به گزارش مشرق، رسول سنائیراد طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: نفوذ منطقهای به میزان تأثیرگذاری دولتها بر سایر دولتها در منطقهای خارج از مرزهای آن دلالت دارد که امکان واداشتن دولتها و کشورهای مستقر در آن محدوده را به ادامه عمل یا سیاستی در راستای منافع و اهداف خود فراهم آورد. این نفوذ میتواند بهصورت رسمی در قالب روابط، معاهدهها و توافقنامهها یا بهصورت غیررسمی و در قالب قدرت نرم شکل گرفته و سلطه و اثرگذاری را برای پذیرش سیاستها، تصمیمات و اقدامات یا اعمال قدرت تأمین کند.
درواقع نفوذ منطقهای همان ادامه قدرت داخلی به سطحی فراتر از مرزهاست که همراهی سایر کشورها در محدوده جغرافیایی و منطقهای مشخص را ممکن میسازد و قدرت را از سطح ملی به منطقهای توسعه میدهد. چنین موقعیتی میتواند مقدمه تبدیل شدن به قدرت جهانی و شاخصی برای ضریب نفوذ بهعنوان مؤلفهای در تعیین سهم هر کشور از کیک قدرت در بیرون از مرزها به حساب آید.
منطقه غرب آسیا با توجه به موقعیت بسیار مهم ژئوپلتیکی و راهبردی، مستعد رقابت جدی برای گسترش شعاع نفوذ میان قدرتهای منطقهای است که کشورهای جمهوری اسلامی ایران، پادشاهی عربستان، امارات متحده عربی، ترکیه و رژیم صهیونیستی بیشترین رقابت را دارند.
مواجه شدن امریکا با چالشهایی که آن را مجبور به خروج از این منطقه یا کاهش حضور میکند که خروج از افغانستان طلیعه این تغییر موقعیت است، توازن منطقهای به شکل طبیعی علیه کشورهای وابسته به امریکا و به نفع کشورهای مستقل تغییر کرده که نگرانی رژیم صهیونیستی و برخی از رژیمهای وابسته عربی را تشدید کرده است. چنین وضعیتی موجب شده نهتنها روزنامه اکسپرس در فرانسه به قدرتنمایی ایران در سراسر منطقه غرب آسیا بپردازد بلکه راشل آورهام، سردبیر جروزالم آنلاین در تلآویو هم اعلام کند ایران سلطان جدید خاورمیانه است.
با شکست پروژه جنگ نیابتی در پوشش جریان تروریسم تکفیری داعش و تقویت مقاومت اسلامی از یک سو و شکست سیاست تشدید تحریم و فشار اقتصادی علیه ایران و ناتوانی امریکا و متحدان آن در تحمیل خواستههای غیرمنطقی خود به ایران در روند مذاکرات برجامی، تقویت روابط منطقهای و افزایش سطح تعاملات سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران از دیگر سو، زمینه تقویت ضریب نفوذ منطقهای کشورمان را فراهم ساخته که البته برای دشمنان و رقبای ما آزاردهنده به حساب میآید.
در ادامه این روند، با برهم خوردن نظم و توازن منطقهای با بحران نظامی اوکراین و مواجه شدن امریکا و اروپا با بنبست سیاسی برای حل آن و ابهام در آینده این چالش، متحدان منطقهای امریکا و در رأس آنها عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی با نگرانیهای جدیدی مواجه شدهاند.
در چنین شرایطی بروز اغتشاشات و شورشهای رادیکال در کشورمان به بهانه مرگ مهسا امینی با استقبال دشمنان و رقبای ایران اسلامی روبهرو شده که آن را نوعی فرصت برای فرسایش قدرت ایران و سرگرمسازی مسئولان آن به مسائل داخلی و بازداشتن از پیگیری توسعه و بسط قدرت منطقهای کشور میدانند.
دشمنان و رقبای ایران با نگاه به این واقعیت که اتحاد و انسجام داخلی و پشتیبانی مردم از نظام جمهوری اسلامی از جمله مؤلفههای اساسی قدرت کشورمان است، برای لطمه به این مزیت راهبردی، نهتنها در زمینهسازی و تحریک به شورش به میدان آمدهاند، بلکه با احتمال موجسواری و تبدیل آن به ابزاری برای بیثباتسازی و حتی تجزیه ارضی کشورمان، گروهکهای تجزیهطلب قومیتی تحت حمایت خود را نیز فعال کردهاند. مثلاً کومله و دموکرات در کردستان با جیشالظلم در سیستان و بلوچستان و الاحوازیه در خوزستان در کنار فضاسازی و دروغپراکنیهای رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی مثل ایراناینترنشنال به شورشهای اخیر ورود پیدا کرده و از اعزام عناصر گروهکی برای تحریک و هدایت میدانی تا رساندن سلاح سرد و گرم برای تشدید خشونت و کشتهسازی را در دستور کار قرار داده اند.
به تصور خام دشمنان و رقبای منطقهای کشورمان، این شورشها میتواند ضمن فرسایش قدرت جمهوری اسلامی ایران، روند تقویت مقاومت اسلامی را نیز به چالش انداخته و ایران اسلامی را در صحنه رقابتهای منطقهای و توسعه نفوذ و عمق منطقهای با چالش مواجه سازد. راز این همه حمایت آشکار و وقیحانه از عناصر شورشی و اغتشاشگران و به میدان آوردن ظرفیتهای رسانهای خود برای توسعه و تداوم اغتشاشات هم در همین تصور نهفته است.
سعودیها که شکست جنگ نیابتی مورد حمایت خود در سوریه و عراق و ناکامیهای پیاپی در برابر یمن مظلوم، بهناچار مسیر مذاکره با ایران اسلامی را انتخاب کرده بودند، این روزها لحن و ادبیات تهاجمی را در برابر کشورمان بهکار میگیرند که از امید واهی و توهم آنان نسبت به تأثیر شورشهای کور چندهفته گذشته بر قدرت و نفوذ منطقهای کشورمان حکایت میکند.
همچنین بازی خطرناک و پیچیده جمهوری آذربایجان و ترکیه در پیگیری ایجاد دالان زنگهزور به قیمت اشغال استان جنوبی ارمنستان و حذف مرز زمینی کشورمان با ارمنستان نیز بیارتباط با ارزیابی آنان از پیامدهای اغتشاشات نیست.
صهیونیستها نیز شورشها را عاملی برای سرگرم شدن مسئولان ایرانی به داخل و خللی در روند حمایت کشورمان از مقاومت اسلامی و غفلت از توسعهطلبی و ماجراجویی تلآویو میدانند و از این رو شبکههای مرتبط با خود از قبیل باندهای اوباش و گروههای بهایی را در معرکهگردانی و ایفای نقش در شورشها فعال ساختهاند.
اما همانگونه که سید مقاومت اعلام داشته، وقایع و تنشهایی، چون شورشهای اخیر، هیچ تأثیری بر استحکام و اقتدار جمهوری اسلامی ایران نداشته و تنها تابآوری ایران را در بحرانها و تنشهای مشابه افزایش خواهد داد. همانگونه که در داخل نیز فرصتی برای ارزیابی، شناخت و تنظیم دیدگاهها، سیاستها را برای همه طرفهای درگیر به نفع صیانت از اعتبار و اقتدار ایران اسلامی، فراهم خواهد کرد.
به عبارتی احتمال اینکه سرنوشت شورشهای کور اخیر به سرانجامی شبیه جنگ نیابتی به سردمداری تروریسم تکفیری برسد بسیار بالاتر از تفاوت در سرنوشت آن است، جنگنیابتی که قرار بود به تحقق سناریوی خاورمیانه بزرگ و تجزیه کشورهای اسلامی و فروپاشی مقاومت اسلامی و حامیان آن منتهی شود، به فرصتی برای مقاومت اسلامی و حامیان آن تبدیل شد.
در آن ماجرا، گرچه لطماتی به دولتها و نیروهای مسلح در کشورهایی، چون سوریه و عراق وارد شد، اما چهره حامیان تروریستها برای مردم روشن شد، قدرت مقاومت اسلامی توسعه یافت و امریکا به عنوان طراح و حامی آن سناریوی کثیف، برای خروج از منطقه تحت فشار جدی قرار گرفته است.
حمایت و چشمداشت به این شورشها هم برای حامیان آن که دشمنان و رقبای جمهوری اسلامی هستند، سرانجامی مشابه یا شومتر خواهد داشت و ملت بزرگ ایران ثابت خواهد کرد که میتواند با تکرار سابقه تمدنی خود، ایران را سلطان منطقه غرب آسیا نگه دارد. هرچند پذیرش آن برای دشمنان و رقبای کینهتوز ما سخت بوده و برای ممانعت از آن به حمایت از هرنوع جنایت و جنایتکاری ولو صدام، داعش، کومله، جیشالظلم، الاحوازیه و... دست میزنند که البته عوارض این حمایتهای شتابزده و نسنجیده روزی دامن خود آنها را گرفته و خواهد گرفت.