اهداف پشت پرده اقدامات تحریک‌کننده آمریکا در تایوان

مقامات آمریکا در مواضع اعلانی و نیز اعمالی خود همواره تحریک سران پکن را در دستور کار قرار داده‌اند؛ مقامات آمریکا با تشدید تنش چه منافعی را دنبال می‌کنند؟

به گزارش مشرق، با نگاهی هر چند اجمالی به مواضع اعلانی و اعمالی مقامات آمریکایی در موضوع تایوان، آشکارا «تحریک آمیز» بودن آن به چشم می خورد. در جریان سفر هفته گذشته «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به جزیره تایوان، مقامات کشورهای مختلف از چین گرفته تا بازیگران عربی و ایران نیز بر تحریک آمیز بودن آن مُهر تایید زدند که در ادامه به مواردی از این مواضع اشاره می کنیم؛

«وانگ یی» وزیر امور خارجه چین اظهار کرد که «اقدامات تحریک آمیز آمریکا در رابطه با موضوع تایوان تصادفی نیستند بلکه یک لودگی و مسخره‌بازی کاملاً برنامه‌ریزی‌شده هستند» و «هوا چون یینگ» سخنگوی وزارت خارجه این کشور نیز تاکید کرد: سفر پلوسی یک اقدام تحریک‌آمیز بزرگ سیاسی است.

امارات متحده عربی بدون نام بردن از «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، با ابراز حمایت از «اصل چین واحد» نسبت به تاثیرهای بی ثبات کننده «هر گونه دیدار تحریک آمیز» از تایوان ابراز نگرانی کرد.

«حسین امیرعبداللهیان» وزیر خارجه امور خارجه کشورمان هم در صفحه توییتر خود نوشت: احترام به تمامیت ارضی کشورها، از مبانی شناخته شده حقوق بین الملل است. حمایت جمهوری اسلامی ایران از اصل چین واحد در این چارچوب، تردید ناپذیر است. اقدامات تحریک آمیز آمریکا به منبع تهدید صلح و ثبات بین‌الملل تبدیل شده است.

موارد اشاره شده تنها چشمه ای از دریای مواضعی بود که اقدام پلوسی را تحریک آمیز قلمداد می کردند. البته با نگاهی موشکافانه به تحرکات آمریکا و سفر پلوسی، فرضیه تحریک و تهییج چین اثبات می شود.

سیگنال های که فرضیه تحریک چین را تقویت می کند

نخستین سیگنال تحریک آمیز پلوسی جدا از سیاست های اعلانی وی به نوع هواپیمایی مربوط می شد که وی برای سفر به تایوان از آن استفاده کرد. رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در جریان این سفر به ظاهر دیپلماتیک، سوار بر یک هواپیمای نظامی وارد تایپه شد. به‌خوبی می‌شد دید که یکی از هدف‌های این سفر جنجالی تحریک جمهوری خلق چین بوده است.

از نگاه ناظران، ادعای مقام های دولت «جو بایدن» به ویژه «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه او مبنی بر اینکه سفر پلوسی ابتکار شخصی او بوده است، کسی را قانع نمی‌کند. ممکن نیست که یک مقام سیاسی برجسته ایالات متحده بدون مشورت و دریافت اجازه از مسئولان دولتی به ویژه شخص رئیس جمهوری، راهی چنین سفری شود.

مواضع دو پهلو و مغرضانه مقامات کاخ سفید هم برای تهییج پکن و هم برای وابستگی تایوان به ایالات متحده اتخاذ می شود. بلینکن به تازگی تاکید کرده که «هیچ چیزی در مورد سیاست چین واحد ما تغییر نکرده است» اما در عمل طوری رفتار می شود که تایوان کشوری مستقل به نظر برسد.

مقامات کاخ سفید با اتخاذ مواضع دوگانه و مبهم خود در صدد آن هستند تا سیاست سنتی ایالات متحده درباره «فقط یک چین» را غیرمستقیم تغییر دهند. این سیاست بر اساس مفهوم «ابهام دیپلماتیک» بنا شده است و به آمریکا امکان می‌دهد که در عین حفظ مناسبات دیپلماتیک رسمی و کامل با جمهوری خلق چین، به مناسبات غیررسمی خود با تایوان نیز ادامه دهد.

در چارچوب این مناسبات است که تایوان در ۴۰ سال گذشته، همواره یکی از شریکان بزرگ بازرگانی ایالات متحده بوده است. تایوان همچنین در ردیف پنج خریدار بزرگ اسلحه از آمریکا قرار داشته است. فقط در دوره کوتاه ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، تایوان بیش از ۲۰ میلیارد دلار اسلحه از آمریکا خرید. چند ماه پیش نیز بایدن تفاهم تازه‌ای برای فروش ۳.۴ میلیارد اسلحه به تایوان امضا کرد.

از افزایش تنش چین و تایوان چه عاید آمریکا می شود؟

حال این پرسش به ذهن می رسد که مقامات آمریکا در مواضع اعلانی و نیز اعمالی خود، تهییج و تحریک چین هدف گذاری شده است، این تحریک و تشدید تنش چه سودی برای ایالات متحده خواهد داشت؟

۱. تغییر چهره چین از بازیگری صلح جو به متخاصم و جنگ طلب

نشان دادن چین به یک قدرت بالقوه مهاجم هدفی است که سران واشنگتن همواره پیگیری می کنند. طی سه دهه گذشته، پکن تصویر خود را به‌عنوان یک قدرت اقتصادی و بازرگانی که اهل دادوستد است و از درگیری نظامی اجتناب می‌کند، تثبیت کرده است. نگاه جهانیان به این کشور آسیای شرقی به‌طور کلی نگاهی مثبت است زیرا قدرت بزرگی را می بینند که در چارچوب جهانی‌سازی و گلوبالیسم به توسعه بی‌سابقه بازرگانی بین‌المللی کمک کرده است و در عین حال، برخلاف ایالات متحده و روسیه، در هیچ درگیری نظامی شرکت نداشته است.

پایگاه خبری «اسرائیل دیفنس» در گزارشی با عنوان «بازی بزرگ چین و ایالات متحده در آسیا»، رویکرد آمریکا را تهاجمی و در مقابل رویکرد مسالمت جوی پکن به تصویر کشیده و نوشته است: چین تا کنون همواره در مسیر توسعه مسالمت آمیز قدم برداشته و به اصول پنجگانه همزیستی مسالمت آمیز متعهد بوده است. ایالات متحده اما با جلوه دادن چین به عنوان یک تهدید و مخل صلح و امنیت منطقه در صدد ایجاد نگرانی در بازیگران ان منطقه است.

این در حالی است که به نوشته پایگاه مزبور، چین نه تنها در آسیا بلکه در سراسر جهان از برابری بین همه کشورها صرف نظر از اندازه آنها حمایت می کند. پکن به انتخاب هر کشور در مسیر توسعه متناسب با شرایط ملی آن احترام می گذارد و به دنبال هیچ حوزه نفوذی نیست. چین استراتژی نظامی دفاعی خود را دارد و هدف این کشور در توسعه توان دفاعی، حفظ حاکمیت و امنیت خود است و هیچ کشور دیگری را هدف قرار نمی دهد.

چین به آزادی دریانوردی و پرواز بر فراز همه کشورها در دریای جنوبی چین مطابق با قوانین بین المللی احترام می گذارد و این دریای جنوبی در واقع یکی از امن ترین و کم هزینه ترین خطوط کشتیرانی در جهان است که ۵۰ درصد کشتی‌های تجاری جهان و یک سوم تجارت بین‌المللی دریایی و همچنین بیش از ۱۰۰ هزارکشتی تجاری هر ساله از آن عبور می‌کنند.

در مقابل، اینک روزانه حدود پنج کشتی نظامی آمریکا در نزدیکی سواحل چین حرکت می کنند به طوری که در سال ۲۰۲۲، کشتی‌های نظامی آمریکایی دستکم ماهی یک‌بار از تنگه تایوان عبور کرده‌اند. افزون بر آن، هواپیماهای شناسایی بزرگ آمریکایی بیش از ۸۰۰ بار در نزدیکی چین پرواز و بارها حریم هوایی این کشور را نقض کرده‌اند.

آمریکا بیش از ۸۰۰ پایگاه نظامی در ۸۰ کشور این منطقه و جهان دارد و هزینه های نظامی این کشور به صورت مداوم طی سال های اخیر رشد داشته و به یک چهارم کل هزینه های نظامی جهان رسیده است که هزینه‌های نظامی آمریکا با مجموع هزینه های نظامی ۹ کشور برتر جهان برابری می کند. به تازگی نیز برای سال مالی ۲۰۲۳، بودجه نظامی ۸۱۳ میلیارد دلاری برای این کشور پیشنهاد شده است.

۲. تشویق کشورهای آسیا اقیانوس آرام برای الحاق به ائتلاف های آمریکایی

ایالات متحده همواره از ابزارهای گوناگون همچون «هراس افکنی» در مناطق جغرافیایی جهان برای ائتلاف سازی بهره می گیرد که پهنه آسیا اقیانوس آرام از آن مستثنی نیست.

از نگاه ناظران، ایجاد هراس و نیز تشویق کشورهای این حوزه برای الحاق به اتحادیه های نظامی جدید که به رهبری ایالات متحده و با همکاری ژاپن، استرالیا و بریتانیا در حال شکل گرفتن است، از برنامه های کنگره و کاخ سفید به شمار می رود تا با آن نظم جهانی مورد نظر خود را پی ریزی کنند. فقط چین می‌تواند در نقش چالش گر، آن هم در اقیانوس آرام یا بخشی از آن میان مجمع‌الجزایر ژاپن و خاک اصلی چین ظاهر شود.

ترسیم چین به‌عنوان یک مهاجم توسعه‌طلب بالقوه سبب می‌شود که بسیاری از کشورها از جمله کره جنوبی، فیلیپین، مالزی، برونئی، ویتنام، تایلند و کشورهای جزیره‌ای غرب اقیانوس آرام احساس خطر کنند و به تنها قدرتی که لااقل ظاهراً قابلیت دفاع از آنان را دارد یعنی ایالات متحده، روی آورند.

۳. تکرار نسخه اوکراین و بهانه برای بسط ناتو

آمریکا بعد از بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ که منجر به جدایی شبه جزیره کریمه از این کشور و الحاق آن به روسیه شد، سعی کرد با کمک نظامی و حمایت های سیاسی در صدد توانمندی سازی اوکراین با هدف مقابله با مسکو برآید. بحران اخیر اوکراین نیز که بیش از پنج ماه از عمر آن می گذرد، برآیند همین تحریکات غربی ها به ویژه آمریکا بود؛ بحرانی که بهانه را برای بسط ناتو و یارگیری این ائتلاف نظامی مهیا کرد.

در جریان جنگ اوکراین و تبلیغات ضدروسی، فنلاند و سوئد دو کشور بی طرف به پیمان آتلانتیک شمالی پیوستند و چند کشور شبه‌جزیره بالکان مذاکرات برای پیوستن را سرعت دادند.

آمریکا در جریان سفر پلوسی به تایوان نیز پروژه ای مشابه را دنبال می کرد تا سران پکن را به سمت درگیری مستقیم با تایوان سوق دهد. رویارویی نظامی بین چین و تایوان، می توانست همزمان با دفاع آمریکا از این جزیره، بهانه لازم را برای تحرکات ناتو در شرق دور فراهم کند.

افزون بر آن، وارد کردن چین به معرکه جدید، همان اتفاق مورد انتظار غرب است که پیشتر برای روسیه در اوکراین رخ داد. اینکه آمریکا کشور ثالث را به محل درگیری برای تضعیف رقبای اصلی خود همچون روسیه و چین تبدیل کند، دیگر نخ نما شده است. بنابراین سران پکن با اقدامات سنجیده و غیرشتاب زده، این توطئه آشکار را در جریان سفر پلوسی به تایوان خنثی کردند.

* حسن شکوهی نسب: کارشناس مسائل بین الملل

منبع: مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس