به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: محمد قوچانی در گفتوگو با انصاف نیوز اظهار کرد: میتوانیم به شکلهای مختلفی به مفهوم ملیگرایی نگاه کنیم. با این شبهه خیلی مواجه شدم که میگویند منظورتان از ملیگرایی «فارسگرایی» است. این شبهه در ابتدای انقلاب هم مطرح میشد و از «خلقهای ایران» صحبت میکردند و گفتند ما یک کشور «کثیرالمله» هستیم. این نگاه را مارکسیستها وارد ادبیات سیاسی ایران کردند و متاسفانه مذهبیون هم پیرو آن شدند.
وی درباره موضوع فراکسیون قومی در مجلس گفت: تاسیس فراکسیون در مجلس و یا فرهنگستان زبان ترکی از عوامل تضعیفکننده وحدت ملی است. در باب تشکیل فراکسیون در مجلس باید توجه داشت که در همه دنیا مجلس نهادی است که در آن اکثریت و اقلیت شکل میگیرد و از درون اکثریت و اقلیت دو سه حزب بر میآید. همانطور که دولتساخته بودن احزاب بد است، مجلسساخته بودن احزاب خوب است. چون ما احزاب را از بین بردیم و ضعیف کردیم و جایی برایشان در نظام سیاسی و حزبی نداریم نتیجهاش این میشود که فراکسیون ترکزبانها شکل میگیرد یا فراکسیون لرها شکل میدهند و بر سر اینکه چند وزیر ترک و لر داریم با هم درگیر هستند. مرحوم دکتر سیدجواد طباطبایی جزو اولین کسانی بود که نسبت به این موضوع هشدار داد. این مجلس که الان داریم مجلس شورای ملی نیست؛ مجلس شورای ملی یعنی بنا بر آنچه قانون اساسی میگوید، هر نماینده مجلس نماینده کل ملت ایران است. یعنی نماینده اردبیل میتواند نسبت به سیل در خوزستان هشدار دهد و دولت را زیر سؤال ببرد و نباید فقط درباره منطقه خودش حرف بزند.
قوچانی گفت: در ابتدای انقلاب فکر میکردیم که نام مجلس شورای ملی نماد شاه است و به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد. در حالی که مجلس شورای اسلامی یعنی شورای نگهبان. ما نیازمند یک مجلس دومی هستیم که منتخب و مرکب از فقها و حقوقدانها و رجال سیاسی باشد که این مثل یک مجلس سنا بتواند از نظر مبانی شرع و قانون اساسی مجلس اول را کنترل کند. اسم آن را شورای نگهبان گذاشتیم و حالا اساسا چیزی به اسم مجلس شورای ملی در ایران وجود ندارد و یکی از اصلاحات اساسی که باید صورت بگیرد احیای مجلس شورای ملی است.
او در پاسخ به سؤالی پیرامون نسبت میان «ایران» و «اسلام» گفت: مرحوم مهندس بازرگان پرسشی تاریخی را در این ارتباط مطرح کرده است که ما ایران را برای اسلام میخواهیم، یا اسلام را برای ایران میخواهیم. نتایج این دو راهبرد کاملا متفاوت است. این جدال در شوروی هم وجود داشت که ما باید سیستم سوسیالیستی را در کشور روسیه بهسامان کنیم و از آنجا بقیه دنیا را مدیریت کنیم یا ابتدا باید انقلاب سوسیالیستی در همه جا پیروز شود و بعد روسیه هم سوسیالیستی شود. جمهوری اسلامی هویتی دارد که بخشی از آن مذهب شیعه است، بخشی زبان فارسی، بخشی ایران باستان، بخشی ایران پس از اسلام. و همه اینها با هم و در کنار هم معنابخش خواهد بود.
درباره اظهارات رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران گفتنی است:
۱) هر چند برخی محافل اشرافی غربگرا مانند همین حزب گارگزاران سعی میکنند اسلام و ایران را مقابل هم قرار دهند، اما عملکرد غالب این طیف نه در خدمت اسلام بود و نه در خدمت ملت و ایران. اشرافیگری، ایجاد شکاف طبقاتی، امتیازطلبی، انحصارطلبی، نرمش در برابر باج خواهیهای غربی، اباحیگری و به حاشیه راندن احکام اسلامی در ادوار سه گانهای که این طیف در مصدر دولت و برخی نهادهای دیگر بودهاند، شاهدی بر مدعای اخیر است که آنها نه ایرانی میاندیشند و نه اسلامی.
۲) عملکرد طیف مذکور در مجلس مانند مجلس ششم و نهم و دهم، شاهد روشن دیگری بر ادعای مذکور است. سیاست بازی، بیاعتنایی به مشکلات معیشتی مردم و کمونیست خواندن هر کس که از مشکلات مردم دم میزد و تسلیمطلبی در مقابل فشار آمریکا، ویژگی بارز مجلس ششم با اکثریت مدعی اصلاحطلبی بود که موجب انزجار مردم شد، به حدی که وقتی همان اکثریت مدعی تحصن در مجلس برای مقابله با نظام شدند، هیچ حمایتی از جانب مردم، متوجه این رویکرد سیاسیکارانه نشد. همچنین است عملکرد طیف مذکور در تایید ۲۰ دقیقهای توافق یکطرفه و خسارتبار برجام، با وجود ۴۴ روز بررسی کارشناسی دقیق در کمیسیون ویژه رسیدگی به توافق و اعلام دهها ایراد بزرگ در متن آن. بعدها هم که کلاهبرداری و عهدشکنی آمریکا علنی شد، همان مدعیان ملیگرایی دست روی دست گذاشتند و اجرای یکطرفه توافق (بخوانید بیگاری) را توجیه کردند. کجای این رفتارها بوی ملیگرایی و وطندوستی میداد؟!
۳) رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران میگوید «همانطور که دولتساخته بودن احزاب بد است، مجلسساخته بودن احزاب خوب است». واقعا؟! پس حزب کارگزاران از کجا نازل شد؟ آیا مصداق حزب دولتساخته، چیزی جز همین حزب است که با رانت دولت هاشمی فربه شد و در عین حال تورم نزدیک ۵۰ درصد را سر سفره مردم آورد؟
۴) عضو حزب کارگزاران به جای ترویج شبهه درباره نسبت ایران و اسلام و دوگانه و متناقض وانمود کردن این دو به تبعیت از مهندس بازرگان، کافی بود کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به قلم استاد شهید مطهری(ره) را مطالعه کند و ببیند که چگونه این دو، به گسترش و اقتدار دیگری کمک کردهاند. ضمنا اگر در روزگار صفویه و سپس در دوره متعالی جمهوری اسلامی، اسلام و تشیع نبود، امروز اثری از ایران باقی نمانده بود تا کسانی در آن ژست ملیگرایی جدا از دین بگیرند. در حالی که برخی مدعیان اصلی ملیگرایی در دوره جنگ تحمیلی، به عنوان ستون پنجم آمریکا و ارتش صدام عمل میکردند، این رزمندگان باورمند به اسلام و جمهوری اسلامی بودند که ایران را با عزت تمام حفظ کردند.
۵) این ادعا که نمایندگان فعلی نمیتوانند درباره مسائل کل کشور اظهار نظر کنند و موضع بگیرند، خلاف قانون و خلاف رویه جاری در مجلس است.
۶) پیشاهنگان اشرافیت غربگرا در ایران، همانهایی بودند که پس از پیروزی نهضت مشروطیت، نام اسلام را حذف کرده و عنوان «مجلس شورای ملی» را برای پارلمان نهادند و همانها مدت کوتاهی پس از قلع و قمع سران روحانی نهضت که پیشاهنگان نهضت هم بودند، استبداد رضاخانی را به مدیریت انگلیس سر کار آوردند و سپس، تبدیل به ابواب جمعی استبداد و استعمار شدند. همان نسبت کارفرمایی و کارگزاری، امروز هم میان برخی دولتهای غربی و غربگرایان جاری است، با این تفاوت که دستشان رو شده است.