به گزارش مشرق، اوایل امسال زن جوانی وقتی همراه فرزندش از مسافرت به خانه برگشت با صحنه ترسناکی روبهرو شد. شوهرش با بدنی خونین و نیمه جان روی زمین افتاده بود و در گاوصندوق باز بود. طلا و جواهرات و مقداری ارز نیز به سرقت رفته بود.
با تماس زن جوان با اورژانس و پلیس بلافاصله شوهرش به نام سروش به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. با انتقال مرد جوان به بیمارستان، موضوع به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت مورد رسیدگی قرار گرفت و کارآگاهان پلیس وارد عمل شدند.
نخستین بررسیها نشان میداد در ورودی خانه سالم بوده و از آنجایی که سارقان در گاوصندوق را باز کرده بودند این فرضیه مطرح شد که عامل یا عاملان سرقت آشنا بودهاند و سروش به همین دلیل در را به روی آنها باز کرده است.
دوربینهای خانه مرد تاجر هم مورد بازبینی قرار گرفت، دوربینها ورود مرد و زنی را به داخل خانه نشان میداد اما ساعاتی بعد مرد به تنهایی از خانه خارج شد و حدود ۴ بامداد نیز زن سارق محل را ترک کرد.
اما سارقان طوری وارد شده بودند که تصویر چهره شان مشخص نبود و همین مسأله نشان میداد که آنها، افرادی آشنا هستند که نمیخواهند تصاویرشان توسط دوربینها گرفته شود.
تحقیقات در این رابطه ادامه داشت تا اینکه سروش پس از دو هفته جدال با مرگ به هوش آمد و هویت ضاربان و سارقان را برملا کرد. مرد تاجر در تحقیقات گفت: شهروز و آرمیتا از دوستان خانوادگی مان هستند. شب حادثه با آنها تلفنی صحبت کردم و به شهروز گفتم که همسر و فرزندم به مسافرت رفتهاند و فردا صبح برمی گردند.
شهروز گفت حالا که تنهایی من و همسرم به آنجا میآییم و خودمان هم شام درست میکنیم. اما وقتی آمدند با خودشان یک شیشه دوغ هم آورده بودند، زمانی که دوغ را خوردم بیهوش شدم.
بهدنبال اظهارات سروش، تحقیقات برای بازداشت زوج جوان آغاز شد اما زمانی که مأموران به سراغ آنها رفتند مشخص شد که خانه شان را ترک کردهاند. بررسیها در این رابطه ادامه داشت تا اینکه مخفیگاه زوج جوان شناسایی و دستگیر شدند.
آرمیتا در تحقیقات اولیه مدعی شد: ما به خانه سروش زیاد رفت و آمد داشتیم اما یک بار سروش، مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و تهدید کرد که راز این جنایت سیاه را به کسی نگویم، اما زمانی که به خانه رسیدم مجبور شدم موضوع را به شوهرم بگویم.
شهروز هم کینه او را به دل گرفت و شب حادثه به صورت اتفاقی متوجه شدیم که سروش در خانه تنهاست. بهترین فرصت برای انتقام گیری بود. به خانهاش رفتیم و با دوغ مسموم او را بیهوش کرده و شوهرم نیز چند ضربه به او زد تا انتقام بگیرد ولی سرقتی از خانه مرتکب نشده ایم.
گرچه زن جوان چنین اظهاراتی داشت، اما چون دوربینها ورود و خروج شخص دیگری را در آن شب به خانه سروش نشان نمیداد درنتیجه مشخص شد که اظهارات زن جوان با واقعیت منطبق نیست و او دروغ میگوید، تحقیقات از زن جوان ادامه یافت تا اینکه او در نهایت راز سرقت را برملا کرد: من دروغ گفتم سروش به من تعرض نکرده بود. این دروغ را گفتم به این دلیل که وضع مالی سروش خیلی خوب بود و پولش از پارو بالا میرفت. اما ما مستأجر بودیم با دلار و سکههای داخل گاوصندوق خانه سروش میتوانستیم خانه بخریم. شب حادثه من در دوغ سروش و شوهرم داروی بیهوشی ریختم. شوهرم با خوردن دوغ مسموم شد. من که اوضاع را اینطور دیدم از او خواستم خودش را به بیمارستان برساند و گفتم من هم میآیم. با این بهانه همسرم را بیرون فرستادم تا بتوانم گاوصندوق را سرقت کنم. در حال سرقت از گاوصندوق بودم که ناگهان سروش به هوش آمد و من که ترسیده بودم از ترس با چاقو چند ضربه به او زدم و فرار کردم.
با اعتراف زن جوان، او به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.