به گزارش مشرق، کانال تلگرامی نواصولگرا نوشت:
انتخاب مجدد ترامپ این سوال جدی را ایجاد کرده که چرا جامعه مدنی در آمریکا نتوانسته نقش تعریف شده و ادعایی خود را به درستی ایفا کند؟ این سوال از آن جهت مهمتر و اساسیتر است که ترامپ «مجددا» انتخاب شده است. در دوره اول، گفته میشد که آن انتخاب صرفا یک «انحراف» است و چون رقیب، شخص ناتوانی بوده چنین اتفاقی افتاده. اما حالا و پس از چهار سال دوری ترامپ از قدرت، انتخاب دوباره او توسط آمریکاییها انتخابی از روی اشتباه، انحراف یا ضعف رقیب نیست. بلکه انتخابی برای چرخش از برخی اصولِ ارزشی در چارچوب لیبرال دموکراسی است. حالا باید پرسید که جامعه مدنی کجاست و چرا ناتوان در جلوگیری از این وضعیت بوده؟
معمولا جامعه مدنی را به آن بخشی از جامعه که به صورت داوطلبانه از قواعد دنیای مدرن دفاع میکند، تعریف میکنند. نهادهای غیرتحمیلی و غیرانتفاعی که براساس ارزشهای جدید با تکیه بر گفتگو، به دولت و بازار فشار میآورند تا از چارچوبهای ارزشی خارج نشوند. این جمعها میتواند از خانواده تا نهادهای بسیار بزرگتر مانند انجمنهای دانشگاهی و گروههای بزرگ غیرسیاسی و متمرکز بر برخی مسائل خاص مانند محیط زیست را شامل شود. رسانه نیز یک رکن اساسی برای این امر بوده و هست. ادعای اساسی علاقهمندان به مدل لیبرال-دموکراسی، این بود که هر زمان حکمرانان یا ثروتمندان بخواهند برای نفع شخصی یا گروهی، منافع عمومی را از بین ببرند، جامعه مدنی اجازه نخواهد داد و عملا جلوی آنها را خواهد گرفت. البته در این زمینه برخی مثالهای واقعی وجود داشته که انصافا توانسته برخی تغییرات را ایجاد و جلوی برخی مضرات را بگیرد.
اما سوال بالا را باید دوباره تکرار کرد؛ چرا جامعه مدنی نتوانسته جلوی انتخاب ترامپ را بگیرد؟ کسی که دهها پرونده باز در زمینههای مالی و اخلاقی دارد؛ کسی که رکورد بیشترین دروغ ثبت شده در دوران ریاست جمهوری قبلی را دارد؛ کسی که بخش بزرگی از اطرافیان و نزدیکانش در انواع پروندهها محکوم و زندانی شدهاند؛ کسی که نتایج انتخابات قبلی را نپذیرفته و مانند برخی کشورهای عقب افتاده برای تغییر در نتایج، معترضان را به کنگره فرستاده؛ کسی که انواع اظهارات ضدارزشهای لیبرال در موضوع نژادی و جنسیتی را ابراز کرده است و... . فوکویاما پس از اعلام نتایج گفته است «اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نمایانگر رد قاطعانه رأیدهندگان آمریکایی از لیبرالیسم و درک خاصی است که از "جامعه آزاد" از دهه ۱۹۸۰ به بعد شکل گرفته است.» اینکه ترامپ در تمام هفت ایالت چرخشی پیروز شده نشان میدهد پیروزی بایدن در ۲۰۲۰ واقعا لب مرزی و حتی شانسی بوده است. حتی کاهش فاصله آرای ترامپ با هریس در ایالتهای اصلی دموکراتها مانند کالیفرنیا و نیویورک هم تضعیف این جامعه مدنی را نشان میدهد. باید دقت داشته باشیم که دموکراتها باوجود مشکلات داخلی و خروج بایدن از رقابت، در دو ماه اخیر تمام توان خود را برای پیروزی هریس خرج کرده بودند.
اینکه پوپولیسم، نئولیبرالیسم، ظهور ابزار ارتباطی جدید، تغییر در الگوی ذهنی نسلz، بحرانهای اقتصادی، جنگهای گسترده و... را در این ماجرا دخیل بدانیم، تحلیلی پسینی از آنچه رخ داده، است و باید صورت گیرد. اما مهم این است که جامعه مدنی در آمریکا نه فقط کار خود را براساس اصول خود انجام نداده که حتی بعضا به صورت برعکس اقدام کرده. باید نشست و تحلیل کرد که چرا این اتفاق افتاده و چگونه یکی از ستونهای لیبرال-دموکراسی سقوط کرده است. اما مهمتر از این تحلیل، پیشبینی و فهم آثار این تضعیف یا حتی مرگ آن مدل سابق جامعه مدنی است که حتما و قطعا آثاری گسترده در جهان خواهد داشت. مدلی که قرار بود «آخرین نرمافزار حکمرانی» بشر و پیشرفتهترین مدل آن باشد، به این نقطه رسیده که کسی مانند ترامپ و یارانش، خروجی آن میشوند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.