به گزارش مشرق،محمد جواد اخوان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
چهارمین سالگرد صدور بیانیه «گام دوم انقلاب اسلامی» را در حالی پشت سر گذاردیم که اکنون مهمترین پرسش در برابر ما آن است که تا چه میزان به رسالت واقعی آن، یعنی تحقق عینی در جامعه نزدیک شدهایم. این پرسش از آنرو مهم است که بیانیه گام دوم –آنگونه که انتظار میرفت- قرار نبود صرفاً بیانیهای تشریفاتی به مناسبت چله انقلاب اسلامی باشد. آنگونه که شخص رهبر معظم انقلاب بعداً تصریح کردند، چهار نکتهای که در این بیانیه بر آن تأکید شده بود، عبارتند از: «عظمت حادثه انقلاب»، «عظمت راه طیشده و کارکرد انقلاب تا امروز»، «عظمت چشماندازی است که باید به آن برسیم» و «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد».
در واقع این بیانیه تبیین همان حدیث امیرالمؤمنین (ع) «رَحَمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِن أین و فی أین و إلی أین» و بعدتر این شعر مولانا که «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود، به کجا میروم آخر ننمایی وطنم» درباره انقلاب اسلامی است. قرار بود گذشته (چله اول)، حال و آینده (چله دوم) انقلاب اسلامی را ترسیم کند.
در یاد داریم که همان سال ۹۷، متنی به محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی تقدیم شد که با عنوان «الگوی پایه پیشرفت» قرار بود ریلگذاری حرکت کشور تا نیمه قرن پانزدهم را مشخص کند که معظمله این سند را به اقتراح عمومی و نخبگانی گذاردند. همان زمان که این متن منتشر شد گلایه بسیاری از صاحبنظران خالی بودن محتوای آن سند از مفاهیم و گزارههای مبتنی بر کلانگفتمان انقلاب اسلامی بود و به نظر میرسد یکی از اهداف انتشار بیانیه گام دوم، اصلاح همین نقیصه بود. کشور به سندی انقلابی و اسلامی نیاز داشته و دارد که مسیر آینده را مشخص کند و بیانیه گام دوم هم چنین شأن نزولی داشت.
اکنون و در آغاز پنجمین سال صدور این سند، با در نظر گرفتن این نکته باید از خود و همگان پرسشگر میزان نفوذ و تحقق این سند در حاکمیت و نظامات کشور باشیم. باید پرسید آیا اهداف عالی این بیانیه که خصوصاً در هفت بند پایانی آن ترسیم شده تبدیل به راهبردها و راهکارهای عملیاتی شده و برای عملیاتی شدن این راهبردها و راهکارها چارهاندیشی شده است؟ کدام قانون، مقررات، آییننامه و دستورالعمل برای تحقق اینها تهیه و تصویب شده و کدام نهاد موظف به انجام این تکالیف و گزارش به مردم شده است؟
البته میتوان از سطحی بالاتر هم به ماجرا نگاه کرد. اگر بخواهیم بیانیه گام دوم روی کاغذ نماند و حقیقتاً نقشه راه ۴۰ سال آینده کشور باشد، باید از روی «کاغذ» به «ذهن» منتقل و گفتمان عمومی آن بر چارچوب نظری انسان ایرانی مسلط شود. باید «گام دوم» رهنگاشت جامع پیشرفت جامعه ایرانی تلقی شود و این ممکن نیست مگر با باورمندی عمومی به آن. اینجاست که نقش نهادهای فرهنگساز و گفتمانساز روشن میشود. بهطور مشخص رسانهها و آموزشوپرورش دو نهاد اصلی گفتمانسازی گام دوم هستند و باید عملکرد این دو نهاد هم مورد پرسش قرار گیرد.
رسانهها و نظام آموزشی تا چه حد عموم مردم را با این سند و مفاهیم آن آشنا کردند؟ آیا رسانههای گوناگون به شرح و بسط این بیانیه و تبیین دقیق آن برای جامعه همت گماشتند؟ آیا اصلاً اثری از معارف گام دوم در کتابهای درسی دیده میشود؟ آیا معلمان و اصحاب رسانه خود با محتوای این سند آشنایی کافی دارند که بتوانند آن را به مخاطبان خود عرضه کنند؟ البته این تنها بخشی از مسئله است و گفتمانسازی گام دوم تنها منحصر به رسانه و نظام آموزشی نیست.
واقعیت آن است که زمان به سرعت برق و باد گذراست و فرصتها نیز اگر غنیمت شمرده نشوند از دست میروند. چهار سال گذشت و ۴۰ سال نیز خواهد گذشت و اگر نتوانیم از این فرصتها برای تحقق آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی بهره جوییم، در پیشگاه خداوند متعال و تاریخ پاسخگو خواهیم بود. بیانیه گام دوم سند اصلی پیشرفت ما در قرن پانزدهم است و جز بازگشت به این سند و تحقق آن مسیری برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی متصور نیست.