به گزارش مشرق، در ایران همچون بسیاری از کشورها، ورزش فوتبال محبوبترین ورزش به حساب میآید. این محبوبیت که گاهی اوقات حالت اغراق آمیزی هم پیدا میکند به بخش مهمی از زندگی مردم تبدیل شده و تلاش عدهای برای اینکه اهمیت فوتبال را به دویدن ۲۲ نفر برای تصاحب یک توپ خلاصه کنند هم تاثیری در این محبوبیت نداشته است. فوتبال به خاطر توجه مردم به یک صنعت پولساز تبدیل شده و به موازات آن ارگانهای مختلفی سازماندهی شدند که بتوانند این رشته را در سطح بینالملل و ملی اداره کنند. فیفا و فدراسیونهای ملی کشورها اصلیترین نهادهای فعال در فوتبال هستند. علاوه بر این نهادها سازوکارهایی همچون باشگاهها، رسانهها و نیروی انسانی در فوتبال ایفای نقش میکنند.
فوتبال ایران هم به تبعیت از فوتبال دنیا دارای سازوکاری است که با استانداردهای فوتبال جهان فاصله زیادی دارد و شکل و شمایل آن به گونهای است که بر اساس منافع فردی ایجاد شدهاند. در ادامه این سازوکارها و معایب آن مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ شاید این بررسی بتواند تاثیری مثبت بر فوتبال کشور داشته باشد.
سوءمدیریت همیشگی در فدراسیون فوتبال
در ایران همچون سایر کشورها فدراسیون فوتبال وظیفه مدیریت فوتبال کشور را بر عهده دارد؛ مدیریتی که تا به امروز فراتر از یک تراژدی است و وضعیت وخیم فوتبال ایران در طول ۲ دهه گذشته نشان میدهد این مدیریت دچار نواقص زیادی بوده و کار را به جایی رسانده که فوتبال کشور دچار بحران شود. این بحران در ۱۰ سال اخیر آنقدر شدید شد که تبعات زیادی را برای فوتبال کشور به دنبال داشت. فوتبال ایران نسبت به وضعیتی که در دهه ۶۰ داشت هیچ پیشرفتی به لحاظ ساختاری نداشته است و دلیل این موضوع هم همان سوءمدیریت است.
سوءمدیریتی که در فوتبال ایران رخ داده محصول حضور افراد نالایق و منفعتطلب در فدراسیون فوتبال است. چنین افرادی در انتخاب مدیران زیرمجموعه خود هم به دنبال افراد نالایقتر از خود میروند؛ چرا که آنها حضور مدیران دلسوز و توانمند را نمیتوانند تحمل کنند. تصمیمات سلیقهای و خلقالساعه هر کدام از مدیرانی که در برهههای زمانی مختلف سکان فدراسیون فوتبال را بر عهده داشتند فوتبال کشور را بیشتر به سمت سقوط سوق داده است.
ارثیهای به نام سازمان لیگ
سازمان لیگ به عنوان نهادی زیرمجموعه فدراسیون فوتبال تشکیل شد تا عهدهدار برنامهریزی و برگزاری لیگهای فوتبال کشور باشد. علی کفاشیان، عزیزالله محمدی، علی کاظمی، مهدی تاج و مهدی محمدنبی اعضای هیئت موسس آن بودند. اینکه چرا در همان زمان سازمان لیگ به عنوان یک نهاد مجزا از فدراسیون ایجاد شده بحث مفصلی است؛ اما اینکه سهام این سازمان همچنان در اختیار این ۵ نفر است میتواند در آینده تبعات زیادی را به دنبال داشته باشد. هر چند عزیزالله محمدی عنوان کرده که وی و ۴ نفر موسس دیگر سازمان لیگ تعهدنامه کتبی دادهاند که این سهام را واگذار کردهاند؛ اما گفته میشود تعهدنامه در هیچ دفترخانه اسناد رسمی به ثبت نرسیده و فاقد وجاهت قانونی است. این موضوع میتواند با فوت هر کدام از ۵ موسس سازمان لیگ وارد مرحله جدیدی شود و این سازمان سهم وراث شود.
بیشتر بخوانید:
مشکلی برای انتشار قرارداد با کانادا نداریم
بُعد دیگری که در خصوص سازمان لیگ باید به آن پرداخته شود به عملکردش مربوط میشود. سازمان لیگ به این بهانه تشکیل شد که لیگهای فوتبال کشور و به خصوص لیگ برتر سروسامان بگیرد؛ اما حضور افراد غیرمتخصص در این سازمان و در ادامه تصمیمات خلقالساعهای که این مدیران اتخاذ کردند باعث شد لیگ برتر نه تنها سروسامان بگیرد؛ بلکه با مشکلات زیادی هم روبرو شود.
سالهاست باشگاههای ایران بدون اینکه شاخصههای حرفهای بودن را داشته باشند شانس حضور در لیگ برتر را پیدا میکنند. بر خلاف کشورهای صاحب فوتبال و حتی کشورهای آسیایی، در لیگ برتر فوتبال ایران تیمهایی حضور داشتند که امروزه هیچ اثری از آنها نیست؛ چرا که هدف مدیران این باشگاههای منحل شده از همان ابتدا فعالیت برای دورهای کوتاهمدت بوده است. شبیه این اتفاق را تنها میتوان در لیگهای محلات دید که تیمها خیلی زود منحل میشوند.
سازمان لیگ هرگز برای ایجاد درآمدهای پایدار باشگاهها اقدام نکرد. در این خصوص باید عملکرد مدیرعامل باشگاه استقلال را تحسین کرد که باعث شد پس از سالها این سوال به وجود بیاید که چرا تیمهای لیگ برتری از درآمد هنگفت تبلیغات محیطی سهم اندکی نصیبشان میشد. نکته جالب توجه اینکه سازمان لیگ مقابل این موضوع که باشگاهها خودشان با شرکتهای تبلیغاتی قرارداد ببندند مقاومت میکرد؛ اما ای کاش این سختگیری را برای مشکلاتی همچون استادیومهای تیمها، برنامهریزیهای عجیب مسابقات، تغییر نام مداوم تیمها و حتی بدیهیترین مسائل مثل عدم درج نام بازیکنان روی پیراهن تیمها هم شاهد بودیم.
استقلال و پرسپولیس و مدیرانی که یکشبه عاشق شدند
انتصاب مدیران استقلال و پرسپولیس هم وضعیت اسفناکی دارند. این مدیران که اکثرا خیلی زود از کار برکنار میشوند در نهایت بدهیهای میلیاردی باقی میگذارند و نتیجه مدیریت آنها غرق شدن سرخابیها در این بدهیها است. وقتی یک دندانپزشک تنها به این خاطر که معتمد وزیر ورزش است به عنوان مدیرعامل باشگاه بزرگی همچون پرسپولیس منصوب میشود مشخص است که نتیجه چه میشود. چنین مدیرانی که تعدادشان هم کم نیست یاد گرفتهاند که بر مدار سیاست پوپولیستی حرکت کنند و مدام در صحبتهای خود از عباراتی استفاده میکنند که مورد علاقه هواداران باشد.
قرادادهایی که مدیران استقلال و پرسپولیس در طول دهههای گذشته امضا کردهاند پیامدهای زیادی داشته و در سالهای آینده هم این پیامدها ادامه خواهد داشت. نکته مهم اینکه مدیریت در این ۲ باشگاه رانتهای مربوط به خودش را دارد. مدیری که سالها در یکی از این ۲ باشگاه حضور داشت ره صد ساله را یک شبه رفت و حالا آنقدر پول دارد که حتی به دنبال خرید باشگاه هم بود.
لاتپروری محصول فوتبال بیمار
استقلال، پرسپولیس، تراکتور و سپاهان پرهوادارترین تیمهای فوتبال ایران هستند. علاوه بر این ۴ تیم، سایر تیمهای هم هواداران خودشان را دارند؛ اما بخش از این هواداران اتفاقاتی را در استادیومها رقم میزنند که در کمتر کشوری می توان نظیر آن را مشاهده کرد. اتفاقات پیرامون بازی تراکتور و پرسپولیس مصداق همین موضوع است. در سالهای گذشته هم ناهنجاریهایی که روی سکوها رخ داد هزینههای زیادی به دنبال داشت؛ از نابینا شدن یک سرباز و تخریب استادیومها تا فحاشی به بازیکن و مربی به بدترین شکل ممکن و البته سنگپرانی. تکراریترین جملهای که میتوان در این خصوص عنوان کرد این است که باشگاههای فوتبال ایران عنوان فرهنگی را هم یدک میکشند؛ اما درصد زیادی از فضای غیراخلاقی که بر فوتبال ایران سایه انداخته محصول همین باشگاهها است.
شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه باشگاهها به جای انجام اقدامات فرهنگی، شعارهای غیراخلاقی علیه تیمهای حریف را مدیریت میکنند تا از این طریق به اهداف خود برسند. کاملا واضح است که فوتبال ایران به خاطر حضور مدیران سهمخواه و سفارشی عاری از پیشرفت میشود.
رسانههای فوتبالی، طبل توخالی
در هیچ کشوری تعداد رسانههای فوتبالیشان به اندازه ایران نیست. در ایران آنقدر روزنامه و سایت فوتبالی فعالیت میکنند که برای در کورس ماندن و رقابت با یکدیگر به هر کاری دست میزنند. در این رسانه ها خبری از مطالبی که بتواند دردی از فوتبالی کشور کم کند نیست. بخش قابل توجهی از این مطالب به خاطر این است که این رسانهها مملو از خبرنگارنماهایی شده که بدون هیچ ضابطهای به فتبال توانستهاند عنوان خبرنگار را در اختیار بگیرند.
علاوه بر رسانهها کانالهای تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی به بنگاههای شایعهپراکنی تبدیل شدهاند. این پلتفرمها که توسط عدهای محدود اداره میشوند با به جان هم انداختن هواداران به سودهای هنگفت میرسند. در مجموع رسانههای فوتبالی ایران شرایط خوبی ندارند و برخی از آنها به ابزاری برای مدیران تبدیل شده است. حتی نمیتوان به انتقادهای آنها هم اعتماد کرد؛ چرا که احتمال دارد پشت پرده این انتقادها منافع برخی دیگر از مدیران نهفته باشد.
دلالانی در قامت مدیران فوتبالی
دلالی در فوتبال ایران به قدری زیاد شده که ردپای آن را میتوان در بسیاری از اتفاقات فوتبالی دید. جابجایی بازیکن و مربیان بدون اجازه دلالان امکانپدیر نیست؛ چرا که آنها به صورت پیمانکاری نقل و انتقالات باشگاهها را انجام میدهند. حتی برخی از مربیانی که هدایت تیمها را بر عهده میگیرند بدون اجازه دلالان نمیتوانند بازیکن جذب کنند. این دلالان این روزها در جایگاه مدیریت هم قرار گرفتهاند و توانستنهاند در باشگاههای معتبر و متمول جا خوش کنند. هیچ گاه ارادهای برای مقابله با دلالی در فوتبال وجود نداشته؛ چرا که بخش قابل توجهی از مدیران تصمیمساز فوتبال کشور خودشان با دلالان ارتباط دارند.
فوتبالی که باید از نو ساخت
با نگاهی اجمالی به ارکان مختلف فوتبال کشور، مشخص میشود که هیچ کدام از این ارکان حال و روز خوشی ندارد. لازمه بهبود این شرایط، یک اراده جمعی از سوی اهالی فوتبال است. تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد کوتولهپروری ادامه خواهد داشت و شایستهپروری معنی پیدا نمیکند. بسیاری از افرادی که میتوانند به فوتبال ایران کمک کنند خانهنشین شدهاند؛ چرا که سیستم فوتبال کشور آنها را نمیپذیرد و پس میزند. به همین خاطر تا زمانی که این سیستم ترمیم نشود وضعیت فوتبال کشور نه تنها بهتر نمیشود؛ بلکه شرایط وخیمتری هم پیدا میکند.