به گزارش مشرق، مرکز پایتخت، تقاطع خیابان ابوریحان و روانمهر ساختمانی قدیمی قد برافراشته است که هنوز حال و هوای دهه ۶۰ در تکتک آجرهای قرمز رنگ آفتابسوخته آن و پلههایی که در نبود آسانسور تفاخر میکنند، به مشام میرسد. اینجا خانه کارگر است. تابلوی سفید رنگ و شیشه شکسته آن از فرسخهای دور به خوبی نشان میدهد خانه «کارگر» است! همانطور که ساختمان بانکها از فرسخهای دور دلبری میکنند.
این ساختمان از دهه ۳۰ متعلق به کارگران است، البته در مقاطعی نصیب حزبهای شاه ساخته، مخصوصاً رستاخیزشده، اما عین یک اسب چموش جز کارگران به کسی سواری نداده است. اینها توضیحات علیرضا محجوب، دبیرکل خانه کارگر در پایان مصاحبه است که در مورد ساختمان توضیح میدهد؛ ساختمانی که حالا محجوب میگوید خریدیم و مال هیچ نهاد دولتی و حاکمیتی نیست. این لوکیشین بکر برای ساخت آثار تاریخی دهه ۶۰، محل مصاحبه ما با علیرضا محجوب بود که همواره نشان داده است، چندان اهل تغییر نیست، نه در صورت، نه در سیرت و نه اتاق کار که همچنان میزهای چوبی کوچک ما را به یاد سکانسهای فیلمهای تاریخ انقلاب میاندازد. محجوب همچنان از موضع کارگران سخن میگوید. در این گفتگو هم بیشتر از موضع کارگران سخن گفت تا موضع یک فعال سیاسی، برای همین ابتدای گفتگو هم گریزی به توسعه چین زدیم که خیلی علاقهمند به مدل توسعه چینی است.
محجوب به صراحت و قاطعیت میگوید که تحریم انتخابات، ایستادن مقابل نظام و کشیدن اسلحه به روی آن است که ما اهل آن نیستیم و هیچگاه به اسلحه اعتقاد نداشتهایم. او تندروهای اصلاحطلب که در دوران میانسالی و پیری هوای چریکبازی دوران جوانی را کردهاند، توصیه به انتخابات میکند و میگوید: شاید باز میخواهند چریک شوند، این بار چریک پیر، آن هم در دورانی که بهزاد نبوی، چریک پیر به قول محجوب تمامقد پای نظام ایستاده است و در نهایت اینکه همه جریانهای شناسنامهدار اصلاحطلب با همین تأکید در زبان محجوب برای فهرستدادن در انتخابات اسفند امسال کاندیدا دارند.
محجوب در این گفتگو که با روزنامه جوان داشته هر چقدر در مورد حضور در انتخابات صریح است، اما وقتی از تحولات داخلی جبهه اصلاحات و انتخاب آذر منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات سؤال میپرسم، حتی با اصرار حاضر به سخن گفتن نمیشود و محافظهکاری در او اوج میگیرد. آیا باید رد این محافظهکاری را در نوشتههای قوچانی پیدا کرد که از دیکتاتوری حلقه سفارت در جبهه اصلاحات نوشته بود، آیا محجوب هم نگران این تسخیرکنندگان دیروز سفارت و دیکتاتورهای داخلی امروز جبهه اصلاحات است؟ بخشی از متن پیشرو شاید به تصریح و تلویح، پاسخی به این دو سؤال باشد.
مجلس یازدهم در حال نزدیکشدن به آخرین ماههای فعالیت خود است. خود شما هم در مجالس مختلف حضور داشتید و در مجلس دهم هم با فهرست اصلاحطلبان وارد مجلس شدید. ارزیابی شما از عملکرد مجالس دهم و یازدهم چیست و اینکه مجلس به چه میزان توانسته است در ساختار سیاسی به جایگاه و وزن قابل قبولی برسد؟
من البته در مجلس یازدهم حضور ندارم که بتوانم ارزیابی دقیقی انجام دهم. بالاخره مردم از مجالس انتظار آرمانی دارند، اما نگاه من به مجلس آرمانی نیست. ممکن است تصمیمات خوبی گرفته و همچنین تصمیمات اشتباهی هم اخذ شود، بنابراین به راحتی نمیتوان در مورد عملکرد مجالس قضاوت کرد، اما ما به عنوان خانه کارگر از تصمیمات اقتصادی مجالس، از مجلس پنجم تا به امروز ناراضی هستیم، به این خاطر که مدار تصمیمات مجالس ترجیح مصالح شخصی بر مصالح عمومی بوده است، البته اشتباه نشود این حرف به معنای تصمیمگرفتن برای منافع یک گروه یا چند نفر نیست، بلکه منظورم کنار گذاشتهشدن بخشیهایی از جامعه همانند کارگران از تصمیمات است. در واقع نگاه حاکم بر این مجالس این گزاره بوده است که اگر منافع شخصی در جامعه زنده شود و در ذهن افراد جا بیفتد، شرایط اقتصادی جامعه بهتر میشود.
ما همیشه معتقد بودهایم که تمام این گفته برعکس اتفاق میافتد. از همان مجلس پنجم صحبتهای من وجود دارد و قابل رجوع است، بنابراین ما بین چپ، راست، اصولگرا و اصلاحطلب خیلی تفکیکی در تصمیمات اقتصادی و نگاه به جامعه کارگری نمیبینیم، یعنی مبانی فکری نزدیک به هم در مسائل اقتصادی دارند و فقط روشهای مختلفی به کار میگیرند.
در مورد دولتها هم من به عنوان یک شهروند، همه رؤسای جمهور را دلسوز میدانستم و میدانم، اما به عنوان خانه کارگر با همه اختلاف داشتیم. ما در دوره آقای هاشمی تثبیت قانون کار را داشتیم که موافق بودیم، اما در مسائل تولیدی معتقد به توسعه ملی و تولید ملی بودیم و در آن دوران انتقادات جدی به شیوه واردات دولت داشتیم و سر همین مسئله آقای هاشمی از من دلخور بود.
در طول این چند مجلس شاهد بیرون راندن کارگران از صحنه بودیم، اما در مجلس اول تا سوم اگر چه ما نفر خیلی کم داشتیم، اما سهم کارگران، کشاورزان و تودههای مردم به بهترین شکل مورد توجه قرار میگرفت و نکته جالب اینکه در مجموع در این چند دهه، شورای نگهبان بیشتر سمت کارگران ایستاده است و ما از شورای نگهبان تشکر میکنیم، البته من مجموع را عرض کردم، وگرنه با شورای نگهبان ما بر سر قانون کار اختلافات عمیقی داشتیم و همین قانون به عنوان اولین مورد به مجمع تشخیص ارجاع داده شد.
شما در حالی از عدمتوجه به کارگران سخن میگویید که اتفاقاً در مقابل طیفی از اقتصاددانان معتقد هستند چپزدگی سالهای اول انقلاب و توجه بیش از حد به کارگران باعث ضربه به اقتصاد کشور و بستن دست و پای کارآفرینان و اهالی سرمایه شد.
تجربه و سیر دنیا این امر را نشان نمیدهد. این مسائل فقط در ذهن و افکار این افراد وجود دارد. ما ۳۰ سال است در مورد نسخه توسعه چینی حرف میزنیم که نشان میدهد مسیر توسعه در کشورهایی مثل ما از انباشت سرمایه عبور نمیکند. چینیها مشهور به داشتن شم تجاری هستند و با ما هم سابقه تجارت دارند، اما با این حال به سمت جریان مارکسیستی رفته و تا امروز هم از این ایدئولوژی عبور نکردهاند.
اما عملاً از ایدئولوژی مارکسیستی عدول کردهاند.
باید تحلیل آنها را هم شنید، این تحلیل شماست، تحلیل آنها این نیست. او معتقد است من باید از سرمایهداری عبور میکردم چراکه یک جامعه فئودالی بودم و نمیتوانستم برای توسعه به شهر متکی شوم. جامعه پیشرفته انگلیس و فرانسه نیستم و باید از سرمایهداری عبور کنم و بعد به سوسیالیسم برسم. پس چین خود را در دوران گذار میبیند.
توسعه اقتصاد چین را به نوعی موفقیت اندیشه چپ میدانید؟
بله، البته اقتصاد چین هم ویژگیهای خاص خود را دارد و همگی مرتبط با ایدئولوژی چپ نیست. اقتصاد چین یک اقتصاد روستایی است. درست برخلاف سرمایهداری که متکی بر طبقه متوسط و شهر است. سال ۱۹۴۵ حزب کمونیست چین پیروز شد و بعد شاهد انقلاب فرهنگی هستیم. انقلاب فرهنگی در چین به چه معنا بود؟ به این معنا بود که از شهر به روستا برگردیم.
ادارات و دانشگاهها را تعطیل کردند و به روستا برگشتند. وقتی من اولین بار در سال ۱۳۶۱ به چین رفتم، هنوز این جهش را پیدا نکرده بودند، میگفتند ما از ایدئولوژی خود عدول نمیکنیم، بلکه روشها را تغییر میدهیم. بازدیدی از برخی روستاها داشتیم، چون میخواستیم تولید روستایی را ببینیم. نگاه کردیم دیدیم که همه پیراهنهایی که تن ماست، در همین روستاها تولید میشود. در همان زمان در شهرهای چین خانهها ۳۵ متر بود، اما در روستاها مردم در خانه ۲۰۰ متری زندگی میکردند. ۲۰ سال بعد دوباره به چین رفتم.
در روستاهای چین اتوبوسهای شهری تولید میکردند. یک روستایی لپ گلی پشت میز مدیرعامل نشسته بود. لازم نبود اعلام کند روستایی است، از لپهایش ما میفهمیدیم. اتاق این فرد پر بود از عکسهای او با مقامات کشورهای مختلف و ۸۰۰ تا کارگر داشت. در همان زمان وسایل خانه کارگران روستایی چین از وضعیت زندگی مردم در خیلی از شهرهای اروپایی بهتر بود، بنابراین معتقد هستم هر کشوری باید الگوی خود را داشته باشد، اما متأسفانه ما ایدئولوژی را کنار گذاشتیم. اسلام ایدئولوژی ماست، فقط دین ما نیست، یعنی وقتی بیبندوباری را پذیرفتیم، دیگر نمیتوانیم ایدئولوژی خودمان را دنبال کنیم. بیبندوباری محصول سرمایهداری است.
این رویه اجازه نمیدهد شما به سمت ایدئولوژی بروید. وقتی به ایدئولوژی بیاعتقاد شدید، به دین هم بیاعتقاد میشوید. برخی فکر میکنند مردم به دین بیاعتقاد شدهاند که به حکومت فحش میدهند، نه مسئله این نیست بلکه مردم به ایدئولوژی اول بیاعتقاد شدهاند. چپ و راست ایدئولوژی را کنار گذاشتهاند.
یعنی شما مدل توسعه چینی را برای ایران مناسب میدانید؟
من اصلاً معتقد نیستم مدل توسعه یک کشور را باید در کشور دیگری پیاده کرد. هر کشوری مدل خود را دارد. معتقد به مدل ایرانی هستم. این حرف صریح و قاطع من است که در کشور ما توسعه نمیتواند متکی به سرمایه و بخش خصوصی باشد چراکه در ایران توسعه از ابتدا دولتسالار بوده و به دست دولت انجام شده است. از ۲ هزارو ۵۰۰ سال پیش توسعه در ایران دولتسالار بوده است. آیا شهرهای ما را بخش خصوصی ساخته است؟ درآمد ما در طول تاریخ از راه ترانزیت و مسیرهای شرق و غرب بوده است. راه نیاز به امنیت و زیرساخت دارد، در ایران جز دولت اینها را تأمین میکرد؟
شما الان معتقد به توسعه با عاملیت دولت هستید، این در حالی است که همواره خانه کارگر و شما همپیمان آقای هاشمی بودهاید که معتقد به عاملیت بخش خصوصی برای توسعه بودند. این تناقص در رفتار و رویکرد شما نیست؟
در این باب ما همواره منتقد دولت آقای هاشمی بوده، اما هیچگاه اعتقاد به رویکردهای تقابلی نداشتهایم، بنابراین با همه دولتها همکاری کردهایم. با دولت احمدینژاد و رئیسی هم همکاری کردهایم.
ولی همپیمان آقای هاشمی بودید؟
بله حمات کردیم. از جمهوری اسلامی هم حمایت کردیم.
یعنی بین مواضع سیاسی و فرهنگی آقای هاشمی و مواضع اقتصادی او فاصلهگذاری کردید؟
ما اعتقاد به جمهوری اسلامی داریم، به افراد اعتقاد نداریم. مرجع اعتقادی ما هم ولایت فقیه است که اینجا عکس ایشان بالای سر ماست، ما در این مورد با کسی معامله نکردیم و نمیکنیم. ما در عین انتقاد به دولت هاشمی، خود را در مجموع به آن نزدیک احساس میکردیم.
پس چرا هیچگاه در فهرست اصولگرایان نبودهاید و همیشه در فهرست اصلاحطلبان نام شما را دیدهایم؟
خب اصلاحطلبان فعلی چپهای دهه ۶۰ هستند که الان تغییر مواضع دادهاند. ما گذشته مشترکی داریم. وقتی این افراد از مواضع اقتصادی خود عدول کردهاند، ما انتقاد کردهایم.
اما در فهرست بودید.
بله حتماً. عرض من این است که آنچه در گذشته وجود داشته است را نمیتوانیم پاک کنیم، این همکاری از قبل وجود داشته و رابطه ما با جریان چپ سنتی و قدیمی است. درست است که با جریان راست کمتر ارتباط داشتهایم، اما هیچگاه هم آنها را تخریب نکردهایم.
یکی از انتقاداتی که در سالهای اخیر از خود داخل جریان اصلاحات هم شنیده شد، مسئله کمتوجهی جریان اصلاحات به مفهوم عدالت، کارگران و مسائلی از این دست است. به نظر شما این انتقادات به جریانات اصلاحات وارد است؟
بله قبول داریم این مفاهیم کمرنگ شده، کلاً در جامعه کمرنگشده و در اصلاحطلبان این مسئله بیشتر بوده است. ما از نقد داخلی خود فرار نمیکنیم و ترسی هم از این مسئله نداریم. این نقد، نقد درستی است.
چرا کمرنگ شده است؟
برای اینکه نقش سرمایه، صاحبان سرمایه و مسائلی از این دست در جامعه پررنگ شده است، حتی یک عده میگفتند که شما مانع توسعه هستید و اجازه نمیدهید ما صاحبان سرمایه را بیاوریم و استفاده کنیم.
اصولگرایان حداقل حرفهایی از عدالت و کارگران میزنند.
در عمل هر دو یک جور عمل میکنند. عذرخواهی میکنم قصد من تضعیف کسی نیست، اما فرقی باهم ندارند. امروز برخی جوانان اصولگرا در زمینه عدالت و کارگران بهتر حرف میزنند، باید این جریان را تقویت کرد و دست آنان را بوسید که مسیر را پیدا کردند.
رهبر معظم انقلاب در مورد انتخابات مجلس دوازدهم بر چهار مؤلفه تأکید کردند که در این میان مسئله مشارکت و رقابت ارتباط معناداری با جریانات سیاسی و احزاب دارد. شما برای تحقق این دو مؤلفه چه رویکردی در پیش گرفتید؟
برای ما فرمایشات ایشان نصبالعین است و در تحقق آنها با تمام توان خواهیم کوشید و کوشش خود را شروع کردهایم. با اینکه بنا نداشتم در انتخابات ثبتنام کنم، اما در مرحله اولیه ثبتنام کردم. به بقیه دوستان خودم هم گفتم که ثبتنام کنند. ما بلافاصله همه توان خود را به کار گرفتیم که افراد را برای ثبتنام تشویق کنیم و موفق هم شدیم که تعدادی از دوستان را برای ثبتنام راضی کنیم تا بتوانیم به سهم خود، مشارکت را افزایش دهیم. نمیدانیم در فضای سردی که وجود دارد، آیا تلاشهای ما مؤثر خواهد بود یا خیر و کار بسیار دشوار است، اما ما همه تلاش خود را انجام میدهیم. به انتخابات حداکثری باید فکر کنیم و تلاشمان هم حداکثری باشد، اما شرایط خیلی سخت شده است. برای اینکه جامعه ما در چنبره یک فضای روانی و جنگ روانی اسیر شده است و در این فضا بسیاری خوبها را هم بد میبیند، دیگر معلوم است که ضعفها را چطور میبینند. خیلی فضای سختی است.
وزیر کشور و وزارت کشور که مسئولیت این انتخابات را بر عهده دارند، کار سختی برای تحقق مؤلفههای رهبری دارند، بنابراین همه باید به او کمک کنیم، خصوصاً رسانهها که در افکار عمومی مؤثر هستند. به هر حال ۲ میلیونو ۴۰۰ هزار عضو داریم، تلاش خود را انجام میدهیم که این افراد به پای صندوق رأی بیایند، اما اینکه چقدر موفق شویم مشخص نیست، ولی تلاش خود را انجام میدهیم، چون اعتقاد داریم اگر راهی برای ما باشد، همان راه مشارکت و انتخابات است. هیچ مسیری دیگری نیست. ارزیابیمان از عملکرد هیئتهای اجرایی منفی نیست. عملکرد هیئتها را در جهت مشارکت میدانیم و نوعاً در همان جهتی است که رهبری انتظار دارند، ولی باید بعد از این همه مراقبت کنیم که سختگیریهای بیش از اندازه نداشته باشیم. ما باید جذب حداکثری کنیم و کاندیداها را نگه داریم و رقابت را به رسمیت بشناسیم، نتیجه رقابت را هر چه که باشد، بپذیریم و دعوا راه نیندازیم، دعوای رقابت میتواند بزرگترین دموکراسی را تا نزدیک ویرانی هم ببرد.
شما میگویید که راهی جز انتخابات نیست، اما طیفی از اصلاحطلبان تحت عنوان اصلاحطلبان ساختاری معتقد هستند صندوق رأی دیگر جوابگوی اصلاحات نیست و باید با جامعه سخن گفت و به دنبال تغییرات رادیکال ساختاری بود.
من نمیدانم چه کسانی این حرفها را میزنند، ولی اینها نگاههای جزمی است، جزمیت فکری از هر جمود فکری بدتر است. مگر میشود بدون تجلی اراده مردم کاری انجام داد. مسیر تجلی اراده مردم هم صندوق رأی و تجمعات قانونی صنفی است. صندوق رأی ابزار اراده مردم است. ما نباید صندوق رأی را کنار بگذاریم. همچنین نباید خیابان و صندوق رأی را مقابل هم تعریف کنیم. خیابان همواره در جمهوری اسلامی به نفع نظام بوده است و میتواند محل تجلی اراده مردم باشد.
اما برخی به دنبال تبدیل خیابان به بستری علیه نظام هستند.
این افراد به دنبال سوءاستفاده از خیابان هستند، در حالی که مهمترین تحولات ایران در طول ۱۵۰ سال اخیر در خیابان رخ داده است. بدون خیابان، انقلاب اسلامی پیروز نمیشد. ما جنگ را از طریق همین خیابان اداره کردیم.
آقای تاجزاده معتقد است انتخابات جوابگو نیست و به جای صندوق باید وارد گفتگو با جامعه شد.
خب پس باید آن موقع جنگ کنیم.
جنگ با چه کسی؟
چه میدانم هر کسی که این حرفها را میزند، از او بپرسید. مگر من گفتم این کار را بکنید. معنی استراتژی این افراد همین است. رأی را کنار بگذاریم، رایزنی با حکومت را هم کنار بگذاریم، پس جز جنگ چیزی باقی میماند. فقط تفنگ میماند دیگر که مردم را به جان هم بیندازیم. معنی استراتژی این دوستان همین وضعیت است. این استراتژی خوب نیست. به نظر، آنها قبل از انقلاب چریک بودند و سابقه چریکی دارند، به اسلحه بیشتر اعتقاد دارند، ما هرگز به تفنگ اعتقاد نداشتهایم و نداریم. این افراد هم اشتباه میکنند. امیدوار هستم مسیر خود را اصلاح کنند.
آقای نبوی گفته است برخی اصلاحطلبان سال پیش فکر میکردند کار نظام تمام است.
با اینکه ایشان مشهور به چریک پیر هستند، اما در حال حاضر انگار بقیه تبدیل به چریک پیر شدهاند.
انتخاب خانم منصوری به دبیرکلی جبهه اصلاحات ایران باعث بروز اختلافات زیادی در بین اعضای این جبهه شد، به نحوی که محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی مطلب تندی علیه حزب اتحاد ملت نوشت و آقای وکیلی هم در گفتگو با روزنامه جوان، انتخاب منصوری را کودتا توصیف کرد. نظر شما در این زمینه چیست؟
بخواهیم این حرفها را بزنیم عیبی ندارد، اما بهتر است فعلاً در مورد انتخابات حرف بزنیم، من مشکلی ندارم، منتها واقع آن است که باید به این سؤال فکر کرد و جواب داد و باید با دوستان مشورت کنم. من نظراتی دارم، ممکن است دوستانم با نظراتم موافق نباشند.
طیفهای مختلف در این زمینه نظرات خود را بیان کردهاند، میخواهیم نظر شما را هم داشته باشیم.
اگر اجازه دهید من از این موضوع عبور کنم، چون نه در آن جلسات شرکت میکنم و نه عضو آن هستم که بتوانم سخن بگویم. من بیشتر سابقه صنفی خودم برایم مهم است نه فعالیت سیاسی.
رادیکالهای اصلاحطلب به دنبال تحریم انتخابات مجلس هستند.
ما قبول نداریم و جواب و رویکردمان در این زمینه کاملاً روشن است. ما در انتخابات شرکت میکنیم و همه را هم به شرکت در انتخابات دعوت میکنیم. هر کسی این حرف را میزند، اشتباه میکند. اگر ابزاری وجود داشته باشد برای هر اقدام اصلاحی آن ابزار صندوق رأی است و ابزار دیگری نیست. رأی بهترین ابزار است، باید همه زحمت بکشند و با تمام توان فعالیت کنند.
برخی احزاب اصلاحطلب میگویند که ما نفرات کافی برای فهرست دادن نداریم یا ثبتنام نکردهایم.
نخست اینکه فهرست میدهند، دوم اینکه افراد کافی برای فهرستدادن دارند. توصیه هم میکنیم فهرست بدهند.
میزان ثبتنامهای اصلاحطلبان در انتخابات چقدر بود، چون برخی گفتند ثبتنام نکردیم و کسی استقبال نکرد.
ثبتنام کردند و به اندازه کافی برای همه کاندیدا وجود دارد تا هر کسی بخواهد فهرست کامل بدهد. حالا انشاءالله شورای نگهبان همین رویه هیئتهای اجرایی را دنبال کند. بعید است کسی بگوید نیرویی برای فهرست بستن ندارم، البته باید به این نکته هم توجه داشت که معمولاً انتخابات مجلس متأثر از انتخابات ریاستجمهوری است، بنابراین اصلاحطلبان خیلی انتظار پیروزی نداشته باشند.
یعنی خیلی به پیروزی امیدوار نیستند؟
معنایش این نیست. من به تلاش اعتقاد دارم، اما واقعیت را هم باید دید. نمیتوانیم در توهم کار سیاسی انجام دهیم. ما همه را باید به حضور و مشارکت دعوت کنیم، در عین حال نسبت به ردصلاحیت افرادی مثل دکتر پزشکیان انتقاد داریم. آقای پزشکیان در مجلس دهم از عناصر اصلی حامی رهبری بودند. ایشان در جلسات غیرعلنی وقت میگرفتند حرف میزدند، نهجالبلاغه میخواندند و بقیه را توصیه به اطاعت و حمایت از رهبری میکردند. اعتقادات ایشان این طوری است، بنابراین ما نباید شخصیتهای شناختهشده را به این راحتی کنار بگذاریم. پزشکیان در مواضع خود حریت دارد، ولی غرض ندارد. ما به این شخصیتها برای افزایش مشارکت در انتخابات نیاز داریم.
سؤال آخر را میخواهم در مورد مسئله افزایش سن بازنشستگی بپرسم. میدانم که از نزدیک این مسائل را دنبال کردید و کنشهایی هم داشتید. نظر شما در مورد مسئله افزایش سن بازنشستگی چیست؟
انشاءالله تبدیل به قانون نشود. لغزش دولت و مجلس در دو مورد عیان است، یعنی حذف ارز ترجیحی و دیگری همین پوست خربزه افزایش سن بازنشستگی. شما اگر واقعاً میخواهید وضعیت صندوقها را درست کنید، چرا سهم بیمه کارگران را زیاد کردید، اما سهم دولت را کاهش دادید. خب سهم دولت را اضافه میکردید که وضع صندوقها بهتر شود. تاوان تورم را که صندوقها نابود کردهاند، مردم و کارگران باید بدهند، این چه منطقی است.
تورم را کارگران درست نکردهاند بلکه مجلس و دولت درست کردهاند و ما که در مجلس و دولت بودهایم و هستیم، باید تاوان دهیم نه کارگران. این مصوبه مجلس دارای اشکالات مختلفی است. دریافت سهم بیمه بر عهده سازمان مالیاتی نهاده شده است. خب مگر سازمان مالیاتی در کار خود موفق بود که این وظیفه را هم به او سپردیم. بعد با چه مکانیسمی میخواهد این کار را انجام دهد. بعد ما به این نهاد اختیار دادیم با یک نامه جلوی حساب مردم را ببندد یا دارایی مردم را بلوکه کند. این چه وضعیتی است. اگر این تصمیم نهایی و تبدیل به قانون شود، وضع این صندوقها فلاکتبار میشود.