به گزارش مشرق، محمدحسین محترم طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱-قبلا به استناد دهها مدرک مستند و قرائن و شواهد موجود درخصوص ناتوانی آمریکا و اسرائیل گفته بودیم که بعداز ناتوانی در نابودی جمهوری اسلامی به عنوان محور مقاومت به سراغ کشورهای سوریه و عراق در خط مقدم مقاومت رفتند، اما پس از اینکه سردار شهید سلیمانی شکست و پایان داعش را در این دو کشور اعلام کرد، سودای نابودی یک گروه مقاومت را در سر پروراندند. پس از ناتوانی از نابودی حزبالله نیز به سناریوی نابودی یک گروه کوچکتر یعنی انصارالله یمن رسیدند و پس از ناتوانی، خواستند انتقام تمام شکستهای خود را از حماس بگیرند، اما اکنون پس از ناتوانی در مقابله با گروههای مقاومت در میدان نبرد، به حملات حقارتآمیز کور و ترورهای بزدلانه موردی رسیدهاند! بررسی همین روند برای اثبات ناتوانی و افول قدرت آمریکا کافی است تا به این نتیجه منطقی برسیم که جمهوری اسلامی قدرتمندتر از گذشته در صحنه حاضر است و گروههای مقاومت قویتر از قبل ایستادهاند و از دل این حوادث گروههای قوی دیگری متولد میشود. این یعنی روند مستمر و پایدار «انتقام سختِ استراتژیک» که همچنان ادامه خواهد داشت.
وقتی سخنگوی کاخ سفید رسما اعلام میکند «نتوانستیم در میدان نبرد تهدید حماس را نابود کنیم» و در میدان افکار عمومی هم تفکر مقاومت به عنوان تنها سلاح در مقابل اسرائیل و آمریکا مشروع شناخته میشود، چنین اقدامات تروریستی را باید نتیجه «شکست در غزه» و «شکست در دریا» و نشانه ناتوانی در نابودی حماس و ناتوانی در اقدام دریایی دانست. وقتی یک گربه در یک محوطه کوچک خود را در وضعیتی ببیند که راه فراری ندارد ممکن است به صورت آدم یک چنگی هم بیندازد! آیا این نشانه پیروزی و قوی بودن گربه است؟ این اقدامات تروریستی آمریکا و اسرائیل در کرمان و عراق و لبنان هم دقیقا همین مصداق چنگ انداختن یک گربه است. آنان در وضعیت بغرنجی از نظر نظامی و سیاسی- رسانهای قرار گرفتهاند که نه راه پیش دارند و نه راه پس.
۲-همین که فضاسازی میکنند «کی بود؟ ما نبودیم!»، یعنی به قول معروف ضمیر مرجع خود را پیدا کرده است. اولا عاملان حادثه انفجار در مزار شهید سلیمانی را باید همان کسانی دانست که شخص سلیمانی را ترور کردند و همان کسانی هستند که در زمان حیات شهید سلیمانی از او در امان نبودند و از روز شهادتش تا به امروز نیز از ضربات یارانش در امان نیستند.
ثانیا صراحت در انکار نقش آمریکا و اسرائیل در حادثه تروریستی کرمان ناشی از ترس از «پاسخ سختی باذن الله!» و واکنش مستقیم و یا غیرمستقیم ایران است. ثالثا روزنامه گاردین خواسته و یا ناخواسته خط خبری انکار رسانههای غربی-عبری را به باد هوا داد و با بیان اینکه «چنین حملاتی در ایران مرسوم و رایج نیست»، این سؤال را مطرح میکند «آیا این حمله به کارگردانی اسرائیل انجام شده است؟» گاردین در پاسخ به این سؤال خود تاکید کرده است، «اسرائیل از گذشته در ترورهای هدفمند دانشمندان هستهای و عملیات در ایران تخصص دارد». فرانس ۲۴ هم نوشت «در حالی که اسرائیل حملاتی در ایران بر سر برنامه هستهای این کشور انجام داده، ترورهای هدفمند را نیز در پیش گرفته است»! و اسکات بنت افسر سابق ارتش آمریکا تصریح میکند «هیچ تردیدی ندارم که اسرائیل پشت حادثه کرمان است و غافلگیر نشدم که گردن نمیگیرند»!. رابعا نکته مهمتر اینکه وقتی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا ادعا میکند «ادعای دست داشتن آمریکا و اسرائیل مسخره است»، خبرنگار حاضر در کنفرانس خبری او میگوید
«با توجه به سابقه عملکرد و اقدامات آمریکا در ایران چرا باید مسخره باشد؟ از کودتا علیه دکتر مصدق تا ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران و تا ترور قاسم سلیمانی که به انجام این اقدامات تروریستی هم افتخار کردید»! خامسا در دو هفته گذشته بارها خود اسرائیلیها اعلام کرده بودند که وارد فاز بعدی یعنی ترور سران مقاومت و گوشمالی دادن به ایران میشویم. سادسا همزمانی حادثه تروریستی کرمان با شهادت العاروری در حملات به لبنان و همچنین حمله به مقر حشدالشعبی عراق و... همگی واکنش مستاصلانه رژیم صهیونیستی و آمریکا به عملیاتالاقصی و مقاومت ۹۰ روزه در غزه، و واکنشی عاجزانه به «شکستهای ترمیمناپذیر» و «تهدیدات روزافزونِ غیرقابل تحمل و غیرقابل تصور» است. سابعا بیانیه داعش را هر چند باید انحرافی دانست اما به نوعی اذعان به این نکته بسیار مهم است که «مغزهای مفسد و شرارتزا» پشت پرده این حادثه تروریستی همان مغزهای فاسد به وجود آوردنده داعش هستند که خودشان بارها به ایجاد داعش توسط دولت آمریکا اذعان کردهاند و «دستهای آلوده به خون بیگناهان» همان جرثومههای دستساز آمریکا و اسرائیل هستند که نتانیاهو در بیمارستان به عیادتشان میرفت. لذا هدف قرار دادن زائران مزار حاج قاسم پاسخی از سوی سه دشمن مشترک مکتب شهید سلیمانی یعنی آمریکا و اسرائیل و داعش به پیامدهای مبارزه گسترده و استمراریافته حاج قاسم با این مغزهای مفسده زا و دستهای آلوده است.
۳- اما مواضع سیاسی و رسانهای اسرائیلیها نشاندهنده درستی سیاست هوشمندانه جمهوری اسلامی در دور نگه داشتن جغرافیای ایران از صحنه نبرد همهجانبه در منطقه و «صبر استراتژیک هوشمندانه» است، حکیمانهترین تصمیمی که محور مقاومت اتخاذ کرده است. این ناشی از درک درست وضعیت میدان نبرد و فضای سیاسی–رسانهای دنیا و علم از نوع مطالبه افکارعمومی و سطح و میزان آن است. به همین دلیل تصمیم سازان محور مقاومت تحت تاثیر احساسات و فضاسازیهای رسانهای قرار نمیگیرند و دچار اشتباه محاسباتی و اشتباه جبرانناپذیری نمیشوند. البته نمونههای عینی این سیاست پایدار و بدون تناقض جمهوری اسلامی در گذشته نیز نمود پیدا کرده است. عدم ورود به جنگ با طالبان در پی حادثه تروریستی مزارشریف و عدم ورود به جنگ صدام علیه کویت و تجاوز آمریکا در جنگ اول خلیجفارس و... از جمله این موارد است که در اولی منجر به خروج خفتبار آمریکا از افغانستان و در دومی منجر به خروج از خلیجفارس شد.
سیاست هوشمندانه محور مقاومت دو انتقام را پیگیری میکند. یک انتقام راهبردی یعنی «تهدید غیرقابل تحمل» اخراج آمریکا از منطقه که بعداز شهادت حاج قاسم اتفاقات مهمی در این سطح رخ داده است. دو انتقام تاکتیکی که کشته شدن دهها ژنرال اسرائیلی در عملیات طوفانالاقصی در میدان نبرد و حتی در اتاق خوابشان و همچنین زندگی همراه با ترس و وحشت امثال پمپئو و برایان هوک در حلقه تنگ محافظین به دلیل آنچه که وزارت خارجه آمریکا آن را «تهدید جدی و معتبر» و البته «غیرقابل تحمل» از سوی گروههای مقاومت در جهان خوانده، به دنبال داشته است، همچون زندگی سلمان رشدی مرتد. لذا باید به این نکته توجه داشت که انتقام تاکتیکی نباید بر انتقام راهبردی سایه بیندازد و یا در تحقق آن خللی ایجاد کند. دشمن با تنشزایی به دنبال تهدیدزایی و خنثیسازی انتقام راهبردی است، اما جمهوری اسلامی از دل تنشآفرینیهای تاکتیکی آمریکا به دنبال تهدیدزدایی برای فراهمکردن زمینه سیاست انتقام راهبردی است و به دنبال انتقام تاکتیکی کور و بدون برنامه و در زمان و مکان نامناسب نیست.
در حالی که ایران توانسته به خوبی میدان نبرد را مدیریت کند، یکی از اهداف این حمله تروریستی تلاش ناامیدانهای برای وارد کردن ایران به جنگ مستقیم است که اسرائیل بتواند اجماع جهانی افکارعمومی علیه خود را تحتالشعاع قرار دهد. لذا سیاست صبر استراتژیک هوشمندانه در کنار کمک و تجهیز بیش از پیشِ متحدان و گروههای مقاومت در منطقه بهترین راهبردی است که موجب خواهد شد هم انتقام راهبردی و هم انتقام تاکتیکی به خوبی به اهداف خود برسد و هم موجب خواهد شد اسرائیل و آمریکا آرزوی آسیب زدن به زیرساختهای هستهای و اقتصادی و نظامی و موشکی و از همه مهمتر از بین بردن امنیت و آسایش ملت ایران را به گور ببرند.
۴- بررسی میزان خسارتهای همهجانبه نظامی و سیاسی و اقتصادی و رسانهای و روانی از فرار صهیونیستها تا بحرانهای سیاسی و جنگ داخلی و خسارات اقتصادی و مختل شدن تجارت دریایی و تا تلفات سنگین نظامی و کشته و زخمی شدن صدها اسرائیلی بخصوص برخی از ژنرالهای این رژیم و همچنین بسیج فشار افکارعمومی دنیا علیه آمریکا و اسرائیل در جنگ سه ماهه بدون دستاورد، و پیامدهای آن بر کشورهای غربی و... افکارعمومی را به این نتیجه میرساند که ارزش امنیتی-سیاسی حادثه تروریستی کرمان در مقایسه با عملیات طوفانالاقصی و پیامدهای آن چقدر ناچیز است.
۵- فاز ترور و عملیات تروریستی آمریکا و اسرائیل هدفی جز تحریک عواطف مردم منطقه برای رو در رو قراردادن آنها در مقابل سیاستهای جبهه مقاومت ندارد. اما مردم عجیب و غریبی داریم! به ساعت نکشیده زوار مزار شهید سلیمانی و کرمانیها در حالی که شاهد شهادت حدود نود نفر از هموطنان بودند، حرکت خود را در آن مسیر نورانی متوقف نکردند و در روز تشییع باشکوه شهدا در عمل با صدای بلند فریاد زدند: چیزی تغییر نکرده، مسیر و هدف همان مسیر و هدف شهید سلیمانی است! کجای دنیا سراغ دارید مردم به خاطر هدفشان این چنین در صحنه یک حادثه تروریستی باقی بمانند! لذا امروز هم آنکه دارد میجنگد، شهید سلیمانی است! و جنایتکاران سنگدل منتظر «پاسخ سختی» از ناحیه سلیمانیِ شهید، شهید قدس باشند، باذن الله!.