به گزارش مشرق، شامگاه ۲۳فروردین امسال مرد پرایدسواری مقابل یکی از بیمارستانهای پایتخت توقف کرد و فردی را که نیمهجان بود از ماشین بیرون کشید و مقابل در اورژانس رهایش کرد. او سپس پشت فرمان نشست و فرار کرد.
افرادی که شاهد این صحنه بودند ماجرا را به کارکنان بیمارستان اطلاع دادند و مرد نیمهجان که دچار سوختگی شده بود برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. او اما بهدلیل شدت سوختگی و صدمات وارد شده جانش را از دست داد و در این شرایط بود که گزارش این حادثه مرموز به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران اعلام شد.
به دستور بازپرس جنایی تهران، جسد فرد جانباخته به پزشکی قانونی انتقال یافت و بررسیها برای بهدستآمدن هویت وی و شناسایی مرد پراید سواری که پیکر او را مقابل بیمارستان رها کرده بود آغاز شد. از آنجا که مدارک هویتی همراه مرد جانباخته نبود، مأموران از جسد انگشتنگاری کردند و مشخص شد که وی وحید نام داشته و از مجرمان سابقهداری بود که پیش از این بارها به زندان افتاده بود.
از سوی دیگر در ادامه بررسیها معلوم شد که خودروی پرایدی که پیکر نیمهجان وحید داخل آن بود نیز متعلق به مقتول بوده است. اما هنوز مشخص نبود که راننده خودرو چهکسی بود و او تنها فردی بود که اسرار مرگ آتشین وحید را میدانست.
دزد سابقهدار
در ادامه تحقیقات، ابعاد تازهتری از این ماجرا فاش شد؛ آنطور که تیم جنایی متوجه شد وحید اخیرا با همدستی دوستش مهران دست به سرقتهای سریالی میزد. اما آنها از مدتها قبل با یکدیگر دچار اختلافاتی شده بودند و ظاهرا دعوا و اختلافات آنها بر سر تقسیم اموال مسروقه بود.
در این شرایط نام مهران که سارقی سابقهدار بود در لیست افراد تحت تعقیب قرار گرفت اما او پس از مرگ وحید محل زندگیاش را ترک کرده و سرنخی از وی وجود نداشت.
او سعی داشت ردی از خودش به جا نگذارد اما ۲روز قبل گزارشی بهدست پلیس رسید که نشان میداد متهم فراری در اطراف خانه برادرش دیده شده است. وی به گمان اینکه آبها از آسیاب افتاده به پایتخت برگشته بود و همین باعث شد که مأموران با شناسایی مخفیگاهش او را دستگیر کنند.
متهم که ۳۲ساله است روز گذشته برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و درحالیکه همه شواهد و دلایل حکایت از قاتلبودن او داشت اما به طرز عجیبی قتل را انکار کرد. او مدعی است که از وحید(مقتول) کینه به دل داشته و نقشه انتقامجویی کشیده بود اما نقشی در قتل او ندارد. مهران به اتهام قتل عمدی بازداشت شده و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.
روایت عجیب متهم
متهم به قتل مردی لاغراندام، با بدنی نحیف است که گاهی چرت میزند و چهرهاش نشان میدهد که اعتیاد شدیدی به موادمخدر دارد. گاهی چشمانش را میبندد و بعد باز میکند و آهسته به سؤالات خبرنگاران جنایی پاسخ میدهد. میگوید از وقتی معتاد به موادمخدر شده، روی خوش در زندگیاش ندیده است. از همان روزها بوده که پا در دنیای سارقان گذاشته و حالا به اتهام قتل عمدی دستگیر شده است. مهران مدعی است که همدستش در حق او خیانت کرده و راهی جز انتقام برای او نگذاشته بود.
با وحید (مقتول)چطور آشنا شدی؟
پارسال در پاتوق معتادان با هم دوست شدیم. او هم مثل من اعتیاد به موادمخدر داشت و سرقت میکرد. مثل من دله دزدی میکرد تا خرج موادش را تامین کند. از سرقت صندوق صدقات گرفته تا دزدی از انباری خانهها و سرقت لوازم داخل خودرو. پس از آنکه دوستی ما جدیتر و صمیمیتر شد تصمیم گرفتیم با هم دست به سرقت بزنیم.
با چه شگردی سرقت میکردید؟
من و وحید بهصورت سریالی از انباری خانهها سرقت میکردیم. از صبح تا شب در خیابانهای پایتخت پرسه میزدیم و به محض اینکه میدیدیم در ساختمانها باز است وارد خانهها میشدیم و پس از شکستن قفل در انباریها، وسایل با ارزش و مواد خوراکی را سرقت میکردیم. درواقع هرچه دستمان میرسید برمیداشتیم تا در قبال آن مواد بگیریم.
برگردیم به روزی که با یکدیگر دچار اختلاف شدید؟ چه شد که بین شما درگیری پیش آمد؟
او در حق من نامردی کرد و باعث شد تا آتش کینه در دلم روشن شود. ما از روزی که سرقتهایمان را شروع کردیم هرچه میدزدیدیم با هم تقسیم میکردیم بهصورت عادلانه. گاهی هم وسایل سرقتی را به خانه برادرم میبردم و در آنجا نگه میداشتیم تا روز مبادا آن را بفروشیم. برادرم تهران نیست و خانهاش را در اختیار من قرار داده است که گاهی هم وحید پیش من میآمد. همهچیز به شبی برمیگردد که پلیس دستگیرم کرد و من حدود یک ماه در زندان بودم. آن شب به همراه وحید برای سرقت وارد ساختمانی شدیم که پس از خروج پلیس به ما مشکوک شد. من هم وسایل سرقتی را به وحید دادم و از او خواستم فرار کند. درواقع فداکاری کردم و همین موجب شد تا پلیس دستگیرم کند.
حدود یک ماه در زندان بودم و بعد با کفالت از زندان بیرون آمدم. وقتی آزاد شدم متوجه خیانت وحید شدم. او نهتنها اموال سرقتی را با خودش برده بود بلکه از داخل کیفم که همراهش بود، کلید خانه برادرم را برداشته و تمام وسایل خانه او را هم سرقت کرده بود. وقتی از زندان آزاد شدم متوجه سرقت شدم و به سراغش رفتم اما زد زیرش. با وجود این من مطمئن بودم کسی جز وحید سارق نیست و زمانی مطمئن شدم که دوربین مداربسته خانه برادرم را بررسی کردم و متوجه شدم روز حادثه وحید وارد خانه برادرم شده و دست به سرقت زده است. به این ترتیب به سراغش رفتم تا از او انتقام بگیرم اما وحید خودش را آتش زد!
خودش را آتش زد؟!
من میخواستم او را تنبیه کنم اما او ناگهان به روی خودش بنزین ریخت و خودش را به آتش کشید.
تعریف کن چه اتفاقی افتاد؟
روز حادثه به بهانه مصرف مواد او را به پاتوقمان کشاندم. از قبل ۱۰قرص خوابآور پودر کرده بودم و داخل چای او ریختم که پس از نوشیدن آن بیهوش شود. قصدم این بود که کتکش بزنم و بعد او را تحویل پلیس بدهم چون از او مدرک داشتم. اما او بهدلیل اینکه معتاد بود بیهوش نشد و قرصها روی او تأثیری نگذاشت. فقط کمی گیج شده بود که او را به بیابانهای حوالی جنوب شرق تهران بردم و با چوب کتکش زدم و خواستم به سرقت اعتراف کند اما باز منکر شد. به او گفتم اگر وسایل را پس ندهد ماشینش را گرو برمیدارم اما او وقتی فهمید که قصد بردن ماشینش را دارم عصبانی شد و از داخل ماشینش یک ظرف بنزین برداشت و روی خودش ریخت. ناگهان فندک را روشن کرد و گر گرفت. ترسیدم و آتش را خاموش کردم و فورا او را به بیمارستان رساندم.
چرا فرار کردی؟
خب ترسیدم به اتهام قتل مرا دستگیر کنند. به همین دلیل فرار کردم و از تهران رفتم. در این مدت هم در شهرهای مختلف بودم و بعد به گمان اینکه آبها از آسیاب افتاده و پلیس دیگر تعقیبم نمیکند به تهران برگشتم اما دستگیر شدم.
منبع:همشهری