در گذشته نویسندگانی مانند مارسل پروست فرانسوی، دی اچ لارنس انگلیسی، گرترود استاین آمریکایی و... در برخی از نوشتههای خود به طور گذرا، اشارههایی به موضوع همجنسگرایی (بیشتر تمایلات جنس مذکر) داشتند و در این میان نویسندگانی به مانند ماریو بارگاس یوسای پرویی در دهه 80 کتابی با عنوان «زندگی واقعی آلخاندرو مایتا» را منتشر کرد و شخصیت اصلی این داستان را فردی همجنسگرا قرار میدهد.
در یک دهه اخیر این روند شتاب بیشتری گرفته و فضای آثار بسیاری از نویسندگان برجسته ادبیات و برندگان نوبل نیز، به سوی نوشتن داستانهایی با مضامین و درونمایههای همجنسگرایی حرکت کرده است. هرتا مولر لهستانی، نویسنده برنده نوبل در سال 2009، در آخرین اثر خود با عنوان (فرشته گرسنگی) که برخلاف دیگر آثارش به زبان انگلیسی منتشر شده، به موضوع همجنسگرایی در اردوگاههای کار اجباری در روسیه شوروی پرداخته است.
در این رمان نوجوان لهستانی-لئو- پس تبعید از کشورش به اوکراین و از آنجا وارد اردوگاهها میشود. «لئو» که تمایلات همجنسگرایانه دارد در این اردوگاه فضای جدیدی را کشف میکند و داستان از نگاه یک همجنسگرا روایت میشود. «هرتا مولر» در این اثر تلاش کرده تا در کنار روایت فضای سرکوبگرانه رژیم روسیه شوروی را با تمایلات همجنسگرایانه در هم آمیزد و با این کار به دفاع از همجنسگرایی و حق و حقوق آنها در جامعه بپردازد.
در فضایکنونی همجنسگرایی به جریانی تبدیل شده که دیگر در غرب موضوعی «تابو» و ممنوع نیست بلکه به عرفی در جوامع غربی تبدیل شده است. آمار نظرسنجیها در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نیز از این روند حکایت دارند و نشان میدهند که در حال حاضر همجنسگرایی به جریان و سکه رایجی در جامعه آمریکا تبدیل شده و بیش از 50 درصد از مردم موافق آزادی همجنسگراها در این کشور هستند. از سوی دیگر آزادی فعالیت علنی گروههای همجنسگرا و آزادی دومینو وار این ازدواجها در ایالتهای آمریکا (برای نمونه آخرین نمونه آن در ایالت نیویورک بود) نشان از یک جریان فرهنگی مهندسی شده است که به سرعت در حال گسترش است.
تاسیس جوایز ادبی اختصاصی در انگلستان، آمریکا و کانادا برای نویسندگانی که با موضوع همجنسبازی مینویسند و داستانهای همجنسگرایی و حمایت سرمایههای یهود از این موضوع، موجب شده تا این موضوع به جریانی قوی در ادبیات آمریکا و اروپا تبدیل شود.
از دهه 70 به این سو با رشد تفکرات «انسانگرایانه» جایزه ادبی با عنوان «استون وال بوک» در انگلستان تشکیل شد. این جایزه تا آغاز هزاره سوم اسپانسرهای متفاوتی داشت اما از سال 2002 به بعد اسپانسری یهودی یکی از حامیان اصلی آن شدند.
با رشد این جریان در دهه اخیر، جایزه ادبی «داین اوگیلوی» در سال 2006 در کانادا تاسیس شد و چند سال بعد در سال 2012 نیز جایزه ادبی «لامبادا» در آمریکا پایهگذاری شد. برخی از کتابهای منتخب این جوایز در سالهای اخیر از سوی مجلات معتبر جهانی نظیر «تایمز» به عنوان کتاب برتر قرن لقب گرفتهاند.
پرداختن به این موضوع تنها در داستانهای رئال و بزرگسالان محدود نشده بلکه در سال 2005، «پیتر پارنل» در کتاب خود با عنوان «تانگوی سه نفره» که برای کودکان نوشت و نقاشیهای فراوانی در آن وجود داشت، همجنسگرایی در دنیای حیوانات را نمایش داد. در این داستان پنگوئن کودک بر خلاف دیگر پنگوئنها پدر و مادری از یک جنس دارد. این کتاب حتی در آمریکا نیز جنجالی برپا کرد و در برخی ایالتها نیز ممنوع اعلام شد.
در سال جاری نیز کتاب «آهنگ آشیل» مادلین میلر برنده جایزه ادبی «اورنج» شد؛ کتابی که معلم تاریخی آن را نگاشته بود و به دلیل روایتی همجنسگرایانه از آشیل مورد توجه برگزارکنندگان جوایز ادبی قرار گرفته بود و به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد.
اخیرا نیز انتشارات «دی سی کامیکس» در آمریکا قصد دارد تا در یکی از مجلات مصور خود به داستانی با موضوع همجنس گرایی بپردازد که خشم مادران مسیحی و محافظهکار را برانگیخته است. اما ناشر عنوان کرده که با توجه به حمایت اوباما از این موضوع، حتما این داستان را منتشر خواهد کرد.
سایه سنگین مضامین همجنسگرایی به ادبیات ایران نیز رسوخ کرده و کتابی مانند رمان «خداحافظ برلین» نوشتهی کریستوفر ایشروود نیز به فارسی ترجمه شده است. «خداحافظ برلین» یکی از سهگانههای ایشروود است که بر اساس زندگی این نویسنده نوشته شده است. ایشرود برای نوشتن رمانی در مورد نازیها به آلمان سفر کرد اما دلبسته گروههای همجنسگرایی شد.
در چنین فضایی، همجنسگرایی به پارادیمی تبدیل شده و بسیاری از نویسندگان به سوی این تجربه حرکت کردهاند؛ اعم از اینکه کتاب اول آنها باشد یا اینکه نویسندگانی چون «ماریو بارگاس یوسا» و «هرتا مولر» برنده نوبل باشند. مهم تبلیغ این ایده و ساختن فیلمی از روی این داستانها و باورمند کردن این ایده است هر چند بنا به آموزههای مسیحی، همجنسگرایی یک گناه محسوب میشود.