به گزارش مشرق، رسول سنائیراد طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: یکی از ادعاهای تکراری سران صهیونیست، پس از شکست سنگین و غیرقابل کتمان در عملیات طوفانالاقصی، نابودی حماس است که از زبان وزیر خارجه تا سخنگوی ارتش شکست خورده رژیم صهیونیستی بیان شده است.
آنان هدف از حملات جنایتکارانه به باریکه غزه و حمله احتمالی زمینی خود را نابودی قطعی حماس اعلام کردهاند و مدعی ادامه جنگ تا نیل به این هدف شده اند.
اما در همین حال برخی دیگر از آنان مثل ایهود باراک که سابقه وزارت دفاع و نخستوزیری رژیم اشغالگر قدس را داشته و تجارب نظامی و سیاسی را همراه با مطالعات سیاسی باهم مدنظر قرار میدهد، پس از تکرار این ادعاهای بلوفآمیز از سوی صهیونیستها، ضمن اذعان به شکست بزرگ رژیم صهیونیستی از حماس در حمله ۱۵ مهرماه، با تلخی اعتراف میکند که نابودی حماس ممکن نیست. دلیل اصلی از نگاه ایهود باراک این است که حماس خود یک ایدئولوژی است و این جنبش در دلها، اذهان و رؤیاهای مردم فلسطین، از جمله ساکنان غزه وجود دارد. از این رو حتی با به شهادت رسیدن رزمندگان حماس، خود حماس که همان ایدئولوژی و تفکر محبوب مبارزه و مقاومت در اذهان فلسطینیهاست، نابود نخواهد شد، بلکه حماس را بهعنوان یک الگو و اسطوره قهرمانی و سعادت در اذهان بزرگتر و شوق و علاقه به آن را افزایش خواهد داد. اما علاوه بر این، مهمترین عواملی که نابودی حماس را صرفاً یک توهم و آرزوی خیالی برای صهیونیستها، و البته آرزویی نشدنی، ساخته عبارتاند از:
۱- نابودی حماس مستلزم حمله زمینی به باریکه غزه و مواجهه با رزمندگان حماس در یک نبرد نامتقارن است که پیش از این در غلاف غزه، ارتش رژیم صهیونیستی در سنگرهای محکم و آنهم در حالتی دفاعی متحمل شکست بزرگ و دادن تلفاتی سنگین از جمله دادن چندصد اسیر شده است.
در گذشته هم صهیونیستها به غزه حمله زمینی کرده و با دادن چندین کشته و اسیر فرار کرده و حماس به حیات خود ادامه داده و قدرت خود را تا مرز امروز و تحمیل شکست سهمگین در ۷ اکتبر به سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی دشمن، ارتقا داده است. آن زمان هم صهیونیستها برای حمله زمینی خود با چندین روز بمباران و آتشباری سنگین، هزاران خانه را ویران و هزاران نفر را کشته و مجروح ساختند، اما نتیجه پایانی واگذاری میدان به حماس و فرار فضاحتبار بود.
۲- حمله مؤثر و نابودکننده مستلزم استفاده از غافلگیری حریف است، حال آنکه در شرایط فعلی حماس و سایر گروههای مقاومت حامی آن در اوج آمادگی و هوشیاری هستند و قطعاً حماس که عملیات طوفانالاقصی را در غلاف غزه به اجرا گذاشته و چنین تلفات سنگین و شکست بزرگ و تاریخی را به صهیونیستها تحمیل کرده، حتماً خود را برای وضعیت پس از آن و مقابله با تهاجم جنونآسا و عصبی دشمن آماده کرده است. اگر در مرحله قبل موشکهای شلیک شده از سوی حماس برای ورود به غلاف غزه و ضربه به دشمن در همان ساعات اولیه هزاران مورد بوده، احتمالاً موشکهای ضدزره برای استقبال از ادوات زرهی دشمن هم، صدها قبضه خواهد بود و مهارتی که به کشته شدن و اسارت صدها نفر از نظامیان صهیونیست منجر شده، زمینه انهدام این ادوات و تحمیل خفت و شکست دوباره به صهیونیستهای عصبانی و وحشتزده را به مراتب راحتتر خواهد داشت.
۳- غلبه بر حماس و نابودی آن مستلزم تمرکز ارتش بر باریکه غزه و جنگی احتمالاً فرسایشی و چندماهه است که با سابقه ارتش صهیونیستی در جنگها که عمدتاً برق آسا و ضربتی و دادن تلفات کم بوده، هیچ همخوانی ندارد.
ضمن اینکه کیفیت نیروهای ارتش صهیونیستی که به صورت شتابزده فراخوان و ساماندهی شده اند، و هنوز در شوک و وحشت سنگین عملیات طوفانالاقصی هستند، درمقابل نیروهای اعتقادی، زبده و آماده شهادت مقاومت اسلامی هیچ شانس پیروزی ندارند. جنگ طولانی تنها تلفات، فرار و تسلیم نیروهای وحشتزده ارتش صهیونیستی و بیاعتباری بیشتر رژیم متزلزل و سرعت فروپاشی آن را سرعت خواهد بخشید.
۴- نابودی حماس تنها درصورتی مقدور خواهد بود که سایر گروههای مقاومت همسو و حامی به میدان نیامده و آن را در میدان جنگ با صهیونیستها تنها بگذارند. حال آنکه هنوز جنگ و حمله زمینی به غزه شروع نشده، جبهه جدید شمال، کرانه باختری و جولان شکل گرفته و همانگونه که در حمله حماس به غلاف غزه در عملیات طوفانالاقصی گروههای جهاد اسلامی و عرینالاسود حضور داشتند، به احتمال زیاد در مقابله با هجوم زمینی صهیونیستها هم سایر گروههای جهادی کنار حماس خواهند بود و از افتخار جهاد و مقابله با صهیونیستهای غاصب و جلاد کوتاه نخواهند آمد. همین واقعیتهای مورد اشاره در بالاست که تاکنون موجب تردید جدی ارتش صهیونیستی برای حمله زمینی به باریکه غزه و تداوم جنایتهای وحشیانه و ددمنشانه علیه ساکنان مظلوم این سرزمین دلاورخیز شده است. شاید تصور صهیونیستها این باشد که با تشدید فشار و جنایت علیه ساکنان غزه، بتوانند زمینه موفقیت و پیروزی علیه حماس را فراهم آورند. اما دنیای فعلی، دنیای جنایتهای صهیونیستها در سالهای ابتدایی و میانی غصب سرزمین فلسطین با تکیه بر سیاست کشتار و آوارگی علیه ساکنان اصلی فلسطین نیست.
همانگونه که پیامد سنگین روانی و واکنش منفی افکار عمومی در ماجرای جنایت علیه بیمارستان المعمدانی و شهادت کودکان و کادر مظلوم پزشکی این بیمارستان، ملتها در کشورهای غربی حامی رژیم کودککش صهیونیستی را به صف حامیان مظلومان فلسطینی پیوند داد و موج عصبانیت و واکنش ملتها و دولتهای مسلمان را بهدنبال داشت، در ادامه هم جنایتهای وحشیانه صهیونیستها علیه ساکنان مظلوم غزه شدت نفرت و واگرایی را همراه با انگیزه تقابل با صهیونیستها و کمک به مجاهدان مقاومت اسلامی دامن خواهد زد.
شاید توهم نابودی حماس در عالم خیالپردازی صهیونیستهای وحشتزده از شکست بزرگ را تاحدودی آرام سازد، اما پیامدهای برآمده از هرگونه اشتباه ناشی از تصمیمات غریزی و هیستریک آنان میتواند عمق زخمهای کشنده وارد شده به پیکر رژیم غاصب صهیونیستی در عملیات طوفانالاقصی را بیشتر کرده و مرگ و نابودی آن را جلوتر اندازد.