به گزارش مشرق، در دولت گذشته بارها این گزاره القا شد که دیپلماسی و برخی اقدامات در میدان که نتیجه آنها تقویت توان رزمی و قدرتنمایی نظامی ایران است مسیرهایی جدا از هم و گاه مانع یکدیگر هستند.
مثلاً «حسن روحانی»، رئیس دولت دوازدهم جمهوری اسلامی ایران مردادماه سال گذشته گفته بود: «مسئول وضعیت جاری کشور آنهایی هستند که با هوا کردن موشک تلاش کردند برجام اجرا نشود که البته به هدفشان هم رسیدند».
دوگانهسازیها در این خصوص که قدرتنمایی نظامی در تقابل با اقتدار دیپلماتیک قرار دارد از یک الگوی فکری نشأت میگیرد که بر مبنای بنیانهای منطقی غلطی استوار شده و هدف از ترویج آن هر چه باشد باعث لطمه به منافع امنیت ملی ایران خواهد شد.
در جهان امروز نیمنگاهی به معادلات سیاسی حاکم بر روابط کشورها نشان میدهد کشوری که صاحب مولفههای قدرت، اعم از توان نظامی، توان علمی و توان اقتصادی نباشد در عرصه دیپلماسی نیز اساساً چندان جدی گرفته نخواهد شد.
به طور خاص، این اقتدار نظامی است که از یک سو با ایجاد بازدارندگی در دستگاه محاسباتی طرفهای متخاصم اساساً ضرورت دیپلماسی را پیش میکشد و از سوی دیگر، در میز مذاکرات نیز به عنوان نقطه اتکایی جهت دفاع از منافع ملی کشور و جلوگیری از یکجانبهنگری طرفهای مقابل میشود.
وجود چنین رابطهای میان میدان و دیپلماسی تنها مربوط به ایران نیست و مورد اذعان تمامی کارشناسان مسائل راهبردی در دنیا قرار دارد. مثلاً «ویلیام برنز» که در حال حاضر مسئول «سی. آی. ای» آمریکا است در کتاب «گفتوگوهای پشتپرده» میگوید، همیشه توان نظامی، دفاعی، قدرت اجماعسازی و تحریمها پشتوانه دیپلماسی بوده است. او میگوید توان «نظامی ما باعث شد هرطور که میخواهیم کشورهای دیگر را اداره کنیم».
«جیمز جفری» از دیپلماتهای کهنهکار و باسابقه آمریکا که سمتهای مختلفی در دولتهای متعدد این کشور به عهده داشته و آخرین سمتش، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور ائتلاف داعش بوده در مصاحبهای میگوید: «دیپلماسی، گزینه جایگزین زور نظامی نیست، بلکه استفاده هماهنگ و تجمیعی از تمامی عناصر زور آمریکا برای دستیابی به نتایج در کشورهای دیگر است.»
جفری میگوید «ریچارد نیکسون» و «هنری کیسینجر» از جمله روسای جمهوری در ایالا متحده بودند که «طرحهای ابتکاری پیشگامانهای در دستور کار قرار دادند که انقلابی بودند، اما این دو رئیسجمهور به زور هم متوسل میشدند و از زور نظامی به عنوان بخشی تفکیکناپذیر از دیپلماسیشان استفاده میکردند. به همین دلیل بود که آنها از استفاده از دیپلماسیشان موفق بودند. من هیچ تفاوتی میان دو حوزه مذاکره بر سر توافق و تهدید به زور نظامی نمیبینم.»
اساساً در همین موضوع مذاکرات با ایران نیز این موضع زیاد از کارشناسان و مقامهای آمریکا و رژیم صهیونیستی شنیده شده که لازم است گزینه دیپلماسی با ایران به «تهدیدهای نظامی باورپذیر» قائم شود تا واشنگتن بتواند به اهداف راهبردیاش در قبال ایران دست پیدا کند.
این نکته نیز شایان توجه است اینکه آمریکاییها با اشراف به توان اقدام ایران در «میدان» نتوانستهاند برای دیپلماتهایشان قدرت اتکای لازم در مذاکرات را پدید بیاورند خود گواه دیگری از اهمیت میدان در خنثی کردن نیات و برنامههای طرفی است که به اقدامات یکجانبهگرایانه و زورگویانه شهرت دارد.
در هفتهها و ماههای گذشته بسیاری از مقامهای نظامی امریکا و رژیم صهیونیستی اعتراف کردهاند که توانایی استفاده از گزینه نظامی برای مهار هستهای و نفوذ منطقهای ایران را ندارند. همین چند روز پیش «کنث مککنزی»، فرمانده نیروهای تروریست آمریکایی در خاورمیانه گفت که ایرانیها اکنون در میدان نبرد به مرحله سرآمدی (overmatch) رسیدهاند، یعنی مرحلهای که میتوانند توان نظامی دیگران را از کار بیندازند.
مقامهای سیاسی-نظامی رژیم صهیونیستی نظیر اولمرت نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی، آیزاک بن اسرائیل، «آیزاکبناسرائیل»، رئیس آژانس فضایی رژیم صهیونیستی تأکید کردهند این رژیم برای نابودی یا ضربه زدن به برنامه هستهای ایران ناتوان است. این دیدگاه را کارشناسان نظامی روسیه، مانند «سیوکوف»، نائب رئیس آکادمی دانش موشکی روسیه نیز دارند که با اذعان به قدرت نظامی و موشکی ایران تصریح میکنند ایران توانایی آن را دارد که در برابر تهدیدهای نظامی خارجی از خودش دفاع کند.
پس موفقیت در میدان، هم از جهت نقش حمایتی آن که میتواند به صورت مستقیم به دیپلماتها در میز مذاکرات دست برتر بدهد و هم از جهت نقش بازدارندگیاش که میتواند به عنوان سدی در برابر مواضع زورگویانه طرف مقابل عمل کند، پشتیبان و مقوم دیپلماسی است.
عبور از مدل «مذاکره برای مذاکره» به سمت «مذاکره هدفمند» و تغییر جایگاه دیپلماسی از «هدف» به «وسیله» نیازمند فهم صحیح از عوامل اقتدارآفرین و نگرش ملی در مواجهه با تهدیدات خارجی است. از این رو تغییر و ارتقای جایگاه خارجی ایران نیازمند فاصله گرفتن از رویه ضدملی دولت سابق و حرکت به سمت دیپلماسی مقتدر و همسو با اهرمهای قدرت ملی است.
بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب اسلامی از نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین عامل موثر برای جلوگیری از دیپلماسی انفعالی در غرب آسیا و زمینهساز تحقق سیاست عزتمندانه جمهوری اسلامی یاد کرده است. در یک دوران تاریخی، نیروی قدس توانست هم قدرت بسازد، هم ائتلافسازی کند و هم تحرک ژئوپلوتیکی داشته باشد.
جدیدترین نتیجه دیپلماسی غیرانفعالی را میتوان در مسئله عربستان دید، آنجا که محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی تا چندی پیش میگفت که باید جنگ را به خیابانهای ایران کشاند، اما زمانی که با قدرت متحدان ایران در میادین جنگ مواجه شد، لحنش را از حالت قهری و تهاجمی به سمت آشتیجویی تغییر داد.
«میدان دیپلماسی» نه رقیب بلکه همراه، مکمل و مقوم «میدان رزم» است. دیپلماسی بدون پشتوانه قدرت نظامی و آورده ها و سرمایه های «میدان رزم»، بی اعتبار و فاقد نفوذ کلام است و میدان رزم در کنار جنگاوری و سلحشوری به درایت و دیپلماسی نیازمند است. گزاره «با قدرت مذاکره کنید» یک اصل اساسی در دنیای سیاست و میدان دیپلماسی است.