به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ۱۹ فروردین ۱۳۶۷ انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در حالی برگزار شد که در ماههای منتهی به انتخابات، حملات رژیم بعث صدام به ایران شدت گرفته و فقط به شهر تهران بیش از ۱۴۰ بمب اصابت کرده بود. طبق آمارهای اعلام شده توسط سخنگوی وقت ارتش بعث، در این مدت ۷۳۱ تُن بمب و ۳۰۰ تُن مواد منفجره بر سر مردم در شهرها و روستاهای ایران ریخته شده بود. زمزمههایی برای به تعویق انداختن انتخابات از ترس عدم شرکت مردم زیر بمباران شدید دشمن به گوش میرسید.
با این حال امام(ره) طی پیامی در ۱۱ فروردین ۱۳۶۷ مردم را به حضور در انتخابات تشویق کرد: «[ملت ایران] مطمئناً در زیر موشک و بمب هم اگر قرار بگیرند، به پای صندوقها میروند و به تکلیف شرعی و الهی خود عمل خواهند نمود.» همین اتفاق هم رخ داد. انتخابات در موعد مقرر برگزار شد و علیرغم شرایط جنگی آن روزها با حضور حدود ۱۷ میلیونی مردم پای صندوقهای رأی، مشارکت ۵۹.۷ درصدی در انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی به ثبت رسید. این اتفاق بزرگ اما با بدخُلقیهای انتخاباتی یک طیف سیاسی، اندکی به کام مردم و دستاندرکاران انتخاباتی وقت، تلخ شد. طیفی که آن روزها به «جریان چپ» معروف شده بود و معمولا رقبای سیاسی خود را با برچسب «آمریکایی» کنار میزد، سالها بعد در منتهیالیه راست ایستادند و از سردمداران «برقراری رابطه با آمریکا» شدند!
جریان موسوم به چپ با توجه به تمایلات نخستوزیر وقت، نفوذ و قدرت قابل توجهی در دولت داشت. از همین رو وزارت کشور وقت، به عنوان مجری انتخابات چندان بیطرفانه عمل نمیکرد. فرماندار وقت تهران در حدود ۳۰ شعبه از شعب اخذ رأی، ناظرین شورای نگهبان را دستگیر و زندانی کرد. ناظرین حدود ۶۰۰ صندوق نیز در گزارشهای خود از وقوع تخلفاتی در جریان برگزاری انتخابات خبر داده بودند. آیتالله مؤمن که آن زمان عضو هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات بود، میگفت: «آقای باهنر دوهزار و خردهای رأی داشته است؛ ولی تنها دو رأی برای ایشان منظور شده است.» اتفاق مشابهی برای حبیبالله عسگراولادی و اسدالله بادامچیان نیز افتاده بود. آقای بادامچیان میگوید: «اشکالات تا حدی بود که با بازشماری بیست-سی تا از صندوقها، نتیجه تغییر کرد. بنده و آقای عسگراولادی که جزو ۳۰ نفر [منتخب تهران] نبودیم به [رتبه] ۱۷ و ۱۸ رسیدیم.»
شورای نگهبان اگرچه از همان ابتدا میزان تخلفات را در حد ایجاد تغییرات جدی میان منتخبان نمیدانست، اما اصرار به رفع شبهات داشت. امام(ره) نیز خواسته به حق شورای نگهبان را اجابت کرد و هیئتی برای بررسی شکایات انتخاباتی تشکیل شد و در نهایت پس از رسیدگی به موضوع و گزارش این هیئت، امام(ره) انتخابات دوره سوم مجلس را شخصا تأیید کرد. اما فارغ از این روند، آنچه در خاطرهها ماندگار شد بداخلاقی و شیطنت «جریان چپ» در برگزاری انتخابات بود، تا جایی که آیتالله صافیگلپایگانی دبیر وقت شورای نگهبان، از این شورا استعفا داد.
۹ سال بعد، «جریان چپ» با حمایت از سید محمد خاتمی، پای به انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری گذاشت. آنها یک بار دیگر بداخلاقیهای انتخاباتی خود را آغاز کردند، با این تفاوت که این بار پیش از برگزاری انتخابات، رقبای خود را به تلاش برای تقلب متهم کردند! آنها کوچکترین شایعات درباره تقلب را برجسته میکردند. در یک مورد پیش از برگزاری انتخابات اعلام کردند دو صندوق پر از رأی به نفع آقای ناطق نوری (نامزد رقیب آقای خاتمی در انتخابات ۱۳۷۶) در یکی از شهرستانها وجود دارد؛ ادعایی که پس از بررسی نهادهای نظارتی مشخص شد کاملا کذب است. همان زمان آقای هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور وقت در خطبههای نماز جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ (هفته قبل از انتخابات) گفت: «مسئولان اجرائی و ناظر باید این کار را بکنند تا همان که رأی مردم است در صندوق ریخته، خوانده و اعلام شود. ممکن است کسی فکر کند که اگر تغییراتی بدهیم تا شخص مقبولی که خودمان به او ایمان داریم، به سر کار بیاید، نفعی برای جامعه است. ولی این کار ضرر بنیانی دارد... مسئولان اجرائی و ناظران واقعاً باید بهگونهای کار کنند که خیال مردم راحت باشد.»
این سخنان ظاهرا برای رفع شائبه بود اما با دامن زدن به شائبه تقلب، سبد رأی خاتمی و طیف حامی او را سنگین کرد. آقای هاشمی خودش دو روز بعد در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۶ به این نتیجه رسید: «آثاری که سخنرانی روز جمعه من در جامعه ایجاد کرده، جناح خاتمی را خوشحال و جناح ناطق را نگران کرده است.» انتخابات برخلاف شایعات «جریان چپ» و حامیانشان، بدون هیچ تقلبی برگزار شد و اتفاقا نامزد مورد حمایت آنها به صندلی ریاست جمهوری رسید. برخلاف سال ۱۳۶۷ این بار کسی مشارکت بالای ۷۹ درصدی در انتخابات را به کام مردم تلخ نکرد، اما باز هم بداخلاقی «جریان چپ» در تاریخ انتخاباتهای کشور به ثبت رسید.
دو سال بعد در زمستان ۱۳۷۸ «جریان چپ» که دیگر نام «اصلاحطلب» را برای خود انتخاب کرده بود و دولت را در دست داشت، مجری برگزاری انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی در ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ شد. آنها خاطره تلخ انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی را زنده کردند و شورای نگهبان، ۱۱ اسفند ۱۳۷۸ ضمن تأکید بر اینکه «اکثر حوزههای انتخابیه مشکل چندانی ندارند» از بروز برخی تخلفات در جریان برگزاری انتخابات به ویژه در حوزه انتخابیه تهران خبر داد. با بررسی شکایات و بازشماری برخی صندوقها، آرای برخی نامزدهای انتخاباتی تغییر قابل ملاحظهای داشت. یکی از این افراد حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی بود که دو سال پس از پایان دوران ریاستجمهوریاش، برای راهیابی به مجلس از حوزه انتخابیه تهران نامزد شده بود. محسن هاشمی، رئیس دفتر آنروزهای آقای هاشمی میگوید: «برخی از صندوقها را باز کردند و هر صندوقی که باز میشد آرای آن مخدوش بود و باطل اعلام میشد. تا ۳۰ درصد بازشماری شد و حاج آقا بیستم شد... وقتی از [رتبه] ۳۰ به ۲۰ رسیدند دیدند انتخابات در تهران مخدوش است. افراطیهای اصلاحطلبان و اجرائیهای آنها تقلب کرده بودند.» همین اتفاق برای آقای غلامعلی حدادعادل نیز رخ داده بود و پس از بازشماری آراء، رتبه او در حوزه انتخابیه تهران از ۳۳ به ۲۸ رسید. دست آخر با دستور رهبر انقلاب مبنی بر تأیید نتایج انتخابات پس از ابطال صندوقهای مخدوش، پرونده انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی بسته شد. پس از آن با پیگیری حقوقی شورای نگهبان، معاون سیاسی وقت وزارت کشور به اتهام وقوع تخلفات گسترده در انتخابات تهران مقصر شناخته شد. ششمین دوره انتخابات مجلس بیش از ۶۷ درصدی مردم را به همراه داشت و البته یک بار دیگر شیطنت یک جریان خاص را در برگزاری انتخابات به ثبت رساند.
۱۰ سال بعد، پس از برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، باز هم این جریان مدعی اصلاحات بود که توانست مشارکت بینظیر ۸۵ درصدی مردم در انتخابات را به کام ملت زهر کند. اختلاف آرای منتخب مردم با نفر بعدی که مورد حمایت اصلاحطلبان بود، به بیش از ۱۱ میلیون رأی میرسید و آنها در جلسات خصوصی از عدم امکان تقلب در انتخابات میگفتند، اما با این حال از هیچ تلاشی برای القای تقلب انتخاباتی در افکار عمومی فروگذار نکردند. حتی عباس آخوندی نماینده نامزد انتخاباتیشان ۲۶ خرداد ۱۳۸۸در دیدار نمایندگان نامزدهای انتخابات با رهبر انقلاب ضمن رد ادعای تقلب به صراحت گفت: «صندوقها را [اگر] بیست بار هم بشمارند نتیجه آراء عوض نخواهد شد.» محمد خاتمی نیز نظر مشابهی داشت و بعدها در دیدار با فعالان رسانهای گفت: اعتقاد به تقلب در انتخابات ۱۳۸۸ ندارد و البته تأکید کرد که حاضر نیست این اظهار نظر را علنی کند! با این حال آنها ۸ ماه با دروغ تقلب، کشور را به آشوب و اغتشاش کشاندند و زمینهساز تحریمهای فلجکننده علیه ملت ایران شدند. آنها دو سال بعد بیاعتنا به خساراتی که به کشور وارد کرده بودند و با زیر پا گذاشتن همه ادعاهای پوچ تقلب، در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کردند و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نیز در حالی که فقط ۴ سال پیش از آن، ساختار برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی را زیر سؤال برده بودند، به شوق رسیدن به صندلی قدرت، صف کشیدند!
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، یک درس به یاد ماندنی بود. آقای حسن روحانی به عنوان نامزدی که مدعیان اصلاحطلبی در نهایت از او حمایت کردند تنها با ۷ دهم درصد رأی، یعنی چیزی حدود ۲۰۰ هزار رأی بیش از حد نصاب ۵۰ درصد آراء توانست به ریاست جمهوری برسد. علیرغم این اختلاف کم، اما این بار هیچ کس با شایعه تقلب کام مردم را در این مشارکت ۷۳ درصدی تلخ نکرد. جریان رقیب کاملا به قانون پایبند بود؛ شکست را پذیرفت، آشوب به راه نینداخت و به نامزد پیروز انتخابات تبریک گفت؛ کاری که برخی مدعیان اصلاحات در انتخابات ۱۳۸۸ نشان دادند توانایی انجام آن را ندارند. از نظر برخی مدعیان اصلاحطلبی، انتخابات فقط زمانی «آزاد»، «رقابتی» و «سالم» است که نامزدهای مورد حمایت آنها رأی بیاورند. تخریب انتخابات و جرزنیهای انتخاباتی، بخشی از تاریخ زیست آنان است. آنها متقلبان پرادعایی هستند که همیشه مدعی تقلب در انتخابات بودهاند، حتی اگر در جمعهای خصوصی اذعان کنند تقلب در انتخابات ایران عملا غیرممکن است.