به گزارش مشرق، رژیم جعلی اسرائیل، بهعلت اتخاذ سیاستهای شتابزده جمعیتی و انتقال نادرست اقلیتهای یهودی جهان، در تلاش برای نیل به اکثریت یهودی در درون سرزمینهای اشغالی است؛ که همواره با مشکل برخورد فرهنگهای مختلف مواجه بوده است. آنچه یهودیان ایرانیِ اسرائیل را مهم جلوه میدهد، جایگاه بینالمللی ایران، چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی است. بنا بر گزارش مرکز آمار اسرائیل، یهودیان ایرانی با داشتن 2.4 درصد از مجموع مهاجران به اسرائیل، از ابتدای استقلال این دولت مجعول، تا سال 2014 در جایگاه هشتم قرار میگیرند.
مرکز آمار اسرائیل
شمار یهودیان باقیمانده در ایران، پس از سال 1979 میلادی (1358 شمسی) بین 35 هزار نفر (طبق برآورد وزارتخارجه ایالاتمتحده مندرج در گزارش 2005 International Religious Freedom Report و مرکز اسناد سازمان حقوق بشر ایران؛ انجمنی غیرانتفاعی در New Haven, Connecticut)[1] و ده هزار نفر (طبق گزارش مؤسسه Pew)[2] در نوسان است. مؤسسه آمار اسرائیل، در سال 2008 تعداد اسرائیلیان ایرانیالاصل را بیش از 135 هزار نفر گزارش کرده است؛ که به گفته «هگایی رام»، استاد دانشگاه بن گوریون، قریب به سی هزار تن از آنان، طی عملیاتهایی در سالهای 1948 میلادی (1327 شمسی) و 1952 میلادی (1331 شمسی) تحت عنوان عملیات «کوروش» به سرزمینهای اشغالی انتقال یافتند.[3] موج گسترده دیگری از مهاجرت یهودیان ایران، پس از انقلاب اسلامی بود؛ که به گفته «موریس معتمد نیا» و به اذعان «الساندرا سکلین»، این یهودیان، ایالاتمتحده و کشورهای اروپایی را بهعنوان مقصد خود برگزیدند، نه اسرائیل.
در این نوشتار، قصد داریم تا به ارائه گزارشی درباره وضعیت نابسامان یهودیان ایرانی در اسرائیل بپردازیم. باید گفت که صهیونیستها، همواره برای انتقال یهودیان ایرانی با مشکلات عدیدهای مواجه بودهاند. این مشکلات، هم در فرآیند انتقال آنها و هم در حل نشدنشان در جامعه صهیونیستی، گریبانگیر بوده است.
پیشینه
الساندرا سکلین، استاد بخش تاریخ دانشکده اطلاعاتی سوآز انگلستان، در کتاب خود تحت عنوان «یهودیان ایرانی در اسرائیل؛ میان هویت فرهنگی و ملیگرایی اسرائیلی»[4] میگوید که، اگرچه آمار دقیقی از سابقه یهودیان ایران در دست نیست؛ اما قدیمیترین دادهای که در این رابطه در تواریخ رسمی وجود دارد، به در هم پیچیدن بساط بختالنصر به دست کوروش هخامنشی و آزادسازی یهودیان پس از نابودی معبد اورشلیم باز میگردد.
باید گفت که وضع زندگی یهودیان ایران - علیرغم فراز و نشیبهایی - درمجموع از وضعیت قابل قبولی برخوردار بوده است؛ چنانکه بر اساس تواریخ رسمی، آن دسته از یهودیان که به دست کوروش هخامنشی آزاد شده بودند، به اورشلیم بازنگشته، در همان بابل سکنی گزیده و طبقه الیگارشی یهودی را در آنجا تشکیل دادند. سکلین معتقد است که در ایران، یهودیان مجال تکمیل فعالیتهای مذهبی را بهصورت جدیتر یافتند؛ بهگونهای که تورات بابلی از نسخه اورشلیمی مفصلتر بوده؛ که خود گواه این مدعاست.[5] این امر، پس از انقلاب اسلامی ایران هم صادق است؛ چنانکه «اسحاق کلینبائوم»، یکی از مقامات آژانس یهود در فلسطین، در گزارش سال ١٩٤٦ خود میگوید که در مقایسه با یهودیان اروپا، وضعیت یهودیان ایران بهتر بوده؛ چرا که بسیاری از حقوق آنها بهواسطه قانون فقهی اهل ذمه محفوظ بود.
یهودیان ایران و فرآیند مهاجرت به اسرائیل
یهودیان ایران علاقه چندانی به مهاجرت به اسرائیل نداشتند. این امر، سبب شد که مقامات صهیونیست به این نتیجه برسند که یهودیان ایران فاقد بنمایههای صهیونیستی لازم هستند؛ آنها با پیوند دادن صهیونیسم به یهودیت، یهودیان ایران را به بیاطلاعی نسبت به ارزشهای دینی متهم میکردند. بنابراین، «آلیانس اسرائیلی»( Alliance Isarelite Universelle (AIU)) (آژانس یهود) مدارس خود را با هدف تأثیرگذاری بر قشر روشنفکر یهودی ایران در میانه سالهای 1894 میلادی (1273 شمسی) و 1904 میلادی (1283 شمسی) تأسیس کرد. این مدارس، بهعلت آموزش رایگان با استقبال زیادی مواجه شدند. ضمن اینکه در این مؤسسات، علاوهبر یهودیان، غیر یهودیان اروپایی که با گسترش فعالیتهای استعماری دول متبوع خود به ایران سرازیر شده بودند نیز، حضور داشتند.
برنامه درسی این مدارس، سکولار بوده و فاصله بسیاری تا تعلیمات مذهبی یهود داشت؛ که این خود، موجب بدبینی یهودیان ایرانی به پدیده صهیونیسم میشد. خاخام «اسحاق مئیر لوی» که در سال 1943 میلادی (1322 شمسی) به ایران آمده بود، مدارس «اوتصر هاتوراه» (Ozar Hatorah) - که بزرگترین مؤسسه ارائه آموزش یهودیت سنتی بود - را برای تقویت بنمایههای دینی یهودیان ایرانی در مقابل مدارس سکولار ذکر شده، تأسیس نمود. اوتصر هاتوراه، زیرمجموعه حزب ارتودکس «آگودات ییسرائیل»(Agudat Yisrael) محسوب میشد که تقابل آن با ایدئولوژی صهیونیستی سابقهای دیرینه دارد.[6]
ناگفته پیداست که ایران، به عرصه تقابل گروههای یهودی مذهبی و سکولار بدل شده بود؛ که همین امر، بیاعتمادی یهودیان ایران به صهیونیسم را شدت میبخشید. در سال ١٨٧٢، سرمایهگذاری «سر موسس مونت فیوری» توجه بریتانیا و بهدنبال آن، مداخلهها را در ایران افزایش داد؛ لذا، پرواضح است که با ورود استعمارگران اروپایی، شوروی نیز در تلاش بود تا با جذب یهودیان به حزب توده، جای پای خود را در ایران قوت بخشد.[7]
علت دیگر را میبایست در سیاستهای ناصواب صهیونیستها برای جذب مهاجران ایرانی جستوجو کرد. سردمداران اشکنازی اسرائیل، گزینش خاصی را برای اعطای اجازه مهاجرت به سرزمین شیروعسل در مورد یهودیان ایرانی اتخاذ کرده بودند؛ به این صورت که تنها کسانی اجازه مهاجرت داشتند که کمتر از 35 سال داشته، عاری از هرگونه معلولیت و دارای فن و توانمندی ویژهای باشند. این تبعیض، بهگونهای بود که یهودیان ایران برای مهاجرت، خود را کُرد و یا عراقی معرفی کرده و از طریق مراکز آنان در تهران اقدام به مهاجرت مینمودند.[8]
هزینههای مهاجرت برای یهودیان ایرانی، بسیار هنگفت بود. این مبلغ در سال 1950 میلادی (1329 شمسی) 29 پوند استرلینگ برای هر نفر محاسبه میشد. اما این تمامی ماجرا نبود. سکلین، در کتاب خود به سوءاستفادههای مالی سازمانهای صهیونیستی از یهودیان ایران اشاره کرده و این موارد را یکی دیگر از علل ناامیدی یهودیان ایران از صهیونیسم میداند. مهاجران یهودی ایرانی، اولین شکوائیه خود در این موضوع را در اوایل سال 1950 میلادی (1329 شمسی) مطرح کردند که آژانس یهود و موساد، متهمان اصلی این پروندهها بودند و به بهانههای متفاوت - ازجمله تسریع در اعطای اجازه مهاجرت و... - مبالغ هنگفتی را از این افراد، پیش از ترک ایران، اخذ میکردند و در این مسیر با یکدیگر به رقابت میپرداختند. جامعه یهودیان، دو تن از مسئولان نامآشنای موساد را مسئول این کلاهبرداری دانست؛ «صهیون کوهن» و «مئیر عزری».[9]
تمامی این موارد، مربوط به دشواریهای پیش از ورود به سرزمینهای اشغالی بود؛ که به تعبیر سکلین، سختگیرانهترین شرایط در میان یهودیان مزراخی، در مورد ایرانیان اعمال شده بود.[10] اما این وضعیت نابسامان در داخل مرزهای اشغالی نیز، همچنان گریبانگیر مهاجران ایرانی بود.
بحرانهای یهودیان ایرانی در اسرائیل
یهودیان ایران، بهشدت وابسته به فرهنگ ایرانی بودهاند؛ امری که به تعبیر هگایی رام، در تضاد با صهیونیسم بهعنوان جبهه غرب در میان آسیاست. سکلین، تفاوت دو موج مهاجرت یهودیان ایرانی در سالهای 1951 میلادی (1330 شمسی) و 1979 میلادی (1357 شمسی) را در تأثیرپذیری از فرهنگ و سنت ایرانی میداند؛ بهگونهای که یهودیان موج نخست، بیشتر تحت تأثیر سنتهای ایرانی بودند، تا ایدئولوژی سیاسی. اگرچه یهودیان موج بعدی هم بهشدت تحت تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی بودند، اما این میزان بهمراتب باگذشت زمان افول میکرد. نگارنده، همین عامل، یعنی تأثیرپذیری از فرهنگ ایرانی را علت منزوی شدن یهودیان ایرانی در جامعه اسرائیل میداند.[11]
به گفته هگایی رام، جامعه اشکنازی اسرائیل تا آنجایی پذیرای یهودیان ایرانی بود، که مشی غربی داشته و آداب و سنن شرقی خویش را کنار بگذارند. این مسئله، تا جایی است که رام، صهیونیسم را بهعنوان راهی برای شرقزدایی برمیشمارد. بههمین ترتیب، تا زمانی که پهلوی دوم سیاستهای غربزدگی را ترویج میکرد، یهودیان نیز عضوی از جامعه اشکنازی محسوب میشدند؛ اما با تغییر این سیاستها، به یهودیان ایران بهمثابه بیگانههایی نگریسته میشد که میبایست غربی شوند. این نفرت یهودیان غربی تا جایی ادامه پیدا میکرد که علیه یهودیان ایرانی تلخند ساخته، آنها را «پارسی و بربر» میخواندند و صفاتی چون «خسیس بودن» را بدانها نسبت میدادند.[12]و[13]
«تاریتا پارسی» در «اتحاد خائنانه»( Treacherous Alliance: The Secret Dealings of Israel, Iran, and the United States) میگوید:«این شرقستیزی بهگونهای است که اگر یک یهودی ایرانی میخواهد در جامعه اسرائیل رشد کند، میبایست کاملاً غربی شود.» وی میگوید:«ایرانیان یهودی اسرائیل که به مقامی دست یافتهاند (همچون «شائول موفاز»، وزیر اسبق دفاع) در مورد ایران در شمار جنگطلبترین رهبران اسرائیل هستند.»[14]
بهعنوان نمونه، میتوانیم به آنچه بر سر این افراد در مزارع اشتراکی کیبوتص آمد اشاره کنیم. یهودیانی که قرار بود در اسرائیل زندگی کنند، در کیبوتص آموزش داده میشدند و ازآنجاییکه در این مراکز منطق اشتراکی حاکم بود و تعلقات خانوادگی و مالی زدوده میشد، این مسئله نارضایتیهای فراوانی را در میان یهودیان ایرانی بهوجود آورد و اعتراضاتی را در کیبوتص «گیوعت برنر»( Givat Berner) برانگیخت؛ به گزارش سکلین، تنها سه الی چهار درصد، این سبک زندگی را برتابیدند. در کشورهایی چون ایران، عراق و سوریه، ایدئولوژی کیبوتصی توسط انجمن بسیار فعال نهضت هالوتص اشاعه داده میشد.[15]
پس از ورود به اسرائیل، از این مهاجران برخلاف سایر همکیشان اشکنازیشان، نهتنها استقبال درخوری نشد، بلکه آنها را با کامیونهایی به کمپها و شهرکهای دورافتادهای که فاقد آب و برق و امکانات اولیه بودند، انتقال دادند. بعدها، این افراد را به کمپهای انتقالی و مزارع اشتراکی انتقال دادند؛ شهرکهایی چون بیت شئان، بئر سبع، کفر سابا، اشکلون، نتانیا، رامات هاشارون، کادیما و کارکو.[16]
یهودیان ایرانی اسرائیل - بهعلت وابستگی به سنتهایشان - بسیار نسبت به جامعه صهیونیستی بیگانه بوده و به این نتیجه رسیدند که اگرچه در ایران بهعنوان اقلیت دینی محسوب میشدند، اما در اسرائیل بهعنوان یک اقلیت قومی شناخته میشوند. حال آنکه در ایران بهعنوان هموطن و اقلیت دینی پذیرفته شده بودند. افرادی که «عالیا»( Aliyah) (مهاجرت به اسرائیل) انجام دادهاند، بههیچوجه این کشور را سرزمین رؤیایی مقدس نمییابند؛ بلکه کشوری که همچون سایر کشورها مشکلات اقتصادی-اجتماعی خود را داشته و حتی از لحاظ اقتصادی، وضعیت آنها را از ایران هم وخیمتر کرده است، میبینند. گذشته از اینها، اسرائیل درگیر جنگی همیشگی است. نسلهای بعدی مهاجران ایرانی، اگرچه با فراگرفتن زبان عبری و کنار گذاشتن هویت ایرانی خویش، تا حد زیادی با جامعه اسرائیل ممزوج شدهاند، اما همچنان از تبعیضهای آشکار برای یافتن شغل رنج میبرند.
منافع اسرائیل در مهاجرت دادن یهودیان ایرانی
با همه این اوصاف، سردمداران اسرائیل همواره برای جذب یهودیان ایرانی تلاش کردهاند. در پاسخ به چرایی این موضوع باید گفت که علاوهبر مقاصد سیاسی، میبایست به امر بازسازی اسطوره در این زمینه اشاره کرد. دیرزمانی بود که مقامات صهیونیسمجهانی، دستگاه حاکم ایران را به آلمان نازی و یهودیان ایران را به قربانیان هولوکاست تشبیه کرده، بر طبل هولوکاست قرن جدید توسط ایران میکوبیدند. اما پس از وقوع انقلاب اسلامی و بیعلاقه شدن یهودیان به مهاجرت[17]، حامیان صهیونیسم با شکافی اساسی در شالوده سوءاستفاده از هولوکاست مواجه شدند. این شکاف، تا حدی است که هگایی رام، به نقل از هاآرتص میگوید:«بیتفاوتی یهودیان ایران، حتی پسازآنکه آتشفشان فوران کرده است، برای هر اسرائیلی که دائماً درسهای بیخیالی یهودیان را در پی هولوکاست زنده نگه میدارند، قابلدرک نیست.»[18]
آنچه صهیونیستها از آن نگراناند، این است که یهودیان ایرانی با خودداری از مهاجرت به اسرائیل، راهحل سومی را مطرح کردند؛ پیشازاین، چنین تبلیغ میشد که یهودیان یا در حالت دیاسپورا و تبعید هستند و یا به ارض موعود آمده، رستگار میشوند. اما اقدامات یهودیان ایرانی و تمایلشان برای ماندن در ایران، حالت سومی را مطرح کرد که نه تبعید و نه رستگاری ادعایی صهیونیستها بود. امری که کارخانه هولوکاست[19] را با بحران مواجه کرده است.
سکلین و هگایی رام، هر دو متفقالقولاند که یهودیان ایرانی که هنوز به اسرائیل مهاجرت نکردهاند، با آگاهی از سرنوشت نسلهای پیشین و درک آلام دوستانشان به این نتیجه رسیدهاند که مهاجرت به اسرائیل، مسیری بدون بازگشت است. به گزارش سکلین، بسیاری از یهودیان ایرانیالاصل اسرائیل، تمایل به بازگشت به ایران را دارند؛ اما نمیتوانند. چنانکه به گزارش «دیوید اورن» در هاآرتص، با توجه به اینکه این امکان وجود ندارد، در حسرت و اندوه گریه میکنند.[20] مجموعه این عوامل، مهاجرت معکوس به ایالاتمتحده و یا کشورهای اروپایی را بهدنبال داشته است. اینها، همه در حالی است که به گزارش سکلین، مشکلات برای ایرانیانی که دیرتر به اسرائیل آمدهاند – باوجود آنکه تلاش بیشتری برای حل شدن در جامعه اسرائیلی انجام دادهاند - وخیمتر است.[21]
پی نوشت ها:
[1] رام، هگایی؛ مجلسی، فریدون؛ ایرانهراسی (ایرانوفوبیا): منطق نگرانی اسرائیل؛ تهران، 1390؛ مروارید؛ چاپ اول 1391
[2] http://www.globalreligiousfutures.org/religions/jews
[3] رام، هگایی؛ مجلسی، فریدون؛ ایرانهراسی (ایرانوفوبیا): منطق نگرانی اسرائیل؛ ص 213
[4] Alessandra, Cecolin; "Iranian Jews in Israel Between Persian Identity and Israeli Nationalism”; London, New York; I.B.Tauris; 2016
[5] Ibid; p.p 32-36
[6] ibid; p. 49
[7] ibid; p. 83
[8] Ibid; p.p 115-119
[9] ibid; pp. 112-128
[10] ibid; p. 115
[11] ibid; p. 58
[12] ibid; p. 134
[13] رام، هگایی؛ مجلسی، فریدون؛ ایرانهراسی (ایرانوفوبیا): منطق نگرانی اسرائیل؛صص 240-242
[14] رام، هگایی؛ مجلسی، فریدون؛ ایرانهراسی (ایرانوفوبیا): منطق نگرانی اسرائیل؛ ص 247
[15] Alessandra, Cecolin; "Iranian Jews in Israel Between Persian Identity and Israeli Nationalism”; p. 132
[16] Ibid; p. 131
[17] چنانکه به گزارش هگایی رام، بلافاصله پس از انقلاب، یهودیان ایرانی از دو مقام اسرائیلی که در بهمن 57 برای انتقال دادن یهودیان به اسرائیل آمده بودند، خواستند که به مقامات اسرائیل بگویند که آنها را به حال خود بگذارند.
[18] رام، هگایی؛ مجلسی، فریدون؛ ایرانهراسی (ایرانوفوبیا): منطق نگرانی اسرائیل؛ ص 236
[19] اشاره به کتاب کارخانه هولوکاست، نوشته نورمن فینکلشتاین درباره سوءاستفاده اسرائیل از هولوکاست.
[20] رام، هگایی؛ مجلسی، فریدون؛ ایرانهراسی (ایرانوفوبیا): منطق نگرانی اسرائیل؛ ص 246
[21] Alessandra, Cecolin; "Iranian Jews in Israel Between Persian Identity and Israeli Nationalism”; p. 148-152