به گزارش مشرق، حجاریان در گفت وگو با نشريه اي به نام انديشه پويا گفته است: مجمع روحانيون در دوره دوم رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني با وي مشكل پيدا كرده بود. در دور دوم مجمع از آقاي هاشمي دفاع كرد اما آقاي هاشمي گفت كه اگر مجمع از من دفاع نمي كرد، به زباله دان مي رفتند و مجبور بودند از من حمايت كنند. آقاي هاشمي مجمع روحانيون را مسخره كرد.
وي مي افزايد: پس از اين محمد موسوي خوئيني ها بيشتر وقت خود را در روزنامه سلام سپري مي كرد و هاشمي هم رياست مركز تحقيقات را به حسن روحاني داد. اما من و بهزاد نبوي تا دوم خرداد در مركز تحقيقات بوديم. ما مي گفتيم كه بايد با هاشمي كار كرد و نبايد او را رها كرد. احساس مي كردم كه هاشمي كم كم به ما و توسعه سياسي مي رسد. من روزها در مركز تحقيقات بودم و عصرها مي رفتم سلام و عصر ما.
حجاريان درباره حضور چپ ها در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري مي گويد: هاشمي رفسنجاني، يك گير داشت و مي گفت انگار اينجا تحريريه روزنامه سلام است و پشتوانه فكري روزنامه سلام درست كرده ايد. آقاي خوئيني ها هم كه چهار سال بيشتر آنجا نبود. دغدغه آقاي هاشمي ساخت سد و اقتصاد بود. ما معتقد بوديم كه آقاي هاشمي هر نظري را مي خواهد داشته باشد اما ما كار خودمان را بكنيم و ايشان هم بالاخره خواهد فهميد كه پروژه اش به بن بست مي رسد و توسعه اقتصادي عوارضي دارد كه ناچار، پيش نياز رفع آن توسعه سياسي خواهد بود.
خاطرنشان مي شود جريان موسوم به چپ انتقام تاريخي خود را در سال 78 (انتخابات مجلس ششم) از هاشمي گرفت و او را در مطبوعات و تريبون هاي خود عاليجناب سرخپوش لقب داد.
حجاريان همچنين در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي زنجيره اي از اصلاح طلبان خواست مسامحه كنند تا بتوانند از فرصت انتخابات براي فعاليت و سازماندهي بهره ببرند.
وي يكي از كساني بود كه واسطه تئوريسين هاي كودتاي مخملي در خارج با شبه اصلاح طلبان قرار گرفت و در دوره اصلاحات تئوري فشار از پايين چانه زني از بالا را كه از تيموتي گارتن اش در سفر وي به ايران وام گرفته بود، مطرح كرد. اما مرور زمان نشان داد كه نظام جمهوري اسلامي با نظام هاي رايج و منفعل در برابر كودتاي مخملي تفاوت دارد و همچنان كه اهل باج دادن نيست، داراي پايگاه اجتماعي قدرتمندي است كه سر بزنگاه هايي نظير 23تير 78 و 9 دي 88، مجال مانور را از فتنه گران و واسطه هاي آنها مي گيرد.
حجاريان گفته است: تشكيلات كه فقط حزب نيست. در كنار كار حزبي، فعاليت ان جي اوها و كارهاي عام المنفعه و نظاير آن مي توانند بستري براي ايجاد سازمان و تشكيلات باشند... اگر كار نكنيم اصلاحات 100سال ديگر هم اتفاق نمي افتد.
وي همچنين درباره اين سؤال كه «آيا فضاي انتخابات سال آينده مي تواند باعث انسجام نيروهاي اصلاح طلب شود؟»، گفته است: بالاخره انتخابات يك فرصتي است براي فعاليت و سازماندهي. وقتي كانديدايي در صحنه باشد لاجرم ستاد انتخاباتي ايجاد مي كند و در استان ها و شهرستان ها نيروها را دور هم جمع مي كند.
وي درباره اينكه، الان چطوري مي شود از موانع عبور كرد؟، مي گويد: يك خرده بايد مسامحه كرد، يك مقدار بايد گفت وگو كرد، ما با هم كم گفت وگو مي كنيم. در اين زمينه اخيرا مقاله اي منتشر كردم كه در آن شرايط و نيازهاي گفت وگو را شرح دادم؛ ضرورت و چگونگي گفت وگو براي عبور از همين موانع. گفت وگو واسطه مي خواهد. فرض كنيد اگر من حرف شما را نفهمم، بايد دنبال مترجم يا واسطه بگردم يا اگر من حرف يك رقيب را نفهمم بايد واسطه اي پيدا كنم تا باب گفت وگو باز شود. واسطه هميشه وجود دارد.
حجاريان درباره اينكه آيا نقاط مشتركي براي گفت وگو وجود دارد، گفت: بالاخره بايد نقاط مشترك را استخراج كرد. من معتقدم اصولگراها هم اصلاح طلبند. هرچند به اين شكل آن را ابراز نمي كنند. اصلاح طلبان و اصولگراها هر دو مي گويند كه مشكلاتي وجود دارد و اين نقطه مشترك بزرگي بين ما و آنهاست. پس مي شود با آنها صحبت كرد؛ منتها آنها مي گويند اينجايش اينطوري است، ما مي گوييم آنجايش آنطوري است. بايد صحبت كرد كه در كجاها مشترك هستيم.
وي درباره انتظار اصلاح طلبان از خودشان گفته است: انتظار ما خيلي بالا نيست. اصلا نمي خواهيم در انتخابات كانديدا بشويم؛ مجلس هم نخواستيم برويم، به دولت هم نمي رويم، ولي كار خيريه كه مي توانيم بكنيم. به اندازه اخوان المسلمين كه بايد بتوانيم كار كنيم. البته براي الان وصال نمي دهد، اول از همه تفاهم است.
حجاريان مي گويد: تجربه نشان داده كه راه تندروانه و راديكال ثمر نمي دهد.
دعوت حجاريان براي گفت وگو با اصولگرايان و يافتن واسطه هايي براي مذاكره با حاكميت در حالي است كه اولا طيف متبوع وي در فتنه انگيزي سال 88 به هيچ صراطي مستقيم نشدند و تهييج آشوبگران براي اقدامات ساختارشكنانه را همراه با گروهك هاي ضد انقلاب پيشه كردند. ثانيا سران اين جريان هنوز تكليف خود را با گروهك ها و محافل فعال در آن فتنه گري مشخص نكرده و از آنان بيزاري نجسته اند. ثالثا راه حل هاي اين جريان به تسليم در برابر غرب و پشت كردن به آرمان هاي اسلام و انقلاب ختم مي شود و در واقع تندروهاي مدعي اصلاحات، ديلماج هاي وطني براي تسليم در برابر جبهه استكبار و ارتجاع هستند و براي خود هيچ اصالتي و استقلالي باقي نگذاشته اند.
حجاريان در اواخر دوره اصلاحات اعلام كرده بود اصلاح طلبان به سر بالايي رسيده و همچون اسب هاي درشكه يكديگر را گاز مي گيرند.
وي مي افزايد: پس از اين محمد موسوي خوئيني ها بيشتر وقت خود را در روزنامه سلام سپري مي كرد و هاشمي هم رياست مركز تحقيقات را به حسن روحاني داد. اما من و بهزاد نبوي تا دوم خرداد در مركز تحقيقات بوديم. ما مي گفتيم كه بايد با هاشمي كار كرد و نبايد او را رها كرد. احساس مي كردم كه هاشمي كم كم به ما و توسعه سياسي مي رسد. من روزها در مركز تحقيقات بودم و عصرها مي رفتم سلام و عصر ما.
حجاريان درباره حضور چپ ها در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري مي گويد: هاشمي رفسنجاني، يك گير داشت و مي گفت انگار اينجا تحريريه روزنامه سلام است و پشتوانه فكري روزنامه سلام درست كرده ايد. آقاي خوئيني ها هم كه چهار سال بيشتر آنجا نبود. دغدغه آقاي هاشمي ساخت سد و اقتصاد بود. ما معتقد بوديم كه آقاي هاشمي هر نظري را مي خواهد داشته باشد اما ما كار خودمان را بكنيم و ايشان هم بالاخره خواهد فهميد كه پروژه اش به بن بست مي رسد و توسعه اقتصادي عوارضي دارد كه ناچار، پيش نياز رفع آن توسعه سياسي خواهد بود.
خاطرنشان مي شود جريان موسوم به چپ انتقام تاريخي خود را در سال 78 (انتخابات مجلس ششم) از هاشمي گرفت و او را در مطبوعات و تريبون هاي خود عاليجناب سرخپوش لقب داد.
حجاريان همچنين در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي زنجيره اي از اصلاح طلبان خواست مسامحه كنند تا بتوانند از فرصت انتخابات براي فعاليت و سازماندهي بهره ببرند.
وي يكي از كساني بود كه واسطه تئوريسين هاي كودتاي مخملي در خارج با شبه اصلاح طلبان قرار گرفت و در دوره اصلاحات تئوري فشار از پايين چانه زني از بالا را كه از تيموتي گارتن اش در سفر وي به ايران وام گرفته بود، مطرح كرد. اما مرور زمان نشان داد كه نظام جمهوري اسلامي با نظام هاي رايج و منفعل در برابر كودتاي مخملي تفاوت دارد و همچنان كه اهل باج دادن نيست، داراي پايگاه اجتماعي قدرتمندي است كه سر بزنگاه هايي نظير 23تير 78 و 9 دي 88، مجال مانور را از فتنه گران و واسطه هاي آنها مي گيرد.
حجاريان گفته است: تشكيلات كه فقط حزب نيست. در كنار كار حزبي، فعاليت ان جي اوها و كارهاي عام المنفعه و نظاير آن مي توانند بستري براي ايجاد سازمان و تشكيلات باشند... اگر كار نكنيم اصلاحات 100سال ديگر هم اتفاق نمي افتد.
وي همچنين درباره اين سؤال كه «آيا فضاي انتخابات سال آينده مي تواند باعث انسجام نيروهاي اصلاح طلب شود؟»، گفته است: بالاخره انتخابات يك فرصتي است براي فعاليت و سازماندهي. وقتي كانديدايي در صحنه باشد لاجرم ستاد انتخاباتي ايجاد مي كند و در استان ها و شهرستان ها نيروها را دور هم جمع مي كند.
وي درباره اينكه، الان چطوري مي شود از موانع عبور كرد؟، مي گويد: يك خرده بايد مسامحه كرد، يك مقدار بايد گفت وگو كرد، ما با هم كم گفت وگو مي كنيم. در اين زمينه اخيرا مقاله اي منتشر كردم كه در آن شرايط و نيازهاي گفت وگو را شرح دادم؛ ضرورت و چگونگي گفت وگو براي عبور از همين موانع. گفت وگو واسطه مي خواهد. فرض كنيد اگر من حرف شما را نفهمم، بايد دنبال مترجم يا واسطه بگردم يا اگر من حرف يك رقيب را نفهمم بايد واسطه اي پيدا كنم تا باب گفت وگو باز شود. واسطه هميشه وجود دارد.
حجاريان درباره اينكه آيا نقاط مشتركي براي گفت وگو وجود دارد، گفت: بالاخره بايد نقاط مشترك را استخراج كرد. من معتقدم اصولگراها هم اصلاح طلبند. هرچند به اين شكل آن را ابراز نمي كنند. اصلاح طلبان و اصولگراها هر دو مي گويند كه مشكلاتي وجود دارد و اين نقطه مشترك بزرگي بين ما و آنهاست. پس مي شود با آنها صحبت كرد؛ منتها آنها مي گويند اينجايش اينطوري است، ما مي گوييم آنجايش آنطوري است. بايد صحبت كرد كه در كجاها مشترك هستيم.
وي درباره انتظار اصلاح طلبان از خودشان گفته است: انتظار ما خيلي بالا نيست. اصلا نمي خواهيم در انتخابات كانديدا بشويم؛ مجلس هم نخواستيم برويم، به دولت هم نمي رويم، ولي كار خيريه كه مي توانيم بكنيم. به اندازه اخوان المسلمين كه بايد بتوانيم كار كنيم. البته براي الان وصال نمي دهد، اول از همه تفاهم است.
حجاريان مي گويد: تجربه نشان داده كه راه تندروانه و راديكال ثمر نمي دهد.
دعوت حجاريان براي گفت وگو با اصولگرايان و يافتن واسطه هايي براي مذاكره با حاكميت در حالي است كه اولا طيف متبوع وي در فتنه انگيزي سال 88 به هيچ صراطي مستقيم نشدند و تهييج آشوبگران براي اقدامات ساختارشكنانه را همراه با گروهك هاي ضد انقلاب پيشه كردند. ثانيا سران اين جريان هنوز تكليف خود را با گروهك ها و محافل فعال در آن فتنه گري مشخص نكرده و از آنان بيزاري نجسته اند. ثالثا راه حل هاي اين جريان به تسليم در برابر غرب و پشت كردن به آرمان هاي اسلام و انقلاب ختم مي شود و در واقع تندروهاي مدعي اصلاحات، ديلماج هاي وطني براي تسليم در برابر جبهه استكبار و ارتجاع هستند و براي خود هيچ اصالتي و استقلالي باقي نگذاشته اند.
حجاريان در اواخر دوره اصلاحات اعلام كرده بود اصلاح طلبان به سر بالايي رسيده و همچون اسب هاي درشكه يكديگر را گاز مي گيرند.