این
نیروها که در انتخابات پنجم ریاست جمهوری سکان مدیریت اجرایی کشور را به
دست گرفته بودند؛ به نام سازندگی، در سیاستگذاریهای خود لیبرالیسم
اقتصادی را دنبال کردند. در نتیجه این سیاستگذاریها 2 تحول مهم در فضای
عمومی جامعه و همچنین در میان نخبگان و مدیران شکل گرفت.
تحول اول،
آن بود که در بین سیاستمداران و مدیران یا به اصطلاح نخبگان سیاسی جامعه،
لیبرالهایی ظهور کردند که در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دولت
تکنوکراتها رشد و نمو یافته و به دنبال دموکراسیخواهی الیتیستی بودند.
تحول دوم،
آن بود که سیاستهای دولت تکنوکرات موجب فاصله گرفتن بخشی از اقشار جامعه
از فضای ایثارگری و شهادتطلبی دوران دفاع مقدس شد و در میان آنها روابط
سرمایه سالار را حاکم نمود و زمینه و مقدمات پذیرش اجتماعی لیبرالهایی که
به دنبال دموکراسی خواهی الیتیستی بودند را در جامعه فراهم کرد.
ظهور جریان دموکراسی خواهی الیتیستی
جهت
تبیین هرچه بهتر جریان دموکراسیخواهی الیتیستی ابتدا به تعریف الیت و
دموکراسی الیتیستی و در ادامه به تحلیل این جریان در ایران خواهیم پرداخت.
الیت (elite)
به معنای گروه سرآمد، گروه قدرت و اقلیت قدرت است. مبتنی بر نظریهی
پلورالیسم، دموکراسی به مفهوم رایج چیزی جز تعدد گروههای قدرت (elite) و احتمال دست به دست شدن قدرت سیاسی در میان آنها نیست.1دموکراسیخواهی الیتیستی یا به بیان دیگر دموکراسی پولیارشی (polyarchy)
همان گونه که «رابرت دال» میگوید به دنبال دست به دست شدن قدرت و حکومت
میان چندین گروه اقلیت میباشد که در آن «اقلیتهای قدرت» برای جلب حمایت
مردم، رقابت آشکار و آزاد دارند 2 که البته نتیجهی آن چیزی جز تحقق لیبرال دموکراسی نخواهد بود.
آنچه
که پس از سیاستگذاریهای تکنوکراتها تحت عنوان جریان اصلاحات رخ داد را
میتوان در چارچوب دموکراسیخواهی الیتیستی تحلیل نمود. در تأیید این مدعا
میتوان بر دلایل زیر اشاره نمود:
با
توجه به اینکه تکنوکراتها به نام فنسالاری، شایسته سالاری و نخبهگرایی
فعالیتهای خود را در میان مدیران و سیاستورزان دنبال میکردند؛ از این رو
نتیجهی طبیعی آن ظهور الیتهای قدرت و در پی آن ظهور دموکراسیخواهی
الیتیستی باید میبود؛ به همین دلیل جریان اصلاحات را میتوان الیتی دانست
که در نتیجهی دولت تکنوکرات سازندگی و برای تحقق لیبرال دموکراسی به دنبال
دموکراسیخواهی الیتیستی بود.
پدرخواندهها
و تئوریسینهای جریان اصلاحات روشنفکران بودند؛ از این رو مبتنی بر سنت
روشنفکری که همیشه یک نگاه نخبگانی به خود و یک خود برتربینی نسبت به آحاد
مردم داشته و تودهگرایی را مذموم میدانسته، جریان اصلاحات هم متأثر از
سنت پدرخواندههای روشنفکر خود بر همین منوال حرکت نموده است.
تأکید
بر نظریهی پلورالیسم یا تکثر الیتهای قدرت در مباحث نظری و انتقاد از
سیاسی کردن آحاد جامعه، با متهم نمودن نظام اسلامی به توتالیتاریسم3 از سوی اصلاحطلبان را میتوان تأییدی بر این امر دانست.
مواجههی جریان دموکراسیخواهی الیتیستی با انقلاب اسلامی
جریان
اصلاحات یا به عبارت بهتر جریان دموکراسیخواهی الیتیستی که در نتیجهی
عملکرد تکنوکراتها شکل گرفته بود، پس از کسب قدرت در انتخابات هفتم ریاست
جمهوری در راستای تحقق لیبرال دموکراسی مواجهه جدّی خود را با جریان انقلاب
اسلامی آغاز نمود اما از آن جایی که ماهیتاً به دنبال دموکراسیخواهی
الیتیستی بود، این مواجهه و نحوهی آن را در فضای نخبگان سامان داد.
استعفای
استانداران، تحصن نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعتراضهای دانشجویی و
ماجرای کوی دانشگاه و مواردی از این دست ضمن تأیید تحلیل یاد شده، نشان
میدهد که گفتمان این جریان فقط در میان نخبگان و الیتها فعال بوده است.
البته این امر طبیعی است چرا که گفتمان الیت محوری که با لحن روشنفکری بسط
مییابد نمیتواند برد اجتماعیاش از گروههای قدرت فراتر رود.
لازم
به ذکر است حتی فتنهی 88 و اردوکشی خیابانی پس از انتخابات دهم ریاست
جمهوری را هم میتوان در همین چارچوپ تبیین نمود؛ چرا که فتنهی 88 مبتنی
بر این پندار غلط:
«انقلاب اسلامی حاصل تجمع اقلیتهای درگیر و اکثریت بیتفاوت بوده است»
و این جمعبندی غلطتر از آن:
«وقتی
اکثریت کنونی جامعه بیتفاوتاند، میتوان با اقلیتها و الیتهای معترض و
مصر کنونی با یک انقلاب شهری گلخانهای نظام موجود را همچون انقلاب قبلی
برافکند.»4 از سوی اصلاحطلبان برنامهریزی و اجرا شد، اما از
آن جایی که اساساً دموکراسیخواهی الیتیستی توان مواجهه با جریان انقلاب
اسلامی که دارای اکثریت فعال و مقبولیت فراگیر در میان آحاد جامعه است را
نداشته و نخواهد داشت، در این فتنه شکست نهایی را متحمل شد؛ البته این شکست
نه از منظر جامعهشناختی بلکه از منظر گفتمانی پیشتر پیشبینی شده بود.
در
سالهای پایانی دولت اصلاحات مثلث تئوریسینهای شورای روابط خارجی آمریکا
شامل «ولیرضا نصر»، «ری تکیه» و «فرید زکریا» به این نتیجه رسیدند که
جریان اصلاحات در حوزهی نظر (پرتستانتیسم اسلامی) توان مواجهه با جریان
انقلاب اسلامی را نخواهد داشت. از این رو مدلی جدید از سوی ایشان برای
دموکراتیزاسیون در ایران ارائه شد؛ و آن «پراگماتیسم» بود.
پراگماتیسم یا مکتب عملگرایی و اصالت عمل بر این موضوع تأکید دارد که: «نتایج عملی معیار حقیقت است.»5 این بدان معناست که در این مکتب کارآمدی، سودمندی و نتیجه بخشی، این جهانی و مادی معیار صحت و درستی اعمال میباشد.
اساساً
پراگماتیسم که در عمل میتوان آن را ادامهی مکتب اصالت فایده دانست؛ بر
آن است تا فارغ از مباحث نظری، فلسفی و مبتنی بر فایدهگرایی و اصالت سود،
به نام کارآمدی رابط سرمایه سالار را بر جامعه حاکم کند؛ البته در ایران
این امر مستلزم ارائهی قرائتی از اسلام است که با تفکر لیبرال سرمایهداری
همخوانی داشته باشد.
در مجموع
پراگماتیستها در قالب نخبگان ابزاری جامعه، فارغ از نظریهها و تئوریها و
همچنین فارغ از سیاستهای ایدهآلیستی و آرمانگرایانه و ارزشهای سیاسی و
اخلاقی، بر اقدام، عمل، کارآمدی و فایدهمندی این جهانی و مادی تأکید
میکنند.
همزمان با تحلیلی
که در شورای روابط خارجی آمریکا شکل گرفته بود، اقدامهایی هم جهت سوق دادن
ایران به سمت پراگماتیسم صورت گرفت، از آن جمله میتوان به موارد زیر
اشاره نمود:
1. حضور «ریچار رورتی» فیلسوف پراگماتیست آمریکایی در خرداد 1384ه.ش. در ایران و شرکت در محافل روشنفکری جریان اصلاحات؛
2. ترجمهی
آثار ریچارد رورتی در ایران توسط «خشایار دیهیمی» برای فراگیر کردن گفتمان
پراگماتیسم. گفتنی است دیهیمی در مقدمهی خود بر کتاب «اولویت دموکراسی بر
فلسفه» اثر ریچار رورتی، راهبردهای این رساله را به دلیل ارتباطش با ایران
راهگشای موانع گذار به دموکراسی معرفی میکند.6
لازم
به ذکر است که در ابتدای کار، از آنجایی که نسخهی پراگماتیسم به جای
پروژهی «پرتستانتیسم اسلامی و آشتی دین با دموکراسی» از سوی اصلاحطلبان
پیگیری میشد به دنبال پروژهی «آشتی اسلام و سرمایهداری» بود؛ به مذاق
بخش اعظمی از نیروهای اصلاحطلب خوش نیامد؛ چرا که این جماعت همچنان به
نتیجه بخش بودن دموکراسیخواهی الیتیستی امیدوار بودند و نمیتوانستند سنت
روشنفکری و فلسفی خود را کنار بگذارند و عملگرایی پیشه کنند.
از
این رو در همان ابتدا مقاومتهایی صورت گرفت، از آن جمله میتوان به واکنش
روزنامهی «شرق» به سفر ریچارد رورتی و سخنانش در میان روشنفکران ایرانی
اشاره کرد که نوشته بود: «نتیجهگیری شخصی و تحلیلهای فردی آقای رورتی به
چنان ساده اندیشی و یک سونگری تأسفبار دچار میشد که ... این شبهه را پیش
آورد که این جناب رورتی... ایرانیها و سواد اجتماعی و فلسفی آنها را
بسیار دست کم گرفته و بحثی مقدماتی را برایشان تدارک دیده یا سطح سواد و
توقع ما آن قدر بالا رفته که در پایان جلسه مبهوت بمانیم و بگوییم این
صحبتها چه دردی از حسرت انزوای فلسفی ما کم کرد.»7
اما
در سال 1388ه.ش. با شکست پروژهی عظیم اصلاحطلبان در قالب فتنه، در میان
این جریان اندک امیدها به جریان دموکراسیخواهی الیتیستی اصلاحات به
ناامیدی گروید و مقاومت در برابر پذیرش پراگماتیسم به عنوان نسخهی جایگزین
شکسته شد؛ چرا که خوب فهم کردهاند که تجمع اقلیتها و الیتها هر چقدر هم
مصرانه باشد توان مواجهه با جریان اصیل و قدرتمند انقلاب اسلامی را نخواهد
داشت.
شرایط کنونی و گذار به پراگماتیسم
در
شرایط کنونی با نزدیک شدن به پایان کار دولت دهم و با حساسیت مردم به
مسائل اقتصادی و احساس نیازی که در زمینههایی چون کارآمدی، رفع مشکلات
معیشتی و اقدام فعالانه در فضای جامعه میشود؛ باید مراقب بود که اتفاق و
اشتباهی که در سالهای پس از جنگ صورت پذیرفت دوباره تکرار نشود و
همانگونه که تکنوکراتها در غفلت همگان به نام سازندگی و شایسته سالاری بر
اریکهی قدرت تکیه زدند و نتیجهاش شد دموکراسیخواهی الیتیستی اصلاحات،
پراگماتیستها به نام کارآمدی و عملگرایی بر مدیریت اجرایی کشور تفوق
نیابند.
نکتهی ظریف در این شرایط و هزار نکته باریکتر از مو در اینجاست که دلیل موفقیت نسبی تکنوکراتها در آن زمان این بود که:
این یعنی عقبهی اجتماعی نظام را در برابر نظام قرار
دادن. مهمترین عمل آنان برای تحقق این سناریو گذار دادن جامعه از
آرمانگرایی و ارزشهای اسلامی به رفاهطلبی و نگاه این جهانی به مسائلی
نظیر کارآمدی، فایدهمندی و... خواهد بود؛ البته محوریترین و اصلیترین
کار پراگماتیستها برای مقابله با نظام اسلامی تأسیس «کمپین»ها و
«ان.جی.او»ها و راهاندازی نهادهای خیریه و در نهایت گسترش بنیادهای رفاهی و
بنگاههای اقتصادی در موازات هم است، تا در این فرآیند عرصهی عمومی و
حوزههای اجتماعی کشور را در سیطرهی سرمایهداری قرار دهند تا جایی که
قدرت نظام جمهوری اسلامی را تضعیف نمایند.8نکتهی ظریف در این شرایط و هزار نکته باریکتر از مو در اینجاست که دلیل موفقیت نسبی تکنوکراتها در آن زمان این بود که:
1. از بین نیروهای انقلابی و خط امامی سابق سر بر آورده بود و 2. قرائتی التقاطی از فن سالاری ارائه نموده بود.
به
همین دلایل بسیار از نیروهای انقلاب در آن شرایط خطر تکنوکراتها را فهم
نکردند و حتی در مسیر تحقق سیاستگذاریهای این جریان گام نهادند اما با
گذشت زمان و با روشنتر شدن کنه این جریان به مقابله با آن پرداختند اما
دیگر کمی دیر شده بود و جریان دموکراسیخواهی الیتیستی در جامعه ظهور و
بروز یافته بود.
در شرایط کنونی جامعه هم،
پراگماتیسم موفقیتش منوط بر همین 2 علت میباشد و این همان نکته ظریف است
یعنی پراگماتیسم زمانی موفق خواهد بود که:
1. از میان نیروهای اصولگرا سر بر آورد تا مقاومتها در برابر آن کمتر باشد و 2. قرائتی التقاطی برای خود به وجود آورد تا نیروهای انقلاب شمایل اصلی این جریان را فهم نکند.
2. سخن
گفتن از عملگرایی، کارنامهی موفق، مدیریت کار آمد و... که در ورایش
میتوان ریشههای پراگماتیسم را جست، از سوی برخی چهرههای شاخص اصولگرایی
و دفاع برخی اصلاحطلبان از جمله «صادق زیباکلام» از برخی چهرههای شاخص
اصولگرایی را میتوان در همین چارچوب تحلیل و تفسیر نمود.
آینده و ظهور بنگاههای اقتصادی عظیم و جریان دموکراسیخواهی پوپولیستی
اگر
در انتخابات آیندهی ریاستجمهوری پراگماتیستها بتوانند پیروز انتخابات
شده و بر مسند مدیریت اجرایی کشور تکیه زنند؛ جریان انقلاب اسلامی را با
چالشی جدّی مواجه خواهد کرد. در دوران حاکمیت پراگماتیستها بر خلاف دوران
تکنوکراتها، نه دموکراسیخواهی نخبهگرایانه بلکه دموکراسیخواهی
پراگماتیستی و پوپولیستی ظهور خواهد کرد.
این
بدان معناست که اگر دموکراسیخواهی الیتیستی برای مقابله با نظام،
اقدامهایی از قبیل ایجاد تشنج در فضاهای دانشجویی و در میان سیاستمداران و
مدیران را در دستور کار داشت و عقبهی خود را در یارگیری از میان نخبگان و
مدیران میدید؛ اما جریان دموکراسیخواهی پوپولیستی و عوامفریبانه برای
مقابله با نظام به نام رضایتمندی مردم و رفاه بیشتر ایشان اقدام به بسیج
سازماندهی شدهی تودهها از جمله طبقهی کارگر خواهد نمود.
این
جملات «سعید حجاریان» که به تازگی گفته است: «تشکیلات که فقط حزب نیست.
مگر کار تشکیلاتی فقط کار حزبی است؟ در کنار کار حزبی فعالیت «ان.جی.او»ها
کارهای عام المنفعه و نظایر آن نیز میتواند بستری برای ایجاد سازمان و
تشکیلات باشد... اصلاً نمیخواهیم در انتخابات کاندیدا بشویم؛ مجلس هم
نخواستیم برویم، ولی کار خیریه که میتوانیم بکنیم.»9 را میتوان به منزلهی حرکت اصلاحطلبان در همین مسیر دانست.
چه باید کرد؟
برای مقابله با جریان پراگماتیستها میتوان اقدامهایی داشت از جملهی آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1.
از آنجایی که نقد پراگماتیسم کار بسیار ظریفی است باید مراقب بود که در
مسیر نقد آن وارد مسائل انتزاعی نشد، یعنی در صورت دفاع پراگماتیستها از
خود آن هم با شعار مدیریت کارآمد، نباید گفته شود کارآمدی مهم نیست و مهم
صرفاً تعهد است بلکه باید قرائت مد نظر انقلاب اسلامی را از کارآمدی ارائه
نمود. کارآمدیای که در چارچوب مدل پیشرفت جمهوری اسلامی و در راستای
مدیریت علمی و فقهی تبیین شده باشد.
2.
در راستای مقابله با تبلیغات پوپولیستی پراگماتیستها که با شعار
رضایتمندی و فایدهمندی عمومی صورت میپذیرد؛ میباید به تبیین گفتمان
خدمت که از سوی امام عظیم الاشأن راحل و مقام معظم رهبری ارائه و تأکید
شده، پرداخته شود. در تبیین این گفتمان مقام معظم رهبری میفرمایند:
«بزرگترین مبارزه با آمریکا، خدمت به این مردم است هر که میخواهد با
آمریکا مبارزهی اساسی کند باید به این مردم خدمت کند. هر که میخواهد با
دشمنان مبارزه عملی کارآمد کند، با فساد مبارزه کند. ابزارهای دشمن در درون
کشور و نظام ما عبارت است از فساد، تبعیض و فاصلهی طبقاتی، ما باید با
اینها مبارزه کنیم.»10
البته
باید توجه داشت که پراگماتیستها هم بر این گفتمان بدل خواهند زد و آن را
مصادره خواهند کرد همانگونه که در گذشته دموکراسیخواهان الیتیستی شعار
«سه سید فاطمی خمینی، خامنهای، خاتمی» را سر داده و ولایت را مصادره
نمودند.
3. بسط
فلسفه و مباحث نظری و گسترش کرسیهای نظریهپردازی و آزاد اندیشی میتواند
مانع جدّی گسترش پراگماتیسم در جامعه شود؛ چرا که اساساً پراگماتیسم در پی
بحران معرفت شناسی اومانیستی در قلمرو مقولهی حقیقت در اواخر قرن نوزدهم
در آمریکا پدید آمده است11 و معتقد است که دیگر نباید به مباحث منطقی و فلسفی پرداخت و صرف سودمندی یک انگاره کافی است تا آن را برابر با حقیقت بدانیم.
مثلاً اگر انگارهی «کره ماه از پنیر درست شده است» سودمند باشد، این یعنی حقیقت.12ریچارد
رورتی از مهمترین نظریهپردازان پراگماتیسم، در تبیین مدل خود برای تحقق
لیبرال دموکراسی میگوید: «روند سست کردن فلسفه برای استحکام بخشیدن به
نهادهای لیبرالی است.»13 از این رو مباحث نظری دربارهی توسعه و مدلهای اجتماعی، اقتصادی و... آن، چالشی جدّی برای پراگماتیستها خواهد بود.
4.
چشم اسفندیار همهی مدلهای توسعهی لیبرال دموکراسی، بحث تحقق عدالت است.
سیاستهای لیبرالیستی و از آن جمله سیاستهای پراگماتیستی به سرعت موجب
افزایش شاخص ضریب جینی در جامعه شده و به فاصلهی طبقاتی بسیار فاحشی منجر
میشود؛ از این رو پرداختن به عدالت و تبدیل آن به یک مطالبه و گفتمان
همگانی، پراگماتیستها را هم در حوزهی جذب اجتماعی و هم در حوزهی اِعمال
سیاستها با چالشی جدّی مواجه مینماید.
5.
با مد نظر قرار دادن نحوهی ظهور تکنوکراتها که از دل نیروهای خط امامی
سر برآوردند و سرانجام آنها، جریان اصولگرایی باید با کسب تجربه از
گذشته، خطر پراگماتیستها را درک نماید و با جدا کردن خط خود از
پراگماتیستها و تقابل با آنها مانع استفادهی این جریان از عنوان
اصولگرایی برای خود شود چراکه عنوان اصولگرایی در جامعه بسیار رأی آور
است.(*)
منابع:
1. بشریه، حسین، 1387، جامعهشناسی سیاسی (نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، نشر نی، ص 65
2. همان. ص76
3.
نظامهای توتالیتر نظامهایی هستند بر طبق ایدئولوژی فراگیری با سیاسی
کردن جامعه در همهی حوزههای زندگی فرد و جامعه دخالت میکنند و میکوشند
آن ایدئولوژی را بر واقعیت تحمیل کنند. (بشریه، حسین، 1382، آموزش دانش
سیاسی، نشر نگاه معاصر، ص 171)
4. جهت اطلاع بیشتر بنگرید به «تحلیل جزوهی نگاشته شده توسط محمدرضا تاجیک، روزنامهی جوان، مورخ 13 دی ماه 88»
5. بیات، عبدالرسول، 1381، فرهنگ واژهها، نشر مؤسسهی اندیشه و فرهنگ دینی، فصل پراگماتیسم
6. فضلینژاد، پیام، 1391، ارتش سری روشنفکران، دفتر پژوهشهای مؤسسهی کیهان، ص 100
7. روزنامهی شرق، شمارهی 30، خرداد 1384
8. فضلی نژاد، پیام، 1391، ارتش سری روشنفکران، دفتر پژوهشهای مؤسسهی کیهان، ص64
9. مصاحبه با روزنامهی آرمان، سه شنبه 31 مرداد 1391، ص6
10. بیانات در مراسم سالگرد امام خمینی(رحمتاللهعلیهه)، 14 خرداد 1382
11. زرشناس، شهریار، 1383، واژه نامهی فرهنگی سیاسی، کتاب صبح، صص 78- 80
12. بیات، عبدالرسول، 1381، فرهنگ واژهها، نشر مؤسسهی اندیشه و فرهنگ دینی، ص 93
13. رورتی، ریچارد، 1385. پیشامد، بازی و همبستگی، ترجمهی پیام یزدانجو، نشر مرکز، ص 125
منبع : برهان
منبع : برهان