به گزارش مشرق، علی حسن حیدری کارشناس مسائل سیاسیطی یادداشتی در روزنامه جام جم نوشت:
عملیات روانی کاربردی متکی به روشها، تکنیکها و تاکتیکهای متنوع و موثری است که دشمن با به کارگیری بهموقع یکی از این روشها یا ترکیبی از آنها، متناسب با آداب و رسوم، عقاید، عادات، سلیقهها، شرایط ذهنی و فکری حاکم بر مخاطبان و عکسالعملهای احتمالی آنان میتواند عواطف، احساسات، تمایلات، عقاید و رفتار مخاطبان را تحتتاثیر قرار داده و با تغییر تصورات آنها در نیل به اهدافش بهرهبرداری کند. تکنیک فریب، تخدیر، تشجیع، تحریک، ارعاب، ایجاد ترس، اهریمنسازی، ایجاد تفرقه و تضادمهمترین روشها بود که دشمن در آشوبهای اخیر توانست با کمک آنها جامعه را در وضعیت التهاب قرار دهد. در یادداشت زیر مروری خواهیم داشت بر این تکنیکها.
۱- فریب و اطلاعات دروغین: از راههای تأثیرگذاری بر مخاطبان، دادن اطلاعات دروغین و جهتدار یا تصویر و وارونه از رخدادهاست که اغلب با ارائه و نمایش قسمتهایی از واقعیت یا برگزیدهای ازآنها انجام میشود. تصویر ناقص و دگرگونشدهای از واقعیت میتواند گروههای گوناگون مخاطبان موردنظر در عملیات روانی را در مسیر انحراف و غیرحقیقی هدایت کند. تاریخ معاصر ایران بهویژه ۴۰سال اخیر گویای این واقعیت است که دستکاری و مخدوش کردن واقعیتها از موثرترین شیوههای تبلیغی و حربههای به کار رفته در عملیات روانی در شرایط بحرانی بوده است. در وضعیت پیادهسازی تکنیک عملیات روانی کاربردی، لایههای مختلف جامعه از جمله بخشی ازمدافعان حاکمیت نیز ناخواسته تبدیل به پیاده نظام دشمن میشوند.
۲- تخدیر: در روش تخدیر، دشمن برای کند یا متوقف کردن رفتار مخاطبان، پشتوانه احساسی-عاطفی آنان را هدف قرار میدهد تا شور احساس حاکم بر رفتار آنها را بهتدریج کمرنگ و زایل کند. در چنین حالتی مدافعان و طرفداران نظام سیاسی، شجاعت، انگیزه، روحیه، اراده و توان خود را برای دفاع از دست میدهند و مجبور به عقبنشینی، فرار یا تسلیم میشوند. با استمرار چنین شرایطی، افراد مبارز و دارای پشتکار زیاد نیز نسبت به ارزشهای خود دچار تردید میشوند و محاسبات آنها دچار تغییر میشود. در چنین حالتی روحیه انفعال و غیرمفید بودن بر ذهن و رفتار آنها غلبه پیدا میکند و اراده آنها در دفاع از ارزشها سست میشود. دشمن به تجربه و زیرکی دریافته است گسترش فساد و بیبند و باری و فراگیر نشان دادن آن، کارآمدترین حربهها برای از بین بردن اعتقادات دینی، ارزشها و فرهنگ ملی و دینی جامعه به معنای عام و طرفداران آنها به معنای خاص است. از همین رو اساس هجوم روانی بنگاههای تبلیغی خود را بر گسترش بیبند و باری، فساد و خشونت و برجستهسازی آنها میان مخاطبان خود بهویژه قشرجوان به عنوان طیف احساسی قرار داده است.
۳- تشجیع و تحریک: برخلاف روش تخدیر، در تشجیع، متخصصان عملیات روانی دشمن تلاش میکنند شور و شوق حرکت به سوی اهداف از پیش طراحی شده را در مهاجمان و معترضان برانگیزند و عواطف و احساسات و رفتار آنان را چنان تحتتاثیر قرار دهند که مرزبندیها را به فراموشی بسپارند و در زمین دشمن ایفای نقش کنند، بدون آنکه از عواقب آن اطلاع داشته باشند؛ برای مثال حس دفاع از مذهب، نژاد و قوم یا تقویت حس تنفر از ارزشهای ملی و دینی با بهرهگیری از روش دماگوژه را چنان تحریک میکند که باعث پرورش و غلیان روحیه مبارزه مستمر بیوقفه در معترضان خواهد شد. در این تکنیک، دشمن با بهرهگیری از جوانب عاطفی و احساسی، مخاطبان خود را تشجیع و آنان را برای نیل به هدف معینی تشویق میکنند؛ مثلا دفاع از حقوق زنان، اقوام و آزادی پوشش در روش تشجیع و تحریک. اتاقهای فکر و مغز متفکر رسانهای عملیات روانی و رسانهای دشمن با ترسیم چهره بیرحم و ضدانسانی از مدافعان امنیت و حاکمیت، احساس همدردی با قربانیان یا بازماندگان آنان را در معترضان تزریق میکند و عملا در کف خیابان مدیریت جماعت معترض را دراختیار میگیرد.
۴- ارعاب و ایجاد ترس: از روشهای موثر و کارآمد که از دیرباز مورد استفاده دشمن بوده است، بهرهگیری از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای مدافع کشور به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنان است. در این روش، متخصصان و مجریان جنگهای روانی ضمن تهدید و ترسانیدن مخاطبان با بهانهها و دسیسههای گوناگون به آنان چنین القا میکنند که خطرات و صدمات احتمالی و حتی قطعی فراوانی بر سر راه آنان کمین کرده و آنچه برای ایشان مهم و ارزشمند است در معرض خطر نابودی و ویرانی قرار دارد. دراین روش دشمن میکوشد آیندهای مبهم و تاریک و توام با سختیها و مشکلات فراوان برای افراد طرفدار نظام سیاسی و کسانی که تلاش دارند با آنها همکاری کنند یا او را مورد حمایت قرار دهند، ترسیم و به آنان تلقین کند که توان و امکانات لازم برای دستیابی به اهداف خود را ندارند و وانمود میکنند درصورت تداوم همکاری، تمام راهها به روی او بسته خواهد بود. اتفاقی که در حوادث اخیر درخصوص اینفلوئنسرها و چهرههای صداوسیما و ورزشکاران شاهد آن بودیم یا با آتش زدن مامور نیروی انتظامی و اینکه دفعه دیگر سر از تنت جدا میکنم و برو به همکارانت هم بگو...
۵- اهریمنسازی: در تکنیک اهریمنسازی، دشمن با برانگیختن تنفر و دشمنی جمعیت معترض نسبت به عقیده مدافعان حاکمیت در یک موضوع خاص یا کلیت اعتقادات آنان، خطر بقا و تداوم آنها را برای معترضان بزرگنمایی میکند. یکی از زیانبارترین پیامدهای این تکنیک، تسهیل نابودی افراد ملت بهدست خودش بدون عذاب وجدان است. در چنین وضعیتی، دشمن برای برهم زدن قوه ادراک و محاسبات ملت، ماهیت انسانی قربانیان را به حداقل میرساند؛ مثلا سوزاندن مامور مدافع امنیت، عادی جلوه میکند و چنین حسی در جانی پدیدار میشود که حقش بیشتر از سوزاندن بود. درحالی که شعار دفاع از حقوق زن میدهد چادر از سر زن محجبه میکشد و او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد.
۶- ایجاد تفرقه و تضاد: ازطریق بهکارگیری تکنیک تفرقه و تضاد، تضعیف روانی دولت و ملت کشور هدف رقم خواهد خورد و نزاع دائمی داخلی شکل خواهد گرفت. آنچه در این زمینه بسیار خطرناک است، ایجاد یا القای نهادینه شدن تضاد میان ملت و دولت، اقوام و مذاهب و کارکنان سازمانها و نهادهای دولتی با همدیگر است. با استفاده از تکنیک تفرقه و تضاد رسانه دشمن میتواند با ایجاد درگیریهای اقوام، نخبگان و حاکمیت، وحدت نیروهای مدافع کشور و حاکمیت را متزلزل کند. حادثه مرگ مهسا امینی با توجه به هویت قومی آن مرحوم، سوژه مناسبی بود که دشمن با تمسک به تکنیک تضاد و تفرقه، شوک بزرگ را به وحدت ملی و انسجام اجتماعی وارد کند که با آگاهی جمعی ملی و درایت حاکمیت به شکست انجامید. نکته پایانی اینکه تجربه چند دوره ناآرامیها و آشوبهای خیابانی در سالهای اخیر، این نکته کلیدی را به اثبات رسانده که شناخت دشمن و شناساندن آن به افراد جامعه و آگاه کردن آنها از اهداف، ابزار، روشها و عوامل دشمن و چگونگی مبارزه با آن، از طریق آموزش سواد رسانه ضرورتی ملی است که غفلت از آن بسیار زیانبار خواهد بود.