به گزارش مشرق، اوایل آذر امسال، پسر جوانی در تماس با پلیس از سرقت گوشی تلفن همراهش، توسط موتورسواری نقابدار خبر داد.
او زمانی که مقابل افسر پروندهاش در اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت، گفت: من دوبلور فیلمهای انیمیشن و تلویزیونی هستم و تعدادی از فیلمهای دوبلهشدهام داخل گوشی تلفن همراهم بود.
از سویی چون در کار بازاریابی اینترنتی هستم اطلاعات کاریام نیز در گوشیام بود. ساعت ۸:۲۰ صبح در حال عبور از خیابانی حوالی منطقه ۱۷ شهریور بودم که ناگهان موتورسواری که ماسک سفید به صورت و کلاهی به سر داشت موتورش را متوقف کرد و پیاده شد.
او به سمت من آمد و وقتی نزدیکم شد، اسلحهای را به سمت صورتم گرفت و از من خواست گوشی تلفن همراهم را به او بدهم. ابتدا مقاومت کردم و گفتم شاید اسلحه پلاستیکی باشد. اما وقتی دیدم تهدیدش جدی است ترسیدم و با خودم گفتم نکند اسلحه واقعی است و گوشی را به او دادم.
با شکایت پسر جوان، تحقیقات از سوی کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت آغاز و چند روز بعد گزارش سرقتی دیگر اعلام شد. این بار مرد موتورسوار از دو مرد تنها که در حال عبور از خیابان آبشار بودند، سرقت کرده بود.
شاکی گفت: ساعت ۸:۱۷ صبح به سمت نانوایی میرفتم که مرد موتورسوار، با نقاب و کلاه، گوشی تلفن همراهم را با تهدید اسلحه سرقت کرد. مرد جوانی هم پشت سر من داشت راه میرفت که گوشی تلفن همراه او را نیز سرقت کرد.
سرقتهای سریالی مرد نقابدار ادامه داشت و در بعضی از موارد زمانی که مالباختگان تصمیم به فرار گرفته بودند، سارق اقدام به تیراندازی هوایی کرده بود که مالباختهها از ترس جانشان گوشیها را به او داده بودند.
کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت به بررسی محلهای سرقتها پرداختند. تمامی سرقتها در محدوده مرکز پایتخت رقم خورده بود. زمانی که مأموران به نقطهزنی محلهای سرقت پرداختند، دریافتند که سارق در محدودهای خاص سرقتهایش را انجام میدهد.از سویی تمامی سرقتها بین ساعت ۷ تا ۸:۳۰ صبح رخ داده بود و سارق ماسک سفید و کلاهی سیاه به سر داشت. رصد تاریخ سرقت گوشیها نشان میداد که مرد نقابدار یک روز در میان اقدام به سرقت کرده و بدین ترتیب کارآگاهان به صورت نامحسوس محدوده سرقت را زیر نظر گرفتند و همانطور که حدس میزدند، سارق موتورسوار در منطقه نقطهزنی شناسایی و دستگیر شد.
ایدهبرداری از اینستاگرام
متهم ۳۸ ساله که به اتهام سرقت مسلحانه گوشیهای تلفن همراه بازداشت شده، مدعی است که از زنان سرقت نکرده و این ایده با دیدن فیلمهایی در اینستاگرام به ذهنش خطور کرده است.
سابقه داری؟
هیچ سابقهای ندارم و یک ماه است کار خلاف را شروع کردهام. جرقه این کار با دیدن فیلمهایی در اینستاگرام در ذهنم زده شد و مرا وسوسه کرد. وقتی دیدم مردم به محض مشاهده سلاح خیلی راحت تسلیم میشوند و گوشیهایشان را در اختیار سارق قرار میدهند، من هم وسوسه شدم این کار را انجام دهم.
فقط به خاطر دیدن این فیلمها بود؟
نیاز مالی داشتم و حتی نمیتوانستم خرج مدرسه بچهام را بدهم، برای همین مجبور به سرقت شدم.
سرقتهایت را چه زمانی انجام میدادی؟
از ساعت ۷ تا ۸:۳۰ صبح و یک روز در میان. چون صبحها معمولاً افراد هنوز خوابآلود و سست هستند به همین دلیل زمانی که میخواهی گوشی را سرقت کنی خیلی سر حال نیستند که بخواهند مقاومت کنند.
از چه کسانی سرقت میکردی؟
فقط مردان، اصلاً از زنها سرقت نمیکردم. دو دلیل داشت، اول اینکه همیشه تصور میکردم اگر کسی بخواهد از بچه و مادر و خواهرم سرقت کند چه حس بدی دارم و دوم اینکه اگر خانمی که قصد سرقت از او را داشتم باردار بود یا بیماری قلبی داشت و با دیدن اسلحه بچهاش سقط میشد یا سکته میکرد من چطور میتوانستم جوابگوی وجدانم باشم.
اگر دستگیر نمیشدی بازهم سرقت میکردی؟
این سرقتها را فقط تا زمانی ادامه میدادم که کمی پولدار شوم و بتوانم مشکلات زندگیام را برطرف کنم.
اسلحه را از کجا آوردی؟
یک سال قبل ۷ میلیون تومان خریداری کردم.
از کجا پولش را آوردی؟
من عاشق اسلحه هستم. زمانی که بچه بودم با کاغذ و روزنامه برای خودم اسلحه درست میکردم. به نظرم اسلحه به آدم قدرت میدهد. از طرفی آن زمان وضع مالیام خوب بود.
از اسلحه در این یک سال استفاده هم کردی؟
نه، فقط زمانی که به شهرستان میرفتم با خودم میبردم. آنجا روستایی داریم که با هم روستاییهایم به بیابان میرویم و با خودم میگفتم شاید در بیابان به درد بخورد که هیچ وقت هم استفاده نکردم.
با مالخر چطور آشنا شدی؟
یک روز در خیابان داشتم عبور میکردم، یک گوشی تلفن همراه در کنار یک خودرو افتاده بود. انگار گوشی روی پای صاحبش بوده و زمانی که پیاده شده از روی پایش افتاده. گوشی را برداشتم و به مولوی رفتم، آنجا با مالخرم آشنا شدم و گوشی را با قیمتی مناسب از من خریداری کرد. همین کار طمع مرا بیشتر کرد که وارد کار خلاف شوم و سرقت کنم.
چرا گوشی مدل بالا سرقت نمیکنی؟
چون مالباخته کلی هزینه گوشیاش را داده است و حالا من سرقت کنم و با قیمت پایین بفروشم درست نیست.
اگر آنقدر به فکر مالباخته بودی چرا سرقت میکردی؟
(با گریه گفت) پشیمانم. خیلی پشیمانم.