به گزارش مشرق، رضا کارگربرزی اولین شهید مدافع حرم استان البرز است. رشته تحصیلی رضا، الکترونیک بود. او متخصص ساخت بمبهای الکترونیکی بود و در کارش تبحر خاصی داشت. همچنین در زمینه خنثی کردن تلههای انفجاری به نیروهای رزمنده آموزش میداد. اختراعاتش آنقدر بینقص بود که برادرش میگوید: «شهید عماد مغنیه با دیدن اختراعات او گفته بود: این اختراعات جبهه مقاومت را متحول میکند».
رضا مدیون حضرت زینب است. در نوجوانی داشت کمکم فلج میشد و خانوادهاش که نظارهگر وضعیت او بودند هیچ کاری از دستشان برنمیآمد و ذره ذره آب میشدند. مادر رضا با دلی شکسته و حالی مضطر به حضرت زینب (س) متوسل میشود و شفای فرزندش را از عمه سادات میخواهد. نذر میکند اگر رضا خوب شد، خادم حرم اهل بیت (ع) شود. نیمههای همان شب اتفاقی عجیب در خانه میافتد. از اتاق رضا صدا میآید و خانواده به محض رسیدن به اتاق، رضا را میبینند که دستش را به دیوار گرفته و حرکت میکند. از فردای آن روز وقتی رضا را پیش هر دکتری میبرند، میگویند که خبری از بیماری نیست. از همان زمان زندگی رضا با حضرت زینب (س) عجین میشود.
پدر شهید درباره بیحسی پاهای رضا میگوید: «وقتی همه درها را بسته میدیدم و هیچ پزشکی امید به بهبودی نمیداد و به گونهای صحبت میکردند که ما باید بنشینیم و شاهد باشیم تا بیحسی به قلب رسیده و مرگ رضا فرا برسد، هیچ خانهای را جز خانه حضرت زینب (س) ندیدم و با توکل به خدا و توسل به حضرت زینب (س) بین خودم و خدا گفتم حضرت زینب (س) از همه بیشتر مصیبت دیدهاند. ایشان میدانند من چه میکشم. رضا را نذر حضرت زینب (س) کردم.»
رضا که دیگر جوانی رشید شده بود و لباس سبز پاسداری بر تن کرده بود نمیتوانست در مقابل جسارت ها و وحشیگری تکفیریها نسبت به حرم حضرت زینب (س) بی تفاوت باشد.
حاج قاسم رضا را مهندس خطاب میکرد
همرزمان شهید میگویند حاج قاسم از رضا بهعنوان یک نیروی مخلص و متعهد و کارآمد یاد کرد و شهید کارگر برزی را به نام مهندس رضا خطاب میکرد. مهندس رضا در زمینه جنگهای شهری و پارتیزانی قابلیتهای خاصی داشت و همچنین در زمینه خنثی کردن تلههای انفجاری به نیروهای رزمنده آموزش میداد و تاثیر بسزایی در ارتقای مهارتهای رزمندگان جبهه مقاومت داشت.
یکی از هم رزمان شهید کارگربرزی میگوید: «توی یگان ما سیستمی اختراع کرده بود و برای طراحی و ساختش خیلی تلاش کرده بود. نزدیک به نود درصد کار برمی گشت به علم الکترونیک. واقعیتش کم تر از ده درصد، من و بقیه همکاران در این پروژه نقش داشتیم. ساخت محصول که تمام شد، مسئولین آمدند تا دستگاه را ببینند. آقا رضا با تواضع و مرامی که داشت شروع کرد به توضیح دادن. حین توضیح گفت «دستگاه حاصل زحمت همه بچه های گروه است و با هم درست کردیم.»
من چشمام گرد شده بود. مهمان ها که رفتند، بهش گفتم «من چقدر در این کار سهیم بودم؟ من که در حد درصدی از این کار هم نبودم»؛ ولی رضا گفت «نه، اختیار دارید، شما و بچه ها به من کمک کردید.»
تعجب حاج قاسم از کرمانی بودن شهید کارگربرزی
حاج قاسم بعد از شهادت رضا به خانه آنها رفت و پدر در خلال صحبت وقتی داشت از سفر کربلای پسر میگفت که با پای پیاده از کرمان به کربلا رفته، ناگهان حاج قاسم با حالت تعجب از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید؟ پدر شهید پاسخ میدهد: بله، اصلیت ما مال کرمان است و ما چند سالی است به اینجا آمدهایم. حاج قاسم با حالت تعجب رو به فرمانده یگان محل کار رضا کرد و گفت: «چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست؟» فرمانده یگان پاسخ داد: حاج آقا! رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشده و مخصوصاً به حضرتعالی گفته نشود.»
خواهر شهید: داغ شهادت سردار از داغ برادرمان سنگین تر بود
خواهر شهید رضا کارگر برزی در رابطه با حضور آرامش بخش سردار در منزلشان میگوید: «برادرم که به شهادت رسید تمام خانواده به خصوص پدر و مادرم در شرایط روحی خوبی قرار نداشتند، سوم برادرم بود که به ما خبر دادند فردا سردار سلیمانی به خانه پدری مان می آید.
«تصور ما بر این بود که یک شب قبل از عزیمت این شهید والامقام به منزل ما بایستی مناسبات امنیتی پیاده شود اما سردار سلیمانی د با یک ماشین ساده و به همراه چند جوان و به قول معروف بدون هیچ خدم و حشمی به منزل پدرمان آمدند. از لحظه ای که این شهید بزرگوار پا به خانه ما گذاشتند آرامش به خانواده برگشت، تا قبل از آن لحظه گمان می کردیم که زندگی مان از دست رفته اما آمدن سردار شور رفته را به ما بازگرداند.
عکس| حضور شهید سلیمانی بر مزار شهید کارگربرزی
خواهر شهید همزمان که چشمانش پر از اشک میشود میگوید: با اصرار سردار بر سر مزار برادر شهیدم رفتیم و سردار که در تمام راه و در کنار مزار دست پدرم در دستانشان بود و با پدر صحبت می کردند، مزار را بوسیدند. حضور سردار شهید سلیمانی آرامش را به خانواده ما بازگرداند. زمانی که خبر شهادت سردار دل ها را شندیم داغشان بسیار سنگین تر از داغ برادر بود.
حاج قاسم یک نفر نبود بلکه یک ملت بود
مادر شهید مدافع حرم مهندس رضا کارگر برزی با بیان اینکه حضور حاج قاسم سلیمانی در منزل ما سبب شد که همیشه به یادش باشیم و برایش دعا کنیم، میگوید: به برکت خون حاج قاسم هزاران حاج قاسم متولد میشود.
عکس| بوسه سردار دلها بر پیشانی پدر شهید کارگربرزی
مادر شهید مدافع حرم رضا کارگربرزی در مورد لحظه شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی، میگوید: وقتی که خبر شهادت ایشان را شنیدم، نفس در سینهام حبس شد و اشکهایم خود به خود سرازیر شد، از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی بیش از خبر شهادت پسرم ناراحت شدم.
شهید رضا کارگر برزی ۱۱ مرداد سال ۹۲ در منطقه «کفرء کار در مدرسه ترکان در جنوب حلب» در سوریه با تیر قناسه تکفیریها به شهادت رسید تا مزد سالها مجاهدتش را به بهترین شکل از خدای خود بگیرد. پیکر پاک او در گلزار شهدای کرج به عنوان اولین شهید مدافع حرم استان البرز به خاک سپرده شده است.
عکس| حضور شهید سلیمانی در منزل شهید کارگربرزی
خانم عزیزیان همسر شهید کارگربرزی از آخرین دیدار با پیکر همسرش اینگونه یاد میکند: «وقتی پیکر رضا را دیدم یاد آخرین تماس تلفنیمان افتادم. به او گفتم: رضا هر زمانی که برگردی، هفت دور دورت میگردم و طوافت میکنم. ناراحت شد. گفت: کفر نگو. زمانیکه بازگشت، به شهادت رسیده بود. برحسب تصادف روز تشییع، پیکر رضا را در سطحی بالاتر از زمین قرار داده بودند. همانطور که داشتم تابوت را نگاه میکردم، شروع کردم به چرخیدن دور پیکر رضا. با وی نجوا میکردم و میگفتم: رضا! گفته بودم وقتی بیایی دورت میگردم، دیدی!؟ الان دارم دورت میگردم.»