به گزارش مشرق، احمد شاکري در گفتوگو با شهر گفت: ادبيات دفاع مقدس يک گونه از ادبيات داستاني در کشور ماست و در تحليل مسائل اينچنين، بايد مسائل عام ادبيات داستاني در کشور را که بر همه گونهها تاثيرگذار است، همراه با مجموعه مسائل و موانعي که در کشور ما حاکم است، بررسي کرد.
وي ادامه داد: البته به نظر ميرسد بحث عدم موفقيت ادبيات داستاني در جلب مخاطب، مقولهاي جدي است؛ ولي درباره اين که آيا ادبيات دفاع مقدس مورد استقبال است يا نه و آيا اين استقبال مربوط به يک زيرگونه خاص در اين گونه است يا متوجه ادبيات داستاني است، فکر ميکنم بايد تفکيکي را در ادبيات داستاني دفاع مقدس قائل باشيم. زيرا ممکن است اين نتيجه نادرست گرفته شود که ادبيات دفاع مقدس به واسطه اين که يک جزء از گونه داستاني است، مورد استقبال قرار ميگيرد.
اين نويسنده با بيان اينکه بايد تفاوتي بين داستان کوتاه و رمان قائل شد، اظهار داشت: به نظر من اوضاع ادبيات ما در حوزه داستان کوتاه عموما بهتر از رمان است؛ هرچند در حوزه رمان دفاع مقدس نيز معدود آثاري مورد توجه قرار گرفتهاند؛ اما اگر بخواهيم رمانهاي دفاع مقدس را با ديگر گونههاي ادبيات مقايسه کنيم، شايد نتوانيم رمان دفاع مقدس را به اندازه رمان و داستان در ژانرهاي ديگر مورد استقبال بيابيم.
وي افزود: اما سوال اينجاست که اين نقص مربوط به موضوع است يا ساختار؟ با مقايسهاي درمييابيم که ادبيات داستاني دفاع مقدس در مقايسه با کليت ادب داستاني ما، مخاطب چندان موسعي ندارد؛ ضمن اين که بهندرت يک رمان جدي در کشور ما از چاپ دهم ميگذرد و با وجود جمعيت 80 ميليون نفري، تيراژ کتابهاي داستان ما عموما از 30 هزار نسخه تجاوز نميکند. اين نشان ميدهد که ادبيات داستاني ما در جذب مخاطب توفيق چنداني حاصل نکرده است.
شاکري با طرح اين سوال که آيا اين نقطه نقص، که بعضا در ادبيات دفاع مقدس نيز ديده ميشود، به واسطه موضوع بر اين گونه تحميل شده يا به واسطه ابزار؟ و ضعف يا نبض ادبيات دفاع مقدس به واسطه موضوع دفاع مقدس است يا ساختار و زمينههاي داستاني؟، اظهار داشت: من فکر ميکنم حالت دوم قابل قبولتر است؛ زيرا با مقايسهاي بين کتابهاي مستندنگار يا حتي روايتهاي غيرمکتوب مثل تئاتر و سينما، شاهد اين هستيم که موضوع جنگ براي عموم مخاطبان، موضوعي مهم و کنجکاويبرانگيز است و اغلب دوست دارند درباره آن اطلاعات داشته باشند. از اين رو اين موقعيت ميتواند مخاطب را بهخوبي درگير کند.
وي افزود: پس موضوع در نقص جذب مخاطب ادبيات دفاع مقدس، دخالتي ندارد؛ بلکه بحث شيوههاي روايت و تجربه داستاننويسان ماست که چگونه اين مقوله را مورد بازپروري قرار دهند. در ادبيات متعهد، استفاده از ابزار بسيار مشکلتر است؛ زيرا نگارش داستاني بر اساس واقعهاي که قداست ويژگي وصف آن است، مشکلتر از نگارش يک داستان معمولي يا تخيلي است و اين عاملي مضاعف در نقص يادشده است.
نويسنده «عريان در برابر باد» همچنين گفت: به هر حال ادبيات داستاني ما و مباني آن از غرب آمده و بر اساس ديدگاه اومانيستي غرب شکل گرفته است و براي اين که اين ساختارها را براي مفاهيم قدسي بهکار بريم، نيازمند ايجاد تغييرات بسياري در آن خواهيم بود.
شاکري ادامه داد: همچنين اسلوبهاي نگارش، مباني نقد ادبي، مباني نظريهپردازي و ساختارهاي ادبي در کشور ما اغلب ترجمهاي است؛ زيرا ما هرگز توليدکننده نظريه ادبي نبودهايم. به همين دليل نيز اگر ضعف ساختار دليل عمده عدم توفيق در جذب مخاطب باشد، اين ضعف در پرداخت به موضوعات قدسي نمايانتر خواهد بود؛ زيرا مباني وارداتي، با برخي مضامين ما هماهنگي ندارند و به همين دليل پرداختن به اين مضامين که مبناي ادبي آن را نداريم، دشوارتر است. به همين دليل نيز حرکت نويسندگان دفاع مقدس، دشوارتر از حرکت نويسندگان ديگر است.
وي درباره ايجاد جريانهايي تحت عنوان ادبيات ضدجنگ در ايران، اظهار داشت: نکته قابل اهميت در اين حوزه، ماهيت جنگ است. ادبيات ضدجنگ واکنشي به ماهيت جنگ است؛ پس تا وقتي که ماهيت جنگ کشف نشود، ضديت با آن معنا ندارد. جنگ ما چند ويژگي داشت. اول اينکه جنگ ما دفاع بود؛ دوم اين که اين دفاع، دفاعي مقدس بوده زيرا تنها بر مبناي حفظ خاک نبوده و غرض از آن، حفاظت از مرزهاي دين و ارزشها و ثمرات انقلاب بوده است و به همين دليل دفاع ما دفاعي مقدس بوده است.
اين نويسنده افزود: در تاريخ ادبيات جهان، ادبيات ضد جنگ اصطلاحي مشخص براي گونهاي ادبي است که بعد از جنگ جهاني دوم شکل گرفت و چون جنگ ما با جنگ جهاني دوم متفاوت است و ايران با آلمان نازي متفاوت است و آرمان و اهداف ما با آرمان و اهداف آلمان نازي متفاوت است، بهتر است از اصطلاح ادبيات ضدجنگ براي ادبيات دفاع مقدس استفاده نکنيم.
شاکري تاکيد کرد: مشکل اينجاست که کساني در ادبيات دفاع مقدس ما مطلب نوشتهاند که قداست آن را بهخوبي نشان ندادهاند و قداست دفاع مقدس و رزمندگان آن، در آثار دفاع مقدس آنطور که بايد و شايد ديده نميشود. بنابراين کسي در اين اختلاف ندارد که دو طيف با دو ديدگاه مشخص درباره دفاع مقدس مطلب نوشتهاند، اول ديدگاهي که با دفاع مقدس همدل است و آن را قدسي روايت ميکند، دوم ديدگاهي که دفاع مقدس را قدسي روايت نميکند، زيرا آن را مقدس نميداند، يا مقدس ميداند و معتقد است بخش قدسي آن را نميتوان روايت کرد.
وي ادامه داد: از اين رو بهتر است به جاي ادبيات ضدجنگ، بگوييم ادبيات سياه دفاع مقدس. ويژگي اين ادبيات سياه اين است که به جاي يقين که يک ثمره ايماني است، به شک ميپردازد، به جاي حماسهها، به ترسها و موقعيتهاي تراژيک ميپردازد و به جاي شور به نوعي سردرگمي و احساس شکست ميپردازد. اما اين که ادبيات سياه چگونه در ادبيات دفاع مقدس راه پيدا کرد و مباني آن چيست، بحث مفصلتري را ميطلبد. زيرا آن را يک طيف مشخص شکل دادهاند و مباني آن سکولار است و ريشههاي آن تا حدودي به انکار تقدس برميگردد.
اين پژوهشگر گفت: دو گروه به ادبيات سياه دفاع مقدس ميپردازند؛ اول طيفي که جزء نويسندگان شبه روشنفکر تلقي ميشوند و پايگاههاي شکلگيريشان پيش از انقلاب هم وجود داشت. اما گروه ديگري هم در اين حوزه مطلب نوشتهاند که در طول ايام قبول قطعنامه دچار نوعي تنزل فکري شدند و در نتيجه تحليلهاي غلط، تقدس در نوشتههاي آنان کمتر ديده ميشود.
يک نويسنده و پژوهشگر ادبيات، ادبيات ضدجنگ در ايران را «ادبيات سياه دفاع مقدس» ميخواند و معتقد است اين ژانر، در سکولاريسم ريشه دارد.