به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: عصرایران نوشت: رئیسجمهوری آمریکا اخیرا در یک سخنرانی گفته: «کشورهای دیگر وصله شلوار جین آمریکاییها هم نیستند.» این اظهارات را یک رئیسجمهوری گفته که از حزب مترقی! دموکرات به کرسی اتاق بیضی کاخ سفید تکیه زده، حزبی که شعار آن دموکراسی برای دنیا و حقوق بشر برای همه ساکنان کره زمین است. البته سلف خودشیفته او هم (دونالد ترامپ) که با نردبان حزب جمهوریخواه به کاخ سفید راه یافته بود، بارها با ادبیاتی متکبرانه درباره دیگر کشورها و ملتها سخن گفته و آنها را با انگها و توهینهای مختلفی از جمله «ملت تروریست» و «چاه مستراح» (اشاره به کشورهای آفریقایی) و.. نواخته بود و یا با امضای فرامین اجرایی ورود شهروندان ۷ کشور مسلمان را به خاک ایالات متحده آمریکا ممنوع کرده بود!
چند هفته پیش « جوسپ بورل» مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا هم در اظهارنظری کشورهای اروپایی را تشبیه به یک «باغ زیبا» و باقی دنیا را به «جنگل» تشبیه کرده بود و نتیجهگیری کرده بود که باید برای حفظ آبادی باغ در جنگل به تعقیب وحشیهایی که میخواهند به تمدن زیبای ما آسیب بزنند، برویم.
القصه این قبیل اظهارات سیاستمداران و دولتمردان کشورهای غربی که مدام تکرار میشود و از زبان افراد مختلف به انحای گوناگون شنیده میشود، ناشی از نوعی جهانبینی مشترک در تمدن غرب است؛ جهان بینیای که در سابقه تاریخی خود منجر به برخی پدیدههای شرمآور تاریخ بشریت از جمله « استعمار» و «برده داری» و جنگ افروزی، ساخت و بهکاربردن سلاحهای هستهای (حمله اتمی آمریکا به شهرهای هیروشیما و ناگازاکی ژاپن) و.. شده است و به نظر میرسد با وجود اینکه دهههاست از آخرین مصیبت جمعی که کشورهای غربی بر سر بشریت فرود آوردهاند گذشته، آنها همچنان با دیدگاهی «استثناگرایانه» خود را تافتهای جدابافته از باقی جهان دانسته و در مرتبتی فراتر از باقی مردم دنیا میدانند. تقسیم بشریت به «مای متمدن» و «آنهای وحشی» از سوی کشورهای استعمارگر اروپایی در قرون اخیر (از سالهای ۱۶۰۰ میلادی به بعد) منجر به پدیده شوم استعمار و جنگافروزیهای پرشمار در جهان شد که در نهایت به دو جنگ جهانی اول و دوم رسید که باعث مرگ دهها میلیون انسان به صورت مستقیم و غیرمستقیم شد.
جالب آنکه غربیها با این سابقه تاریخی تاریک و سیاه همچنان به روحیه استثناگرایانه خود ادامه میدهند که آخرین جلوههای آن را در روزها و هفتههای آغازین جنگ اوکراین در رسانهها و شبکههای اجتماعی آنها شاهد بودیم. تحلیلهایی از این دست که: «اینها (اشاره به جنگزدگان و پناهجویان اوکراینی) شهروندان خاورمیانهای نیستند بلکه اینها شهروندان بلوند و چشم آبی اروپایی هستند که امروز به این وضع افتادهاند!» در برخی شبکههای تلویزیونی و رسانههای غربی بحثهای زیادی برانگیخت و نشان داد در عمق وجود جمعیت قابل توجهی از شهروندان کشورهای غربی هنوز «نژادپرستی» زنده و حاضر است؛ برخلاف اینکه تلاش دارند آن را پنهان کنند یا با توجیهات دیگر سیاستها و اقدامات نژادپرستانه خود را بپوشانند.
نویسنده میافزاید: اینکه میگویند کشورهای دیگر وصله شلوار و چاه مستراح و.. ما هم نمیشوند که نشانی آشکار از یک استثناگرایی نژادپرستانه است، چطور با معیارهای جهانی حقوق بشر که آنها داعیه ترویج آن را دارند، جمع میشود؟ و کجای این عبارت با «کرامت انسان به ما هو انسان» قابل جمع است؟ آیا وقتی رهبر کشوری که صفت رهبر جهان غرب را یدک میکشد، باقی کشورها و در واقع مردم دنیا را در حد چاه مستراح و وصله شلوار و... تنزل میدهد، چطور ممکن است برای او حقوق بشری معادل حقوق یک شهروند آمریکایی یا غربی قایل باشد!
آیا استفاده ابزاری از اهرم حقوق بشر از سوی کشورهای غربی در برابر کشورهایی که با آنها اختلافات بنیادین منافعی و سیاسی دارند و در مقابل سکوت در برابر نقض حقوق بشر در کشورهایی که با آنها رابطه اقتصادی و سیاسی و.. نزدیک دارند، نشانگر این حقیقت نیست که آنها از عمق جانشان اعتقادی به موازین جهانی حقوق بشر برای تمامی کشورها و مردم دنیا ندارند؟
وقتی باقی کشورها و در واقع مردم دنیا را در حد وصله شلوار خود هم نبینی، بسیار طبیعی است که از کُشتن و در فشار گذاشتن و تحریمهای کشنده آن مردم ابایی نداشته باشی و بود و نبودشان به شرط تامین منافع اقتصادی و راهبردی ات برایت توفیری نداشته باشد، چه بسا عدم آن را بِه ز وجودش بدانی؛ هر چند ریاکارانه داد حمایت از حقوق مردم دیگر کشورها را بزنی!