سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
************
روزنامههای امروز سه شنبه ۱۷ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که تحرکات جدید برای فیلترینگ در برنامه هفتم توسعه، در مراکز نگهداری از معلولان چه میگذرد؟ رایزنی در کشورهای میانجی و آغاز ماراتن انتخابات در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
امروز ۱۷ مرداد، روز خبرنگار است؛ روزنامههای مختلف به شیوه و روش خودشان این روز را گرامی میدارند، روز خبرنگار اما مثل همیشه حاشیههایی نیز دارد، از جمله برگزاری دادگاه دو خبرنگار اصلاحطلب که این روزها به جرم جاسوسی برای دولتهایی بیگانه در زندان هستند. روزنامههای اصلاحطلب سعی کردهاند به بهانه روز خبرنگار به سفیذ شویی این دو جاسوس خبرنگار بپردازند!
روزنامه کارگزاران در گزارش اول خود که با نمایی خونین نیز منتشر شده و اشاره به بازداشت دو خبرنگار اصلاحطلب نوشته است:
اگر خبرنگاری خبر فسادی را منتشر کند، اولین نفری است که بازداشت میشود، اگر خبرنگاری خبر کشته شدن ناحق کسی را منتشر کند، اولین کسی است که پرونده قضایی پیش از مجرم یا مجرمان علیهاش تشکیل میشود، اما اگر از خبرنگار حقی ضایع شود شاید آخرین نفری باشد که کسی او را میبیند. او آخرین نفری است که وضعیت اسفبار معیشتاش برای مسئولان اهمیت دارد، او حتی آخرین نفر هم نیست وقتی که؛ برای بار هزارم در ۱۰ سال کاری بیکار میشود و موضوع نداشتن امنیت شغلیاش، تیتر رسانهها میشود. خبرنگار در ایران هیچ چیز نیست و در هیچ جای معادلات جایی ندارد مگر زمانی که در مملکت حادثهای رخ میدهد و برای اینکه ابعاد ماجرا بیش از حد گسترده نشود یا جزئیات دیگری منتشر شود باید زبان به دهن گیرد و یا باقی روزهای عمرش را در دخمه زندان بگذراند.
در ادامه این گزارش آمده است:
آن هم در روزگاری که مطبوعات ایران سالهاست مرجعیت رسانهای خود را به رسانههای خارجی باختهاند و در اذهان ملت ایران یا دروغگو خطاب میشود یا فردی که اگر حرفی بزند به سرعت به سمت راهروی زندان راهنمایی میشود، پس خبرنگار در ایران یا دروغ میگوید یا جرأت ندارد هر چیزی را بگوید. اما سیاستگذاران نمیدانند که هر چه مطبوعات داخلی را محدود کنند، آب به آسیاب رسانههای خارجی میریزند، اما هیچگاه جریان انتشار اخبار در دنیای کنونی متوقف نخواهد شد و تنها سرویسهای خبری یا کشورهای دیگر خبر را آنطور که خود میخواهند، راهبری میکنند.
روزنامه هممیهن نیز مینویسد:
هفدهم مردادماه سال گذشته الهه محمدی و نیلوفر حامدی، جایزه برگزیدهشدن گزارشهایشان را از دست اساتید روزنامهنگاری در انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران گرفتند و حالا پشت دیوارهای بلند زندان اوین، به انتظار صدور حکمشان نشستهاند. ۳۶۵ روز پیش، آنها را برای نوشتن گزارشهای «قتل با اسم رمز ناموس» درباره زنکشی و «این گزارش تنش درد میکند» درباره سقط جنین، انتخاب کردند، برایشان دست زدند و عکسشان در چندین روزنامه در کنار سایر خبرنگاران، منتشر شد. آنها خبرنگاران روزنامههای رسمی و داخلی بودند که تقدیر شدند و حالا نامشان بهعنوان دو خبرنگار بازداشتی از اواخر شهریورماه و اوایل مهرماه سال گذشته، در سرخط خبرهاست. الهه و نیلوفر را در ارتباط با انتشار گزارش و خبرهایی درباره مرگ مهسا امینی، اواخر شهریورماه سال گذشته بازداشت کردند و هفته گذشته سخنگوی قوهقضائیه اعلام کرد که موضوع اتهامی دو خبرنگار بازداشتی، ارتباطی با حرفه خبرنگاری ندارد؛ موضوعی که با واکنشهای گسترده در شبکههای اجتماعی مواجه شد. آنها بلاتکلیفترین روزنامهنگاران بازداشتی از سال گذشتهاند.
روزنامه اعتماد نیز در گزارشی با عنوان «سالی سخت برای روزنامهنگاران» نوشته است:
۱۷مرداد ۱۴۰۲ است و همچنان «الهه محمدی» و «نیلوفر حامدی» در بازداشت موقت بهسر میبرند و بیش از ۳۱۰ روز را، آنهم بدون حتی یک ساعت مرخصی، نه در تحریریه یا میدان که پشت میلههای زندان سپری کردند، «نازیلا معروفیان» هم خبرنگار دیگری است که همین روزها در بازداشت بهسر میبرد و دهها روزنامهنگار دیگر هم یا در انتظار حکم و دادگاه بهسر میبرند یا اینکه به اجبار امکان روزنامهنگاری ندارند. همین هفته پیش هم خبر رسید که خبرنگاری بهواسطه شکایت یک سیاستمدار باید یک سال را در تبعید بگذراند و مدیرمسوول روزنامه «اعتماد» هم به یک سال محرومیت از هرگونه کار رسانهای محکوم شد. به فهرست بالا میتوان دهها نام دیگر را هم اضافه کرد و این درحالی است که در استانهای مختلف هم خبرنگارانی با محدودیتهای فراوان در این سال روبهرو شدند و همه اینها «پاداشی» بر پوشش حقیقت و روایت نظر و مسائل جامعه است!
این مرثیه سرایی دروغین از سوی رسانههای اصلاحطلب پاسخی در خور توجه دارد که روزنامه کیهان به خوبی به آن پرداخته و نوشته است:
برخلاف سفید شویی پرونده خبرنگاران اصلاحطلب اسناد نشان میدهد که دوخبرنگار مذکور، نیلوفر حامدی و الهه محمدی از روزنامههای شرق و هممیهن بودند که ضمن همکاری با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه، بر آتش جنگ ترکیبی علیه ملت ایران دمیدند. جنگی که در آن، آرمان علیوردی و روح الله عجمیان زیر شکنجه به شهادت رسیدند، زن و کودک بیگناه در شاهچراغ شیراز در خون خود غلتیدند، اقلیتی بیمنطق و خشونتطلب فرصت جولان یافتند و خسارتهای مادی و معنوی فراوانی به کشور تحمیل شد.
پس از بازداشت دو خبرنگار مذکور، در حالی که انتظار میرفت صاحبان رسانههای اصلاحطلب شرق و هم میهن، اقدامات آنها را محکوم و از آنها برائت جویند، بالعکس به حمایت تمامقد از آنها پرداختند و اقدام دستگاه قضایی در بازداشت متهمین به همکاری با دولت متخاصم آمریکا را محکوم کردند! از آن زمان تاکنون، سلسله اقداماتی در حمایت از ن. ح و ا. م در جریان است که شاخهای از آن در خارج و شاخهای دیگر در داخل دنبال میشود.
مدعیان اصلاحات در کشور البته برای دفاع از دو متهم مذکور، دلیل عقلپسند یا مدرک محکمهپسند ندارند، آنچه بیان میشود تنها این است که «خبرنگاری جرم نیست» و «جای خبرنگار زندان نیست»! آنها سعی میکنند اینگونه القا کنند که ن. ح و ا. م در راستای رسالت خبرنگاری خود که آگاه سازی افکار عمومی است گام برداشتهاند و برای تعهد خود به حقیقت بازداشت شدهاند! در واقع این همان فریبی است که در ابتدای گزارش به آن اشاره شد: پنهانشدن پشت واژههای مقدس، اینبار برای سرپوش گذاشتن بر وطنفروشی!
وضعیت عجیب حاکم بر روزنامههای زنجیرهای اصلاحطلب به گونهای است که شرق در شماره امروز خود در شرح آن به نقل از سردبیر سلابق روزنامه تندرو خرداد نوشته است:
ما سه جور روزنامهنگار داریم؛ یکسری روزنامهنگار داریم که چریک هستند. بهجای کلاشنیکف و ژ۳، قلم بیک در دستشان گرفتهاند ولی کارکرد همان ژ۳ و کلاشنیکف را از آن میخواهند. متأسفانه میدانید که اگر کسی خیلی تند مینوشت، محبوب میشد. ما دوستان این شکلی هم داشتیم و لطمه هم خوردیم و به نظر من مطبوعات دوم خرداد از همین گروه لطمه خورد. من بهعنوان سردبیر خرداد نمیخواهم بگویم بیگناه هستم. خیلی راحت به شما میگویم؛ من دربهدر دنبال فضایی نسبتا آرام و منطقی هستم که همه ما، کسانی که در دستاندرکار مطبوعات دوم خرداد یا به قول آقای شریعتمداری مطبوعات زنجیرهای بودند، بنشینیم و خودمان را نقد کنیم؛ از سلام گرفته تا روزنامه خرداد و روزنامههای دیگر. معتقدم ما اشتباهات زیادی داشتیم؛ چیزی که مربوط به خود من میشود این است که واقعا من چریک فرهنگی نبودم و چریک فرهنگی نیستم و معتقدم که فرهنگ با چریکبازی هیچوقت نمیتواند کنار بیاید!