به گزارش مشرق، کانال تلگرامی یک حرف از هزاران، یادداشتی از محمدرضا جوادی یگانه را منتشر کرد:
اگر فقط نامی از امام حسین (ع) در تاریخ مانده بود؛ اما هیچ اطلاعی از جزئیات قیام او در دسترس نبود، مگر خطبهای که دو سال قبل عاشورا در مراسم حج در منا ایراد کرده بود، آنگاه میشد همه علل و روندهای کلی حادثه کربلا را بازسازی کرد. خطبه منا، توضیح کربلا از زبان امام حسین است. و تأسفبار اینکه درباره عاشورا همه چیز گفته میشود؛ الا اصل ماجرا؛ چون تکلیف را دشوار میکند.
خلاصه خطبه (با اندکی جابهجایی در فصول) چنین است که امام حسین وضعیت عالم اسلام را اینگونه توصیف میکند: سنت رسول خدا خوار شده و ناتوانان و فقرا (کورها و کرها و زمینگیرها) در بلاد اسلامی به حال خود رها شدهاند.
مقصر کیست؟
مشخص است که معاویه است؛ اما چرا سلطان جور هنوز بر سریر قدرت است؟
چون آنها که سرشناس و محترم هستند و نفوذ اجتماعی دارند (صحابه و تابعین در آن زمان) به خاطر ترس یا حفظ منافع خود سکوت کردهاند.
امام به آنها خطاب میکند که شما در برابر نادیده گرفتهشدن حدود الهی یا تضییع حقوق مردم ضعیف سکوت کردید؛ اما از حق خودتان نگذشتید. مزد سکوت خود را هم گرفتید. به دلیل همین سکوت هم هست که ملعونید همانگونه که علمای بنیاسرائیل مورد غضب الهی واقع شدند. و من که حسینم و بالاترین شخصیت عالم اسلام هستم (و این بالاترینبودن را با شواهد متعدد در ابتدای خطبه نشان میدهد)، بیشترین وظیفه را هم دارم. و به پا خواهم خاست، نه برای منفعت و قدرت. هدف من، تنها، بازگرداندن جامعه به سنت پیامبر (ص) است. شما هم به تکلیف خود عمل کنید.
اصلیترین پیام عاشورا، همین بعد سیاسی آن است:
یعنی آنها مصاحب و همنشین سلاطین جور هستند، شرکای اصلی ظلم حکام جور هستند، به خاطر آنکه از حقوق الهی و حقوق مردم درمانده و گرفتار یادی نمیکنند تا از این همنشینی منفعتی ببرند. طرفه آنکه همین خطبا و وعاظ که مخاطبان اصلی هشدار حسین هستند، از قضا همانها هم هستند که با بیان حماسی و تراژیک حادثه عاشورا و با نقد و لعن کوفیان، ناخواسته و ناخودآگاه، خود را هم نقد کردهاند و با این نقد و خودزنی، تشفی خاطری هم پیدا کردهاند.
اما شیعه در همه این قرون تلاش کرده تا عاشورا فراموش نشود، همه هیئات و مواکب و مراثی و مناسک و مراسم برای آن است که پیام اصلی عاشورا با صدای بلند بیان شود، همان که اتفاقا، بیشتر اوقات، نادیده گرفته شده است؛ بنابراین مقدمات و وسایل، همه در خدمت اصل هستند و نباید مقدمات را به جای اصل پیام گرفت.
مسئله امام حسین، مسئله همیشه تاریخ است؛ اما نه آنچنان که روایت میشود.
براساس خطبه منا و رفتار امام حسین در قیام کربلا، الف) مخاطب حسین (ع)، سرشناسان و متنفذان هستند، نه مردم عادی؛ بلکه کسانی که به درگاه قدرت راه دارند؛ ب) مسئله اصلی حسین (ع) هم تعطیلی حدود الهی و فقر محرومان است، از طرف حاکمان، یعنی مسئله مشخصا سیاسی است؛ و ج) رفتار مطلوب حسینی هم نقد سلطان است، نه نقد مردم کوچه و بازار؛ اما شیعه صفوی، از پیش از صفویه، هر سه را تغییر داد، تا «تنها» به مناسک عزا بپردازد و بنابراین بر قیام حسینی، پوستین وارونه پوشانده شده، که داخلش گرم نمیکند و بیرونش اسباب تمسخر است (لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا). البته همه میتوانند از خوان عاشورا بهره بگیرند که دریاست و کم نخواهد شد. مردم کوچه و بازار هم میتوانند؛ اما آنها که عامل فاجعه کربلا بودند و آنها مخاطب اصلی حسین بوده، مردم کوچه و بازار نبودند، مردم که دسترسی به حکام جور ندارند، کسی برایشان صف باز نمیکند و آنها را جلوی مجلس نمینشانند.
مخاطب اصلی، از طرف خود مخاطب اصلی حذف شده!
یعنی آنها که مینویسند و میگریانند و خطبه میخوانند، همانها باید در کنار بیان حماسه کربلا، به آنچه حسین گفته، عمل کنند و رفتار حکام جور را تقبیح کنند یا دستکم با آن همراهی نکنند؛ اما همانها، آنقدر بلند روضه میخواندند که صدای خطبه منا شنیده نشود.
مداح صفویمآب در حضور حکام جور، مردم را برای حسین میگریاند و همزمان برای طول عمر پادشاه دعا میکرد! و باب تفسیرهای عرفانی و غیرسیاسی و انواع مراثی از حادثه کربلا باب شد تا مسئله اقتصاد سیاسی حکومت معاویه فراموش شود، که چه بر سر مردم ناتوان و زمینگیر آورده است.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.