کد خبر 170034
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۱ - ۰۶:۲۵

از جمله جرم ها و گناهانی که به ابن عربی نسبت می دهند نقل مکاشفه ای است که در آن روافض به شکل برخی حیوانات دیده می شوند.

مشرق----- اولا : این عبارت نقل نویسنده از دیگران است نه قول یا عقیده ی شخصی.
ثانیا: ما که در عبارت کلمه ی شیعه را نیافتیم.
ثالثا:احتمال برخی شارحان این است که مخاطب جمله خوارج یا غالیان باشند.
رابعا: در کدام نظام حقوقی می توان افراد را به جرم نقل یک خواب یا مکاشفه متهم به سنی بودن یا دروغ گو بودن یا کفر و زندقه کرد؟(به فرض مثال اگر شما به من بگویید زید گفته که من در خواب دیدم که از خانه شما دزدی می کنم،می توانم علیه شما شکایت کنم؟؟؟؟؟)
خامسا: اگر کسی گرفتار گناه ربا یا زنا یا غلو و .... باشد،باطن نیکویی نخواهد داشت.چه شیعه  باشد یا سنی،یهودی باشد یا مسیحی.شیعه بودن یک مفهوم حقیقی است که برای رسیدن به آن،باید صورت و سیرت را به مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام شبیه کنیم."یوم ندعوا کل اناس بامامهم".نه اینکه فقط به شیعه ی شناسنامه ای بسنده شود.آیا اگر خدای نکرده شیعه ای گناه کرد باز بر نور ولایت باقی می ماند؟کسانی که در جامعه ی ما اهل احتکار و گرانفروشی یا فتنه اقتصادی و سیاسی اند،یا به دنبال عیب جویی از علما و مفسران شیعه هستند،چه باطنی دارند؟
سادسا: کسی نمی گوید همه ی سخنان ابن عربی درست است.ولی از آنجا که توطئه هایی آگاهانه یا جاهلانه در پشت پرده ی این دشمنی ها دیده می شود،ما نیز به خاطر دفاع از مکتب اهل بیت خود را مکلف به بحث و جدال می دانیم.
آیا شما تاکنون اصل مطلب را از کتاب ابن عربی خوانده اید؟

"محیی‌ الدّین‌ عربیّ در «محاضرات‌ و مسامرات‌» میگوید:

خَبَرُ الارْبَعینَ الرَّجَبیّینَ وَ الابْدالِ:

بدانکه‌: خداوند چهل‌ مرد از مخلوقات‌ خودش‌ را دارد که‌ به‌ آنها نظر میکند، و از حرکات‌، آنها را می‌اندازد بطوریکه‌ می‌نشینند و هیچ‌ قدرتی‌ بر حرکت‌ در ماه‌ رَجَب‌ ندارند؛ از اوّل‌ ماه‌ رَجَب‌ تا آخر آن‌.و در آن‌ نظر که‌ موجب‌ از بین‌ بردن‌ حرکات‌ آنها میشود، خودشان‌ از حالشان‌ و از واردات‌ روحی‌شان‌ خبر ندارند، غیر از آنچه‌ را که‌ خداوند در آن‌ حالِ عدم‌ تحرّک‌ به‌ آنها می‌فهماند. و این‌ قضیّه‌ در هر سال‌ واقع‌ می‌شود.

و چون‌ ماه‌ رجب‌ سپری‌ میگردد، برای‌ هیچیک‌ از آنان‌ خبری‌ باقی‌ نمی‌ماند غیر از آنچه‌ را که‌ خداوند فهمانده‌ است‌. و باقی‌ نمی‌ماند برای‌ او هیچ‌ کشفی‌ و نه‌ اطّلاعی‌ و نه‌ ندائی‌ از آن‌ عالم‌، و نه‌ هیچ‌ چیز دگری‌ تا اینکه‌ هلال‌ ماه‌ رجب‌ آتیه‌ طلوع‌ نماید؛ در اینصورت‌ آن‌ حالت‌ برای‌ ایشان‌ برمیگردد، و آن‌ حالت‌ برای‌ آنها پایدار می‌ماند تا انقضاء ماه‌ رجب‌؛ پس‌ می‌بینند از عجائب‌ کونیّه‌ بقدری‌ که‌ خداوند اراده‌ کند. مگر آنکه‌ برای‌ بعضی‌ از آنها یک‌ علامت‌ منحصری‌ در طول‌ سال‌ برای‌ ادراک‌ امری‌ از امور نه‌ غیر آن‌، باقی‌ می‌ماند.

وَ قَدِ اجْتَمَعْنا بِرَجُلٍ مِنهُمْ فی‌ شَهْرِ رَجَبٍ وَ هُوَ مَحْبوسٌ فی‌ بَیْتِهِ، قَدْ حَبِسَتْهُ هذِهِ الْحالَةُ وَ هُوَ بآئِعٌ لِلْجَزَرِ وَ الْخُضْرِ الْعآمَّةِ. غَیْرَ أنّی‌ سَألْتُهُ عَن‌ حالَتِهِ فَأخْبَرَنی‌ بِکَیْفیَّتِها عَلَی‌ ما کانَ عِلْمی‌ فیها؛ وَ کانَ یُخْبِرُ بِعَجآئِبَ.

فَسَألْتُهُ هَلْ یَبْقَی‌ لَکَ عَلامَةٌ فی‌ شَیْءٍ؟! قالَ: «نَعَمْ! لی‌ عَلامَةٌ مِنَ اللَهِ فی‌ الرّافِضَةِ خآصَّةً؛ أراهُمْ فی‌ صورَةِ الْکِلابِ لا یَسْتَتِرونَ عَنّی‌ أبَدًا.» وَ قَدْ رَجَعَ مِنْهُمْ عَلَی‌ یَدِهِ جَماعَةٌ مَسْتورونَ لا یَعْرِفُهُمْ أهلُ السُّنَّةِ، إلاّ أنَّهُمْ مِنهُمْ عُدولٌ فَدَخَلوا عَلَیْهِ فَأعْرَضَ عَنهُمْ وَ أخْبَرَهُمْ بِأمْرِهِمْ فَرَجَعوا وَ تابوا وَ شَهِدوا عَلَی‌ أنفُسِهِمْ بِما أخْبَرَ عَنهُمْ مِمّا لَیْسَ عِندَ أحَدٍ مِن‌ غَیْرِهِمْ خَبَرُهُ.

«و ما در ماه‌ رجب‌ به‌ یک‌ مرد از آنان‌ که‌ در خانه‌اش‌ مقیّد و محبوس‌ شده‌ بود، و آن‌ حالت‌ او را در خانه‌اش‌ محبوس‌ و زندانی‌ نموده‌ بود برخورد کردیم‌. و او فروشندۀ هویج‌ و سبزیجات‌ عمومی‌ بود. مطلبی‌ میان‌ ما و او واقع‌ نشد مگر اینکه‌ من‌ از حال‌ او از او پرسش‌ نمودم‌، او به‌ من‌ از کیفیّت‌ حالش‌ خبر داد به‌ همانگونه‌ای‌ که‌ من‌ علم‌ داشتم‌؛ و آن‌ مرد خبر میداد مرا از عجائبی‌.

من‌ از وی‌ پرسیدم‌: آیا از آن‌ مشاهدات‌ برای‌ تو اینک‌ علامتی‌ دربارۀ چیزی‌ باقی‌ مانده‌ است‌؟! گفت‌: آری‌! برای‌ من‌ از جانب‌ خدا نشانه‌ای‌ است‌ دربارۀ رافضیان‌ به‌ خصوص‌، که‌ من‌ آنها را به‌ صورت‌ سگ‌ می‌بینم‌، و ابداً از من‌ پنهان‌ نمی‌باشند. (محیی‌الدّین‌ میگوید:) و جمعی‌ از آنها که‌ پنهان‌ بودند و اهل‌ سنّت‌ آنان‌ را نمی‌شناختند، به‌ دست‌ او برگشتند، إلاّ اینکه‌ در میان‌ ایشان‌ مردمان‌ عادلی‌ بودند که‌ چون‌ بر او وارد شدند و او از آنها إعراض‌ کرد و ایشان‌ را از امرشان‌ آگاه‌ ساخت‌، توبه‌ کردند و بازگشتند و گواهی‌ دادند به‌ صحّت‌ آنچه‌ را که‌ از ایشان‌ خبر داده‌ است‌ از مطالبی‌ که‌ یک‌ نفر از غیر آنان‌ آگاهی‌ از آن‌ نداشت‌."(پایان نقل ترجمه از کتاب روح مجرد )

به راستی وبلاگ آهستان خوب تعبیری کرد که برخی شیعیان وهابی شده اند.
شیعیان خشک مغز و متحجری که از دین همین قدر می دانند که باید آفتابه ای به دست گرفت و خاکی به پیشانی نهاد.نه از خطبه های توحیدی نهج البلاغه خبر دارند و نه از مناجات عرفه امام حسین علیه السلام و نه از مناظرات علمی اهل بیت علیهم السلام.آیا جملات و مناظرات زیر در اصول کافی از ایمه نقل نشده است؟ آیا تاکنون اصول کافی یا امالی صدوق و مفید-که رحمت خداوند بر آنها باد- را گشوده اید؟آیا این عبارات را در یونان و روم بوده است؟در کدام کتاب ارسطو و افلاطون و ...این ها را دیده اید؟

"1- ....وأنّ التّدبیرَ واحِدٌ لَم یَختَلِف مُتَّصِلٌ فیما بَینَ السَّماءِ وَالأرضِ وَما فیها، فَبَیِّن لی کَیفَ قُلتَ، هُوَ الأَوّلُ وَالآخَرُ وَهُوَ اللّطیفُ الخبیرُ، وَأشباهُ ذلِکَ. قلتُ: هُوَ الأوّلُ‏ بِلا کَیفٍ، وَهُوَ الآخِرُ بِلا نِهایَةٍ، لَیسَ لَهُ مَثَلٌ، خَلَقَ الخَلقَ وَالأشیاءَ لامِن شَی‏ءٍ وَلاکَیفٍ، بِلا علاجٍ وَلامُعاناةٍ ولافِکرٍ وَلاکَیفٍ، کما أنَّهُ لا کَیفَ لَهُ، وإنَّما الکَیفُ بِکَیفیَّةِ المَخلوقِ؛ لِأنَّهُ الأوّلُ لا بِدءَ لَهُ وَلا شِبهَ وَلا مِثلَ وَلا ضِدَّ وَلا نِدَّ، لا یُدرَکُ بِبَصرٍ وَلا یُحَسُّ بِلَمسٍ، وَلا یُعرَفُ إلّابِخَلقِهِ تَبارَکَ وَتَعالى‏.قالَ: فَصِف لی قُوَّتَهُ..... (مکاتیب الأئمة علیهم السلام، ج‏4، ص: 71 و منابع دیگر)

2- أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع‏ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا الدَّلِیلُ عَلَى حَدَثِ الْعَالَمِ قَالَ أَنْتَ لَمْ تَکُنْ ثُمَّ کُنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّکَ لَمْ تُکَوِّنْ نَفْسَکَ وَ لَا کَوَّنَکَ‏ مَنْ هُوَ مِثْلُک‏....(الأمالی للصدوق-ص 352 و منابع دیگر)

3-.....کُلُّ قَائِمٍ‏ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ‏ وَ کُلُّ مَوْجُودٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ‏- بِصُنْعِ اللَّهِ یُسْتَدَلُّ عَلَیْهِ وَ بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِکْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ وَ بِآیَاتِهِ احْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ‏ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ فَعَلَّقَ حِجَاباً بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ فَبِمُبَایَنَتِهِ إِیَّاهُمْ مُفَارَقَتُهُ إِنِّیَّتَهُم‏...( تحف العقول، النص، ص: 62 و منابع دیگر)

مبادا این گونه می اندیشید که آیه ی "هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" و آیه ی شریفه ی "الله نور السموات و الارض" و دیگر آیات قرآنی را پیامبر از عجم فرا گرفته است یا قرآن تحریف شده است؟-نعوذ بالله فهذا بهتان عظیم-

در روایات آمده است که وقتی امام عصر علیه السلام ظهور می کنند،برخی می پندارند که ایشان دین تازه ای آورده اند.شاید یکی از رازهای این روایت ،نگاه کم افق و کوتاه و سطحی برخی از ما به مکتب اهل بیت باشد.نگاهی که تنها به یک باب از کتب روایی یا آیات قرآن می نگرد و از بقیه غافل مانده است.همان نگاهی که می گوید آنچه از قرآن نیاز داریم همان آیات الاحکام است که آن هم در کتب روایی آمده است.

آیا آیات سوره انعام که به بحث از احتجاجات حضرت ابراهیم در مورد وجود خداوند می پردازد نیز باید مورد بحث قرار بگیرند یا نه؟اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام فرمودند"انی لااحب الافلین"،منطور از محبتی که خدایی ستاره و ماه را رد می کند چیست؟آیا محبت احساسی است یا عقلی؟"افول" به چه معناست و با "فنا" که "کل من علیها فان" چه رابطه ای دارد؟
آیت الله جوادی آملی بارها در درس تفسیر با تمام وجود شکایتی به این مضمون داشتند که "آیا آیات قرآن به اندازه "لاتنقض الیقین بالشک" حرف برای گفتن ندارد...چرا نباید در حوزه های علمیه،آن گونه که از باب طهارت و صلات بحث می شود،از آیات معاد و توحید نیز به طور جدی بحث شود؟"

هم چنین ایشان در مجمع عالی حکمت اسلامی فرمودند:"این فلسفه تریبون دین است. این تریبون را به دست دین بدهید؛ ویثیروا لهم دفائن العقول (نهج البلاغه، خطبه1) آن حرف‌هایی که در مناجات‌ها و در ادعیه است و بزرگان فرمودند اینها را فلسفه به عنوان تریبون بهره می‌برد و بازگو می‌کند. دو عبارت الآن در حوزه‌های علمی رایج است: یکی رفع ما لایعلمون (وسایل الشیعه، ج15، ص369) و یکی لاتنقض الیقین بالشک. همین لا تنقض را وقتی به دست علما دادند، با حذف مکررات، پنجاه یا شصت جلد کتاب شد. آن قانون علیتی که وجود مبارک امام رضا فرمود یا وجود مبارک امیر در نهج‌البلاغه بیان کرد که کل قائم فی سواه معلول نهج‌البلاغه، خطبه 186) آن سنگین‌تر و وزین‌تر از لاتنقض الیقین ابداً بالشک (وسایل الشیعه، ج4، ص 312) است. یک طلبه پس از پنج شش سال درس خواندن لاتنقض را می‌فهمد؛ اما مگر بعد از هفت هشت سال درس خواندن می‌تواند قانون علیت را بفهمد؟"

به راستی جز با زبان فلسفه می توان دنیا را با عظمت سخنان شیعه آشنا کرد؟ آنچه هانری کربن در همایش اروپا مطرح کرد(اعتفاد شیعه به وجود یک واسطه بین خداوند و مخلوقات در همه ی دوران که اکنون آن واسطه زنده است و اگر او نباشد آسمان و زمین در هم تنیده می شود) جز به واسطه تبیین های فلسفی چگونه ممکن است؟
اگر شما و امثال شما نمی توانند بدایه الحکمه را بفهمند و نمره بیاورند،باید رشته ی فلسفه و کلام را از حوزه ی علمیه قم بردارند؟کسی که استصحاب را باید چند سال بخواند تا بفهمد چگونه می خواهد در یک شب قاعده ی الواحد را بفهمد؟و اگر بنا بر این شالوده استوار شود،به همین زودی ها فقه و اصول هم باید کنار برود،چون عده ای نیز فقه را نفهمیده اند.
شکوایه دیگر این است که چگونه به راحتی علماء و مدرسین فلسفه و عرفان را به دوری از کلمات قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) متهم می کنند در حالی که اکثریت آنها شروح و دروس مختلف در باب قرآن و احادیث دارند؟

آیا شرح اصول کافی و تفسیر قرآن ملاصدرا،یا المیزان علامه طباطبایی یا حتی 26 جلد تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی که تاکنون تا سوره ی انعام نوشته شده است،دیده اید؟آیا می دانید که درس تفسیر ایشان سال های متمادی است که یک ساعت به اذان ظهر با حضور بسیاری از طلاب و فضلا در مسجد اعظم برقرار است؟ممکن است برخی افراد،از سوالات به ظاهر بدیهی من تعجب کنند،اما من این هراس را دارم که با نگفتن این واضحات کم کم باور کنیم که از ابن سینا تا ملاصدرا،از میرداماد تاکنون هر آن که دستی در فلسفه و علوم عقلی برده است،دیگر از قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام یا تمسک به ولایت آنان به دور مانده است.

به راستی شما با چه دشمنی می کنید؟

آیا شما دشمن کلمات هستید؟یعنی نباید از حدوث و قدم،علت و معلول یا وحدت و کثرت و ...سخن گفت که این اندیشه در ذهن عوام نیز نمی آید!
آیا با سنی بودن برخی از عالمان علوم مشکل دارید که در این صورت باید بساط ادبیات سیوطی و مغنی هم از حوزه برچیده شود!
یا مشکل شما همان مشکل شماست.اگر مشکل را خودتان یافتید،درمان را نیز از همان جا شروع کنید که هم صلاح ملک است و هم صلاح مالک.

عبدالرضا بختیاروند- دانش آموخته حوزه علمیه قم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 58
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 8
  • حكيم ۰۷:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    3 0
    طلبه ای که نا آشنا به بحثهای رد و بدل شده بین موافقان و مخالفان فلسفه باشد و بخواهد فقط حرف دلش را بزند چیزی بهتر از این نمی تواند بنویسد مشرق جان آیا موافقان و مخالفان عالم کم داریم که مطلب علمی ارسال کنند؟؟ اگر چنین است ابراز کنید تا مطلب علمی برایتان ارسال شود. کسی که هنوز که هنوز است فرقی بین تعقل و فلسفه نمی گذارد و مخالف فلسفه را مخالف تعقل می داند آیا حق دارد نسبت ناروا به مخالفان فلسفه بدهد؟؟؟ بختیاروند جان نه هر تعقلی فلسفه است و نه هر مطلب فلسفی تعقل است بسیار مطالب فلسفی اند که به اعتراف خود بزرگان فلسفه توهماتی در قالب تعقل بوده اند (اگر باور ندارید از آقای جوادی آملی و ... بپرسید) و چه بسیار مطالب تعقلی که هرگز ربطی به فلسفه ندارند. پس برای آخرین بار مغالطه دایمی خلط فلسفه و تعقل را از سر بدر کنید تا بتوانید تعقل واقعی و درست و نوشتاری متین داشته باشید. بدانید و بدانید و بدانید که رابطه فلسفه و تعقل رابطه عموم خصوص من وجه است و نفی یکی نفی دیگری را به دنبال ندارد.
  • mahdi ۰۷:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    احسنت بر شما هر چند از مطلب اولتان بشتر استفاده کردم ولی این نیز گفتاری بس صحیح است. در ضمن اینقدر به خود زحمت ندهید چون کسی که خودش را به خواب زده هیچگاه نمی توان بیدارش کرد. شما نمی دانید زندگی در مشهد با این متحجرین چقدر سخت است. دعا کنید خدا به ما صبر عنایت کند.
  • ۰۸:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    تشکر.
  • ۰۸:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    فلسفه دینی(اسلامی) به غیر از تعقل نیست و تعقل دینی(بر پایه برهان)، همان معنی مختار از فلسفه است.
  • امید ۰۹:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    به نظر حقیر بی سواد ، نحوه تعامل با ابن عربی و افکار وی ، تاکنون خردمندانه، نقادانه و سازنده نبوده است و بیشتر جنبه تخریبی داشته است. کما اینکه اقبال و عنایت حضرات گرانسنگی نظیر آیت الحق سید علی آقا قاضی و علامه حسینی طهرانی بر آثار و آراء ابن عربی شاهدی بر نحوه صحیح برخورد با یک تفکر علمی است. امید آنکه همه عالمان عزیز از این رویه سرمشق بگیرند.
  • حمدون ۰۹:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    اقای بختیار وند! دغدغه شما قابل تقدیر است اما باید منسجم و قوی نوشت . دفاع نکردن بهتر است از دفاع ضعیف و نامرتب مشرق عزیز ! شما یک سایت سیاسی هستی یا یک سایت فلسفی؟ از کامنت های بسیاری از دوستان برمی اید که شما بجای گفتمان سازی و ازاد اندیشی در مباحث کاملا تخصصی دینی و حوزوی که تاثیر چندانی در رویکرد اصلی شما -یعنی مباحث سیاسی یا مباحث فرهنگی غیر بنیادین- ندارد ، به دنبال برانگیخن مردم در جایی باشید که متناسب با شما و خوانندگان شماست. در باب امر بمعروف گفتمان سازی کنید در باب نظارت بر مسوولین کار کنید . یا ... مثلا الان به بهانه فشارهای حقوق بشری و با توجیه اینکه مردم برخی احکام دین را هضم نمی کنند حکم ارتداد و سنگسار را از قانون مجازات جدید حذف کرده اند که البته هنوز تصویب نهایی نشده اگر دنبال رضایت خدا هستید در این زمینه مطالبه گری از مسوولین ایجاد کنید .
  • حسن ۰۹:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    برادر بزرگوار جناب بختیاروندبا سلام اینکه برایتان عجیب است در حوزهای امروز قران وروایات مهجور است معلوم میشود در یک فضای واقعی شرایط را بررسی نمی کنید اگر کسی چیز ازقران وروایات می داند بواسطه سعی تلاش شخصی است وربطی به حوزه ندارد اختلاف برسر اینکه این سخنان از اهلبیت است نیست بلکه اختلاف برسر فهم وچگونگی تاویل است در ضمن ان توحیدی که فلاسفه می گویند مغایرت اشکاری با نص حضرات معصومین دارد ضمنا سنی بودن در بحث اجتهاد واصول اعتقاد ات بحث مهمی است چه خوب است درهمه دروس ارجاع به کتب علمای شیعه شود حتی در مقدمات ضمنا انچه که امروز بعنوان دین به مردم عرضه میشود نضر همین علمایست که شما چشم بسته ازانها دفاع می کنیدواگر فردا امام زمان ظهور کندهمین دینی که در المیزان وتسنیم و.....هست رادین خرافی خواهدشمرد
  • مائده ۰۹:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 0
    این طلبه محترم که این قدر تلاش کرده است تا توهین ابن عربی را به شیعه از زبان یکی از به اصطلاح رجبیون توجیه کند، گویا خبر ندارد که وقتی امام خمینی به این مطلب در فصوص می رسد، می گوید: آن شخص مکاشف که شیعه را به شکل خوک دیده است خودش را دیده بوده است ( یعنی خودش خوک است) و با یک فرد شیعه اشتباه گرفته است. حب ابن عربی که بر اساس کتاب علامه محقق سید جعفر مرتضی عاملی سنی ای متعصب است و به اعتقاد بسیاری یک ناصبی متعصب است چشم عده ای ساده دل را کور کرده است و آنان را از تعقل باز داشته است. ضمنا مشکل اصلی ابن عربی نظریه غیر عقلانی وحدت وجود است که مع الاسف عده ای شیعه و اهل ولاء را به خود جذب کرده است.
  • mahdi ۰۹:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    افتخار آشنایی با کدام یک از نواب حضرت حجت عج را دارم که به جای ایشان افاضه می فرمایند و افراد را به اسم (المیزان و تسنیم) خرافی می دانند. وای بر ما که ندانسته چه غلطهایی مرتکب می شویم.
  • ابن فارسی ۰۹:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    2 0
    ابن عربی: فرعون عین حق تعالی است! ابن عربی در آغاز کتاب فتوحات می گوید: «سبحان من أظهر الاشیا و هو عینها» «منزه است پروردگاری که اشیا را پدید آورد حال آنکه خودش عین آن اشیا است.» و در فصوص نیز این عبارت را تکرار کرده و قیصری شارح فصوص در شرح آن گفته است که خداوند به صورت حیوان [ یا حمار] و جماد نیز ظاهر شده است. ابن عربی در فصّ موسوی [از کتاب فصوص الحکم] یکی دیگر از مصادیق خداوند را به تبع نظریه وحدت وجود فرعون می داند و می گوید: فرعون عین حق تعالی است که به این صورت ظاهر شده است و این عبارت اوست: سخن فرعون که می‌گوید: «أنا ربّکم الاعلی»، روشن است؛ او عین حق است در صورت فرعون. ظلم و ستم می‌کند، دست و پاها را قطع می‌کند با عینیت وجودی حق تعالی، اما به شکل و صورت باطلش، برای رسیدن به مراتبی که بدون این کارها به آن نمی‌رسد.[1] البته بر اساس نظریه وحدت وجود هر ظالم و جباری و هر موجود پست و نازلی نیز عین خداوند است چرا که همه موجودات این عالم تبدل و تطور ذات خداوند هستند که در نتیجه عین ذات خداوندند. این در حالی است که بر اساس برهان و معارف قران و عترت، خداوند خالق و آفریدگار جهان و اشیاء است و با آنها بینونت ذاتی و کنهی دارد نه این که عین آنها باشد و ذاتش متحول و متبدل به هستی و جهان و اشیاء شده باشد. تعالی الله عما یقول الظالمون علوا کبیرا.
  • خصم ابن عربی ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 0
    ابن عربی: پیامبر مرد و کسی را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد! ابن عربی در کتاب فصوص الحکم (ص 163) می نویسد: "مات رسول الله صلى الله عليه و سلم و ما نص بخلافة عنه إلى أحدو لا عَيَّنَه لعلمه أن في أُمته من يأخذ الخلافة عن ربه فيكون خليفة عن الله مع الموافقة في الحكم المشروع. فلما علم ذلك صلى الله عليه و سلم لم يحجر الأمر" يعني "پیامبر صلی الله علیه و آله رحلت کرد و بر جانشینی کسی برای پس از خود تصریح نکرد و فردی را برای خلافت تعیین ننمود زیرا او می دانست که پس از او کسی هست که خلافت را مستقیما از پرودگارش بگیرد و در نتیجه از جانب خداوند خلیفه شده باشد و البته حکمش با شریعت موافق و سازگار باشد. پس چون چنین چیزی را پیامبر می دانست امر تصدی خلافت پس از خود را از کسی منع نکرد." یکی از شارحان معاصر و شیعی ابن عربی و البته جزء شیفتگان افکار و آرای وحدت وجودی این شیخ سنی،در پانوشتی بر این عبارت ابن عربی می نویسد: «شک نیست که رسول الله برای خود وصی تعیین فرمود و آن امیر المؤمنین علیه السلام بود چنانکه شک نیست که رسول الله در حین ارتحال تعیین خلیفه نفرمود زیرا چون قلم و کاغذ خواست، عمر گفت: کتاب خدا ما را کافی است و ان الرجل لیهجر [یعنی این مرد(پیامبر) هذیان و چرند می گوید] و کار به مشاجره و نزاع در حضور رسول الله کشید به تفصیلی که در کتب فریقین مذکور است.» یعنی شارح محترم بر خبط و خطای شیخ و مراد معرفتی و علمی اش تاکید می کند اما در ادامه در صدد توجیه و تخفیف این خطای ایمان سوز بر می آید و می نویسد: «و اگر خیلی جمود و سماجت در ظاهر لفظ بشود باید گفت که شیخ صاحب عصمت نبود و در اول کتاب تصریح کرد که گفت من رسول و نبی نیستم ولی وارثم و حارس آخرتم و چون صاحب عصمت و رسول و نبی نیست، کشف او را که اخذ از حق تعالی است به حسب معتقد و سوابق انس و الفت اشتباهی روی آورد.» در اینجا باید چند نکته را یاد آور شویم: 1. جای شکرش باقی است که این شارح محترم در اینجا به توجیه مضحک تقیه ـ که اکنون در میان دوستداران و پیروان معرفتی ابن عربی رایج است ـ متوسل نشد. 2. ظاهر لفظ گویا تر از این حرفهاست که نیاز به جمود و سماجت داشته باشد تا بتوان از آن سنی مسلک بودن ابن عربی را استنباط کرد. 3. ابن عربی در مواردی شأن خود را فراتر از انبیاء دانسته و مدعی اخذ معارف به طور مستقیم از خود خداوند است لذا هرگز این توجیه دوستداران و مریدان خویش را که چون معصوم نبوده است در مکاشفه اش به خطا رفته است، نمی پذیرد! بنا بر این شاگردان باید نگران عاق استاد و مراد و شیخ خویش باشند! 4.شارح محترم همچنان شیفته مکاشفات این مرد است اما در این مورد معتقد است که اشتباهی رخ داده است. بله فقط اشتباهی!! 5. در باره دیگر مکاشفات این مرد که شیفتگانش از جمله جناب ملاصدرا آن را فوق هر برهانی می دانند، در آینده نیز خواهیم نوشت.
  • مائده ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    این طلبه محترم که این قدر تلاش کرده است تا توهین ابن عربی را به شیعه از زبان یکی از به اصطلاح رجبیون توجیه کند، گویا خبر ندارد که وقتی امام خمینی به این مطلب در فصوص می رسد، می گوید: آن شخص مکاشف که شیعه را به شکل خوک دیده است خودش را دیده بوده است ( یعنی خودش خوک است) و با یک فرد شیعه اشتباه گرفته است. حب ابن عربی که بر اساس کتاب علامه محقق سید جعفر مرتضی عاملی سنی ای متعصب است و به اعتقاد بسیاری یک ناصبی متعصب است چشم عده ای ساده دل را کور کرده است و آنان را از تعقل باز داشته است. ضمنا مشکل اصلی ابن عربی نظریه غیر عقلانی وحدت وجود است که مع الاسف عده ای شیعه و اهل ولاء را به خود جذب کرده است.
  • خصم ابن عربی ۱۰:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 0
    تجاهل ابن عربی نسبت به مقام حضرت زهراء سلام الله علیها ابن عربی با ذکر روایتی مجعول از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در ذکر فضیلت حضرت مریم و آسیه نسبت به مقام برتر حضرت زهراء سلام الله علیها تجاهل می کند. وی در فتوحات مکیة می نویسد: «رسول الله (ص) فرمود: مردان زیاد کامل می شوند ولی از زنان غیر از مریم و آسیه کسی کامل نشده است.»[1] و در جای دیگر از این کتاب می نویسد: «همچنین پیامبر (ص) در مورد کمال، یادآور شده که در زنان نیز ممکن است، و از میان آنان مریم دختر عمران و آسیه زن فرعون را معین نموده است.»[2] و نیز: «رسول خدا (ص) به کمال مریم و آسیه شهادت داده است.»[3] این در حالی است که روایات اهل بیت علیهم السلام بر این حقیقت تأکید دارند که برترین زنان بهشت چهار نفرند: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه (سلام الله علیهن). و احادیث دیگری که بر این نکته تأکید دارند که حضرت زهرا سلام الله علیها سیده زنان دو عالم از ابتدا تا انتها است و حضرت مریم بانوی زنان دوران خودش. خداوند ما را با کنیزان حضرت زهرا محشور فرماید و دوستداران ابن عربی را که منکر فضیلت این بانوی دو عالم است با ابن عربی محشور فرماید. آمین
  • مائده ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    این طلبه محترم که این قدر تلاش کرده است تا توهین ابن عربی را به شیعه از زبان یکی از به اصطلاح رجبیون توجیه کند، گویا خبر ندارد که وقتی امام خمینی به این مطلب در فصوص می رسد، می گوید: آن شخص مکاشف که شیعه را به شکل خوک دیده است خودش را دیده بوده است ( یعنی خودش خوک است) و با یک فرد شیعه اشتباه گرفته است. حب ابن عربی که بر اساس کتاب علامه محقق سید جعفر مرتضی عاملی سنی ای متعصب است و به اعتقاد بسیاری یک ناصبی متعصب است چشم عده ای ساده دل را کور کرده است و آنان را از تعقل باز داشته است. ضمنا مشکل اصلی ابن عربی نظریه غیر عقلانی وحدت وجود است که مع الاسف عده ای شیعه و اهل ولاء را به خود جذب کرده است.
  • خصم ابن عربی ۱۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 0
    ابن عربی: شیعه دوازده امامی اسیر دامهای شیطان است ابن عربی در جلد اول فتوحات مکیه در مطلبی با عنوان «دروازه های شیطان برای ورود به نفوس» می نویسد: «مشی اهل بدعت و هواهای نفسانی بر این است که شیاطین بر آنها اصل صحیحی را [حب اهل بیت] که در آن شکی ندارند القا می کند و سپس به واسطه آن، تلبیسات و خطاهایی که ناشی از نفهمی است، بر آنها عارض می شود تا آنجا که گمراه می شوند و این امر کار شیطان است... بیشترین این مورد در میان شیعه به ويژه در بین امامیه (شیعه داوزده امامی) رخ داده است که شیاطین جن اول به عنوان محبت و دوستی اهل بیت وارد می شوند و حب اهل بیت را در دلهای آنان قرار می دهند و آنان می پندارند که این محبت از عالی ترین راههای تقرب به خداوند است که البته چنین است اگر از این مرحله تجاوز نکرده و بر آن چیزی نیافزایند اما آنان (شیعه) از محبت اهل بیت علیهم السلام به دو شیوه تجاوز می کنند: یک گروه بغض صحابه را به دل می گیرند و آنان را به خاطر این که اهل بیت را از دستیابی به حکومت بازداشتند، دشنام می دهند و خیال می کنند که اهل بیت به این منصب های دنیایی از دیگران سزاوارترند که از این گروه بسیار دیده شده و شناخته شده اند و گروهی دیگر از شیعه دوازده امامی علاوه بر دشنام دادن به صحابه، رسول الله و جبرییل و خداوند را متهم می کنند که چرا بر رتبه و مقام اهل بیت تصریح نکرده و آنان را در امر خلافت بر مردم مقدم نداشته اند تا آن که بعضی از آنها در قالب شعر گفته اند: آن که امین (جبرییل) را فرستاده است امین نبوده است.» (فتوحات مکیه ج 1 ص 281)
  • ابن فارسی ۱۰:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    تحریف معنای اهل البیت توسط ابن عربی! علی رغم آن که ابن عربی سنی ای متعصب است و از یک جهت نیز به دلیل پلورالیسم شدید عرفانی او، باید او را فردی لامذهب و یا همه مذهب قلمداد کرد، کسانی اصرار دارند تا از وی چهره ای شیعی بسازند و البته دلیل این اصرار بر شیعه بودن ابن عربی بدتر از اصل مساله است، چرا که این عده سخت مجذوب عرفان وحدت وجودی ابن عربی بوده و از همین رو می خواهند برای تسهیل در اخذ مبانی عرفانی ابن عربی، وی را شیعه جلوه داده تا در پاسخ به این سئوال که چگونه یک مخالف اهل بیت علیهم السلام می تواند منشأ مطالب عالی عرفانی شود، پاسخی داشته باشند. اما همین طور که گفتیم این دلیل بدتر از مساله شیعه نشان دادن ابن عربی است چرا که نظریه وحدت وجود در تعارض با برهان و قران و آموزه های توحیدی اهل بیت علیهم السلام است و قائل به وحدت وجود در واقع عقیده خود را در باب توحید و معرفت الله تخریب کرده است و شیعه بودن ابن عربی ذره ای از بطلان این نظریه نمی کاهد. با این حال در اینجا به مطلبی از ابن عربی در مورد اهل بیت علیهم السلام اشاره می کنیم که تقابل او را با تفکر و مبانی شیعه به وضوح نشان می دهد. ابن عربی در تفسیر آیه تطهیر که بر اساس تشیع مختص به پنج تن آل عبا علیهم السلام و امامان معصوم از فرزندان امام حسین علیهم السلام می باشد و بیانگر عصمت آنان از هر گونه گناه و خطا است، از یک سو معنای آل را وسیع گرفته و آن را شامل همه فرزندان حضرت زهراء علیها السلام و همه خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نیز علما و صالحان و مومنان می داند و از دیگر سو ارتکاب حتی گناهان کبیره از اهل بیت از نظر او ممکن و محتمل است! وی در باره معنای آل می گوید: « آل الرجل در لغت عرب، نزدیکان و خواص او هستند. و خواص انبیا و آل ایشان صالحان، علما و مؤمنان هستند.»[1] ابن عربی می افزاید: «پس تخیل نکنید که آل محمد (ص) همان اهل بیت و خواص ایشان هستند، نزد عرب این گونه نیست. وقتی خداوند می فرماید: « أدخلوا آل فرعون»، اراده خاصّان او را می کند.»[2] ابن عربی درباره عصمت اهل بیت علیهم السلام و آیه تطهیر می گوید: « شریف ها [اصیل ها، فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله]، همه فرزندان فاطمه و هرکه از اهل بیت باشد مانند سلمان فارسی، همگی تا روز قیامت شامل غفران این آیه می شوند. این افراد از طرف پروردگار جزء پاکان هستند و به واسطه شرافت پیامبر و عنایت خداوند به او، مورد عنایت خدا قرار می گیرند. حکم این شرافت برای اهل بیت فقط در آخرت می باشد که مورد بخشش الهی واقع می شوند. و اما در دنیا هرکاری از ایشان سر بزند حدّ برایشان جاری می گردد، مانند کسی که زنا می کند یا دزدی یا شرب خمر و حد بر او جاری می شود و توبه می کند و مغفرت خداوند شامل او می شود، همان طور که ایشان را توبیخ و مذمت نمی کند. سزاوار است که هر مسلمان مؤمن به خدا و آنچه خدا نازل کرده، توسط خداوند و به وسیله آیه «لیذهب عنکم الرجس...» تصدیق شود. و باید در همه آنچه که از اهل بیت صادر شده معتقد باشد که: خداوند به خاطر آیه از ایشان درگذشته است، پس نباید هیچ مسلمانی ایشان [اهل بیت] را مذمت کند...»[3] این عقیده ابن عربی در باره عدم عصمت اهل بیت علیهم السلام و احتمال ارتکاب گناه کبیره توسط آنان در حالی است که او عمر بن خطاب را معصوم می داند و معتقد است پیامبر بر عصمت او تصریح کرده است. وی در فتوحات می نویسد: «یکی از اقطاب این مقام [مقام محدَّث بودن و مورد خطاب و مکالمه خدا قرار گرفتن] عمر بن خطاب و دیگری احمد بن حنبل است و بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله در باره نیروی خدادادی عمر فرمود:ای عمر! ملاقات نکرد شیطان تو را در راهی مگر آنکه راه خود را تغییر داده و طریق دیگری را پیش گرفت. این سخن پیامبر گواه بر عصمت عمر است زیرا پیامبرِ معصوم، شهادت (بر عصمت او) داده است. پس عمر به نص پیامبر جز در مسیر حق گام نمی گذارد و در راه حق از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای باکی ندارد.»[4] منبع: http://nasiri1342.blogfa.com/post-114.aspx
  • الهی ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    سلام آقای بختیاروند عزیز سخن درفلسفه وعرفان اگر به 100 پله تقسیم کتیم شما از پله 99 شروع به نوشتن ودفاع کرده اید وگمان می کنید با چند خط دیگر فلسفه وعرفان را در فضای عمومی ومخاطبان سراسری کمک کرده اید آیا جایاین ظرایف ودقایق دررسانه های عمومی است شما با استناد به بزرگان ونقل قول از آن ها زمینه جسارت به امثال استاد جوادی ودیگرانرا فراهم میکنید حداقل از مقدمات فلسفه وعرفان سخن کنید
  • علی ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    دفاع از عرفان اسلامی است یا از ابن عربی شخصیت زده نشویم فاصله ابن عربی تا عرفان از مشرق تا مغرب است درعرفان نظری ما مولوی نیز داریم ملاصدرا نیز داریم ابن سینا نیز درنمط نهم اشارات داریم وهزاران کس دیگر که ابن عربی یکی از هزاران است
  • سید مهدی ۱۱:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    سلام مقاله ای در گوشزد خطر تولد سلفی گری در شیعه و نقد بخشی از نظرات مخالفین با استفاده از بیانات مقام معظم رهبری نوشته و ارسال شد . امیدوارم در راستای ازاد اندیشی که مدعی ان هستید ان را روی سایت قرار دهید.
  • ناشناس ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    ایراد به ابن عربی یا ملاصدرا یا ارسطو یا افلاطون، ایراد به تعقل و فلسفه نیست. اتفاقاً شیعه دارای یک فلسفه منسجم است که وظیفه اهل حوزه تبیین و استخراج آن از خلال میراث اهل بیت بدون پیشزمینه ذهنی ارسطوئیات یا افلاطونیات است.
  • ۱۱:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    مقاله ای در باره گوشزد کردن خطر الحاد و پلورالیسم و جبر و اباحی گری در شیعه تحت تاثیر فلسفه و عرفان برایتان خواهم فرستاد.
  • ۱۱:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 0
    ابن عربی: عمر معصوم بود! ابن عربی عمر را معصوم می داند علی رغم آن که نه خود عمر و نه هیچ سنی دیگری این ادعای مضحک را در باره عمر نکرده است. ابن عربی در فتوحات مکیه می گوید: «یکی از اقطاب عمر بن الخطاب و دیگری احمد بن حنبل است و بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله راجع به نیروی خدادادی عمر فرمود:ای عمر ملاقات نکرد شیطان تورا در راهی مگر آنکه راه خود را تغییر داده و طریق دیگری را پیش گرفت،سپس میگوید:این سخن پیامبر گواه بر عصمت عمر است زیرا پیامبر معصوم شهادت(بر عصمت او)داده و ما میدانیم که شیطان به جز راه باطل پیش نگرفته به تصدیق پیامبر و او(عمر)کسی است که در راه خدا سرزنش ملامتگران جلوگیرش نخواهد بود و سپس می گوید:حق پایدار است.» {فتوحات مکیه جلد ۱ صفحه ۲۰۰} مطلب فوق را به کسانی که نون امام زمان را در حوزه ها می خورند و این گونه متعصبانه از ابن عربی دفاع می کنند، تقدیم می کنند. خداوند همه ما را از خواب غفلت بیدار و از مرض جهل مرکب شفا دهد.
  • بختیاروند ۱۲:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    ممنون از لطف شما.اما خوب است بدانید که اینجانب مطالب مفصلی در بحث "شناخت عقل موضوع در روایات" دارم و غافل از نسبت بین فلسفه و عقل نمی باشم.
  • بختیاروند ۱۲:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    خیلی خوشحال می شوم که از ضعف استدلالم آگاه شوم.اگر نامرتب است به خاطر کثرت سخن و کمبود زمان برای نوشتن است.برای مطالب بیان شده مقدمات فراوان و توضیحات بیشتری دارم که کثرت اشتغالات اجازه نظم بیشتر را نداد.به هر حال کسی باید جلوی این یکه تازی ها را بگیرد.نظم و افاضه ی بیشتر دستتان را می بوسد.ما حاضر به تنگ کردن جای دیگران نیستیم.فاستبقوا الخیرات.
  • بختیاروند ۱۲:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    من خودم را در حد فهم کامل المیزان یا تسنیم نمی دانم که باید سالها زحمت کشید تا محرم کلام امثال این بزرگان شد. اما اینکه فرمود چشم بسته ام ،بیایید چشمانم را باز کنید که حداقل گوشم شنواست. برادر عزیز!لازم نیست به جای امام علیه السلام چیزی را خرافه بدانید.نکند شما هم در خواب دیده اید که امام فرموده است فلسفه خواندن حرام است؟ چه بلایی بر سر حوزه ی شیعه آمده است که مانند فلانی که گفت خواب دیدم ردای رسول خدا را بر تن کرده ام،ما نیز می خواهیم با خواب حکم بر صحت و سقم کنیم؟ اینکه گفتید منبع و صاحب سخن در علوم مهم است ما اعتقاد داریم که حکمت را بگیرید هر چند از دهان منافق.(روایت مستند)باز فرموده اند علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد. دین مردم به دست علماست البته اگر عوام فریبان نباشند که بگویند ما مقلد آقای بروجردی هستیم جز در دهه محرم!!! و شرمنده ام که من ناچیز قلم به دست می گیرم تا از آفتاب دفاع کنم.
  • بختیاروند ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    من تلاشی برای توجیه ندارم که متن نقل شده خود گویای اتهام ناروا به ابن عربی است.آیا چون همه ی سایت می نویسند ابن عربی در مکاشفه چنین دیده،باید منبع را نبینیم؟ این اشتباه است که ما در مباحث علمی به مشهورات بسنده کنیم و سراغ منبع نرویم. حداقل به خاطر این اتهام واضح البطلان توبه کنند.(که خیلی اتهامات دیگر نیز از افواه است نه از منابع صحیح)
  • بختیاروند ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    چقدر اتهام زدن راحت شده است که می گویند طرفداران ابن عربی منکر فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. خود گویی و خود خندی حقا که هنرمندی!! ابن عربی از محبان سرسخت اهل بیت و خاندان وحی بوده است.(منابعش موجود است مانند ارجاعات کتاب روح مجرد) و این جملات و روایات کلی در روایات شیعه و سنی هست بدون کاستن از مقام حضرت زهرا سلام الله علیها. آیا می دانستید آلوسی سنی که در بین برخی به عنوان دشمن و ناصبی اهل بیت شناخته شده است مقام حضرت زهرا چه نوشتاری دارد؟()http://bakhtiarvand.persianblog.ir/post/112/آیا ما مجبوریم برای اهل بیت دشمن سازی کنیم؟ استناد به مشهورات و ذهن خوانی و تفسیر به رای و برخورد عوامانه با علوم مشکلی است که با سنی شدن ابن عربی حل نمی شود.بلکه نیاز به کار ریشه ای دارد. بله ما بر اهل سنت و برخی نوشته هایشان اشکال داریم.اما نه اینکه همه ی سخنان آنان اشتباه باشد.وگرنه علامه بزرگوار امینی الغدیر را بر اساس کتب آنان نمی نوشت.
  • بختیاروند ۱۲:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    سخنتان درست است اما مقدمات را به اهلش سپرده ام. مردم و جوانان نیز می دانند که برخی سایت ها تنها بخشی از سخنان که ضد فلسفه است می آورند.اگر صداقت به میان بیاید این گزینش ها و برداشت سلیقه ای از سخنان علما کنار میرود. سخنانی که من استناد کرده ام در رسانه ها نیز هست.
  • ناشناس ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    وای..... چقدر فیلسوف و صاحب نظر داشتیم و خودمون خبر نداشتیم!!!!!!
  • رضا ۱۳:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    طلبه عزيز به همان متني كه خودت گذاشته اي خوب فكر كن . ابن عربي نانجبيب اين توهين به شيعيان را به خود استناد نداده كه بعدها كسي بگويد او ناصبي است و توهينش از سر دشمني . بلكه ابتدا با يك داستان كاريكاتوري مضحك ( واقعا اگر كسي فقط در همين يك نقل ابن عربي تامل كند حضيض عقلانيت او را به روشني در مي يابد) براي يك هويج فروش شان آنچناني قائل مي شود و اين هويج فروش هم از اين همه معارف الهي فقط سگ بودن شيعيان بخاطرش مانده و جالب است كه به ابن عربي بگويد . لعنت خدا بر هر چه آدم دروغگو و كذاب
  • شکسته ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 1
    دوستان عزيز سخن گفتن در مورداولياءالله بسيارمشكل است ما درك مقام آنها را نداريم همانطوركه امام خميني فرمودنداگرمسئله اولياي الهي را نمي داني انكارهم نكن.ما نبايدبي دليل به بزرگان تهمت بزنيم در حالي كه ازدوران آنها بي خبريم ونمي دانيم عصري كه آنها درآن زندگي كرده اندخفقان به چه صورت بوده كسي در شيعه بودن فردوسي شايدشكي نداشته باشداما نگاه كنيددرشاهنامه چگونه آن سه نفر را مي ستايد.نبايدفراموش كرد كه در قبل اززمان صفويه هركس كه حتي به اوظنين مي شدندكه شيعه است جان ومال وناموسش به يغما مي رفت نگاه كنيدبه شهيداول وثاني شيعيان را به عنوان رافضي قتل وعام مي كردنداين ها همه درتاريخ وجود داردلذا علماي بزرگ اسلامي درآن زمان ها روزگار را به تقيه مي گذراندند.آن داستان مشهوراست كسي را به جرم صيغه گرفته بودندومي خواستنددودمانش را به باددهندكه دردستگاه قاضي شيعه اي بودوبه آن مرددرپنهاني گفت بگو زنا كرده ام تا رها شوي واوهم چنين كردوبعدازاومعذرت خواستندوآزادشد.درجامعه اي كه زنا بهتر از صيغه است چه انتظاري مي توان داشت. محي الدين در شام بود.در شام تقيه بسيار شديدبوددر آن شهركسي جرأت نداشت حتي كلمه اي بگويد كه ظن به شيعه بودنش را برساند لذا شيخ بزرگوار مجبور بودولايي بودن خود را مخفي داردویا جملاتی بگویدکه پیروان متعصب آل امیه را خوش آیدکه جان وناموسش حفظ شودزیرادرآن زمان درشام برای اینکه ظن به شیعه بودن درموردکسی نداشته باشندمجبوربودحتی یزیدرابستاید وکلا حرف هایی بزندکه برضداهل بیت باشدتا قاضیان متعصب را بفریبد .شایددر اين شكي نباشد كه شيخ درابتداي امردرمذهب خلاف بوده باشدچون در خانواده اي وجايي بودكه همه ازسیرتاپیاز سنی بودنداما موقعي كه پي به حق بردبرگشت.شيخ بزرگوار داراي دشمنان بسياري بود كه حتي اگرلحظه اي در شيعه بودنش شك مي كردندحكم تكه تكه شدنش را ازقاضيان متعصب مي گرفتند تكه هاي بدنش را براي رضاي خدا آتش مي زدند وخاكسترش را به دريا مي ريختندهمانطوري كه با ديگران چنين كاري كردند.در زمان شيخ كافران حربي راپناه مي دادنداگركسي مي گفت محمدرسول الله نيست متعرض به اونمي شدنداما اگركسي مي گفت علي ولي خداست اورا آتش مي زدند.بله دربعضي ازتأليفاتش مواردي هست كه برخلاف عقايدماشيعيان است ولي بايدبه دنبال چرايي آنها بود.خيلي ازمطالب كه دربعضي ازكتب به نقل از شيخ ذكرشده به هيچ وجه از ايشان نيست ودر كتاب هايش دستكاري شده.ملا صدراي بزرگ با آن سوادعلميش صاحب اسفاراربعه به نام شيخ كه مي رسدبسيار تواضع مي كند واورا استادخودمي داندومي گويدهرچه داردازشيخ است اسفاررا چقدر از آدم ها مي دانندآن سفرهاي چهارگانه را چه كسي به جزبزرگاني چون امام خميني وقاضي ها وملاحسینقلی ها متوجه مي شوندهمين اسفارهرچه دارداز تفكرات محي الدين است شيخ به قول آقاي قاضي ازكاملين است وما چه مي دانيم كاملين يعني چه .يك سنی چگونه مي تواندچنين سوادي داشته باشدكه ملا صدرا اورا استادخودمي داندودربرابرعظمتش عبارات سنگيني را بيان مي دارد.كساني كه با فلسفه وعرفان آشنايي دارندشايداندكي به عظمت علمي وروحي شيخ پي ببرند.واقعا يك غیرشیعه مي تواند چنين باشد مي تواندملاصدرا را به كرنش واداردمي تواندپدرعرفان اسلامي باشدغیرشیعه هایی هايي كه ما مي شناسيم ازيك بچه شيعه هم در مناظره شكست مي خورندآنوقت مي تواننددم از وحدت وجودبزنندوخدا را وجودمطلق بدانند،وحدت وجودي كه منكرآن منكرتوحيداست زيرا وحدت به معني استقلال ذات حق تعالي شأنه دروجوداست كه با وجوداين استقلال وعزت هيچ موجودديگري توان استقلال را نداشته ووجودش وجودي ظلي وتبعي است.تمام موجودات وجودشان از حق است همه آيه ونماينده مي باشند همه ظهورات اوهستند وتجليات ذات اقدس وي وظاهر هم ازمظهرجدا نيست وگرنه ظهور وتجلي نيست و وجودشان جدا از هم مي شوددراينصورت عنوان خالق ومخلوق وربط ورابط برداشته مي شود وتمام كائنات مواليدخدا مي گردند در حالي كه اولم يلداست.قرآن مي فرمايدوهومنكماين ما كنتم اوبا شماست هركجا كه بوده باشيد.آيا اين معيت حقيقي است يا اعتباري ومجازي؟اگراعتباري است پس تمام ذرات عالم موجودات مستقله مي گردند وميان او وما هيچ رابطه اي وجودنخواهدداشت پس خدا با ما معيت حقيقي دارديعني معيت وجودي اوچون خورشيداست وما چون شعاع ويا به تعبيرقرآن چون سايه اواستقلال است وما تبعيت اوعزيز است وما ذليل .آيا آيه اي به اين روشني براي اثبات معيت وجود دارد(هوالاول والاخره والظاهروالباطن وهوبكل شي عليم).سنی هايي كه خدا را با چشم سرمي خواهندببيننداصلا مي دانندوحدت وجودچيست؟.شيخ محي الدين در باب سيصدوشصت وششم ازفتوحات مكيه مي گويد (خداوند خليفه اي داردكه خروج مي كند ازعترت رسول الله ازپسران فاطمه(س)نامش بانام رسول الله مطابقت دارد.جداوحسين بن علي ين ابي طالب(ع) است.مردم با اودر ركن ومقام بيعت مي نمايند در خلقتش با رسول الله شباهت داردودرخلقش از اوپايين تراست.تمام مذهب ها را ازروي زمين برمي داردوغيرازدين خالص چيزديگري باقي نمي ماند.دشمنان اومردمي هستندكه ازعلمايي كه فقط آنان را مجتهد مي دانسته اندتقليدمي كنند،چون مي بينندكه اوبرخلاف رأي وفتواي ائمه آنها حكم وفتوي مي دهد،بنابراين از روي كراهت فرمان اورا مي پذيرندوازترس شمشيراو.اومعينان وياوراني داردكه رجال الهي هستندواورا ياري مي رسانندواگرشمشيربركفش نبودفقها فتوي به كشتنش مي دادندوليكن خدا ظهوراورا با كرم وبا بخشش وايضا با شمشيروقهرتوأم فرموده است.پس ازروي طمع به كرم او وهم ازخوف شمشيراوحكمش را بدون ايمان قلبي به اومي پذيرندامادردل خلاف آن را عقيده دارندچون اوبرخلاف مذاهب ائمه شان حكم مي دهدچون آنها اعتقاد دارندكه هم صاحبان اجتهادوهم زمان اجتهادسپري شده استودرعالم ديگرمجتهدي نمي تواندبوده باشدوخداوندبعدازائمه آنها كسي را كه داراي مرتبه اجتهادباشدبه وجودنمي آوردواما كسي كه ازروي عرفان الهي وشناخت خداوندي ادعاي احكام شرعيه را بنمايد،وي در نزدآنان مجنون وفاسدالخيال است.)آيا صاحب چنين سخني شيعه نيست؟آيا پيروان مذهب دروغين سقيفه چنين سخناني مي گويندبايددر موضع گيري هاي خودنسبت به بزرگان هشيارباشيم فرداي قيامت مؤاخذه خواهيم شداگرما در زمان شيخ بوديم با آنوضعيت نسبت به شيعيان مطمئنا موضعگيريهايمان نسبت به شيعه ازشيخ بيشتربودخدا مي داندچقدر ازشيعيان را به آتش كشيدند.محي الدين درموردقياس كه اساس مذهي سنی هاست وهمه آنها براساس قياس عمل مي كنندمي گويد(واما القياس فلااقول به ،ولا اقلدفيه جملة واحده)واما قياس پس من رأي برطبق آن نمي دهم ويكسره وبه طوركلي دراين مسئله تقليدنمي كنم.بسياري ازعلماي بزرگ شيعه شيخ را شيعه مي دانندازجمله عارف بزرگ استادعلامه طباطبايي حاج سيدعلي آقاي قاضي بزرگ ومحدث نيشابوري ابن فهدحلي شيخ بهايي محقق فيض كاشاني ومجلسي اول قاضي نورالله تستري و....وهمينطوردرفتوحات شيخ ج 1باب 29 در موردسلمان فارسي مي گويد(اين شهادت وگواهي است ازرسول خداراجع به سلمان فارسي به طهارت او وبه محفوظ بودن اومعني آل در اوآنجائيكه درباره اوفرمود:سلمان ازما اهل بيت است وچون مي دانيم كه خداونددرباره اهل بيت شهادت به به تطهيروازميان رفتن رجس وپليدي را داده است وايضا چون نمي تواندبا اهل بيت نسبت پيدا كندمگروجودمطهرومقدس وبه مجردنسبت با اهل بيت اين عنايت الهيه براي سلمان پيدا شده است بنابراين گمان توچه خواهدبوددرباره خوداهل بيت كه نفوسشان مطهربلكه عين طهارت است)آيا گوينده چنين سخناني مي تواندپيرومذهب سقیفه باشد؟محقق فيض كاشاني افتخارالعلما ءوالمفسرين در كتاب كلمات مكنونه مطلبي از شيخ بزرگوارمحي الدين عربي نقل مي كند كه چون خورشيدمي درخشد.اومي گويد(صاحب فتوحات پس ازآنكه شرحي درباره پيامبر(ص)آورده وگفته است:اواولين اسم ظاهر خداونددرصحنه وجودوعالم هستي است،گفته است:ونزديكترين مردم به اوعلي بن ابي طالب است،امام همه عوالم وسر جميع انبياءومرسلين.)دوستان قضاوت بيجا ما را در فرداي قيامت به دردسرخواهدانداخت اگرنمي دانيم نبايد در مورداين بزرگان حرفي بزنيم شايداز كساني باشندكه تمام درجات ايمان را كسب كرده باشند.لقاي او فناي در ذات است زيرا در غيرفناء اوشناخته نشده است ودرصورت تحقق فناءديگرغيري برجاي باقي نمانده است تا غيرخدا بتوانداورا بشناسد ودر آنجا خداست كه خود را مي شناسد.خداوندما را از سوء ظن ها حفظ فرمايد.
  • ۱۴:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    اگر ابن عربی ارزشی داشت مولانا از او نامی می آورد.برادر من عرفان راهی است عملی و تجربی نه نظری و خیالی اگر مرد کاری مثنوی و شاهنامه بخوان و عمل کن.
  • یا علی ۱۴:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    1 0
    چقدر مضحک است که عقیده تاریخ علماء شیعه را با یک باند تفکراتی در مشهد اشتباه گرفتید... ببینم شیخ صدوق و فضل بن شاذان و شیخ طوسی و علامه حلی و علامه مجلسی و ... رحمهم الله که مخالف فلسفه و عرفان بودند هم از باند تفکیکی ها بودند؟؟؟
  • دوست ۲۱:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند * معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند * ابن عربی مبانیی دارد که به واسطه آنها حقانیت اولیای الهی اثبات می شود به طریق تحقیق، و به همین دلیل هم است که بزرگان مکتب تشیع به او و آثارش توجه داشته و دارند. سعی ما باید بر این باشد تا آن استدلالهای صحیح در اثبات ولایت را بگیریم و بپرورانیم دشمنی با عارفان و بزرگان حقیقت به عمر بشریت است، آقای بختیاری شما راه خود را ادامه بده و بدان در زمان ظهور حقیقت زحمات شما در مسیر احقاق حق نادیده نخواهد ماند
  • صبوری ۲۲:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم 1- از مشرق متعجبم که چرا این مطلب با این سطح پایین را در این بخش منتشر میکند. حتی برخی از نظرات ذیل خبر چه در تایید و چه در رد مطلب از مطلب اصلی به مراتب بهتر است. 2- یعنی کسی قویتر از این روحانی گمنام در نقد جریان منتقد فلسفه و عرفان وجود ندارد که مطلب بنویسد؟ نویسنده در الفبای بحث مانده است.
  • ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
    0 1
    راستی مگه کسی از حوزه دانش آموخته هم می شود؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! عجب
  • حکیم ۰۶:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 0
    بختیاروند جان اگر غافل از نسبت بین فلسفه و عقل نمی باشید باید بخش بزرگی از کلماتتان را اصلاح کنید زیرا اکثریت آنها مبتنی بر همین خلط بوده است. نظریه شیعه وهابی ریشه در همین خلط دارد و... ناشناس جانی که می گوید: فلسفه دینی (اسلامی) به غیر از تعقل نیست و تعقل دینی(بر پایه برهان)، همان معنی مختار از فلسفه است. این گونه سخنان باید به جامعه علمی نشان دهد که هنوز بر مقدمات محکمی سخن نمی گوییم. فلسفه "دینی" دیگر فلسفه نیست قید "دینی" در کلمه "فلسفه دینی" و "تعقل دینی" نشان می دهد که شما کلام مرادتان است ولی اسم کلام را برداشته و به جایش فلسفه گذاشته اید.
  • علیرضا ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 0
    فلسفه بالمعنی الاعم یعنی استفاده از روش عقلانی و آزاد اندیشی به معنای عام اما فلسفه ای که منتقدان فلسفه با آن مخالفند فلسفه بالمعنی الاخص یعنی فلسفه فیلسوفان مسلمان می باشد که ادامه و دنباله فلسفه یونان است
  • جعفری ۱۰:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    1 0
    درکتاب روح مجرد درخصوص این گونه سخنان ابن عربی بین علامه تهرانی وعلامه طباطبایی بحث شده است علامه تهرانی سعی می کند حرفهای ابن عربی را بوسیله تقیه واینکه او مستضعف بوده است توجیه کند که با تعجب مرحوم علامه طباطبایی روبرو می شود انچه جالب است ازاد اندیشی علامه طباطبایی ست که او علی رغم احترام برای ابن عربی بسیارزیبا از او اتقاد می کند درست عکس اقای بختیاروند که در مقاله بالا با تعصب از ابن عربی دفا می کنند مثلا می گویند درکجا انسان را بخاطر نقل یک خواب دروغ گو یا سنی .... البته با فرضی که قائل شده اند عرض می کنیم برادر عزیزکجاعقل سالم به کسی حق می دهد که چنین خواب یا مکاشفه ای را بدون هیچگونه توضیح واعلام موضع ای در چنین کتاب مهمی بیان کند یا حتی نقل قول نماید بدون انکه هیچ نظری در خصوص ان داشته باشد من از ارادت مندان فلسوفانی مانند امام خمینی و علامه طباطبایی وعلامه حسن زاده املی وجناب علامه مصباح ودیگران این قبیل بزرگانم و از شما خوهش می کنم تا زمانی که مطمئن نشده ایدکه دفاع شما خودش باعث ابهام ومشکل نمی شود دست بقلم نبرید که بد دفا کردن از هر ضربه زدنی کار ساز تر است
  • محمود ۱۳:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 0
    باعرض سلام و ادب بايد بگويم بسيار پخته و جامع نوشتيد بحدي كه بعد از خواندن مطب شما به شعف آمدم . خداوند شما و امثال شما را براي اسلام و مسلمين حفظ فرمايد.من حقير مايه علمي شما را ندارم ولي باخواندن نظرات بالا در انديشه بودم در حد بضاعت خودم مطالبي بنويسم . تا اينكه به نوشته جامع و كامل حضرتعالي برخوردم .گويي از درون و وجود من نوشته ايد . خواستم در اين چند سطر تشكري از جنابعالي كرده باشم . ماشااله به اين قلم و فكر شما
  • ارادتمند ۱۷:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    1 0
    معروف بودن یا نبودن،پیر یا جوان،مرد یا زن و.... ببینید حرف چیست.و خیلی مهم نیست که ایشان دارای مقالات گوناگون در رسانه ها و مجلات و استاد حوزه اند.
  • ۲۲:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 1
    من نمی دانم چرا یه مشت بی سواد مثل یا علی باید نظرش منتشر بشهمکتب تفکیک به جدایی فلسفه از دین معتقد هستش اما علمای بزرگواری رو که نام برد ی علم فلسفه را علم حرام می دانند .
  • ۲۲:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 0
    ابن عربی سنى متعصبى است مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏4، ص: 805
  • رضا ۰۳:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
    0 0
    صبوری کن صبوری......
  • رضا ۰۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
    0 0
    خداییش خودت فهمیدی چی گفتی؟!
  • رضا ۰۳:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
    0 1
    عزیز اشکالاتت از جنس مردان خدا نبود برعکس خیلی شیطانی است فقط این جمله باحال بود: لعنت خدا بر هر چه آدم دروغگو و كذاب بیش باد
  • الهی ۰۹:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
    0 0
    به هر حال عاقبت خلط فلسفه وعقل گرایی وخلط آن دو با فیلسوفان وعارفان نتیجه ای جز به انحراف رفتن مباحث علمی نیست. از استاد بختیاروند تقاضا دارم نوشته ای درتفکیت فلسفه وعرفان فیلسوفان وعارفان تدوین کنند ایشان در زیل کینه توزی از فلسلفه از ابن عربی عارف سخن می گوید!!!
  • ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
    0 0
    عرفان مولانا و فردوسی آشکارا و بی پرده نکوهش دنیا و عریان نمودن زشتی های آن است.آنها در بهار پاییز -در گل خار -در چهره زیبا عجوزه زشت- ..... می بینند و به برگ بی برگی یا آب آب رسیده اند. آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آب از بالا و پست در مقابل این دو حافظ و ابن عربی قراردارد که از دنیا کام می گیرندواز دیدن زیبا روییان حظ می برند از اینرو هیچگاه از مردی و مردانگی یاد نمی کنند. مولانا و فردوسی مردانگی پرورش می دهند. حافظ و ابن عربی زنانگی. پس اگر مرد کاری مثنوی و شاهنامه بخوان.
  • سید ساقی ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    1 0
    يكي از خصوصيات عرفان ابن عربي و مولوي و امثالهم تحقير و اهانت به انبيا عظام است كه خط تورات است .در حالي كه قرآن مي فرمايد مؤمنين بايد بخوانند «لا نُفرق بين احد من رسله» 1-محي الدين ابن العربي هم انبيا را تحقير مي كند (در آئينه نصوص ج1 ص 646) 2-رسول خدا را تحقير مي كند (فصوص الحكم ص 222) 3- علم عمر را برعلم رسول خدا ترجيح مي دهد (مسند احمد حديث 12135) 4- در فصّ داود، داود را تحقير مي كند. 5- در تفسير قرطبي در پيروي ازاين خط اسرائيلي به حضرت سليمان اهانت مي كند (ج15 ص 131 و ص 130). در تفسير معالم التنزيل ج4 ص 605 و ص 606 و تفسير طبري ج23 ص 101 و 102 و تفسير در المنثور ج5 ص 310 تا 313 انبياء عظام را تحقير مي كنند. 6- در مقابل تمجيد از شيطان به عنوان يكي از اركان خلقت يك اصل در اين عرفان اسرائيلي است. روزي يك آقائي با عنوان قبض و بسط تئوريك شريعت 5 روز ديگر به عنوان عرفان اسلامي يك آقائي در درس عرفانش در مقابل اين آيات ايستاده كه مي فرموده: انهم اتخذوا الشياطين اولياء من دون الله (اعراف/27)، و قل ربّ اعود بك من همزات الشياطين (مؤمنون/97)، فقاتقلوا اولياء الشيطان (نساء/76)، و من يتخذ الشيطان اولياء من دون الله فقد خسر خسراناً مبيناً (نساء/119)، ان الشيطان لكما عدو مبين (اعراف/22)، و سوره يوسف/5 و سوره اسراء/53 و سوره فاطر/6 و سوره يس/60 و سوره زخرف/62. يا ابت ان اخاف ان يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيطان وليّاً (مريم/45) و گفت بايد به شيطان بدبين نباشيم! ريشه توصيه به حبّ شيطان از ابن عربي است كه از اصول كابالا معبد آمون فراعنه مصر اخذ شده است. به همين دليل محبّت به فرعون و حتي تمجيد از انا ربكم الاعلي گفتن او از متن فصوص الحکم اوست. رومي مي گويد: خلق عين حق است و فرعون يكي از صورت هاي حق است لذا با توجه به قدرت حکومت اش انا ربكم لااعلي گفتنش درست بوده است. (و لذا لك قال انا ربكم الاعلي اي و ان كان الكل ارباباً بنسبه ما فانا الاعلي منهم بما اعطيته في الظاهر من التحكم فيكم) لذا جندي دست پرورده ابن عربي مي گويد: لكنه ابن عربي رضي اله عنه محفوظ معصوم في اعلا درجات الحفظ و العصمه (شرح فصوص الحكم ص114) تمام اين مطالب در مقابل اصل تبّري در شيعه است «حرب لمن حاربكم» «كنتم خير امت اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر ...» و البرائه من اعدائكم (بحار الانوار ج10 ص 226 و ص 358 و جلد 27 ص 52 و ص 63 و جلد 68 ص 263) و البرائه من اعدائكم واجبه و من الذين ظلموا آل محمد ص و هتكوا حجابه و اخذوا من فاطمه فدكا و منعوا ميراثها و هموا باحراق بيتها (جلد10 ص 226) .
  • ترابی ۰۶:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    کاش مشرق بخش سوم مقاله استاد بختیاروند را هم منتشر می کرد.اینطوری مخاطب ها دیدگاه ایشون را در مورد اهمیت دفاع از فلسفه و عرفان بیشتر متوجه می شدند.
  • محمد ۱۴:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    مطالب آبکی و سستی بود نویسنده فقط می خواسته سخنی گفته باشد اما متاسفانه نه دارای استدلال بود و استحکام بهتر است ایشان بیشتر درس بخواند
  • رضا ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    1 0
    چند نکته عرض کنم: 1-باید از صحت و سقم منابع مطمین شد 2-این اشخاص ممکن است از روی تقیه چیزهایی خلاف عقیده بزنند مانند حافظ و سعدی و فردوسی و... 3-ممکن است از روی اشتباه یا در دوران جوانی ودر ابتدای کار حرفهایی زده شود وبعد اصلاح شود 4-به نامه امام خمینی در پایان عمر که بوسیله ایت الله جوادی آملی به گورباچف ورهبران شوروی که در آن به آثار بزرگانی چون ملاصدرا سهروردی وابن عربی یاد شده توجه کرد 5- خود آیت الله مطهری از برتراند راسل فیلسوف شکاک و ماتریالیست انگلیسی به بزرگی یاد کرده
  • ۰۹:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۵
    0 0
    علی آقا بحث شخصیت زدگی نیست چرا که معاندین عرفان و فلسفه با استفاده از تحریف اشخاص به جنگ آمده اند لذا به نظر میرسد پیرایش عرفا از تحریف مقدمه دفاع از فلسفه وعرفان اسلامیست
  • طلبه ۱۹:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۴
    0 0
    واقعا مقاله زیبا و متقنی است. ایشان کجا کلاس دارند؟ به حوزه شیعه امیدوار شدم.
  • طلبه ۱۹:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۴
    0 0
    حرف دل یا حرف غیر دل. خطابه و مغالطه را رها کنید. آیا می توانید سخنان استاد را با برهان نقد کنید؟ واقعا مستدل و مستند بود. لذت بردم.
  • بر ابن عربی لعنت ۱۰:۰۴ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۲
    1 1
    یعنی متاسفم برای شماهایی ک چشماتون رو بستین و این همه اهانت به خدا و پیامبر ص و ابیطالب ع و اهل بیت علیهم السلام رو همه رو گذاشتید پای تقیه!!!!! احاديث لعن اهل بیت بر پیروان فلسفه رو بخونید حتما به یکیش استناد میکنیم فی الواقع اً
  • roman IR ۲۱:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۹
    1 1
    متاسفانه بعضی ها از مکتب اهل بیت دور شده اند و از امثال ابن عربی پیروی می کنند ابن عربی ای که جز توهین به اهل بیت چیزی بلد نیست
  • IR ۱۳:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۳
    0 0
    به جای تحلیل مطلب رفتی تو یک وادی دیگر! موضوع ابن عربی است

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس