به گزارش مشرق، سیاست سلطنت پهلوی همچنان برای متوهمین عصر حاضر و دلخوشان به دوران استبداد سلطنت، قبله آمالی است که قرار است خط عافیت و آبادانی را بر روی این کشور بکشد تا در طرفةالعینی ایران را تبدیل به بهشت روی زمین کنند. در ادامه سخنان آیتاللهالعظمی خامنهای را به عنوان کسی که طعم ظلم و خشونت پهلوی را در زندانهای ستاد مشترک و قصر چشیده میخوانید.
شهرها را به نام خود سند میزدند
انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی علیه حکومتی بود که تقریباً تمام خصوصیّات یک حکومت بد را داشت، هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود و هم بیکفایت بود. من همین چهار خصوصیت را توضیح مختصری میدهم: آن حکومت، اوّلاً فاسد بود، فساد مالی داشتند، فساد اخلاقی داشتند، فساد اداری داشتند. در فساد مالیشان همین بس که خود شاه و خانواده او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل میشدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزو کسانی بودند که بیشترین ثروتاندوزی شخصی را کردند. رضاخان در دوران شانزده، هفده ساله سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بد نیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلّق به رضاخان بود!
مالاندوزی از جیب ملت
مثلاً شهر فریمان تماماً ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلّق به او بود. او به این چیزها و به جواهرات علاقه داشت. البته بچههایش قدری مَشرب وسیعتری داشتند، هرگونه ثروتی را دوست میداشتند و جمع میکردند! بهترین دلیل هم این است که وقتی اینها از این کشور رفتند، میلیاردها دلار ثروتشان در بانکهای خارجی انباشته شده بود! شاید بدانید که ما بعد از انقلاب خواستیم که ثروت شاه را به ما برگردانند و البته طبیعی هم بود که جواب ندهند. آن وقت تخمینی که از مال مجموع این خانواده زده میشد، دهها میلیارد دلار بود. رفتند در جاهای مختلف دنیا مستقر گردیدند و همهشان جزو ثروتمندان شدند. این پولهای کلان را با زحمتکشی که بهدست نیاورده بودند، کاسبیِ مشروع که نکرده بودند، اینها پولهایی بود که زراندوزیها و ثروتاندوزیهای غیرمشروع آن را بهوجود آورده بود.
بیان فساد اخلاقی خانواده شاه عرق شرم بر پیشانی میآورد
نظامی که در رأس خودش اینقدر فساد مالی داشت، ببینید چگونه نظامی بود و با مردم چه میکرد! از لحاظ اخلاقی هم فاسد بودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان میآورد. البته گوشهای از خاطرات این چیزها را، بعدها کسان و نزدیکان و دستیاران خودش نوشتند و منتشر کردند.
وابستگی پهلوی بهخاطر این بود که از مردم بهکلّی بریده بودند.
از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریّتها، صلاحیتها را رعایت نمیکردند. وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطّلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار میدادند و کسانی را سرِکار میآوردند. ببینید، حکومتی که در رأس خودش رشوه میگیرد، ثروتاندوزی میکند، معاملهی قاچاق میکند و به مردم خیانت میکند، چگونه حکومتی است. اگر کسی بخواهد اینها را با دلایل و شواهدش بگوید، کتابها خواهد شد. آنها وابسته بودند. وابستگیشان بهخاطر این بود که از مردم بهکلّی بریده بودند.
برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان میدادند
برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار میدانستند که به خارجیها متّکی شوند. رضاخان را انگلیسیها سرِکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلّم و روشن است. محمّدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دوره حکومت دکتر مصدّق، کودتا را امریکاییها به راه انداختند و البته از دست انگلیسیها ربودند و آنها خودشان تسلّط پیدا کردند. اینها در اغلب امورِ این کشور، وابسته بودند. مستشاران امریکایی و دهها هزار امریکایی دیگر در مهمترین مراکز نظامی، اطّلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغلهای حسّاس و درآمدهای گزاف داشتند و آنها در حقیقت کارها را انجام میدادند و به آنها خط میدادند. دستگاه اطّلاعاتی این کشور را امریکاییها و اسرائیلیها بهوجود آوردند.
در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها و در این اواخر، تابع نظرات امریکاییها بودند. در زمینه منطقهای و جهانی، حتّی در زمینههای اقتصادی - مثلاً قیمت نفت چقدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیّت باشد - در همه این مسائل مهم و حسّاس، آن چیزی کاری را انجام میدادند که از آنها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمیکردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان میدادند و به آنها تکیه میکردند و دست آنها را در تطاول به این کشور و این ملت باز میگذاشتند.
برای دین مردم و برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند
حکومت آنها تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرِکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرِکار آمده بود، هم محمّدرضا با کودتا سرِکار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چطور حکومتی است: بر مردم تحمیل بودند و از آراءِ مردم، عقاید مردم، دلبستگیهای مردم، فرهنگ مردم و درخواست و اراده آنهاهیچ نشانی نبود. آنها برای آراءِ مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم و برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند، هیچ رابطه صمیمی و دوستانهای با مردم نداشتند. رابطه، رابطه خصمانه بود، رابطه، ارباب و رعیّت بود، رابطهی آقایی و نوکری بود، سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است، یعنی حکومت مطلقهای که هیچ تعهّدی در مقابل مردم ندارد. خانواده پهلوی، پنجاه سال در کشور ما اینگونه زندگی کردند. (۱۳۷۷/۱۱/۱۳)