سرویس سیاست مشرق _ "امام خمینی"... شخصیتی بینظیر در تاریخ مجاهدتهای شیعیان و در تاریخ جهان پس از ائمه هدی(س) است.
شخصیتی که به تعبیر اخیر مقام معظم رهبری "آن بزرگوار اولمجاهد دوران خویش و بلکه بسیاری از دورانها بود و جهادی با عظمتتر از جهاد او با این نتایج در طول تاریخ شیعه وجود ندارد."[1]
در عین حال اما بازخوانی این شخصیت بیمثل و مانند و غور در مکتب او (مرکب از 3 شاخص عقلانیت، معنویت و عدالت) یک الزام تمدنی است. الزامی که ما را به سمت فانوسهای هدایت رهنمون میشود و یکان یکان نسلهای نوین ایران و بلکه تمدن اسلامی را به سمت و سوی صحیح سوق میدهد.
همان الزامی که رهبر معظم انقلاب در دیدار چندی قبل خود با معلمان اینگونه بر آن تأکید کردند:
"-بچههای امروز- از امام بزرگوار، بجز اسم و بجز بعضی از همین تعبیرات ستایشآمیز، چقدر اطّلاع دارند؟...امام چه کار کرد؟ امام چه میگفت؟ حرف امام چه بود؟ بیست و چند جلد اظهارات امام و فرمایشات امام و نوشتههای امام امروز در دسترس است؛ چقدر خوانده شده؟ چقدر توجّه شده به اینها؟"[2]
از این رو خالی از لطف نیست که در ایام رحلت آن بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و ایرانِ نوین، بخشهایی از بیانات آن یار سفر کرده در ابواب گوناگون را با هم بخوانیم و به مصداق "آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید"؛ اندکی بیشتر به سمت کرانههای دوردست شخصیت خمینی کبیر به تماشا بنشینیم.
آنچه که در ادامه میخوانید، بخشهایی از بیانات امام راحل پیرامون موضوعات مختلف است که به نقل از "صحیفه امام خمینی" و همراه با تاریخ فرمایشات؛ به مخاطبان محترم ارائه میشود:
اگر مردم دیدند دولت خلاف میکند.../ ما با اهل سنت برادر هستیم/ نقش رؤسای کارخانهها در معیشت کارگران
_ ملت وظیفه دارد که در جمهوری اسلامی پشتیبانی از دولتها بکند که به خدمت ملت هستند. اگر دولتی را دید که خلاف میکند، ملت باید تودهنی به او بزند. اگر چنانچه دستگاه جابری را دید که میخواهد به آنها ظلم کند، باید شکایت از او بکنند و دادگاهها باید دادخواهی بکنند؛ و اگر نکردند خود ملت باید دادخواهی بکند، برود توی دهن آنها بزند.
_ و همه در حقوق مساوی هستند. اقلیتهای مذهبی حقوقشان رعایت میشود؛ اسلام برای آنها احترام قائل هست. برای همۀ اقشار احترام قائل است. کردها و سایرین ـ سایر دستجاتی که هستند و زبانهای مختلف دارند، اینها همه برادرهای ما هستند و ما با آنها هستیم و آنها با ما هستند؛ و همه اهل یک ملت و اهل یک مذهب هستیم و من امیدوارم که در بعضِ جاهای مختلفی که در ایران، بعضِ عناصر مفسدهجو رفتند و آنجا تبلیغات سوء میکنند و مردم بیچاره را وادار میکنند به اینکه شلوغ کنند و برادرکشی کنند، خود مردم بیدار بشوند و نگذارند این خائنین این کارها را آنجا بکنند. ما همه برادر هستیم. ما با اهل سنت برادر هستیم و ما نباید بعضیمان بر بعض آقایی کنیم؛ نباید حقوق بعضیها را ملاحظه نکنیم. ما در حقوق علیالسّواء هستیم و قانون هم ـ که انشاءاللّه بعد به تصویب ملت میخواهد برسد ـ در قانون هم همۀ اقشار حقوقشان ملاحظه شده است و اقلیتهای مذهبی، نسوان، دیگر اقشار ـ همه ـ حقوقشان ملاحظه شده است و هیچ فرقی مابین گروه و گروهی در اسلام نیست. فقط به تقوا و به اِتقاء عنللّه تعالی فرق است.
_ حکومت اسلام خلاف نخواهد کرد... دیگر نمیتواند دولت به ملت زور بگوید؛ دولت در حکومت اسلامی در خدمت ملت است، باید خدمتگزار ملت باشد. و ملت چنانچه نخستوزیر هم یک وقت ظلم کرد، در دادگاهها از او شکایت میکند و دادگاهها او را در دادگاه میبرند؛ و جرم او اگر ثابت شد، به سزای اعمالش میرسد. این دیگر آنطور نیست که در اسلام بین نخستوزیر و بین غیر نخستوزیر فرق داشته باشد.
_ باید اشخاصی که دارا هستند به آنها کمک کنند و مستمندان را یک زندگی مرفه به آنها بدهند. دولت باید فکر اینها باشد، ملت باید فکر اینها باشد؛ باید برای آنها مسکن بسازند، برای آنها زندگی صحیح بسازند. برای کارمندها زندگی صحیح بسازند. در چند روز پیش که یک دسته از کسانی که دارای کارخانه بودند و رؤسای کارخانهها بودند که آمدند اینجا ـ من به آنها گفتم که خود شما باید کار را اصلاح بکنید. الآن بروید خارج از این منزل و در آنجا خودتان یک جلسهای بکنید و با هم یک مشورت بکنید و با هم سرمایه بگذارید از برای اینکه کارمندها و کارگرهای این کارخانهها را برایشان منزل درست کنید، برایشان زندگی مرفه درست کنید. [+]
(سخنرانی با موضوع رأی قاطع ملت به جمهوری اسلامی – 29 اسفند 67 )
امید اینکه مجلس هم برای ما کار بکند صحیح نیست/ باید این احساس در ما پیدا بشود که مملکت خانه ماست/ ما مثل قطرههای باران هستیم
_ الآن وقت این نیست که ما ناراحت بشویم از اینکه چرا خوب دولت کار نمیکند. خود دولت هم میداند که آنطور نمیتواند با شدت کار بکند؛ اما سوء نیت ندارد. من اینها را خوب میشناسم. اینها سوء نیت ندارند. کار زیاد است؛ گرفتاری زیاد است؛ آشفتگی زیاد است. و اضافه کنید به این زیادی آشفتگی و کار، اینکه اشکالتراشی زیاد است.
_ حالا یک مملکتی هست که نصف راه را، بلکه کمتر از نصف را ما رفتیم. و البته این قدرتهای بزرگ که مانع بودند اصولش از بین رفته و ریشههایش مانده است؛ که این هم با دست شماها باید از بین برود. این توطئهها را شما ملت باید بشکنید. هم بانوان مکلفند، هم آقایان مکلفند که بشکنند این را. بعد که این ریشهها از بین رفت و موانع از بین رفت، آن وقت وقت این است که سازندگی پیش بیاید. یعنی این تا آنجایی که باید این دولت موقت کارش را بکند بکند؛ و بعد مجلس بیاید در کار و قضیۀ سازندگی. امید اینکه مجلس هم برای ما کار بکند صحیح نیست. مجلس هم یک چند صد نفرند؛ ازشان کاری نمیآید. باید همۀ قشرها برای خودشان تکلیف فرض کنند، بگویند ما موظفیم. همان طوری که هر آدمی خودش موظف میداند که بچۀ خودش، و اطفال خودش را اداره کند و میرود دنبال اینکه اداره کند او را. این احساس باید در ما پیدا بشود که این مملکت عائلۀ ما هستند و خانه ماست؛ این خانه را باید صاحبخانهها درستش بکنند. صاحبخانه هم یکی نیست، دو تا نیست؛ همهاند. اینطور نیست که صاحبخانهای داشته باشیم. همۀ ملت است و همۀ کشور. همۀ کشور مال همۀ ملت است. اینها باید خودشان بنشینند درستش بکنند و باید همه با هم دست به هم بدهیم؛ و الآن وقت این نیست که ما اشکال کنیم به این طرف و آن طرف، اشکالی که شما میکنید من هم دارم؛ خودشان هم دارند؛ لکن الآن وقت طرحش نیست، که باز یک آشفتگی بر آشفتگیها اضافه بشود.
_ من هم قبول دارم آشفتگیها هست؛ اما آشفتگی علاجش به این است که همه کار بکنیم؛ همه دقت بکنیم در امورمان. هر کس خیال نکند که از من چه کاری میآید، هر آدمی از او یک کاری میآید. یک قطره باران از آن کاری نمیآید؛ اما به اندازۀ یک قطره است. یک قطره کار یک قطره را میکند، همین قطرههای باران است که سیل را راه میاندازد، و سیل سدها را میشکند. همین قطرهها، یکی یکی، یکیهای ما که مثل قطرۀ باران هستیم، بود که با هم وقتی مجتمع میشد و در خیابان فریاد میزد، یک سدی را میشکست. اگر آن روز هم میگفت خب، من یک آدمم، من که نمیتوانم در مقابل توپ حرفی بزنم، هر کسی این فکر را میکرد، حالا باز همان بساط بود و همان «آریامهر» بود و همان نصیری بود و همان هویدا و همان بساط. اما این قطرهها که به نظر میآید چیزی نیستند و هستند، وقتی پهلوی هم جمع شدند از بین بردند اینها را. الآن هم همین طور است. این قطرهها متفرق نشوند. اینها (دشمنان) دنبال این هستند که این قطرهها را از حال اجتماع بیرون کنند؛ متفرق کنند؛ بشوند قطره، قطره قطره. قطره را بعد هم میشود از بین برد. یک پاسبان از بین میبرد. الآن وقت این است که همه با هم دست به هم بدهیم؛ همه با هم تأیید هم را بکنیم. من تأیید شما را بکنم؛ شما تأیید مرا بکنید؛ ما همه تأیید دانشگاهیها را بکنیم؛ دانشگاهیها تأیید بازاریها را بکنند؛ بازاریها تأیید[دیگران]را بکنند؛ تا این کار[را]پیش ببرند؛ تا این آشفتگیها کم کم رفع بشود؛ تا این موانع برداشته بشود، و بعد دنبالش سازندگی پیش بیاید. [+]
(سخنرانی در جمع دانشجویان _ خرداد 58)
کنایه امام به تجملات همسر شاه/ میخواستند مردم را خواب کنند
_ اگر امروز یک چیزی میآمد و میگفتند در مثلاً انگلستان یک همچو چیزی شده است، فوراً اینجا همۀ اینها را باید کنار بگذارند، آن پیش بیاید؛ آن مُدْ پیش بیاید! چند مرتبه[برای]پیراهنی که میخواستند برای فرح درست کنند ـ برای تاجگذاری گمانم بود ـ چند مرتبه طراحها با طیارهها رفت و آمد کردند و چقدر خرج این شد برای اینکه یک پیراهن را درست بکنند! آنوقت خوشمزه این بود که در یکی از گفتههایش این بود که ما بچههایمان را لباس این را به آن کوچیکه میپوشانیم! این در روزنامهها بود. این آدمی که سه مرتبه طیاره باید برود و برگردد تا این طرح را درست بکند و چقدر صد و پنجاه هزار تومان ـ نمیدانم چقدر بود ـ که برای طرح یک پیراهن درست میکنند. میخواهند چه بکنند؟! میخواهند شما را خواب کنند. [+]
(سخنرانی در جمع خانوادههای ارتشی _ شهریور 58)
روایت امام از تقلا برای تهی کردن مغزها/ رودست امام در زندان به رئیس ساواک
_ یکی از فحشهایی که گاه [به] یک آخوندی، اگر میخواست یک حرفی بزند که به درد مملکتش بخورد، -میدادند- میگفتند «سیاسی» است. اوایل که ما آمده بودیم به قم، یکی از علمای محترم ـ که محترم و رئیس بود در قم ـ این را بعض مقدسمآبها اشکال به او داشتند. میگفتند منزلش روزنامه پیدا میشود! این طور مغزها را تهی کرده بودند که اگر یک ملاّیی منزلش روزنامه بود، این اسباب طَعنَش میشد. چه کار دارد ملا به روزنامه؛ ملّا چه کار دارد به سیاست. ما را وقتی که از حبس میخواستند بیرون بیاورند، آمدند گفتند که بیایید توی آن اتاق. از حبس درآمدیم رفتیم توی اتاق مجلَّلی هم بود نشستیم. پاکروان (رئیس وقت ساواک) آمد پیش ما... پاکروان در ضمن صحبتهایش گفت که سیاست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلّب است، عبارت از خُدْعَه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگی است! ـ این تعبیر آخرش بود ـ این را بگذارید برای ما! میخواست ما را وادار کند به اینکه ما دخالت در سیاست نکنیم. من به او گفتم خب، اگر این سیاست عبارت از اینهاست، اینکه مال شما هست! بله، بعد هم برداشتند در آنجا نوشتند که تفاهم شد بین ما و فلان. من هم که آمدم سر منبر حسابش را رسیدم. [+]
(سخنرانی در جمع دانشجویان _ تیرماه سال 58)
***
1_ https://www.leader.ir/fa/content/25779
2_https://khl.ink/f/50226