به گزارش مشرق، اینکه دو طرف چگونه فکر میکنند و جنگ چه زمانی به نقطه پایان میرسد، بحث مهم محافل کارشناسی است.
جنگ میان دو کره چگونه به پایان رسید؟ پاسخ این پرسش، تشریح وضعیتی است که احتمالا پایان جنگ روسیه در اوکراین را توضیح میدهد. پیچیدگی روابط میان دو طرف، یعنی کیفیت خواستههای روسیه، اوکراین، غرب و بازیگران دیگری از جمله چین که هر کدام به جنگ اوکراین به شکلی متفاوت نگاه میکنند، امکان مصالحه را تقریبا غیرممکن کرده است.
براساس آنچه «فیلیپ بریدلاو» (Philip Breedlove) کارشناس شورای روابط خارجی(Council on Foreign Relations) ترسیم کرده، سه فرضیه در مورد ادامه جنگ محتمل است:
۱. کمکهای غرب به اوکراین بهاندازهای شدت یابد که با افزایش پیروزیهای اوکراین، این کشور تعیینکننده شرایط یک توافق صلح باشد.
۲. غرب از حمایت اوکراین دست بردارد تا روسیه در جایگاه پیروز میدان و تعیینکننده توافق صلح تحمیلی به اوکراین قرار گیرد.
۳. تداوم وضعیت کنونی؛ که در آن صورت یا جنگ با توافق صلح مورد پذیرش دو طرف پایان مییابد و یا به طور فرسایشی ادامه خواهد یافت.
به عقیده «استیون پایفر» سفیر سابق ایالات متحده در اوکراین، «جنگ در اوکراین میتواند سالها بهعنوان یک جنگ فرسایشی ادامه یابد و هیچیک از طرفین نتوانند عملیاتی را با نتیجه قاطع انجام دهند.»
در ادامه توضیح داده خواهد شد که چرا احتمال دو فرضیه اول ناچیز است؛ همچنین چرا جنگ بهاحتمال زیاد با یک توافق صلح تمام نمیشود. البته اندیشکده آتلانتیک، یک احتمال دیگر به عنوان جنگ مستقیم ناتو و روسیه نیز برای ادامه جنگ در نظر گرفته که با توجه به شواهد، غیرممکن به نظر میرسد.
روسیه با شروع جنگ چه میخواست؟ حالا چه میخواهد؟
«لوچو کاراچولو» (Lucio Caracciolo) سردبیر نشریه ایتالیایی «ژئوپلیتیک لیمز» درباره پایان جنگ در اوکراین گفته بود: «این جنگ برای اوکراین و روسیه زمانی متوقف میشود که سقوط این دو کشور اتفاق بیفتد؛ زیرا جنگ برای هر دو طرف مساله مرگ و زندگی است».
اگرچه این تعبیر کمی اغراقآمیز به نظر میرسد اما توضیح میدهد که پیچیدگی روابط طرفین مصالحه به معنی صلح بر سر توافقی مورد قبول هردو را تا اندازهای غیرممکن کرده است.
اما چرا؟
به گزارش الجزیره، جهانبینی پوتین و دیگر نخبگان روسیه به تحقیر حاصل از فروپاشی شوروی در پایان جنگ سرد گره خورده است. چنانچه پوتین پیش از حمله روسیه به اوکراین گفته بود، او فروپاشی شوروی را یک فاجعه تاریخی میداند. در واقع جنگ اوکراین، پاسخ رهبران روس به اعتبار از دست رفته روسیه به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در اروپاست؛ وضعیتی که بعد از فروپاشی شوروی و با پیشرویهای ناتو ایجاد شده است.
بنابراین وقتی رهبران روسیه، از غیرنظامی کردن و بیطرفی اوکراین به عنوان هدف جنگ صحبت میکنند، خواستار آن هستند که باردیگر نظر روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ مورد پذیرش قرار گرفته و اعتبار داشته باشد. روسیه به عنوان قدرت بزرگ، همان خواستهای است که پیش از پوتین، رهبران شوروی به دنبال آن بودند و پیش از آنها تزارها آنرا میخواستند.
هرچند نباید نقش محاسبات اشتباه روسها را کم تلقی کرد؛ پوتین و دیگر رهبران روسیه، شاید فکر نمیکردند جنگ تا این حد فرسایشی شود، انتظار حمایتهای گسترده غرب را نداشتند و تصور هم نمیکردند حمله به اوکراین به پیشروی ناتو در فنلاند و سوئد منتهی شود. با این حال، تقریبا هیچکس باور ندارد روسیه حاضر باشد از خواستههای اساسی خود عقبنشینی کند.
پیوند این مساله با تحقیر ناشی از فروپاشی شوروی موجب میشود تا خواستههای روسیه از طرف رهبران این کشور غیرقابل چشمپوشی به نظر برسد. شکست روسیه به معنی تنزل جایگاه روسها به وضعیتی بدتر از وضعیت کنونی برای آنهاست. بنابراین نمیتوان انتظار داشت با افزایش شدت دفاع اوکراینیها، روسها به عقبنشینی و پذیرش صلحی به نفع اوکراین وادار شوند.
فشار اقتصادی غرب نیز نتوانسته اثر قابل توجهی بر اقتصاد روسیه بگذارد؛ بنابراین بعید است تحریمها باعث پایان جنگ شود. همچنین نباید فراموش کرد که روسیه یک قدرت اتمی است؛ جدا از اینکه شکست یک قدرت اتمی در جنگ تقریبا غیرممکن است، طرف مقابل هم میلی به این رویداد ندارد. تحمیل یک شکست بزرگ و تحقیرآمیز بر روسیه _ اگر ممکن باشد_ به واکنش شدید روسیه و حتی استفاده روسها از سلاح اتمی منجر خواهد شد.
در مقابل این، چیزی که ایالات متحده میخواهد، تداوم جنگ فرسایشی برای وادارکردن روسها به یک توافق به نفع غرب آنهم ناشی از فرط خستگی جنگ است.
موسسه «رند» در ۶ سناریوی تعیینشده در مورد آینده جنگ، برای حالتهای شکست روسیه،۲ سناریو در نظر گرفته است:
۱_ شکست نظامی روسیه؛ که ممکن است آنرا به استفاده از سلاح اتمی مجبور کند.
۲_ فروپاشی رژیم سیاسی روسیه که به تغییر نظام در این کشور منجر شود.
همین موسسه توضیح میدهد با وجود آنکه آخرین شورش گسترده مردمی در روسیه به سال ۱۹۱۷ بازمیگردد؛ وقوع این سناریو نیز بعید بهنظر میرسد. وقتی روسیه حاضر نیست به توافق صلحی بدون خواستههای اساسی خود تن دهد، تنها راه باقیمانده برای توافق صلح احتمالی، تسلیم کامل غرب است. این مورد نیز غیرممکن به نظر میرسد.
اوکراینیها و غربیها چگونه فکر میکنند؟
نظرسنجیهای منتشر شده میگوید، مردم اوکراین حاضر به مصالحه سرزمینی در بخشهای شرقی خود که حالا تحت اشغال روسیه قرار گرفته نیستند. شاید قابل تصور بود که اوکراینِ بدون حمایت غرب بر سر سرزمینهایش سازش کند تا این جنگ گسترده را پایان دهد؛ اما چنانچه بایدن اعلام کرده بود غرب اجازه نمیدهد این جنگ به پیروزی روسیه منتهی شود.
بنابراین نمیتوان حالتی را تصور کرد که اوکراینی ها با وجود خواستههای کشورهای غربی، به توافق صلحی تن دهند که علاوه بر بیطرفی و غیر ظامی شدن اوکراین، این کشور از سرزمینهایش دست بکشد و بطور رسمی آنها به روسیه ببخشد.
بدون این امتیازات نیز طرف دیگر یعنی روسیه حاضر به توافق نخواهد بود. دلیل مقاومت غرب به عنوان طرف اصلی روسیه هم مشخص است. ایالات متحده نمیخواهد روسیه به جایگاه اصلی خود به عنوان قدرت بزرگ بازگردد. پیروزی در این جنگ این موقعیت را چنانچه گفته شد برای روسیه تثبیت خواهد کرد.
در این رابطه موسسه «سیاسایاس» گزارش کرده: «این جنگ [جنگ نیابتی آمریکا با روسیه] تأثیر بسیار بیشتری بر وضعیت آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی خواهد داشت تا جنگهای مستقیم آمریکا علیه کشورهای دیگر. نتیجه این جنگ، تعیینکننده منافع حیاتی آمریکا و شرکای اروپایی برای سالهای آینده خواهد بود.»
براین اساس، هیچکدام از طرفین حاضر به پذیرش خواستههای دیگر در یک توافق صلح نیست. البته، عدم امکان وقوع مصالحه، تا زمانی معتبر است که جنگ با شرایط کنونی پیش برود. در صورت سازش آمریکا با روسیه که ممکن است به دلیل تغییرات مهم در نظم بینالمللی رخ دهد، این فرضیه از اعتبار ساقط میشود. تغییراتی مانند اینکه تقابل چین و ایالات متحده جدیتر شود و در چنین حالتی، ایالات متحده نتواند از پس تامین هزینههای جنگ اوکراین برآید و یا اینکه چین نخواهد به حمایت خود از روسیه ادامه دهد.
این موارد که به رویکرد چین بستگی دارد، ممکن است سناریوهای متفاوتی از آنچه این گزارش به آن اشاره کرده ایجاد کند.
جنگ چگونه پایان مییابد؟
به ابتدای گزارش بازگردیم؛ جایی که مدل پایان جنگ کره برای اتمام جنگ در اوکراین نیز قابل فرض تصویر شد. اما جنگ در کره چگونه پایان یافت؟
جنگ کره با تهاجم کرهشمالی به کرهجنوبی و عبور از خط مرزی مدار ۳۸ درجه شروع شد. اگرچه مشابه جنگ در اوکراین، ابتدای جنگ با پیشرویهای سریع کرهشمالی شروع شده بود؛ در ماههای انتهایی، جنگ دو طرف به یک نبرد فرسایشی در حوالی مدار ۳۸ درجه تبدیل شد که هیچکدام از طرفین توان پیشروی نداشت.
هیچکدام از طرفین هم نمیتوانست خواستههای طرف مقابل را در یک توافق صلح بپذیرد. در نتیجه یک آتشبس موقت بین دو طرف حاصل شد. آتشبسی که بیش از ۷۰ سال به طول انجامیده؛ این آتشبس توافق صلح نبود و اختلافهای اساسی طرفین را حل نکرد؛ روابط این دو کشور هم بعد این آتشبش عادی نشد؛ اما این آتشبس توانست به درگیری مسلحانه دو طرف پایان دهد و آنرا به یک «درگیری فریزشده» تبدیل کند. براساس این مدل، جنگ بین نیروها تمام میشود اما از نظر حقوقی مسائلی که به شروع جنگ منجر شده حل نمیشود.
چنانچه نشریه «فارین پالیسی» نوشته، هیچ جنگی در تاریخ مدرن روابط بینالملل به اندازه جنگ کره به تهاجم روسیه به اوکراین شبیه نیست. پیشتر توضیح داده شد که چرا وقوع یک توافق صلح بین روسیه و اوکراین در حال حاضر ممکن نیست؛ از آنجایی که هیچ جنگی نمیتواند ابدی باشد، کارشناسان زیادی معتقدند که میتوان به جای توافق صلحی با مفاد مشخص و امتیازهایی که دو طرف برای هم به رسمیت بشناسند، به یک آتشبس کرهای کفایت کرد.
حالتی که در آن، نه روسیه پیروز شود و نه اوکراین و غرب. نه کریمه، لوهانسک و دونتسک به اوکراین برگردد و نه دولت اوکراین فروپاشیده و غیرنظامی شود. این آتشبس هرچند مشکلات ریشهای جنگ را حل نمیکند اما درگیری را خاموش میکند.
به گزارش موسسه «کاتو»، این آتشبس زمانی در دسترس خواهد بود که رهبران غربی بپذیرند امکان پیروزی بر روسیه وجود ندارد. «جان میرشایمر» (John Mearsheimer) استاد روابط بینالملل دانشگاه شیکاگو با تائید همین رویکرد میگوید: «وقتی از پایان جنگ سخن میگویند، اینگونه تصور میشود که جنگ، با یک توافق صلح مورد قبول دو طرف پایان مییابد اما در مورد جنگ در اوکراین این توافق غیرممکن است. بهترین چیزی که میتوانیم به آن امیدوار باشیم، یک درگیری فریزشده است.»