به گزارش مشرق، رسول سنائیراد طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: پس از آنکه آقای حجاریان بهعنوان چهره تئوریپرداز جریان اصلاحات، نیروهای همراه و حامی نظام را سرسپرده و سرکوبگر و کلیت نیروهای اصلاحطلب را فاقد این ویژگیها خواند، با معرفی ماجرای کشف حجاب به عنوان الگویی برای تغییر با ایجاد نوعی فشار و تراز قدرت مؤثر در وادارسازی حاکمیت به عقبنشینی، برای بازگشت اصلاحطلبان به قدرت از کانال انتخابات شروطی را قائل شد که کنارهگیری آقای رئیسی از ریاستجمهوری از جمله آن شروط بود.
پس از این شرطگذاری تئوریپرداز اصلاحات، ناگهان جبهه اصلاحات در انتخاباتی فقط با حضور یک نامزد، خانم آذر منصوری را به ریاست این جبهه انتخاب کرد که دیدار وی با آقای سیدمحمد خاتمی و گرفتن عکس یادگاری روی کاناپه دونفری حاکی از حمایت و تأیید این انتخابات از سوی خاتمی محسوب میشد.
گرچه برخی از چهرههای اصلاحطلب نسبت به این انتخابات حرف و حدیث داشته و از ترجیح انتخاب فرد دیگری سخن به میان میآوردند، اما آقای کرباسچی از این انتخاب اصلاحطلبان رمزگشایی کرده و آن را به ملاحظاتی مرتبط دانست که حوادثی مثل اغتشاشات ماههای پایانی سال گذشته پدید آورده است؛ ملاحظاتی که نقش زنان را برجستهتر ساخته و از اینرو با وجود مردان زیادی در جبهه اصلاحات برای تصدی این مسئولیت، ترجیح داده شده که آذر منصوری به ریاست انتخاب شود.
درواقع این انتخاب قبل از آنکه به امر سیاستورزی حزبی و سیاستمداران اصلاحطلب مربوط باشد، به سیاست بهرهگیری از آنچه نهضت زن، زندگی، آزادی نامیده، میشود، برمیگردد. بهعبارتی بخش رادیکال اصلاحات برای انتخابات پایان امسال، جبههبندی خود را در همآوایی و همگرایی با تغییرات و مطالباتی تنظیم کرده که در اغتشاشات پاییز سال گذشته بروز و ظهور یافت و از نگاه تئوریپردازان اصلاحات، موسم خوشهچینی از محصول آن فرا رسیده است. از این رو، کنشگران و بازیگردانان اصلاحطلب، ابتدا برای شرکت در انتخابات برای نظام شرط گذاشته و سپس برای جدی نشان دادن خود بر پافشاری و ماندگاری بر این شروط، آذر منصوری را که دارای سابقه محکومیت و متعلق به بخش افراطی اصلاحات است به صورت تکنامزد به ریاست جبهه اصلاحات میگمارند تا از هماکنون میدان انتخابات را به عنوان میدان کارزار و جنگ سیاسی اعلام نمایند.
در امتداد همین خط سیر سیاسی است که باید چهرههای سیاستمدار و دارای سابقه سیاستورزی که تمایل و توان تعامل و گفتگو با حاکمیت را دارند، حذف شده و به حاشیه بروند و یک کنشگر با سابقه محکومیت در رأس جبهه اصلاحات قرار میگیرد.
با چنین آرایشی که با تصور در اختیار داشتن زمینه و بستری اعتراضی صورت داده شده، امکان نمایندگی مطالبات رادیکال جامعه و آن هم در شرایط غیبت یا ضعف سازمانهای سابقهدار در این نوع نمایندگی مثل گروهک مسعود رجوی، استفاده از سیاست واسپاری فرماندهی به زنان برای اثرگذاری بیشتر در حوزه اجتماعی و سیاسی، از نگاه اصلاحطلبان رادیکال یک مزیت طلایی است که میتواند شرایط اعتراضی و آشوبطلبانه را به نفع پیشبرد اهداف ساختارشکنانه دراختیار گیرد.
بهزعم طراحان این آرایش جنگی، اگر حاکمیت دنبال انتخابات است باید به شروط اصلاحطلبان تن دهد والا آنها از هماکنون بهترین گزینه را برای عبور و کنارهگیری از انتخابات و تحریم آن در رأس جبهه اصلاحات قرار دادهاند. گزینهای که در سال ۸۸ و زمانی که نامزد مورد نظر او رأی نیاورده بهجای پذیرش رأی مردم و نتیجه انتخابات به خط فتنه و آشوب گراییده و کنشگری رادیکال او به محکومیت انجامیده است.
حال آنکه رهبری نظام به چهار مؤلفه مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت در انتخابات پیش رو تأکید داشته و برگزاری انتخابات با مشارکت بالا را نمود قدرت ملی دانسته که میتواند دشمنان را از ادامه فشار بر مردم باز بدارد.
در چنین شرایطی البته بخش معتدل اصلاحات درحال برنامهریزی برای شرکت در انتخابات است و قانونگرایی و رعایت ضوابط قانونی را نیز از الزامات تعامل با حاکمیت و حضور در انتخابات میداند. اما بخش رادیکال آن با تصور قرار داشتن حاکمیت در شرایط فشار، تلاش دارد برای عبور از برخی الزامات قانونی و واداشتن نظام به شرایط خود، فعلاً از آرایش جنگی بهجای پذیرش رقابت سیاسی و الزامات انتخابات رقابتی استفاده کند.
شاید یکی از دلایل اتخاذ این ژست تهاجمی ناشی از اطلاع اصلاحطلبان رادیکال از وزن و پایگاه اجتماعی خود و ناامیدی از رأی مردم است که برای جبران آن از الان بهجای پذیرش الزامات حضور در انتخابات سالم، امن و رقابتی، به تشدید التهاب و ستیزهجویی رو آورده است.