به گزارش مشرق، فهیمه فداکار روانشناس و مدرس دانشگاه در نشست تخصصی «کتاب، کودک، تربیت» که در حوزه هنری کودک و نوجوان برگزار شد، اظهار کرد: اگر کتاب نبود باید خیلی فکر میکردیم تا ابزاری در این تراز برای هم رابطه با بچهها و هم تربیت آنها پیدا میکردیم.
وی خطاب به والدین گفت: وقتی شما درباره کتاب حرف میزنید، یک مسأله مهم در تربیت این است که تربیت را ناظر به ابزارها و پیامهایی میکنیم که از طریق آن ابزار میخواهد منتقل شود. بعضی مواقع حتی چهره لوکس و شیک میگیرد؛ یعنی من یک مادر خوبی هستم چون برای فرزندانم کتاب میخرم و میخوانم.
فداکار با بیان اینکه وقتی درباره تربیت کودکان حرف میزنیم، آنچه مهم است، ارتباط است، افزود: ارتباط بین والد و کودک هست که نقش تربیتی را به عهده دارد و هرچیزی که برای واسطهگری این مسأله میآید از وجهی است که ارتباط را رقم میزند؛ به کتاب، هنر و انیمیشن به عنوان مسأله جدا از تربیت نگاه نمیکنیم؛ این رابطه بین والدین و بچههاست که محور برای تربیت قرار میگیرد و این اتفاق میتواند از محیط ها و ابزارهای مختلفی استفاده کند برای اینکه آن را رقم بزند.
وی با اشاره به اینکه کتاب دادههای مختلفی به کودک میدهد اما جایگزین قدرتمندی برای تربیت در غیاب والدین نیست، ادامه داد: اینکه فکر کنیم فرزند ۷ سالهمان سواددار شد و حالا خودش کتاب بخواند، امتیاز است اما همچنان گفتوگو درباره آن کتاب و مدت زمان کتاب خواندن والدین و کودک موضوعیت دارد و تربیت را مفهومی میگیریم که کتاب ابزار آن است.
این روانشناس با اشاره به اینکه تعریف تربیت مهم است، گفت: تربیت برای کودک یعنی آنچه که در فرایند رشدی اتفاق میافتد؛ قدرتمندترین اتفاق در این فرایند رشد همه جانبه کودک، رابطه عاطفی، حمایت گری و پذیرش والدین است و اگر نباشد، کارکرد آن دچار اختلال میشود.
وی با بیان اینکه کتاب تربیت نمیکند، اظهار کرد: آیا شما فرزندتان را در یک محیط قرار میدهید و به او کتاب میدهید تا تربیت شود؟ اساساً تربیت در کجا باید انجام گیرد و مرجعیت تربیت را به چه کسی میدهید؟ ما مرجع تربیتی را خانواده میدانیم و تربیت در خانواده شکل میگیرد.
فداکار با بیان اینکه دو نوع نگاه عام و تخصصی به کتاب میشود، گفت: در نگاه عام یعنی اینکه اصلا ببینیم انتظارمان از کتاب چیست و چه کاری انجام میدهد؛ وقتی این مسأله را متوجه میشویم احتمالا متناسب با آن دست به انتخاب میزنیم. روانشناسان وقتی درباره کتاب و بچهها حرف میزنند میگویند کتاب را با برنامه تلویزیونی قیاس کنید. مثلا بچهها مخاطب برنامهای هستند اما آیا رفت و برگشتی با آن محتوای دیداری دارند. ولی وقتی والد برای بچه کتاب می خواند، میتوانند در بین خواندن کتاب، سؤال بپرسند.
وی افزود: کتاب حل مسأله می کند و به بچهها این توانایی را می دهد که در مقایسه با فرایندهایی که در زندگیشان اتفاق میافتند بتوانند حل مسأله کنند. نکته دیگر این است که کتاب در مهارتهای ارتباطی، جملات و کلمات، مواجهه با موقعیتها و درک آن کمک میکند یعنی کتاب برای کودک، فهم موقعیت ارتباطی ایجاد میکند و به او یاد میدهد که در این موقعیت چه باید انجام دهد.
این مدرس دانشگاه در پاسخ به این پرسش که «والدین چه کتابی بخرند؟»، گفت: قبل از اینکه بپرسم چه کتابی بخرم باید پاسخ دهم که چرا میخواهم کتاب بخرم. جواب اینکه چرا میخواهم کتاب بخرم، تعیین میکند که چه کتابی بخرم. برای همین است که میبینید والدین انتخابهای عجیب و غریبی برای کتاب خریدن دارند.
وی درباره تصویرسازی کتابهای کودک، اظهار کرد: بچهها تصویرها را بیشتر میبینند و با آن ارتباط برقرار میکنند و با آنها پیام منتقل میشود. اگر یک کتاب تصویرسازی خوب و حرفهای دارد، یک بخش کار ما توجه کودک به تصویرسازی آن است. چرا که بچهها وقتی متوجه آن تصویر شوند، برای فهم خود به کار میگیرند.
فداکار با اشاره به مواجهه رسانههای جدید در نسبت با کتاب، بیان کرد: حتما رسانههای جدید پیروز هستند و دلیلش این است که خیلی راحتتر هستند؛ خیلی راحت است که فرزندمان دو ساعت تلویزیون ببیند و ما هم کار خودمان را انجام دهیم. طبیعتاً کتاب خواندن، بحث و گفتوگو و وقت گذاشتن کار راحتی نیست. از آن طرف باید توجه کرد پیامهایی که بچهها از رسانه دریافت میکنند لبهدار و مشخص است و نسبتش با کتاب متفاوت است.
وی با اشاره به ضریب پیدا کردن کتابهای مهارتی، افزود: وقتی والدین مهارت حل مسأله و تربیت را در کودک ندارند، دست به دامن کتابهای مهارتی میشوند البته ما اینجا کتابهای مهارتی را رد نمیکنیم بلکه میخواهیم بگوییم از کجا این کتابها ضریب پیدا میکند.
این روانشناس با بیان اینکه کتاب درمانی با مهارت متفاوت است، گفت: در کتابهای مهارتی، مسأله، پرورش و ایجاد یک مهارت یا رفع یک مشکل است. در کتاب درمانی، بچهها همانند سازی میکنند یعنی خودشان را جای آن شخصیت میگذارند. اولین اتفاق مداخلهگر در درمان مثلا در گروه درمانی این است که فرد متوجه میشود فقط من بیمار نیستم، افراد دیگری هم هستند و این را یک مؤلفه درمان میدانند.
وی افزود: وقتی بچه کتاب میخواند و اولین مسأله را میبیند، از انزوا در میآید و احساس میکند که فقط من نیستم که درگیر این مسأله است؛ نکته دوم این است که کودک همراه با داستان پیش می رود و احساسات خود را بروز میدهد. بعد از آنکه سطح هیجان فروکش میکند، بینش وسط میآید.
فداکار با بیان اینکه مشکلمان این است که برای همه موضوعات کتاب خوب نداریم، اظهار کرد: برای اینکه نوجوان کتاب بخواند باید از کودکی شروع کنیم. اما آورده کتاب برای نوجوانی بیشتر است زیرا رشد تفکر انتزاعی است که باعث می شود تنوعی از موقعیت ها در ذهن برای نوجوان فراهم کند و نکته بعدی هویت یابی برای نوجوان است.
وی ادامه داد: هویت یابی در خلأ اتفاق نمی افتد و نیاز به الگوها در نوجوانی مطرح میشود؛ شخصیت های قهرمان یا ضد قهرمان رمانهایی که نوجوانان میخوانند همان الگوهایی هستند که بچهها با آن سر و کله میزنند.
این مدرس دانشگاه خطاب به والدین تصریح کرد: با فرزندتان کتاب بخوانید و همچنین کتاب را با مقدمه و موخره بخوانید. هر چیزی که تبدیل به موقعیت ویژه میشود برای بچه ها جذاب است. کتاب را یکدفعه باز نکنید. اسم کتاب، شکل کتاب و موقعیت خواندن مهم است. بعد از خواندن کتاب با کودک حرف بزنیم. حرف زدن درباره کتابها، کتاب خواندن را یک امر دلنشین میکند.