سرویس فرهنگ و هنر مشرق - اشاره: فیلم «درسهای فارسی» به مناسبت جنگ غزه، چند روز قبل در سینماتک خانۀ هنرمندان بدون نقد و بررسی به نمایش درآمد. اینک نقد آن تقدیم علاقمندان میشود. این یادداشت به گونهای نوشته شده که برای کسانی که فیلم را ندیدهاند نیز قابل استفاده باشد.
*****
درسهای فارسی (2020) Persian Lessons ساختۀ وادیم پرلمن کارگردان اوکراینیتبار مقیم کانادا، محصول کشورهای روسیه، آلمان و بلاروس است. موضوع فیلم، کشتار یهودیان در اردوگاههای آلمان نازی و نجات یک نفر از آنها است که به دروغ، خودش را ایرانی معرفی کرده.
این فیلم در سایت IMDb امتیاز 4 ر 7 از 10 گرفته است (با یازده هزار رأی مخاطبان). منتقدان سایت متاکریتیک، امتیاز 53 از 100 به آن دادهاند (با هفت رأی). فیلمنامه بر اساس داستان کوتاهی به نام «اختراع یک زبان» از نویسندۀ مسیحی و پرکار آلمانی به نام ولفگانگ کولهازه، نوشته شده. این فیلم طبق تیتراژ ابتدایی، مقتبس از واقعیت است.
«درسهای فارسی» یک فیلم عجیب برای ما ایرانیها است. زیرا یک زبان فارسی جعلی، در آن صحبت و تعلیم داده میشود؛ زبانی که ما فارسیزبانان آن را نمیشناسیم. ژیل که خودش را «رضا» معرفی کرده، برای افسر آلمانی یک جهان خیالی میسازد و او را در آن غرقه میکند. به همین سبب، قصد داریم که این فیلم را از منظر تازهای که موضوع جعل و سابقۀ آن در نزد یهود باشد، مورد توجه قرار دهیم.
خلاصه داستان (فاش کردن)
سال 1942 میلادی در فرانسه، یک یهودی اهل بلژیک به نام ژیل، دستگیر و به اردوگاه آلمانها فرستاده میشود. او به دروغ، ادعا میکند که نامش «رضا» و پدرش ایرانی است. تنها برهان او، یک کتاب قدیمیِ فرانسوی به نام «اسطورههای فارسی» است که او آن را در ازای یک ساندویچ، از یک یهودی دیگر به دست آورده. از قضا افسر مسئول آشپزخانه به نام کخ، به زبان فارسی علاقمند است و قصد دارد بعد از جنگ، به ایران مهاجرت کرده و یک رستوران در تهران دایر نماید. لذا از رضا (ژیل) میخواهد که به او زبان فارسی بیاموزد. او نیز کمکم، بیش از هزار لغت جعل کرده و خودش قبل از تعلیم، واژهها را از بر میکند تا مرتکب خطا نشود.
در نهایت وقتی آمریکاییها برای تصرف این اردوگاه نزدیک میشوند، افسر کخ به هنگام فرار، ژیل را با خود میبرد. بعد از جدایی از همدیگر، ژیل به نیروهای فرانسه میرسد و کخ به استانبول میرود و در سفارت ایران میفهمد زبانی را که آموخته، کاملاً جعلی است.
نقد و نظر
بعد از ساخت صدها گونه فیلم و سریال در وصف هولوکاست با ادعای یهودیسوزی، اکنون با فیلم درسهای فارسی مواجه هستیم که یک «تراژدی» بیرمق دربارۀ همین دروغ بزرگ است؛ فیلمی که برای ما فارسیزبان، همچون یک «کمدی» جلوهگر میشود. زیرا در آن، مقادیری کلمات جعلی به زبان فارسی میشنویم که از دروغ بودن آنها خبر داریم؛ کلماتی که رضا (ژیل) با زل زدن در چشمان افسر کخ، با یک اعتماد به نفس بالا، بر زبان میآورد و میآموزاند.
تماشای این فیلم برای ما ایرانیها، با یک خلسه و تفکر در ماهیت یهود همراه است؛ قومی که استعداد جعل و تقلب در آنها، ارثی است. از پیراهن حضرت یوسف(ع) بگیرید که برادرانش آن را به خون گوسفند آلوده کردند برای آنکه پدرشان را فریب بدهند، تا سیصد سال بعد که الواح تورات از سوی خداوند بر حضرت موسی(ع) نازل شد، و بعدها در دست کاهنان به یک تورات دستنویس و بشری تبدیل شد و سپس ادعا کردند که تورات را از ابتدا، حضرت موسی(ع) نوشته است!
تیتراژ فیلم درسهای فارسی، روی تصاویر سوزاندن اسناد و نوشتهها درج میشود. در پایان متوجه میشویم آنچه در ابتدا دیدهایم، دفتر ثبت اسامیِ یهودیان در آن اردوگاه بوده است.
اما چرا فیلمساز با اغراق و تأکید فوق العاده، روی سوزاندن دفاتر متمرکز میشود؟ دو دلیل برای آن میتوان متصور شد:
- زمینهچینی فیلم برای سکانس پایانی، که ژیل طبق فیلمنامه، قرار است اسامی یهودیان مقتول را از حافظۀ خود بازگو کند.
این ترفند، البته قانع کننده نیست. زیرا برای مخاطب فیلم، سخت است که باور کند ژیل بیش از 1500 لغت و نحو یک زبان را تماماً جعل نموده و آنها را از بر کرده باشد، مضافاً به اینکه نامهای 2847 کشتۀ یهودی را به خاطر بسپارد؛ نامهایی که برای آنها بجز دم روباه، شاهد دیگری وجود ندارد. البته فیلم سعی کرده بگوید که ژیل، این دو را به هم پیوند زده. یعنی کلمات فارسی را از روی نام یهودیان جعل کرده است. اما باز هم باورپذیر نیست. و امتیاز اندک منتقدان به فیلم، به همین دلیل است.
- فیلمساز میخواهد به موج روزافزون تجدیدنظر طلبان در واقعه هولوکاست، این پاسخ را بدهد که اگر اسنادی از هولوکاست اکنون در دست نیست، بدان علت بوده که سندها سوزانده شدهاند!
این حقه نیز به طریق اولی، باورپذیر نیست. چون «عدم» را نمیتوان برهانی برای «وجود» قرار داد.
مجالی نیست تا به ماجرای هولوکاست ورود کنیم و دروغ بودن آن را نشان دهیم. علاقمندان به موضوع، میتوانند به یکی از یادداشتهای قبلی راقم رجوع کنند. این یادداشت، به مناسبت نمایش چند فیلم در جشنواره جهانی فجر که هولوکاست و یهود را تبلیغ میکرد، منتشر شده است:
مهمترین جعل یهود، تغییر در تورات بود
جدا از اینکه میتوان تحریف تورات را با استناد به نسخۀ کنونی آن اثبات کرد، در آیات متعدد قرآن نیز مکرراً به جعل و تغییر کاهنان در تورات تصریح شده. مانند این آیۀ مهم که میفرماید:
فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً (بقره/ 79). پس وای بر آن کسانی که از پیش خود، چیزی نوشته و به خدا نسبت میدهند تا به بهای اندک و متاع ناچیز دنیا بفروشند.
و این بزرگترین گناه یهود است، حتی بزرگتر از قتل پیامبران توسط آنها. زیرا مرگ برای پیامبران و همۀ انسانها مقدر و جایز است اما تغییر و تحریف کلام خدا، مقدر نبود.
جهان کنونی، جهان یهود است
بعد از رنسانس، مسیر جهان به سمت دیگری رفت. ریشههای این جهان نوین را کاهنان یهود پایه گذاشتند. آنها نظام سرمایهسالاری را ترویج کردند و بانکداری را پدید آوردند و سیاست را به شکل فاسد و امروزی آن درآوردند. تفسیر متجددانه علمای یهود از تورات، این بود که اگرچه گرفتن ربا و نوشیدن شراب در تورات ممنوع شده اما یهودیان مجاز هستند که از غیر یهودیان، ربا بگیرند و به آنها شراب بفروشند! و این در حالی است که اغلب مردم دنیا در آن زمان، دیندار و متشرع بودند. چنانکه در کشوری مانند امریکا، تا سال 1940 خرید و فروش مشروبات الکی ممنوع بود.
جامعهشناسانی چون ورنر سومبارت، این اندیشه را تعلیم میدادند که دنیای کنونی ما، دنیای یهود است؛ از نظام سرمایهداری، بانک و سیاست گرفته، تا پیدایش علوم تجربی، نظامات آموزش، دانشگاهها، فرهنگ و رسانه.
ما در یک دنیای غیرواقعی که ریشههای آن را کاهنان یهود بنیان گذاشتهاند، زندگی میکنیم و متأسفانه آن را باور کردهایم. و بدتر از آن، به جهل مرکب گرفتاریم و قبول نمیکنیم که دنیای کنونی، میتوانست به گونهای دیگر باشد.
خروج از توهّمِ این دنیای جعلی، جز به مدد الهی محال است. سید مرتضی آوینی، جزو اولین کسانی بود که از این موضوع سخن گفت و سعی کرد که خودش را از وهم این جهان، بیرون بکشد؛ و الحمد لله موفق بود.
گاهی حتی برای خود یهود نیز دشوار میشود که دنیایی را غیر از همین جهان جعلی، تصور کنند. در فیلم درسهای فارسی، میبینیم که حتی سخنان کابوسوار رضا در خلسۀ بیماری او، به همان زبانی که او جعل کرده، ادا میشوند. و همین موضوع سبب میشود که کخ نظر خود را تغییر دهد و هر گونه شک و شبهه در خصوص ایرانی نبودن رضا را کنار بگذارد.
زبان اسپرانتو، برساختۀ یهودیان است
جعل کردن زبان، در قوم یهود سابقه دارد. زبان اسپرانتو به عنوان زبان اختراعی بشر، توسط یک پزشک لهستانی به نام زامنهوف (1917-1859) پدید آمد! او این زبان را در سال 1887 میلادی با تأثیر از زبان آلمانی و ییدیش (زبان یهودیان اشکنازی) ثبت کرد، با این هدف که آن را جهانگیر کند. قابل توجه اینکه زامنهوف در آن زمان، 28 ساله بود.
باید توجه کرد که زبانها، اختراع بشر نیستند بلکه مخلوق خداوند حکیم هستند و توسط انبیاء الهی، آموزش داده شدهاند؛ چنانکه در قرآن کریم، اشارتی بر این حقیقت هست. آنجا که فرمود: عَلَّمَهُ الْبَیانَ (الرحمن/ 4). یادآوری میکنم که حضرت آدم(ع)، با زبانی که خداوند به او آموخته بود، تکلم کرد. چنانکه حضرت اسماعیل که کنیۀ او «ابوالعرب» است، اولین انسانی بوده که به زبان عربی متکلم شده است.
زبان، ابزار تفکر است. اگر چنانچه زبان مشوش شود، فکر انسان نیز مختل خواهد شد. برخی معتقدند که یهود برای سلطۀ جهانی خود بر سایر ملل، همۀ ابزارهای لازم از جمله زبان اسپرانتو را پیشبینی کرده بود.
چند نمونه از یهودیان جاعل، در سینما و ادبیات
همانطور که گفتیم، استعداد یهود در جعل و تحریف، ارثی است. در قرون اخیر که رسانهها پدید آمدهاند، یهود توجه خاصی به آنها نشان داد. به طوریکه کانونهای رسانهای مهم دنیا، به دست آنها تأسیس یا تملک شدهاند. رسانههایی مانند: کتاب، روزنامه، خبرگزاریها، مجلات، شبکههای رادیویی و تلویزیونی، سینما (هالیوود). این تملک و مدیریت رسانه، به آنها امکان میدهد تا اخبار و وقایع را آنطور که میخواهند منتشر کنند.
استعداد جعل در یهود، در افراد عادی این قوم نیز دیده میشود. ما در اینجا فقط به ذکر سه نمونه جدیدتر، که در سینما تصویر شدهاند اکتفا میکنیم.
- فیلم اگه میتونی منو بگیر/ استیون اسپیلبرگ (2002) با بازی لئوناردو دیکاپریو و تام هنکس، بر اساس زندگی فرانک ابیگنایل (Frank Abagnale Jr) ساخته شده. او یک جاعل اسکناس و اسناد دولتی بود. مضافاً که او گاهی، خود را خلبان و طبیب یا وکیل جا میزد.
طبق اطلاعات موجود در سایت مشاهیر، فرانک ابیگنایل یهودیزاده است. (نسخۀ ایرانی این فیلم، در قالب سریال مرد هزار چهره، توسط مهران مدیری ساخته شده. چنانکه فصل دوم نیز داشت).
- فیلم جادوگر دروغها/ بری لوینسون (2017) با بازی رابرت دونیرو، بر اساس زندگی برنی مِیداف (Bernard Madoff) بزرگترین کلاهبردار اقتصادیِ جهان است که در عرض پانزده سال، بالغ بر 65 میلیارد دلار اختلاس کرد. در زمان ساخت این فیلم، میداف در زندان بود و رابرت دونیرو نمیتوانست با او عکس یادگاری بگیرد! این مجرم، سال 2021 در زندان درگذشت.
- فیلم آیا میتونی منو ببخشی؟ / ماریل هلر (2018) با بازی ملیسا مککارتی، زندگی یک جاعل ادبی به نام لی اسرائیل (Lee Israel) است. او حدود 400 نامه خصوصی و عاشقانه جعل کرد و به برخی از مشاهیر متوفی، نسبت داد و آنها را به عنوان اوراق عتیقه به مجموعهداران فروخت.
بعضی از نامههایی که توسط لی اسرائیل جعل شدهاند، در بیوگرافی مشاهیر، مورد استناد قرار گرفتهاند؛ بدون اینکه نویسندگان آن کتابها، از جعلی بودن نامهها آگاه بوده باشند.
- در رمان اکسدوس (1958) که توسط یک یهودی امریکایی به نام لئون اوریس نوشته شده، وقایع و شخصیتهای مهمِ دوران پس از جنگ دوم جهانی، تا هنگام تشکیل دولت غاصب اسرائیل بر اساس رخدادها و اشخاص واقعی به تحریر درآمدهاند. یکی از شخصیتهای این رمان، یک جاعل چیرهدست به نام «داو لاندو» (Dov Landau) است که در خدمت قهرمان داستان (آری بن کنعان) به شغل «جعل اسناد» اشتغال دارد (نگا. اکسدوس، ترجمه موئیز قالچی، انتشارات هخالوتص، تهران، 1344؛ صص. 31، 67 و 75). این شخصیت، در فیلم اکسدوس/ اتو پرهمینجر (1960) ، که دو سال پس از چاپ کتاب ساخته شد، به یک پسر مخنّث با همان نام تبدیل شده است!
[تصویری از فیلم اکسدوس (1960) که در آن، بازیگرِ نقش داو لاندو با دست گذاشتن بر تورات و اسلحه، قبل از پیوستن به جنبش تروریست «ایرگون»، سوگند وفاداری میخورد]
قوم یهود، امتیاز «جعل» در طول تاریخ را به نام خود زدهاند. طی حدیثی که از حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده، اینطور آمده است که جاعلان (غش کنندگان)، در روز قیامت با یهود محشور خواهند شد؛ مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمِینَ حُشِرَ مَعَ الْیَهُودِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأنَّهُمْ أغَشُّ النَّاسِ لِلْمُسْلِمِین (من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 273، حدیث 3897).
توجه کارگردان به ایران
وادیم پرلمن کارگردان درسهای فارسی، گوئیا به موضوعات مرتبط با ایران، علاقۀ خاصی دارد. چنانکه نخستین فیلم او به نام خانهای از شن و مه (2003) با بازی بن کینگزلی و شهره آغداشلو نیز که آن هم مقتبس از یک رمان بود، به ماجراهای یک خانواده ایرانی اختصاص دارد که با مشقت سعی دارند تا یکی از خانههای کالیفرنیا را که توسط بانک، مصادره شده برای خود بخرند اما صاحب قبلی (جنیفر کانلّی) مقاومت میکند و فیلم به تراژدی ختم میشود.
یکی از اشکالات اساسی فیلم این است که بن کینگزلی را نمیتوان به عنوان یک ایرانی پذیرفت. مخصوصاً که بر خلاف همسر و پسرش، اصلاً فارسی صحبت نمیکند و رفتار ایرانی هم ندارد. نظرگاه فیلم و رمان، نسبت به ایرانیها منفی است و آنها به هیچ قیمتی نمیتوانند امریکایی شوند. به هر صورت، آنها مهاجر و بیگانه قلمداد میشوند
* امیر اهوارکی