به گزارش مشرق، مسئله فرهنگ و ناهنجاری های آن همیشه جزو مسائل مهم کشور بوده و هست، منتها به دلیل غلبه مسائل اقتصادی و معیشتی در زندگی مردم و اولویت قائل شدن مسئولان، مظلومیت فرهنگ در سبک زندگی خانواده ها همچنان ادامه دارد. این کم توجهی یکی از پیامدهایش رشد نامتعارف و ناخوشایند ناهنجاری های فرهنگی از جمله سگ گردانی ها، خالکوبی، بدحجابی و ... در جامعه است.
«حجت الاسلام علیرضا پیروزمند» عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم موضوع «برخورد با مظاهر فرهنگ غرب مانند سگگردانی و خالکوبی» را تشریح می کند.
«حجت الاسلام علیرضا پیروزمند» عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم
*نظام استکباری و تلاش برای غلبه بر فرهنگ اسلامی
نکته اول همه می دانند که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظام استکباری از انقلاب ما سیلی خورد و طبیعتا مشخص است که آنها دست روی فرهنگ، اخلاق و معنویت ما بر محور دین خواهی و عدالت خواهی گذاشتند. لذا استکبار جهانی به هر میزان که بتواند سعی بر تخریب و تضعیف فرهنگ اسلامی دارد تا با مظاهر غربی و نفوذ دادن آن، زندگی ایرانی اسلامی را زیر سوال ببرد.
*ابزارهای رسانه ای گسترده برای تهاجم فرهنگی
با گسترش رسانه های غربی و شبکه های اجتماعی که سرمایه گذاری و زیرساخت های آن دست خود غرب است، تلاش دارند محتوای خود را به ما غالب کنند. دشمن این مسیر را تعقیب کرده و میکند تا سبک زندگی مردم ما را تغییر دهد. نمود این تغییر سبک زندگی در مصادیق سگ گردانی، خالکوبی و امثالهم مشخص است منتها نکته این است که دشمن، دشمنی خود را میکند، نباید انتظار داشته باشیم که دست از کارهایش بکشد.
وظیفه ما در این راستا این است که علاوه بر شناخت حضور دشمن، نسبت به آنچه که خودمان باید برای پیشگیری و بهبود وضعیت لازم است، انجام دهیم، تلاش و اقدام کنیم.
*چگونه چنین چیزی ممکن می شود؟
نخستین گام این است که دشمن را بشناسیم چرا که شناسایی آن خیلی مهم است. دشمن یک حربه مهم از ابتدای انقلاب در دست دارد تا ما را نسبت به رسانه های داخلی خود بی اعتماد و نسبت به رسانه های خارجی اعتمادسازی کند. منظور این است که آنها می خواهند به ما القا کنند اگر آزادی، تنوع و حرف راست می خواهیم بشنویم، به رسانه های آنها مراجعه کنیم اما در رسانه های خود القا می کند که جمهوری اسلامی برای منافع خود حرف راست نمی زند و به فکر مردم خودش نیست!
اینکه به جوانان نشان دهیم رسانه های غربی چه ترفند ها و حیله گری هایی برای اعتمادسازی نسبت به خود و بی اعتمادی نسبت به رسانه های داخل ایران انجام می دهند، گام خیلی مهمی است.
کسانی که درگیر این راهبر می شوند، ذهن، چشم و اندیشه خود را می بندند و الگویشان آن طرف مرزها می شود. در مقابل یک موضع منفی و بدبینانه نسبت به مظاهر ایرانی اسلامی پیدا میکنند. نمونه هایش را هم که در جامعه زیاد میبینید.
بنابراین ما وظیفه داریم حیله گری رسانه ای و فرهنگی غرب و دشمن را در زمینه های مختلف به جوانان نشان دهیم و این خیلی نکته مهمی است.
نکته دوم سیاست زدگی در عرصه فرهنگ و زندگی است. دشمن تلاش دارد به ما القا کند که اگر مطالبه ای مردم دارند و جامعه روحانیت در این زمینه پاسخی می دهد، اینها توجیه و دفاعی برای نگه داشتن جمهوری اسلامی و موجه کردن خود است. در نقطه مقابل رسانه های غرب تلاش می کنند به مردم القا کنند که اگر نارضایتی حتی در زمینه اقتصادی می خواهند ابراز کنند، نسبت به هر نوع الگویی که در جمهوری اسلامی به نام الگوی ایرانی اسلامی مطرح است، موضع بگیرند. یعنی مثلا جوان ما ممکن است احساس کند که اگر حجابش را رعایت نکند یک نوع اعتراض اجتماعی کرده است و کسی حق ندارد به او چیزی بگوید که چه پوششی داشته باشد. بنابراین این یک تقابل فراگیر است نه فقط یک اعتراض سیاسی!
*در این زمینه چطور می توان آگاهی رسانی عمومی انجام داد؟
خیلی از این دست اعتراض ها که به ظاهر توسط مردم یک چیز ساده می آید، سلامت فرهنگی جامعه و حتی خانواده ها را به خطر می اندازد و به نفع هیچکس نیست چرا که مردم نباید همه مسائل را با هم ممزوج کنند. اگر هم کسی نسبت به مسائل سیاسی و اقتصادی گله ای دارد، بحث جداگانه ای می طلبد. اینکه بخواهیم گله مندی را از طریق رفتارهای ناهنجار فرهنگی به رخ دیگران و جامعه متدین بکشانیم، باعث آسیب جدی به جامعه و خانواده می شود در این زمینه نیاز به روشنگری است.
کسانی که متأثر از این رفتار ناهنجار میشوند، باید توجه داشته باشند که بیش و پیش از همه، خود و خانواده خود را در معرض آسیب قرار میدهند و در مرحله بعد سلامت اجتماعی به خطر میافتد.
*چه بسترهای اجتماعی ناهنجاری باعث رفتارهایی مغایر با فرهنگ و عرف و زندگی خانوادگی می شود. مثلا اینکه یک تعداد آدم تصمیم بگیرند علی رغم مغایرت با عرف سگ گردانی در خیابان ها و پارک ها داشته باشند.
سگ گردانی جزو فرهنگ ما نیست، بگذریم از آسیب های بهداشتی و روانی که در جامعه و خانواده ایجاد می کند که البته اینها هم باید جداگانه بررسی شود. افزون بر این زمینه ها و بسترهای اجتماعی می بایست مورد توجه قرار گیرد، به طور مثال ما در عرصه فرهنگ ممکن است شاهد باشیم که بافت زندگی، کسب و کار و زندگی شهری به گونه ای شده که روابط خانوادگی رو به ضعف رفته و انس و الفتی که لایه های مختلف خانواده می بایست نسبت به هم داشته باشند، دچار آسیب شده، پس جامعه به دنبال راه های دیگری برای ارضای عاطفی خود بر میآید که البته این روش ها در فرهنگ ما مورد پسند هم نیست.
عموم خانواده ها در غرب از هم پاشیده اند و افراد در خانواده پشتیبان عاطفی ندارند به همین خاطر فرزندانشان تا به سن رشد می رسند، از خانواده گسسته شده و تنها می شوند
اگر یک مقایسه ای جامعه و خانواده غرب را با خانواده در فرهنگ اسلامی ایرانی داشته باشیم، می بینیم که در غرب بیشتر خانواده دچار فروپاشی شده و افراد در خانواده پشتیبانی عاطفی ندارند، به همین خاطر فرزندشان تا به سن رشد می رسند، از خانواده گسسته شده، افراد به سرعت تنها می شوند.
طبیعتا نیاز عاطفی والدین یا اعضای خانواده به سمت حیوانات یا چیزهای دیگر می رود. بههرحال سگ هم یک حیوانی وفادار است و نسبت به محبت واکنش مثبت دارد و طبیعی است اگر کسی خلائی در زندگی احساس کند به سمت حیوانات هم ممکن است گرایش پیدا کند.
در جامعه ما ممکن است از ابتدا ورود سگ ها به زندگی افراد تفریحی و تنوعی بوده باشد، اما به تدریج افزایش یافته به شکلی که میبینیم. شاید برخی کمبودهای اخلاقی، عاطفی و فکری یا نارضایتی در سطح خانواده ها باعث گسترش سگها در زندگی افراد شده باشد.
*به رسانه ها و گسترش آن اشاره کردید، خود رسانه در ترویج فرهنگ غرب چقدر اثرگذار بوده و چطور فرهنگ خیلی از خانواده ها را تغییر داده است؟
در این زمینه ابتدا باید بگویم که ما به صورت فراگیر، گسترده و یک مرتبه استفاده از رسانه را برای خود ایجاد کردیم پیش از اینکه سواد رسانه را فرا بگیریم و مردم با آمادگی با این پدیده مواجه شوند زمانی که به اندازه کافی رشد کرده باشند؛ اما حال که در این ورطه افتاده اند، شاید خودشان هم ندانند که دیگر چه چیزی درست یا غلط است و چه راهی خوب یا بد است.
بنابراین وقتی ما سیلی را می بینیم که راه افتاده، دیگر نمی توانیم انتظار داشته باشیم که آثار سوء خود را برجامعه نگذارد. مقاومت فرهنگی مردم مگر چقدر است که بتواند در برابر این سیل مقاومت کند؟ البته به لطف خداوند متعال باز هم عمق ایمانی خانواده های ایرانی نسبت به هجمه اتفاق افتاده، ستودنی است؛ اما در عین حال وضعیتی هم که می بینیم به مرور شاهد یک افول فرهنگی هستیم که همین مقدارش رضایت بخش نیست.
*قوانینی در زمینه سگ گردانی در مکان های عمومی یا دیگر ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی وضع شده که البته خیلی ضمانت اجرا نداشته یا اینکه مردم خیلی به آنها توجه نمی کنند. خود وضع قوانین چقدر می تواند در این زمینه اثرگذار باشد؟
در هر حال ما فکر می کنیم اگر زود یک قانونی بگذاریم، مثلا بعضی چیزها را ممنوع کنیم یا اینکه جریمه ایجاد کنیم و شرایط را در کنترل داشته باشیم، اثرگذار است اما خیر، اینطور نمی شود. استفاده از چنین اهرم هایی اگر به اندازه خود و در زمان خود اتفاق بیافتد، موثر است اما اگر کل تکیه خود را بر این اهرم ها بگذاریم، طبیعتا نارضایتی به همراه خواهد داشت و خود را به شکل دیگری نشان می دهد.
بنابراین در کنار موارد بیرونی و زمینه ای، عوامل مستقیم و فرهنگ ساز، باید به ابزارهای قانونی، حقوقی و انتظامی هم در این زمینه توجه کرد.
*اثر نظام آموزشی بر فرهنگ سازی جوانان
نکته بعدی این است که به نظام آموزشی توجه نشان دهیم. فرزندان ما در سراسر سیستم آموزشی در اختیار آموزش و پرورش هستند اما سوال ایجاد می شود که چرا با وجود این نظام تأثیرگذاری لازم و کافی در خیلی موارد وجود ندارد؟ در هر حال خود نظام آموزشی هم می تواند مدعی شود که بیرون از مدرسه بچه ها در اختیارش نیستند اما باز هم انتظار می رود که از طریق نظام آموزشی بینش افزایی نسبت به فرهنگ اتفاق بیافتد و بچه ها وقتی از مدرسه بیرون می روند، خود را گم نکنند!
*خانواده و اثرگذاری آن بر فرهنگ جامعه
همه مواردی که تا به حال بررسی کردیم، از بستر خانواده بیرون می آیند یعنی به عبارتی رسانه، نظام آموزشی، نارضایتی های غیر فرهنگی، سیاسی و ... همه در محیطی به نام خانواده پرورش می یابد. خانواده یک برگردان است تا افراد در آن نقطه تعادل خود را پیدا کنند. خانواده اگر بصیر باشد، والدین آگاه و الگوساز باشند به ویژه در سنین کم بچه ها تا نوجوانی، تأثیر بی بدیلی بر رفتار آنها خواهد داشت.
اگر والدین سرچشمه پرورششان معارف اهل بیت(ع) باشد و اعضای خانواده هم آن را قبول داشته باشند، نسلی که تربیت میشود، تا حدود زیادی از این خطرات واکسینه است و آمادگی مواجهه با انواع شبهات و رفتارهای ناهنجار را خواهد داشت. حتی بچه های این دست خانواده ها میتوانند بر گروه همسالانشان تأثیرگذار باشند، جریان ساز و فرهنگ ساز شوند تا اینکه تحت تأثیر امواج دنیای غرب قرار بگیرند.
بحمدلله علی رغم تعدد آسیب های موجود در جامعه، هنوز هم استحکام بنیان خانواده در جامعه ما وضعیت قابل قبولی دارد. نمی گویم مطلوب است چرا که نگرانی زیاد است والدین ما هم اگر خود تحت تأثیر دنیای غرب باشند، نسلی که پرورش می دهند هم در همین مسیر خواهد بود. یعنی ناخواسته خودشان مسیر را برای اشتباه فرزندانشان باز می کنند.
پس نه تنها خانواده ها باید از رشدیافتگی کافی برخوردار شوند تا برای پرورش نسل مصونیت داشته باشند، بلکه باید قدرت اقناع سازی هم داشته باشند یعنی آنقدر فاصله نسلی ایجاد نکنند که بچه هایشان حس کنند، والدین برای گذشته دور هستند و الان شرایط تغییر کرده و تنوع زیاد است پس پدر و مادر آنها را درک نمی کنند و در بی اطلاعی از دنیا هستند!
*نکته آخر
در زمینه پیشگیری و بهبود وضعیت ناهنجاری های فرهنگی در جامعه در عین حال که هر خانواده خودش فارغ از هر عامل دیگری مسئول است و باید متناسب با شرایط حداکثر مراقبت را داشته باشد، از موضع حکومتی هم نیاز به اقدامات و راهبردهای تأثیرگذار داریم که به صورت منسجم و هماهنگ توسط نخبگان، رسانه ها، بخش های انتظامی و حقوقی مثل یک زنجیره پیوسته هماهنگ با هم عمل کنند.