به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: وی در گفتوگو با سایت جماران گفته است: حاج قاسم هم دهاتی و هم شهری و هم استانی من بوده است. من در جهاد بودم و ایشان در سپاه بود و مثل دوتا برادر بودیم. ممکن است این حرفم را خیلیها قبول نداشته باشند ولی خودم باور دارم که حاج قاسم در مسئولین جمهوری اسلامی، حالا در کنار رهبری که مسئلهاش جداست، با هیچکس رابطهاش صمیمیتر از من نبوده است... حاج قاسم همان بود که ساعتها با من مذاکره کرد که چگونه راهحل پیدا کنیم این محدودیتها و حصر را از روی آقای خاتمی برداریم. اتفاقاً در این جلسه من به دفتر ایشان رفتم. یک جمعه صبح به دفتر ایشان رفتیم با یک مقام امنیتی که در قید حیات است؛ سه نفری بحث کردیم که چگونه مسئله آقای خاتمی را حل کنیم.
وی میافزاید: حاج قاسم میفهمید که برای حل مسائل این کشور باید همه پای کار باشند؛ خاتمی یک ظرفیت دارد و باید از آن استفاده شود. هر انسانی ممکن است چهار تا اشتباه هم کرده باشد. مگر دیگران اشتباه نکردند. مگر جایی بحث شده که خاتمی چه اشتباهی کرده و آن یکی اشتباه نکرده؟ من چه اشتباهی کردم که آن یکی مرتکب نشده است. ما همه انسانیم و همهمان میتوانیم اشتباه کنیم. امام(ره)عذرخواهی را به ما یاد داد... عذرخواهی که بد نیست. ما باید خودمان از مردم عذرخواهی کنیم؛ چه اشکالی دارد؟
جهانگیری گفت: حاج قاسم اصلاً به خط و خطوط دولت کاری نداشت، ولی از دولت اشکال میگرفت؛ گاهی اوقات میآمد گلههای تندی از دولت و از اشخاص داخل دولت به من میگفت. گاهی اوقات تلخیهایی در جلسه اتفاق میافتاد؛ برخیهایش را هم شاهد بودم و برخی هم وساطت میکردم و آشتی میدادم. وقتی میدیدم باید وقت بگذارم، وقت هم میگذاشتم که حل شود چون میدانستم که تبعات کشور زیاد میشود.
سخنان آقای جهانگیری در حالی است که اولا خاتمی نه درباره خیانت سال ۸۸ و نقشآفرینی در نقشه دشمن برای آشوب افکنی (آن هم با دروغ تقلب)، و نه درباره فریب مردم در انتخابات و تحمیل رئیسدولتی بیکفایت و غربگرا، از مردم و نظام عذرخواهی نکرده است. او با وجود این که در پستو بارها اقرار کرده تقلبی در انتخابات ۸۸ رخ نداده، در آن هشت ماه فتنه و آشوب افکنی نقشآفرینی کامل طبق نقشه کودتای مخملین غرب داشت. او همچنین در سر کار آوردن تیم روحانی و تحمیل تورمهای ۱۰۰ تا ۷۰۰ درصدی به مردم در اقلام مختلف سهیم بود؛ اما دریغ از یک عذرخواهی چنان که آقای جهانگیری ادعایش را میکند.
ثانیا مواضع شهید حاج قاسم سلیمانی درباره غربگرایان و فتنه گران و آشوب افکنانی که خاتمی در راس آنهاست، غیر قابل انکار است.
سردار سلیمانی و برخی سرداران انقلابی همدل با او، دو هفته پس از فتنه
۱۸ تیر ۱۳۷۸، نامه اعتراضآمیزی را به خاتمی رئیسجمهور نوشتند که در آن تاکید شده بود: «نحوه برخورد با حوادثی که همه ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم، باعث شده جریانهای معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظهکارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمره این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر میگزند... آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار دهها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟.. ما امروز رد پای دشمن را در این حوادث به خوبی میبینیم... در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم».
مرحومهاشمی در خاطرات روز ۲۹ شهریور ۱۳۷۸ یادآوری میکند: «سردار [قاسم] سلیمانی، فرمانده نیروی قدس آمد. درمورد نامهای که فرماندهان سپاه، چند هفته پیش به آقای خاتمی نوشتند و سروصدای زیادی به پا کرد، توضیحی داد. گفت، تصمیم همه بوده، ولی به قلم خود او نوشته شده و هدف سیاسی نداشتهاند و قبل از نوشتن، از آقای خاتمی وقت خواستهاند که تذکرات را خصوصی بگویند؛ چون وقت نداده، نوشتهاند».
آن نامه هنوز در شرایطی نوشته شده بود که خیانتهای بعدی و بزرگتر خاتمی اتفاق نیفتاده بود. بنابراین در دوره متاخرتر، شهید سلیمانی به طریق اولی مثل برخی جریانهای تحریفگر دنبال بزک کردن و احیای خط سیاسی آفت زده خاتمی نبود، بلکه از وی و برخی اصلاحطلبان مشابه مطالبه داشت که توبه کنند و به دامان نظام و انقلاب برگردند.
ثالثا آیا جهانگیری نمیداند شهید سلیمانی هشدارش درباره چه کسانی بود که مهرماه ۹۵ گفت: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحب منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دوصدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بینبردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
رابعا رهبر انقلاب درباره شخصیت و مرام و مکتب شهید سلیمانی تاکید فرمودند: «در مسائل داخل کشور- چون این حرفها غالباً ناظر به مبارزات منطقهای و فعالیتهای منطقهایِ او بود- اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود اما در عالم انقلابیگری چرا، بهشدت پایبند به انقلاب، پایبند به خط مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود».