به گزارش مشرق، علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: ماجرای نشست مشترک وزرای خارجه ایران و سعودی ۲۷ خرداد در تهران، یک حاشیه داشت؛ حاشیهای که تحلیلهای مختلفی را در فضای رسانهای داخلی باعث شد. ماجرا از این قرار بود که خبرنگاری در ویدئویی علت جابهجایی ناگهانی نشست مشترک وزرای خارجه ایران و سعودی در ساختمان وزارت خارجه را تصویری از شهید حاج قاسم سلیمانی دانست. ۲تصویر از محل اولیه و ثانویه نشست نیز موافق این خبر بود.
درباره انصراف الاتحاد از بازی مقابل سپاهان نیز پادشاهی عربستان توییتی را به فارسی منتشر کرد. در این توییت دلیل انصراف الاتحاد از بازی مقابل سپاهان، وجود تندیس حاج قاسم سلیمانی در ورزشگاه بود، اینکه باشگاه الاتحاد روزهای قبل این تندیس را دیده بود و انصراف لحظه آخرش با وجود عدماعتراض قبل از این، نشان میداد بنا دارد یک واقعه رسانهای را رقم بزند.
سؤال این است: چرا عربستان با وجود تصمیم راهبردیای که گرفته و تعاملاتی که با ایران آغاز کرده، چنین رفتارهای رسانهای را انجام میدهد؟ این کشور میخواهد چه پیامی را مخابره کند؟
پاسخ را باید در معنایی که افکار عمومی داخل و خارج ایران از ماجرای بهبود روابط ایران و عربستان برداشت میکنند، جستوجو کرد.
اجازه دهید چند خبر و تحلیل که در رسانههای منطقه در زمان توافق ایران و عربستان مخابره شد را با یکدیگر مرور کنیم:
جان کربی، هماهنگکننده ارتباطات راهبردی شورای امنیتملی کاخ سفید نخستین واکنش آمریکا را بروز داد. او گفت: «ما مستقیما در این مذاکرات نقش نداشتیم و این گفتوگوها باعث خواهد شد جنگ عربستان با یمن و مداخلات ایران در یمن کنترل شود.» این موضعگیری بهوضوح نشان میداد ماجرای توافق در وضعیتی درحال انجام است که ایران دست برتر را در ماجرای جنگ با یمن پیدا کرده و این یعنی عربستان از موضع ضعف با ایران وارد گفتوگو شدهاست.
همین نکته را به نحو واضحتری ربکا کوفلر Rebekah Koffler، رئیس مؤسسه مشاوره دکترین و استراتژی که زمانی افسر سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) بود، هم به فاکسنیوز گفت. او مطرح کرد: توافق تهران و ریاض، یکی دیگر از علائم نشاندهنده تغییرات ژئوپلیتیک تکتونیکی درحال وقوع درجهان است.
اینها نشان میداد جمعبندی افکارعمومی دنیا از این توافق، مخابره ضعف و شکست عربستان است که تاکنون دست اصلی آمریکا در منطقه بودهاست. مخابره شدن این پیام به دنیا البته قابل پیشبینی هم بود، اما این حجم از عکسالعمل سیاسی در دنیا در مقابل آن برای عربستان سخت بود.
مارک دوبوویتز، رئیس لابی صهیونیستی بنیاد ضدایرانی دفاع از دمکراسی آمریکا در عصبانیت از توافق ایران و عربستان گفت: «این یک اقدام درخشان چین و ایران برای تضعیف عادیسازی روابط عربستان و آمریکا و عربستان و اسرائیل است.» آرون دیوید میلر، دیپلمات سابق آمریکایی که به چند وزیر امورخارجه آمریکا درباره خاورمیانه مشاوره میداد، نیز گفت: «در زمانی که روابط آمریکا و چین در پایینترین حد خود قرار دارد و تنشهای آمریکا و ایران درحال افزایش است، MBS (اشاره به محمد بنسلمان) توافقی را انجام میدهد که به تهران ارج بیشتری مینهد که این یک دهنکجی به بایدن و حرکتی عملی در جهت منافع عربستان است.»
موضع نفتالی بنت، نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی هم جالب بود که وی توافق ایران و عربستان را تحولی خطرناک برای اسرائیل و یک پیروزی سیاسی برای ایران دانست.
این تصویر شکستخورده از عربستان برای بنسلمان قابل تحمل نیست؛ به همین دلیل عربستان سعی میکند به هر شکل که میتواند، این تصویر را از خود تغییر دهد؛ اینها را بگذارید کنار استقبال سوریه و یمن از چنین توافقی. استقبال این دو کشور از این توافق همین پیام را تقویت میکند.محمد عبدالسلام، رئیس هیأت مذاکرهکننده صنعا با انتشار توییتی نوشت: «منطقه نیازمند بازگشت روابط طبیعی بین کشورهای خود است تا امت اسلامی بتواند امنیت خود را که در نتیجه مداخلات خارجی از دست داده است، بهدست بیاورد.» این استقبال از مذاکرات که مسئولان آمریکا معتقد بودند مرتبط با ماجرای یمن است، معنای خاصی داشت؛ معنای آن موضع ضعف عربستان در مذاکرات بود.
موضعگیری تحلیلگران عرب منطقه نیز با این معنای مخابره شده به ذهنیت کل دنیا همراهی میکند. دلیل این برداشت افکارعمومی روشن است؛ ایران در مواضع راهبردی خود چرخشی نداشته و این عربستان بوده که چرخش روشن در راهبردهای خود نشان داده و این یعنی یک شکست راهبردی. توجه کنید به سخنان پرکنایه عبدالباری عطوان، تحلیلگر برجسته جهان عرب و سردبیر روزنامه فرامنطقهای رأیالیوم که میگوید: «عربستانسعودی از خلال این توافق، میتواند صدها میلیارد دلار را برای خود پسانداز کند و از آن برای تقویت قدرت خود و تأمین مالی پروژههای آینده که میخواهد از خلال آنها تبدیل به یک قدرت مالی و اقتصادی و شاید نظامی شود، استفاده و منابع درآمد خود را متعدد کند و وابستگی به نفت را کاهش دهد.»
با این حساب برگردیم به پرسش اصلی خود و آن، اینکه علت این رفتارهای عربستان چیست؟ چرا باید عکس حاج قاسم نباشد؟ چرا باید این عکسالعملهای شدید و پرطنین رسانهای را نسبت به تندیس یا عکس حاج قاسم از خود نشان دهند. چرا باید فلان توییت مسئول ایرانی درباره مدال نیاوردن عربستانیها در بازیهای آسیایی را پاسخ دهند؟ همه و همه را در این چارچوب باید تحلیل کرد؛ شکست اراده راهبردی غرب در منطقه آن هم نه فقط در میدان، بلکه نزد افکار عمومی.