به گزارش مشرق، روزنامه همشهری نوشت: روایتسازی و ایجاد «پرده آهنین» برای دفاع از اغتشاشگران و وارد کردن «زخم کاری» بر پیکر نیروهای حافظ امنیت، راهبردی است که جریان آشوبگر و بازوهای رسانهای و سیاسی آن در داخل و خارج کشور، آن را دنبال میکنند. سیاست «بزرگنمایی» برخی خطاها و نیز «وارونهسازی حقیقت» بخشی از شگرد تمرین شده این جریان است؛ جریانی که پیشتر ضربات سختی را از نیروهای حافظ امنیت در وقایعی مانند ۸۸و ۹۸دریافت کرده و این بار با سازوبرگی تکمیلتر و برای اجرای سیاست «مرعوبسازی نیروهای امنیتی» در پروسه «یکسره کردن کار نظام» به میدان آمده است.
تجمعات مسالمتآمیز به سبک غربی
ماجرای آغاز خط خشونت و وارونهنمایی عاملان آن از روز بعد از اتفاق درگذشت دختری ۲۲ساله آغاز میشود؛ آغازی که از همان ابتدا بر مدار شایعه حمله پلیس با باتوم به مهسا امینی شکل گرفت. داستانی تراژیک که احساسات و عواطف مردم را درگیر خود کرد. با دمیده شدن به «دروغ» حمله به مهسا، جمعهای محدودی از معترضان وارد خیابان میشوند و شعارهای نه چندان تندی میدهند. حضور مردم برای اعتراض به آنچه «قتل مهسا» نام گرفته است، فاز بعدی منازعه در خیابان، حضور عوامل آموزشدیدهای است که هدفشان را «اسقاط نظام» اعلام میکنند. مأموران با وجود قانونشکنیها سعی میکنند با استفاده از «تجهیزات حداقلی» آشوب را مدیریت کنند.
کشتن مأموران، دفاع مشروع است!
این وضعیت، مطلوب جریانی که قصد براندازی دارد، نیست و فضا آنطور که پیشبینی میشد «تند» نشده است. حالا نوبت به جریان رسانهای است که افکار عمومی را زیر بمبارانی از «خبرهای جعلی» قرار دهد. رسانههای لندننشین و برخی دنبالههای داخلی آنان با ادعای تیراندازی پلیس و بیدفاعبودن آشوبگرانی که مردم خوانده میشوند به شکل بیسابقهای تجویز خشونت میکنند. «شیرین عبادی» که خود را فعال حقوق بشر معرفی میکند و پیشتر در فرایندی سیاسی جایزه «صلح نوبل» را دریافت کرده است در اظهاراتی که «بوی خون» میدهد به شبکه تروریستپرور «ایران اینترنشنال» میگوید: «آشوبگران میتوانند به نام دفاع از خود مأموران را بکشند.» او در ادعایی عجیبتر میگوید: «خشونت مردم حتی میتواند از افزایش خشونتها جلوگیری کند!» برنده جایزه صلح نوبل اما، بهخوبی میداند تبعات چنین اظهارنظری چیست. حمله به برخی پاسگاههای انتظامی در شهرها با هدف تصرف اسلحهخانه آنها، تیراندازی و قتل مردم با اسلحههایی که مشخص میشود سازمانی نیروهای مسلح نیست و انداختن گناه آن به گردن نیروهای امنیتی، بخش دیگری از پازل مشروعسازی کشتار مأموران است.
بهانهسازیهای نامشروع
با تجویز ستاد رسانهای جریان اغتشاش در لندن به اعمال خشونت، به فاصله چند ساعت بعد از فرمان شیرین عبادی و افرادی مانند او، حمله به مأموران امنیتی افزایش مییابد. آنطور که «حسن حسنزاده» فرمانده سپاه تهران میگوید در پایتخت و تنها در یک شب ۱۸۵نیروی بسیج از سوی اغتشاشگران مجروح شدند! استفاده از سلاح گرم و حمله به مراکز پلیس در برخی استانها، تیراندازی مستقیم با اسلحه جنگی غیرسازمانی در نیروهای مسلح بهسوی مردم معترض با هدف کشتهسازی و افزایش خشم مردم، هیزمی هرچند موقت را برای جلوگیری از خاموش شدن اعتراضها مهیا میکند؛ اقدامی که بهگفته سردار «حسین اشتری»، فرمانده کل انتظامی کشور اقدامات موذیانهای برای بدنام کردن پلیس انجام شده است: «افراد مسلحی در لباس پلیس دستگیر شدهاند که به مردم تیراندازی کردهاند.» با این حال، این رسانهها تلاش میکنند نیروهای امنیتی را متهم به استفاده از خشونت کنند. این شبکهها صحنههایی از دستگیری برخی لیدرهای آشوبگر را سندی بر مدعای خود آوردهاند که نقش راهبری اغتشاش را برعهده داشتهاند. لیدرهایی که ارزش بالایی برای معاندان دارند و اسارت هر کدامشان خسارتی سخت به بدنه سازمان آشوب وارد میکند.
واقعیتهایی که سانسور میشوند
با این حال، شبکههای ضدانقلاب که مدعی شفافیت در اطلاعرسانی هستند هرگز از سوی دیگر این کارزار خبری منتشر نمیکنند؛ اخباری که برملاشدنش میتواند برخی افراد فریبخورده را از «مسخ انقلاب ماهوارهای» بیرون بیاورد و آنان را از ماهیت واقعی مدعیان دروغین «زن، زندگی و آزادی» آگاه کند. جانشین فرمانده انتظامی کل کشور با ارائه آمار قابلتاملی از مجروحشدن دستکم ۲هزارتن از نیروهای انتظامی کشور در اغتشاشات خبر میدهد. سپاه هم آمارهایی مشابه دارد. تنها در تهران ۸۵۰نیروی بسیجی مجروح شدهاند؛ مجروحیتهایی ناشی از اصابت گلوله، چاقوخوردن، زیرگرفتهشدن، پرتاب سنگ و ... مجروحکردن مأموران امنیتی موضوعی نیست که آشوبگران خواهان آن باشند. آنها خون میخواهند؛ تاکنون دستکم خون ۲۴تن از نیروهای امنیتی و انتظامی بر زمین ریخته شده است؛ ماجرایی که با زنده سوزاندن نیروی بسیجی در زاهدان یا تیراندازی به سمت فرمانده اطلاعات سپاه سلمان تمام نشده است؛ اتفاقاتی که مدعیان حقوق بشر و رسانههای وابسته به آن نه خواستند که ببینند و نه میخواهند که بشنوند؛ سانسور هدفمند توحشی که به نام مردم علیه حافظان امنیت مردم انجام میشود تا چراغ پروژه آشوب در ایران خاموش نشود.