به گزارش مشرق، علی حسن حیدری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: کشور موج ششم آشوب را هرچندکوتاه مدت، اما بسیار خشن و پیشرونده، تجربه کرد که به ظاهر آغازی غافلگیرکننده داشت. موج جدید از نظر شکل، رویکرد و شدت با آشوبهای سه دهه گذشته بسیار متفاوت بودکه شاهد تحلیلهای متفاوتی درباره چیستی، چرایی و چگونگی طراحی و نقشه ریزی آن بودیم. غالب تحلیلهای ارائه شده، رخداد را درچارچوب معادلات سیاسی و امنیتی منطقهای و جهانی ندیده بود. درحالی که درک عمق این بحران و اهداف طراحان و مجریان آن بدون بهرهگیری ازقواعد دقیق جامعه شناختی و فهم اصول حاکم برمعادلات بین الملل ممکن نیست.
پیش از این پنج دسته اغتشاش را تجربه کردهایم، حوادث دهه ۷۰ در مشهد و اسلامشهر، حوادث کوی دانشگاه در ۷۸، فتنه ۸۸، آشوبهای دهه نود (۹۶ و ۹۸) که اغتشاشات اخیر درکنار مشابهتهای فراوانی که از نظر خاستگاه، نوع مطالبه، فرم و رویکرد با آشوبهای تجربه شده داشت، اما به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد از وجوه تمایز معینی نیز نسبت به تجارب قبل برخورداربود.
آنچه درشهریور و مهر ۱۴۰۱ شاهد آن بودیم، ششمین دسته ازآشوبهایی بود که گرچه در برخی حوزهها با هر پنج مورد شباهتهایی دارد، اما ازنظر جنس آشوب، فراگیری و ائتلاف دشمن و اپوزیسیون بی سابقه و منحصر به فرد بود.
از ویژگیهای آشوبهای این دوره نقشآفرینی مستقیم و همهجانبه امریکا و متحدان آن دربرنامه ریزی، حمایت مادی و معنوی و هدایت میدانی آن بود. از زاویه جامعه شناختی آشوبهای اخیر شکلی از آشوبهای بی سر را در اذهان تداعی میکرد و دشمن نیز بر اثبات این گزاره که اغتشاشات خودجوش است و رهبری مشخصی ندارد اصرار داشت.
اما آشوبهای این دوره با وجود اینکه از نظر جنس، فرم و شدت متفاوت از نمونههای گذشته بود دریک نگاه دقیقتر از طیف آشوبهای کاملاً سازمان یافته با رهبری، برنامه و نقشه از پیش طراحی شده بود و فرماندهی میدان آن نیز بسیار نظاممند بود که به شکل شبکهای آموزشدیده عمل میکرد. در این الگو شبکههای اجتماعی زمین و بستر هدایت و مدیریت اغتشاشات بود و دشمن به شکل مستقیم، عملیات لجستیکی، حمایت و هدایت را انجام میداد.
در فضای شبکههای اجتماعی و ماهوارهای با تولید متراکم فیلم و عکس توسط خود معترضان کاملاً هدفمند عملیات انجام میدادند و با بهرهگیری از پروژه کشتهسازی از میان زنان و دختران با ایجاد جو روانی و احساسی، برنامه یارگیری از میان دانشآموزان، دانشجویان سلبریتیها، اوباش و شبکه دختران فراری سوار بر موج اعتراضات میشدند و شورشها را توسعه میدادند و از سویی با مسلح کردن نیروهای نفوذی، سازماندهی گروههای شناسنامهدار مسلح اپوزیسیون رهبری میدانی انجام میدادند و شکلی از جنگ احزاب را به اجرا گذاشتند.
آشوبهای جدید بی سر نبود، چون بازیگران میدانی در فضای نرم و سخت کاملاً نظاممند و به شکل شبکهای نقش آفرینی مستقیم داشتند. شبکههای ماهوارهای، کشورهای منطقه ای، کشورهای فرامنطقهای سازمانها و نهادهای منطقهای و بین المللی، شاخه سیاسی و نظامی گروههای معاند و مخالف درآغاز تا انجام بحران کاملاً هماهنگ با لیدرهای کف خیابان، سلبریتیها، شبکه اوباش و شبکه دختران فراری که سالها درخانههای مجردی زیست شبکهای داشتند، مدیریت میدانی را انجام میدادند. کشورهای فرامنطقهای و نوع و شیوه دخالت آنها به جای خود قابل ارزیابی و واکاوی است، اما امریکا به عنوان دشمن هویتی ایران، اسلام و جمهوری اسلامی نقش محوری را در این اغتشاشات ایفا میکرد و مستندات موجود در مراکز اطلاعاتی و امنیتی نیز بر این مسئله تصریح دارد. با توجه به اسناد و مدارک موجود و اعترافات فرماندهان میدانی (کف خیابان و فضای شبکههای اجتماعی) امریکاییها در طراحی، تقسیم نقش بازیگران داخلی و منطقه و حتی سازمانهای بینالمللی و رسانهای نقش کلیدی داشتهاند.
مقامات امریکایی با کمک موساد و دولت سعودی با برنامهای کاملاً دقیق که تمامی جوانب آن نیز مطالعه شده بود، تلاش داشتند سناریوی سوریهسازی ایران را با تکیه به ظرفیتهای سخت و نرم به اجرا بگذارند. البته ائتلاف آشوب در برآوردهای اطلاعات و امنیتی خود بر این مفروض اجماع داشتند که براندازی ایران در شرایط فعلی امکانپذیر نیست، اما با ایجادآشوبهای فراگیر فرسایشی امکان تخریب زیرساختهای استراتژیک و ظرفیتهای راهبردی ایران ممکن است. برهمین اساس سناریوی سوریهسازی را با هدف ویرانسازی زیر ساختهای کشور، متوقف کردن چرخه تکاملی قدرت ملی، چرخه تولید و تداوم آن در بخشهای اقتصادی، نظامی و علمی و آموزشی در دستور کارقرار دادند. از این رو تمام امکانات نرم و سخت خود را بر روی مراکز علمی، آموزشی و مدارس بهویژه زنان و دختران به عنوان چرخه نظام ارزشی و سبک زندگی مقاومتی متمرکز کردند.
درتفسیر امریکاییها تغییر در نگرش، محاسبات و رفتار زنان و دختران به عنوان کانونهای مولد نظام ارزشی سبب ایجاد اختلال درچرخه تولید سرمایه اجتماعی، قدرت و حتی ثروت در ایران خواهد شد. علاوه براین دشمن از طریق آشوبهای سازماندهی شده به دنبال فراهم آوردن زمینه تغییر محاسبات لایههای نخبگی و مدیریتی بود. به زعم دشمن این آشفتگی منجر به توقف چرخه مدیریت نخبگان و مدیران دولتی و غیردولتی خواهد شد و زمینه تغییر رفتار درمراجع سیاستگذاری و تصمیمگیری را در ایران به وجود خواهد آورد.
براساس نقشه دشمن با موفقیت سناریو سوریهسازی، ایران در وضعیت ورشکستی سیاسی و اقتصادی قرارخواهد گرفت، انسجام ملی آن زایل خواهد شد، شکاف دولت و مردم به اوج خود خواهد رسید. در چنین شرایطی ایران تبدیل به یک مجمع الجزایر بی ثبات خواهد شد که زمینه سرمایهگذاری داخلی و خارجی در آن حداقل تا یک دهه از بین خواهد رفت. در چنین شرایطی با وجود بقای جمهوری اسلامی، ایران به دلیل حکمفرمایی ناکارآمدی مفرط برآن مشروعیت و مقبولیتش به شدت کاهش خواهد یافت، در چنین حالتی ایران دو گزینه پیش رو دارد یا باید تسلیم شود و یا به دلیل تشدید فشارهای بیرونی و بروز آشوبهای فراگیر تغییر نظام سیاسی اتفاق خواهد افتاد. درهر دوحالت مقاصد امریکا محقق خواهد شد.