به گزارش مشرق، «رسول سنائی راد» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت: بیتردید حرکت نیروهای سیاسی داخلی نظام به سمت وحدت و انسجام درونی از جمله ضرورتهای شرایط فعلی کشور است و تمام نهادها و دستگاههای دارای مسئولیت درعرصه امنیت، اقتدار و کارآمدی نظام هم با فهم و درک این ضرورت آماده استقبال از تمامی نیروهای سیاسی متعهد به اصول و مبانی مشترک انقلاب و نظام یعنی ولایت فقیه، قانون اساسی، استقلال سیاسی و استکبار ستیزی و نفی هرگونه سلطهگری و سلطهپذیری هستند.
این اصول هم مانع هرگونه جزماندیشی و بیتوجهی به شرایط مختلف میشود و هم از بدعتگذاریهای ناشیانه و تجدیدنظرطلبانه جلوگیری میکند و بالاتر از آن با وجود چرخش قدرت بین جناحها و جریانات سیاسی و آمد و شد دولتها با سلایق سیاسی متفاوت، ماهیت انقلابی و اسلامی نظام را حفظ کرده و تداوم میبخشد.
به عبارت دیگر، این اصول موجب شکلگیری غیریتسازی با دشمنان و معاندان نظام و مرزبندیهای هویتی با آنان شده و با وجود تفاوت و اختلاف در نگاه کارشناسی و روشهای سیاسی، میدان رقابت را برای حضور در قدرت بازمیگذارد. اما عدول از این مبانی و اصول در واقع جابهجایی مرزهای هویتی است که میتواند به تغییر در ماهیت نظام جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نظام سکولار یا وابسته به نظام استکبار ولو با پوستهای به ظاهر دینی و حتی حاکمیت یک فرد معمم بر رأس آن منتهی شود.
اغتشاشات چند هفته گذشته در کشور که از ابعاد، پیچیدگی و لایههای مختلفی برخوردار بود، نباید با نگاه به عناصر هیجانی، فریبخورده و ماجراجویی میدانی که عمدتاً جوان و نوجوان بوده و در قالب طرحی امریکایی – عبری – عربی تحریک و هدایت شده و زمینهساز موجسواری گروهکهای ضد انقلاب و برانداز شده بودند، ارزیابی و تعیین هویت کرد. بلکه با رجوع به نقش امریکا در تحریک و پشتیبانی و همنوایی و همسویی رسانههای امریکایی، صهیونیستی، عربستانی و انگلیسی و همراهی سفارتخانهها و دیپلماتهای غربی و نشستهای هماهنگ و پیاپی سران گروهکهای معاند و براندازی، چون کومله، دموکرات، منافقین، سلطنتطلبها، الاحوازیه، سهاب در این رسانهها به هویتشناسی این اغتشاشات پرداخت.
اینکه رئیسجمهور بی هوش و حواس امریکا در حین اغتشاشات اعلام داشت: «مردم ایران، ایران را آزاد میکنند.»و عناصر تجزیهطلب در نشستهای رسانهای، ایران آینده را با مرزهای نامعلوم و غیر از آنچه اکنون وجود دارد، توصیف میکردند، هیچ تردیدی نسبت به ماهیت بیگانهپسند این اغتشاشگران و حامیان آنان باقی نمیگذارد که ایران قوی، متحد و یکپارچه را، چون خاری در چشم میبینند و سالهاست که تجزیه کشور عزیزمان را در قالب طرح صهیونیستی برنارد لوئیس و طرح امریکایی شده آن تحت عنوان «خاورمیانه جدید» به انتظار کشیده و میزبان گروهکهای خائن و تجزیهطلبی بودهاند که به دنبال تشکیل کردستان، بلوچستان، عربستان یا الحاق بخشهایی از خاک کشورمان به سایر کشورها بوده و مأمور مزدور بیگانگان از عراق بعثی تا آلسعود و تروریستهای غربی یا صهیونیستها بودهاند.
اغتشاشات جدید که از بار هیجانی بالا و تزریق پرشدت خشم برخوردار بود، بسیار خشن، موهن ویرانگر شروع شد و به توهم فروپاشی نظام دامن زد.
دشمنان احمق و گروهکهای خائن و پادوی کشورهای بیگانه و معاند که به حمایت و همراهی کامل از اغتشاشات رو آوردند، با بیاعتنایی و طرد مردم مواجه شدند. مردمی که گرچه بعضاً نارضایتی، انتقاد و حتی اعتراض هم به برخی عملکردهای مسئولان دارند، اما هیچگونه هرج و مرج، لمپنیسم، دین ستیزی و حرمتشکنی و زیر پاگذاشتن ارزشهای اجتماعی، دینی و ملی را نمیپسندند و نسبت به حمایت و همراهی بیگانگان و تروریستها از این اغتشاشات حساسیت و نفرت دارند.
اما در این میان برخی بازیگران سیاسی فرصتطلب مثل اصلاحطلبان، همچون گروهکهای ضد انقلاب و برانداز، این حوادث را مجال و فرصتی برای ابراز وجود، موجسواری و فشار بر نظام، تصور و از این رو با فروکش کردن اغتشاشات ناگهان با جنبش و خیزش نامیدن آن به تئوریپردازی به نفع استمرار و گسترش آشوبها پرداخته و پس از حدود ۵۰ روز از شروع این موج ویرانگر با صدور بیانیهای، حمایت و همراهی خود را آشکار نمودند. هرچند پیش از این هم در فضای نظری و فضاسازی سیاسی و همتحریک میدانی بخش عمدهای از ظرفیت رسانهای خود را در همین مسیر به کار گرفته و برخی تشکلهای اصلاحطلب به تحریک در فضای ادارات، مدارس و دانشگاهها رو آورده و از هیچ حمایت و هدایتگری دریغ نداشتند.
گرچه جریان اصلاحطلب با اشتیاق به قدرت، همواره پیگیر بقا در قدرت بوده و از زمانی که متوجه شده احتمالاً جامعه برخی مشکلات فعلی را نتیجه عملکرد سالها حضور اصلاحطلبان در قدرت بداند و مطالبه پاسخگویی اصلاحطلبان را داشته باشد، با فرار رو به جلو، لباس منتقد و مخالف سیاسی حاکمیت را بر تن کرده و خود در موضع مطالبهگری قرار گرفته و حتی زمانی که در قدرت هم بوده سیاست مظلومنمایی و فرار رو به جلو را با واژه تکراری «نمیگذارند» پیش برده است.
اما وجه طنز، ژست اخیر اصلاحطلبان در حمایت از اغتشاشگران، این است که این حضرات با وجود سطح بالای خشونت و ویرانگری، هتاکی و اهانت به مقدسات جامعه، استفاده از سلاح سرد و گرم و دست زدن به ترور و به شهادت رساندن مأموران حافظ امنیت و معرکهآفرینی به نفع تروریستهای داعشی، این طبل حمایت و همنوایی را به صدا درآوردهاند.
حال آنکه شعارها و ادعاهای اصلاحطلبانه از قبیل مدارا و خشونتپرهیزی، حاکمیت قانون، حراست از آزادیهای فردی و اجتماعی و... هیچ نسبت و همخوانی با عملکرد اغتشاشگران نداشته و تنها میتواند شاخص نوعی نفاق و فرصتطلبی برای استفاده از ظرفیت اغتشاش به عنوان سوخت برای بازسازی اصلاحات بهحساب آید که با افتضاح تمام و به سخره گرفتن شعور و درک دیگران دنبال میشود.
اصلاحطلبانی که همواره مسیر کسب قدرت را با حواله هزینهها به دیگران طی کرده و تور گذاشتن و فریب توده مردم را به عنوان سیاست جذب جمعیت خاکستری و آرای خاموش برای نیل به قدرت، ماهرانه به اجرا گذاشتهاند، این بار هم با تصور ایجاد فشار بر نظام با استفاده از موج آشوبی که برای تطهیر ماهیت هرج و مرجگرا و اغتشاش گونه آن، حالا نام خیزش و جنبش بر آن گذاشتهاند، حتی از ننگ همراهی و همصدایی با گروهکهای تجزیهطلب نیز هراسی ندارند و به تنازل حیثیتی تا حد پادوهای رژیم صهیونیستی، امریکا و عربستان سعودی نیز اعتنا نمیکنند.
انتظار میرفت، این حضرات با لحاظ سابقه برخی حامیان یا حداقل در پیوند با ادعای سیاستورزی و عقلانیت خود، حداقل بخشهای گلدرشت عملکرد و رفتار تروریستی، دینستیزانه، نامتعارف و لمپنیستی اغتشاشگران را مورد سرزنش یا حداقل تذکر قرار میدادند گویا شیفتگی به قدرت میتواند امر معطوف به قدرت را نزد این جماعت توجیه نماید.