدارس در مهر ۱۳۹۹ و به دنبالش شیوع پیک سوم کرونا جای تردید برای رعایت پروتکلهای بهداشتی از جمله فاصله گذاری اجتماعی و پایش سلامت دانش آموزان پیش از ورود به کلاس باقی گذاشت و حالا هم حرف از درگیری جدی تر کودکان در سویه های جدید کروناست.
پیش دبستانی؛ غفلتی که جبران ناپذیر است!
پیش از این رضوان حکیم زاده در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص موضوع پیش دبستانی رایگان برای پوشش حداکثری کودکان ۵ سال تمام گفت: بعد از ابلاغ بخشنامهای که با امضا وزیر به همه استانها ابلاغ شد و با توجه به اهمیت پیش دبستانی که باید پوشش حداکثری داشته باشند برای ثبت نام و کارگاههایی برای ثبت نام و استفاده از بستر شبکه شاد و تلویزیون و درس نامهها، اقدامات رو به جلویی برداشته شد.
وی ادامه داد: بعد از ارسال بخش نامه یک شیوه نامه اجرایی دقیق را ابلاغ کردیم که چگونگی انجام کار و مراحل اجرایی را توضیح میدهند و از طریق ویدئو کنفرانس هم موضوع را با استانها در میان گذاشته و تبیین کردیم.
حکیم زاده ادامه داد: از ابتدای ربیعالاول باکسی در شبکه آموزش از ساعت یک و نیم برای پیش دبستانیها باز شده است که هر روز برای این عزیزان برنامه دارد.
حکیم زاده اظهار کرد: ما برای این منظور کودکان ۵ سال تمام را در نظر گرفتیم و از سازمان ثبت احوال این اسامی اخذ شده و به مناطق اعلام شده است و خانوادهها میتوانند با مراجعه به مناطق و تطبیق نام فرزندانشان با آن اسامی هم در کارگاهها ثبت نام کنند و هم در شبکه شاد عضو شوند و بستههای یادگیری را تحویل بگیرند.
واقعیت این است که با توجه به شیوع کرونا در کشور و همچنین غیراجباری بودن دوره پیش دبستانی در کشور و هزینه بر بودن آن، دو سالی است که بسیاری از خانوادهها که فرزندانشان باید دوره پیش دبستانی را طی میکردند، از ثبت نام فرزندانشان در مدارس یا مراکز پیش دبستانی خود داری کردند؛ این در حالی است که به نظر میرسد این دوره برای شروع آمادگیهای بدو ورود به مدرسه لازم است
باز هم واقعیت این است که با توجه به شیوع کرونا در کشور و همچنین غیراجباری بودن دوره پیش دبستانی در کشور و هزینه بر بودن آن، دو سالی است که بسیاری از خانوادهها که فرزندانشان باید دوره پیش دبستانی را طی میکردند، از ثبت نام فرزندانشان در مدارس یا مراکز پیش دبستانی خود داری کردند؛ این در حالی است که به نظر میرسد این دوره برای شروع آمادگیهای بدو ورود به مدرسه لازم است. عملاً برنامهای که حیم زاده از آن یاد کرد نیز به درستی اطلاع رسانی و اجرایی نشد و در این شرایط کرونا همه چیز به همت خانوادهها، آموزشهای فردی درون خانوادگی و در نهایت جبران آن در کلاس اول سپرده شد که به سختی بتواند در بستر فضای مجازی آموزش دروس اصلی کلاس اول را به پایان برسانند. شاید هم به واقع همه در انتظار روزهای پساکرونا هستند تا با بازگشایی مدارس ناگهان کل این عقب ماندگیها جبران شود. هر چند تا آن زمان پیام خطرناکی که به خانوادهها و دانش آموزان منتقل میشود این است که شاید هم چندان نیازی به حضور فرزندانشان در مدرسه برای یادگیری نیست!
طرح خوانا؛ طرحی خوب که فراگیر نشد!
طرح خوانا یکی از طرحهایی بود که معاونت ابتدایی در دوران کرونا کلید زد. این طرح مهمترین مهارت های پایه های ابتدایی را هدف قرار گرفته است.
حکیم زاده درباره این طرح گفته بود که: گفتگو کردن و مهارت شنیدن و مهارت نه گفتن به عنوان مهمترین اهداف ما است که در دستور کار قرار بگیرد اما از طرف دیگر بررسیها نشان میدهد که در راستای پیگیری این مأموریت مهم ما میتوانیم به چالشهای موجود هم توجه داشته باشیم. ما متوجه شدیم مهارتهای خواندن و درک مطلب دانش آموزان ما در آن حدی نیست که انتظار داشتیم و برای آن برنامهریزی کردهایم. ما از سال ۲۰۰۱ هنوز نتوانستیم به میانگین جهانی در این زمینه برسیم و نمرات دانشآموز ایرانی نشان میدهد که این قضیه به بهبود نیاز دارد. همه ما میدانیم اگر تغییراتی در این دوره اتفاق میافتد، تغییراتی پایدار هستند و اگر بتوانیم این تغییرات را به تأخیر بیندازیم و هدفگذاری مناسب نداشته باشیم امکان دریافت نتایج قابل ملاحظه کاهش خواهد یافت.
وی افزود: دانش آموزان خواندن و نوشتن را در مدرسه یاد میگیرند اما نوشتن فقط رونویسی نیست. در طرح خوانا ما از دانش آموزان میخواهیم که فراتر از نوشتن گام بردارند و با استفاده از ابزار نوشتن قلم نقادانه داشته باشند و چیزهایی را که میبینند را به خوبی بیان و تفسیر کند. این حس نیازمند تمرینهای عملی است که دانشآموزان را فراتر از خواندن و نوشتن پیش میبرد.
وی بیان کرد: البته ما در زمینه خواندن و روخوانی از کتابها چالشهایی داریم اما دانشآموزان باید بدانند زمانی که یک مطلب را میخوانند، چه چیزی از آن درک و یا دریافت میکنند. همچنین باید قادر باشند متن خوانده شده را به زبان خود و با صدای رسا و بلند بیان کند. دانشآموز باید بتواند با دیگران به راحتی ارتباط کلامی برقرار کند، سپس نظرات، ایدهها و دیدگاههای خود را به روشنی اعلام نماید. یا حتی محتواهای داستانهای خوانده شده را به زبان خود بیان و داستان گویی کند. دانش آموزان همچنین باید بتوانند درباره یک موضوع خاص مطلبی را آماده کرد و در اجتماع ارائه نمایند. ادب، مسئولیت پذیری و جرأت ورزی از جمله اهداف دیگر مهم ما هستند.
وی ادامه داد: ۵ درصد کل مدارس تحت پوشش اولیه طرح هستند. هر چند ما ابتدا پیش بینی کرده بودیم ۱۰ درصد مدارس را پوشش دهیم ولی برای قبل از کرونا بود. با توجه به شیوع ویروس کرونا و محدودیتهایی که اجرا شد، ما تعداد مدارس را کم کردیم. امیدواریم اهداف طرح را در ۵ درصد مدارس اجرا کنیم و با شناسایی قوت و ضعفها در دیگر مدارس اجرا کنیم.
این طرح با اینکه در دوران کرونا میتواند بخش مهمی از ضعفها را جبران کند اما چگونگی اجرای آن در فضای مجازی نیز در ابهام است و به نظر میرسد خروجی این طرح را هم باید به پسا کرونا بسپاریم.
از ۳۱ اردیبهشت تا اول مهر؛ تعطیلات کرونایی!
پایان برگزاری کلاسها و زمان آموزش دانش آموزان ابتدایی سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ بود و مدرسه تلویزیونی ایران هم تا آن زمان به ارائه آموزشها ادامه داد. با اینکه هیچ چیز دوران تحصیل کرونا شبیه سالهای تحصیلی نبود اما تعطیلات تابستانی بر جای خود ماند. رضوان حکیم زاده در پایان سال تحصیلی گذشته گفت: در سال گذشته علی رغم دشواریهای موجود، تلاش کردیم که هم جریان آموزش تداوم داشته باشد و هم سلامتی دانش آموزان تأمین گردد و خوشبختانه چنین شد و با مشکل خاصی مواجه نشدیم.
هر چند وی اعلام کرد که کودکان در دوره ابتدایی به دلیل شرایط سنی که دارند نمیتوانند از طریق گوشی همراه یادگیری مؤثر داشته باشند، خصوصاً آنها که امکان برخورداری از حمایت خانواده را در زمینه یادگیری ندارند، بنابراین ما یک برنامه جبرانی را برای تابستان در نظر گرفتیم که همه دانش آموزان دوره اول ابتدایی که در درسهای فارسی و ریاضی «نیازمند تلاش» و «قابل قبول» هستند شناسایی شده و ۱۴ جلسه جبرانی برای آنها برگزار خواهد شد. در دوره دوم ابتدایی نیز برای دروس ریاضی، علوم و فارسی کلیه دانش آموزانی که «نیازمند تلاش» و «قابل قبول» هستند مشمول این برنامه جبرانی میشوند.
اما در نهایت نه آماری از برگزاری این کلاسها و نشانهای از آن اعلام شد و نه درباره اینکه مشکلی خاص گزارش نشده توضیحی ارائه شد. این روزها پای صحبت هر خانوادهای که فرزند دبستانی دارد بنشینید از نگرانیهای خود درباره فرایند یادگیری مفاهیم پایهای مورد نیاز حرفهای زیادی دارند و گویی آنها هم منتظرند بچهها به کلاسهای بالاتر بروند تا دقیقاً مشخص شود که در این آموزشهای مجازی چه چیزهایی جا افتاده است!
بازماندگان از تحصیل؛ کلاس اولیهایی که دیرتر به مدرسه میروند!
به گفته حکیم زاده طبق آمار رسمی که از تطبیق اطلاعات اسمی متولدین هر سال با تعداد دانش آموزان ثبت نام شده در سامانههای رسمی آموزش و پرورش استخراج شده است، تعداد ۲۱۰ هزار بازمانده از تحصیل داریم که در مقایسه با سال قبل که ۱۴۲ هزار نفر بوده، رشد داشته است. عمده این ما به تفاوت مربوط به کلاس اولیهایی است که امسال والدین آنها ترجیح دادند کودکشان را یک سال دیرتر به مدرسه بفرستند.
شاید در این میان فقط موضوع تعدادی دانشآموز کلاس اولی که دیرتر به مدرسه میروند نیست بلکه موضوع این است که به لحاظ تربیتی در سنین پایین تفاوت سنی از نظر رشدی مشهودتر است و این کلاس اولیهای نرفته به مدرسه سال بعد با همکلاسیهایی از نظر سنی و رشدی کوچکتر همکلاسی میشوند و خود این فرایند آسیبهایی به همراه دارد. باز هم این معاونت برنامهای برای ترغیب خانوادهها برای ثبت نام فرزندانشان در مدرسه نکرده است.
به همه این موارد اضافه کنید کودکانی که در این مدت کرونایی یکی از والدین خود را در اثر کرونا از دست دادهاند و باز هم مشخص نیست برای این گروه از بچهها چه تمهیداتی اندیشیده شده و همه اینها در حالی است که نبود مشاور در مدارس ابتدایی سالهاست به عنوان یک معضل مطرح میشود اما راهکار جدی برای حل آن به چشم نمیخورد. عدم ارائه آمار (اگر آماری وجود داشته باشد) از کودکانی که در دوران کرونا دچار اختلالهای جدی روانپزشکی از جمله وسواس، اضطراب، تروما و… شدهاند حتماً در پسا کرونا و برپا شدن آموزشهای حضوری مدارس را با مشکلات جدی رو به رو میکند.
آنچه در این گزارش آمد تنها گوشهای از عملکرد معاونت ابتدایی، چالشها و نیازهای تحولی این معاونت است که امید است در چشمانداز پیش رو با جدیت بیشتر به تک تک این مسائل ورود شود.