حجت الاسلام وکیلی، نویسنده کتاب صراط مستقیم و منتقد مهدی نصیری، طی یادداشتی در پاسخ به مطالب منتشر شده توسط مهدی نصیری، به مطلبی تحت عنوان "مجموع اشتباهات تاریخی و علمی منتقد عرفان و فلسفه پرداخت.

مشرق _ حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی استاد حوزه علمیه مشهد و نویسنده کتاب "صراط مستقیم"، یادداشتی را در پاسخ به یادداشت انتقادی مهدی نصیری مدیر فصلنامه اعتقادی‌معرفتی سمات منتشر کرد.

وی یادداشت خود را در پاسخ به مطلب انتقادی مهدی نصیری نوشته است که چندی قبل در سایت مشرق منتشر شد.

مطلبی که البته نصیری آن را بعنوان جوابیه ای به گفتگوی تفصیلی حجت الاسلام وکیلی با عنوان "اشتباهات مکتب تفکیک" منتشر کرده بود.


حجت الاسلام وکیلی در این گفتگو تصریح می کند که از اقدام نصیری (انتشار یادداشت انتقادی) استقبال می کند و امیدوار است تا رسانه های فرصت هایی را در اختیار دو طرف قرار دهند که این مباحث به شکل مکتوب مورد بررسی قرار گیرد.

در ادامه متن کامل یادداشت اخیر حجت الاسلام وکیلی با عنوان مجموع اشتباهات تاریخی و علمی منتقد عرفان و فلسفه را می خوانید:

***

بسم الله الرحمن الرحیم

چندی پیش مصاحبه ای از بنده منتشر و پس از چند روز نگاشته ای از جناب آقای مهدی نصیری به بهانه مصاحبه حقیر منتشر شد.

حقیر در مصاحبه عرض کرده بودم که برای مناظره با آقای نصیری آماده‌ام گرچه فایده‌ای ندارد. سرّ مسأله این بود که آقای نصیری به جای آنکه در مناظره از روش علمی استفاده نموده و در پی حل مسائل و تحقیق و تحلیل و دقت باشند از شاخه‌ای به شاخه‌ای پریده و مجموعه‌ای عبارات متشابه را به شکل فهرست‌وار می‌خوانند که انبوهی از آن کاملاً کذب است و فرصتی نیز برای بررسی نمی‌ماند. تنها راه بحث با ایشان مناظره مکتوب است که در آن اشخاص توان فرار از مرکز بحث را نداشته و مجبور می‌شوند با صبر و حوصله به تمرکز بر یک مطلب بپردازند.

نگارنده در سال گذشته نیز پیرامون یکی از اتهامات ایشان به عرفا با ایشان مناظره‌ای مکتوب نمود که بحمدالله پس از دو نقد مکتوب، حقیقت برای حقیقت‌جویان روشن شد.

به هر حال این بنده مدّتها است در صدد بود که باب مناظره مکتوب با امثال آقای نصیری را بگشاید، و لذا از این اقدام آقای نصیری به شدّت استقبال نموده و امیدوار است خبرگزاری فارس این مجال را در اختیار طرفین قرار دهد تا به تفصیل این مباحث به شکل مکتوب مورد بررسی قرار گیرد.

روش مدافعان حکمت و عرفان و طبیعت بحثهای علمی و خصوصاً فلسفی مقتضی دقت و موشکافی  است و حقیر نمی‌توانم همچون آقای نصیری انبوهی از مطالب را روی هم ریخته و چند ادعا را بدون دلیل به آن ضمیمه کرده و نام آن را نقد بنهم. از این رو، پاسخ اشتباهات ایشان را در نوشته مزبور به تفصیل در یادداشت‌هایی سلسله‌وار عرض می‌کنم.

پیشنهاد حقیر این است که هر هفته یک یاداشت در تشریح اشتباهات آقای نصیری عرضه کنم و اگر تا یک هفته پاسخی برای ارائه نداشتند یادداشت بعدی را تقدیم نمایم و اگر دفاع نمودند تا هفته بعد حقیر پاسخ خود را عرضه می‌کنم و از ایشان تقاضا می‌کنم در پاسخ از محور بحث اصلی خارج نشوند و به جای ارائه فهرستی از عبارات پیچیده محیی‌الدین ابن عربی و ... که هر یک را می‌توان در جای خود بررسی و بحث کرد، فقط به نقد طرح شده اگر می‌توانند پاسخ دهند.

مجموع اشتباهات ایشان را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود:

1. مباحث تاریخی؛ مجموعه‌ای از تحریف‌ها و گزارش‌های کاملاً مخالف واقع و نیز مطالبی که شاید راست باشد ولی با چهره‌ای واژگون نشان داده می‌شود.

این دست مطالب برای تخریب چهره پاک عرفان و حکمت توسط مخالفین ارائه می‌شود و غالباً محصول بی‌دقتی و بی‌اطلاعی است. دو مورد از جعلیات نشریه سمات را حقیر در مصاحبه عرض نمودم. اکنون نمونه‌هائی از این مطالب در این نوشتار آقای نصیری را مرور کنیم:

- فیض کاشانی پس از آنکه عمری در سلک فلاسفه و عرفا بود توبه کرد.

- شیخ بهائی با وجود تخصص در اشعارش صریحاً فلسفه را رد کرده است.

- مرحوم آیت الله کمپانی به علّت ماهیت تناقض آمیز آراء ملاصدرا همچون قاعده «بسیط الحقیقه کل الأشیاء» دنبال کسی می‌گشت که این تناقضات را برای او حل نماید.

- همه شیعیان دوازده ‌امامی بر ترک نسبت به صوفی و پرهیز از آن اتفاق نظر دارند و هیچ کس از ایشان در سلک صوفی‌گری نبوده است.

- مرحوم آیت الله شهید صدر وحدت وجود را باطل و سخنی کفرآمیز می‌داند.

- علامه طهرانی بر درست بودن همه محتوای کتاب فتوحات به داستان پاک نشدن فتوحات پس از یک سال باران خوردن در بالای خانه کعبه استدلال نموده‌اند.

- مقام معظم رهبری در استفتائی که دقیقاً‌ درباره حرف‌های اساتید این حقیر و اساتید ایشان است فرموده‌اند: شرکت در جلسات مزبور که با عقائد انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است جائز نیست مگر ...

- آیت الله بهجت، مخالف فلسفه و عرفان مصطلح بودند ولی روابطی نیکو با اهل فلسفه و عرفان داشتند به طوری که آیت الله جوادی بر پیکر ایشان نماز گزاردند.

- منصور حلاج توسّط حضرت بقیةالله الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء لعن شده است.

- گزارش‌هائی که این بنده از فضای تفکیکیان خراسان و ناسزاگوئی و لعن و تکفیر ایشان ارائه داده‌ام صحیح نیست و به ایشان افتراء زده‌ام.

- علامه حلی متخصص در فلسفه بوده و با قدم عالم و وحدت وجود مخالفت ورزیده است.

- این بنده به مخالفان وحدت وجود نسبت داده‌ام که از دید ایشان خداوند متعال در گوشه‌ای از آسمان است.

- این بنده به عجب و غرور و توهم علامگی دچار بوده و هتاکی و جسارت به مخالفان عرفان کرده و ایشان را نفهم نامیده‌ و رعایت تقوی و مراقبه و عمل به دستور شرع را ننموده‌ام.

- این بنده به تبع محیی‌الدین و شارح فصوص به پیامبر الهی نسبت نادانی و نقص در مسأله توحید داده‌ام که این سخن، کفری است آشکار.

و ...

اینها نمونه‌هائی از ساخته‌های آقای نصیری است که در مباحث آتیه ان شاء الله یک به یک بررسی خواهد شد.

2. مباحث علمی؛ دسته دوم از مطالب ایشان مباحثی به ظاهر علمی و گاه فلسفی است که برادر عزیز که به اعتراف خود فقط بدایه را خوانده و نهایه‌ای دیده‌اند در آن به اظهار نظر پرداخته‌اند. همچون:

- نقد فلسفه محتاج تخصصی که این بنده گفته‌ام نیست.

- بسیاری از عقائد فلسفی و عرفانی مانند وحدت وجود یا توحید افعالی واضح البطلان است.

- اگر نقد، محتاج تخصص است پس آقای وکیلی در حال حاضر هم مسلمان و هم هندو و هم بودائی و هم مارکسیست و مجوس و وهابی است.

- همه موجودات عبد تکوینی خداوند نیستند.

- حمل حقیقت و رقیقت از اقسام حمل شائع است و تمسک به آن نفعی در اصلاح عینیت خالق و مخلوق ندارد.

- این سخن که «سنخیت در کلام فلاسفه به معنای شباهت نیست» خطاست.

- نامتناهی وجودی مرکب و متجزی است. بساطت ربطی به عدم تناهی ندارد.

و...

امید است در آینده همه این اشتباهات فاحش با زبان ساده تشریح شود ولی این بنده در آغاز بیشتر به بررسی اشتباهات تاریخی آقای نصیری خواهم پرداخت.

چند نکته قبل از آغاز مناظره مکتوب

پیش از ورود در بحث، چند نکته را جهت روشنگری باید تذکر دهم :

1. از اصول بحث‌های علمی رعایت ادب است ولی باید دانست رعایت ادب غیر از ترک صداقت و شفافیّت است.

حقیر در کتاب «صراط مستقیم» که به غرض نهی از منکر نگاشته شده با لحنی خفیف‌تر از لحن عالمان تفکیکی چون مرحوم آیت الله قزوینی در بیان الفرقان و آیت الله نمازی در تاریخ فلسفه و تصوف قلم زدم تا تاثیر لازم را داشته باشد ولی در مصاحبه گذشته هیچ تعبیر تندی درباره هیچ کس به کار نرفته بود. آری با صداقت تمام تخصّص‌نداشتن و بی‌اطّلاعی عده‌ای از منتقدین عرفان و حکمت را عرض نموده و به برخی از کارهای خلاف شرع ایشان اشاره نموده بودم که پس از این نیز عرض خواهم کرد و این صداقت در هیچ فضائی بی ادبی محسوب نمی‌شود.

متاسفانه آقای نصیری با هیاهوئی عجیب عرائض بنده را هتّاکی و بی ادبی خوانده و تعابیر حقیر را – به واسطه بی‌دقتی- به تعابیری زشت همچون نفهمی تبدیل و تحریف کرده‌اند. (نفهم یعنی کسی که قابلیت فهم ندارد که نوعی جسارت است و به هیچ وجه مترادف غیرمتخصص و بی‌اطلاع نیست).

حقیر از ایشان تقاضا می‌کنم که یک بار، مصاحبه بنده را با متن نگاشته شده توسط خودشان در نزد یک فرد متّقی و منصف و بی طرف قرائت کنند تا مصداق بی ادبی را دریابند.

هرج و مرج علمی و تحریف تاریخ یا آزاد اندیشی

2.این بنده گرچه چند سالی است به توفیق الهی از تحصیل علوم مقدماتی و کلام و اصول و فقه و تفسیر فارغ شده و به تدریس این رشته‌ها در تمام مراتب ابتدائی و انتهائی پرداخته‌ام، ولی در رشته فلسفه فقط در حد تدریس مقدماتی و متوسط (بدایه و نهایه) مشغول بوده‌ام و هیچ گاه توهم این معنا را ننموده‌ام که متخصّص فلسفه یا عرفان باشم. نمی‌دانم چرا برادر عزیز پنداشته‌اند که حقیر به «وهم علامگی و عجب و غرور» دچار شده و خود را در ردیف متخصصین عرفان و فلسفه دانسته‌ام. نسبت‌هائی که باید در آخرت پاسخگوی آن باشند.

شاید به جهت آثار مکتوب و شفاهی حقیر در دفاع از فلسفه و عرفان به چنین توهمی دچار شده‌اند ولی باید بدانند که این بنده تا به حال هیچ اثر تخصّصی در این زمینه‌ها ارائه ننموده و علی‌رغم اینکه نوآوری‌ها و یادداشت‌هائی انتقادی خصوصا نسبت به حکمت متعالیه دارم ولی چون خود را متخصّص نمی‌دانم هیچ گاه منتشر نکرده‌ام.

آنچه تا به حال از این قلم عرض شده فقط تشریح و توصیف مطالب بزرگان بوده و تاکید کرده‌ام  که غرض فقط تبیین کلام بزرگان است و مسأله رد یا قبول آن در حیطه این نگاشته نیست (صراط مستقیم، ص172، 203-205؛ تحریف‌های تفکیکیان، دفتر اول، ص17-19).

همانطور که در مصاحبه عرض شده تقریبا تمام اعتراضات تفکیکیان و نیز جریان آقایان نصیری و میلانی ناشی از اشتباه فهمیدن مراد حکما و عرفاست و وظیفه ما (شاگردان شاگردان مکتب عرفان و حکمت و علامه‌های عصر اخیر) فقط تبیین صحیح کلمات بزرگان است و هیچ گاه بحث به مسائل فلسفی نرسیده است.

در جامعه سالم و اسلامی و بر اساس موازین عقلی و فقهی حق اظهار نظر در فضاهای عمومی مختص متخصّصین است و نباید هر انسان بی‌اطلاعی از راه برسد و برای خود مرکزی یا مجله‌ای تاسیس نموده و فکری را منتشر کرده و هرج و مرجی علمی به پا کند.

غیر متخصّصین فقط مجاز به نشر کلام اعلم یا کلام عالم در کنار اعلم یا طرح انتقادات خود در فضاهای تخصصی می‌باشند و نام این کار جلوگیری از هرج و مرج است نه تیغ‌کشی بر آزاداندیشی.

تفاوت حقیر با آقای نصیری این است که بنده علی‌رغم آنکه از نقلیات فارغ شده و در عقلیات نیز چند برابر آقای نصیری تحصیل کرده‌ام فقط گزارش‌گر آراء عالمان اعلم بوده‌ام ولی آقای نصیری که به اعتراف خود فقط بدایه و نهایه‌ای دیده‌اند، به خود اجازه می‌دهند یک جریان اجتماعی به راه انداخته و نظرات دانشمندان اعلم و علامه‌های روزگار را نه فقط تخطئه کرده بلکه انکار ضروریات دین بنامند و هر چه همه متخصصین فریاد بر می‌آورند که شما مطالب بزرگان را اشتباه می‌فهمید باز هم بر راه باطل خود اصرار بورزند. حال نمی‌دانم حقیر توهّم علامگی دارم یا ایشان؟! و الی الله و اولیائه المشتکی.

ایشان به حقیر و مدافعان فلسفه و عرفان به خطا نسبت داده‌اند که هر مخالفی را با حربه تجهیل و بی‌سوادی می‌رانیم و تاب هیچ مخالفتی را نداشته و باب انتقاد را می‌بندیم. این سخن کاملا خلاف واقع است. از قضا همواره در میان عالمان مدافع فلسفه از انتقاد استقبال شده است.

حضرت آیت الله مصباح یزدی مدّ‌ظلّه رئیس مؤسسه آموزشی پروهشی امام خمینی (از مهمترین مؤسسات فلسفی، عرفانی در حوزه قم) و نیز آیت‌الله فیاضی مدّظلّه (رئیس مجمع عالی حکمت اسلامی) هر دو مخالف اصول و مبانی عرفان و بسیاری از آراء حکمت متعالیه هستند. حقیر به طور شفاهی از آیت‌الله فیاضی شنیدم که فرمودند در حدود پنجاه درصد مسائل با ملاصدرا و اساتیدم حضرات آیات حسن زاده و جوادی اختلاف نظر دارم.

همه می‌دانند که این دو بزرگوار وحدت وجود را قبول ندارند و در بسیاری از مسائل نفس و معاد و یا در اصالة‌الوجود نظراتی خاص دارند. ولی آیا دیده‌اید که کسی این بزرگان را غیر متخصّص بداند و از اظهار نظر ایشان منع نماید؟ مگر نه این است که در همایش‌ها و نشست‌های علمی همواره این بزرگان دعوت می‌شوند و با صاحبان دیگر آراء به بحث می‌نشیند و حاشیه نهایه هر دو بزرگوار در دست مدرسین فلسفه می‌چرخد و مورد بررسی قرار می‌گیرد.

البته در هر اختلاف نظری هر یک از طرفین معتقد است طرف مقابل اشتباه فهمیده است ولی هیچ کس، عالمان فلسفه‌خوانده مخالف ملاصدرا را غیر‌متخصّص نخوانده و به اظهار نظرهای ایشان اعتراض نمی‌کند و بلکه از آراء ایشان استقبال نیز می‌شود.

مشکل حوزه‌های علمیه با امثال آقایان نصیری، میلانی و سیدان این است که ایشان حتّی اصطلاحات ساده علوم عقلی را هم نمی‌دانند، وانگهی خود را صاحب نظر شمرده و در هر جائی به تبلیغ آراء خود می‌پردازند و به اصطلاح آقای نصیری به توهّم علامگی دچار گشته‌اند.

تخصّص و عدم تخصّص یک نویسنده در نزد اهل فن با یک سخنرانی و یا یک تألیف وی آشکار می‌شود و همه اهل تخصّص حتی مخالفین وحدت وجود متّفقند که امثال شما متخصّص نبوده و شایستگی ورود در نقد این مسائل را ندارید. والامر الیکم. امّا وجه ضرورت تخصص در فلسفه و تعریف و شاخصه‌ آن را در نقدهای آتی ان‌شاءالله عرض خواهم نمود.

باز گردیم به اصل مناظره و بررسی علمی سه مورد اول از تحریفات تاریخی ایشان.

آیا فیض کاشانی از عرفان و حکمت توبه نموده است؟

از تحریفات و جعلیّات مخالفان عرفان و حکمت این است که عدّه‌ای از افراد فیلسوف و عارف پس از سال‌ها تلاش علمی در این زمینه‌ها توبه نموده‌اند. ولی در حقیقت اشخاصی که نام می‌برند یا فیلسوف و عارف نبوده‌اند و یا توبه نکرده‌اند.

آقای نصیری می‌نویسد:

«درباره ملامحسن فیض کاشانی داماد ملاصدرا چه می‌گویید که عمری در سلک فلاسفه و عرفا بود اما در سالهای آخر عمر توبه کرده و اعلام وفاداری به معارف ثقلین نمود و رساله الانصاف را در این باره نوشت.»

حقیقت این است که فیض کاشانی هرگز توبه نکرده است و این سخن نسنجیده و بی اساس نیز از مجعولات مخالفان عرفان است که به علّت بی دقتی و فقدان روش علمی یکی از دیگری گرفته و هر روز با آن عده‌ای را سرگرم و منحرف می‌سازند.

از نظر تاریخی بر این امر شواهد متعددی می‌توان یافت:

مرحوم فیض فهرستی خودنوشت دارد که در آخر عمرش نگاشته و در آن نام تالیفات خود را همراه با تاریخ تالیف بسیاری از آنها را ذکر نموده است.

کتابی که مخالفین عرفان آن را توبه‌نامه فیض کاشانی نامیده‌اند «الإنصاف» نام دارد که طبق گزارش خود فیض کاشانی در سال 1083 نگاشته شده است. (فهرست‌هاى خود نوشت فیض کاشانى‏، ص107)

فیض کاشانی پس از این تاریخ 8 سال در قید حیات بوده و در این مدت آثاری دیگر نیز تألیف نموده است که همگی کاملاً بر اساس مبانی عرفان و حکمت متعالیه استوار است و در آنها تأکید فراوان بر وحدت شخصیه وجود و توحید حقیقی حضرت حق جلّ و علا می‌نماید.

از جمله:

الف) الکلمات المخزونة که بازنویسی الکلمات المکنونة است و در 1089 تالیف شده است (همان، ص81و82).

فیض در آغاز این کتاب توضیح می‌دهد که «محتوای این کتاب لباب معارف عارفین و چکیده اصول اصول دین است و من برای آن از کتاب و سنّت شاهد آورده‌ام تا گمان نشود این مطالب گزاف است.» (رسایل فیض کاشانى، ج3، الکلمات‏المخزونة، ص: 23) و پس از آن به تشریح وحدت وجود و سپس دیگر مسائل عرفانی با نقل عبارات فراوان از عرفاء همچون محیی‌الدین عربی پرداخته است.

ب) الکلمات المضنونة که برگرفته‌ای از المحجة البیضاء است و به مباحثی چون توحید و توکل پرداخته است و در 1090 تالیف شده است (فهرستهاى خود نوشت فیض کاشانى‏، ص82)

فیض این کتاب را با بحث وحدت وجود آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که عقل هر کسی به فهم مراد از آن نمی‌رسد (رسایل فیض کاشانى، ج3، الکلمات‏المضنونة، ص: 17-20)

ج) قرة العیون که در 1088 تالیف شده (فهرست‌هاى خود نوشت فیض کاشانى‏، ص 81) و در بیان اصول اصول دین است و همچون دیگر آثار فیض بر اساس مبانی عرفان نگاشته شده است.

فیض در فهرست خودنوشت خود می‌گوید باید این کتاب را از دست غیر اهل به دور داشته و به آن بخل ورزید.

نکته بسیار شیرین این کتاب آنست که فیض آن را با همان عباراتی آغاز می‌کند که در رسالة الإنصاف (توبه‌نامه به اصطلاح مخالفان) نیز آمده است و توضیح می‌دهد که محتویات کتاب همه برگرفته از کتاب و سنّت است: «اعلموا إخوانی- هداکم الله کما هدانی- إنّی ما اهتدیت إلّا بنور الثّقلین وما اقتدیت إلّا بالأئمّة المصطفین وبرئت إلى الله ممّا سوى هدى الله فإنّ الهدى هدى الله. نه متکلّمم و نه متفلسف و نه متصوّفم و نه متکلّف، بلکه مقلّد قرآن و حدیث پیغمبر و تابع اهل بیت آن سرور، از سخنان حیرت افزای طوایف اربع ملول و بر کرانه، و از ماسوای قرآن مجید و حدیث اهل بیت و آنچه بدین دو آشنا باشد بیگانه.» (قرة العیون فی أعز الفنون (چاپ کنگره فیض)، ص8)

د) اصول المعارف که در 1089 نگاشته شده (فهرست‌هاى خود نوشت فیض کاشانى، ص79) و تلخیص عین الیقین است و باز بر طبق اصول عرفان وحکمت متعالیه تالیف گشته است.

فیض در مقدمه این اثر توضیحی درباره حقانیت آثار حکمای اوائل و صاحبان مجاهده و خلوت داده و یکی از اغراض کتاب را اثبات تطابق نظرات ایشان با شریعت مقدسه برشمرده است و مدعی است که مطالب کتاب برگرفته از آیات و روایات است. (اصول المعارف، ص4و5)

باری در این معنا که فیض هیچ گاه از طریق عرفان توبه نکرده هیچ انسان محققی نمی‌تواند شک کند و کسانی که چنین پنداشته‌اند یا به خاطر محدودیت منابع در زمان‌های گذشته بوده و یا به علت بی‌دقتی و بهره‌مند نبودن از روش تحقیق علمی همچون برادر مکرم جناب آقای نصیری.

امّا معنای کلمات فیض در رساله الإنصاف چیست که می‌گوید:

«چندى در مطالعه مجادلات متکلّمین خوض نمودم وبه آلتِ جهل در ازالت جهل ساعى بودم، و چندى طریق مکالمات متفلسفین به تعلّم و تفهّم پیمودم و یک چند بلند پروازیهاى متصوّفه را در اقاویل ایشان دیدم و یک چند در رُعونَتهاى مِن عِندیِّین گردیدم تا آنکه گاهى در تلخیص سخنان طوایف اربع، کتب و رسائل مى‏نوشتم و گاهى از براى جمع و توفیق، بعضى را در بعضى مى‏سرشتم مِنْ غَیر تَصدیق بِکُلِّها ولا عَزیمةِ قَلبٍ عَلى‏ جُلِّها بلْ أَحَطْتُ بما لَدَیهِم خُبْراً ...  و کتبتُ فی ذلک على التّمرین زَبْراً، فلم أجِد فی شی‏ءٍ من إشاراتهم شفاءَ عِلّتی ولا فی إدارَة عِباراتِهم بلال غَلّتی حتّى‏ خِفتُ على‏ نَفسی،... ثمّ أنَبتُ إِلَى اللَّهِ و فَوَّضتُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ فَهَدانی اللَّهُ بِبَرَکَةِ مُتابَعَةِ الشَّرعِ المبینِ إِلَى التَّعمُّقِ فی أَسرارِ القرآنِ وَ أحادیثِ آل سیِّدِ المُرسَلین- صلوات اللَّه علیهم- وَ فَهَّمَنی اللَّهُ مِنْها بِمِقْدارِ حَوْصِلَتی وَ دَرَجَتی مِنَ الإِیمانِ، فَحَصُلَ لی بَعْضُ الاطمینان وَ سَلَبَ اللَّهُ مِنّی وَساوِسَ الشَّیطانِ، و للَّهِ الحَمدُ عَلى‏ ما هَدانی و له الشُّکرُ على‏ ما أَولانی‏» (رسایل فیض کاشانى، ج1، الإنصاف، ص: 10)

برای فهم این عبارات به سه نکته باید توجه نمود:

الف) در این عبارات سخن درباره متفلسفه است نه فلاسفه.

متفلسفه به کسانی می‌گویند که خود را به فلسفه‌فهمی می‌زنند ولی از حقیقت آن بهره‌ای ندارند. ملاصدرا نیز در آغاز اسفار از اینکه بخشی از عمر خود را در بررسی اقوال متفلسفه صرف کرده استغفار می‌کند (الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏1، ص: 11).  آیا عاقلی می‌پندارد که ملاصدرا نیز از حکمت متعالیه توبه کرده است؟!

ب) گذشته از ضرورت توجه به تفاوت فلسفه و تفلسف، باید دانست که در لسان ملاصدرا و فیض فلسفه گاهی به معنای فلسفه مشائی به کار می‌رود که آن را از علوم ظاهر شمارده و از قرآن و حدیث به دور می‌دانند ( رک: رساله سه اصل، فصل نهم، ص81-88). پس هر نقدی بر فلسفه در زبان ایشان نقد بر حکمت متعالیه نیست.

ج) ملاصدرا و فیض در بسیاری از عبارات خود که نمونه آن گذشت حکمت متعالیه و اصول عرفان را همان حقائق مطرح شده در قرآن و روایات اهل بیت می‌دانند و مکرر تاکید می‌کنند سرّ رسیدن ما به این معارف آنست که بر خوان معارف اهل بیت علیهم السلام نشسته و از قرآن و روایات استفاده کرده‌ایم. از دید ایشان توبه از رجوع به غیر از قرآن و روایات مساوی است با تمسّک به همین معارف عرفانی و صحف حکمی نورانی و هر کس با عرفان و حکمت متعالیه مخالف است در حقیقت از قرآن و عترت بی‌بهره است. پس توبه‌ فیض در حقیقت توبه از مسلک امثال آقای نصیری و منکرین توحید حقیقی و بازگشت به حقیقت معارف قرآن و عترت است که با سالها مجاهده و تحقیق به دست می‌آید.

باید دانست فیض کاشانی از سه جهت عباراتی در نقد فلسفه و فلسفه‌خوانی دارد که شرح آن در تبیین نظر شیخ بهائی خواهد آمد.

آری روحیه بی‌دقتی در میان مخالفان عرفان سبب شده که تحریف‌های عجیبی در تاریخ مکتب تشیع شکل بگیرد. امید است آقای نصیری و دوستانشان و جامعه تفکیکیان پس از خواندن این سطور دیگر هیچ‌گاه چنین اتهامی به عارف، مفسر، فقیه، محدث و حکیم بزرگ شیعه نزنند و کلمات فیض کاشانی درباره صعوبت فهم مطالب عرفانی و مطابقت آن با آیات و روایات اهل بیت درس عبرتی برای ایشان باشد تا در این مباحث با احتیاط بیشتری وارد شوند.

آیا شیخ بهائی با فلسفه مخالف بوده‌اند؟

از دیگر کسانی که متّهم مخالفت با فلسفه شده و تفکیکیان و امثال آقای نصیری از آن به خطا بهره می‌گیرند، عارف بزرگوار مرحوم شیخ بهائی است. شیخ اشعاری دارد که در آن فلسفه مذمت شده و مخالفان آن را مستمسک قرار داده و واقعیت تاریخی شیخ را تحریف نموده‌اند. از جمله آقای نصیری می‌نویسد:

« لابد شیخ بهایی را نیز در ردش بر فلسفه با اشعار صریحش غیر متخصص می خوانید؟»

برای روشن‌شدن تحریف تاریخی این دست عبارات به نکاتی باید توجّه نمود:

1. شیخ بهائی فرزند شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد می‌باشد. شیخ حسین پدر شیخ بهائی - به تصریح بزرگان فن تراجم همچون صاحب ریاض - به تبع استادش شهید ثانی گرایش‌های صوفیانه داشته است (تصوف در اصطلاح آن دوره به دو معنی به کار می‌رود که در این عبارات به معنای عرفان شیعی و طریقه امثال مرحوم حاج‌ملا حسینقلی همدانی و مرحوم قاضی است و نباید با تصوف باطل برخی صوفیان معاصر اشتباه شود)؛ وی به همین جهت نظر مثبتی به مشایخ صوفیه داشته است. (رک: ریاض العلماء، ج2، ص114؛ تعلیقة أمل الآمل، ص48).

مرحوم شیخ بهائی نیز به واسطه تربیت در دامان این پدر به شدّت به عرفا و عرفان و تصوّف معتقد است (رک: همان مصدر). در آثار خود تجلیل بسیاری از بزرگان صوفیه می‌نماید و از محیی الدین عربی به امثال «الشیخ الجلیل جمال العارفین محیی المله و الدین ابن عربی» و «الشیخ العارف الکامل الشیخ محیی الدین عربی ... رحمه‌الله»، «العارف الواصل الصمدانی ... قدّس الله روحه» تعبیر می‌نماید. (رک: شرح الاربعین، ص 116 و 434؛ الکشکول، ج1، ص217؛ ج2، ص325).

ارادت بسیار زیادی به مولوی و مثنوی دارد و بارها در کشکول از وی به المولوی المعنوی و العارف الرومی یاد می‌کند و مثنوی وی را نیز مثنوی معنوی خوانده و اشعار عجیبی در وصف مثنوی معنوی از وی نقل شده که گوید:

من نمی‌گویم که آن عالیجناب / هست پیغمبر ولی دارد کتاب

مثنوی معنوی مولوی / همچو قرآن بر زبان پهلوی

(رک: دانشنامه جهان اسلام؛ ج 4؛ ص 666؛ و روضات الجنات، ج8، ص68).

اشعار مثنوی را در تبیین وحدت وجود و مقام فنا و بقا نقل می‌کند و در برخی موارد پس از نقل اشعار اشاره دارد که خود نیز شمّه‌ای از این مقامات را چشیده است (الکشکول، ج1، ص286و287؛ و ج3، ص295و296و 341)

وی از مدافعان وحدت وجود است و آن را برتر از سطح فهم افراد عادی می‌داند (صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج‏2، ص: 656) و تاثیری وسیع در ترویج عرفان شیعی در عصر خود گذاشته است.

گرایش شدید مرحوم علامه مجلسی اول، به عرفان و تصوف عمدتاً تحت تأثیر شیخ بهائی است.

مجلسی اول، تصریح می‌کند که شیخ بهاء مائل به تصوف بوده و وی نیز در دوره‌ای از جوانی در محضر شیخ بهائی بیشترین اشتغالش در تصوف بوده است. (روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏14، ص420) برخی از آثار شیخ چون کشکول از کلمات عرفاء مملو است و از ایشان با احترام کامل یاد می‌نماید چنانکه از بایزید و انا الحق گفتن نیز دفاع نموده است.


2. آن مرحوم در نزد ملا عبدالله یزدی و شیخ أحمد گچائی، حکمت تحصیل نموده است و طبق نقل مصادر تاریخی در اصفهان به تدریس حکمت نیز مشغول بوده است و مرحوم صدرالمتألّهین (ره) ابتداء «شفا» را نزد ایشان می‌خوانده تا اینکه شیخ بهائی وی را به میرداماد ارجاع می‌دهد و امروزه نام شیخ بهائی در فهرست فلاسفه شیعه مطرح است (رک: فلاسفه الشیعه؛ ص 446 ـ 466؛ رساله تاریخ حکما (مجموعه مصنّفات حکیم مؤسّس، ج 3، ص137-140). چنانکه مباحث فلسفی زیادی نیز در آثار برجای مانده از خود همچون کشکول طرح نموده است.

3. فلسفه در زبان آن عصر شامل حکمت متعالیه نمی‌شود و معمولا به حکمت مشائی و یا مجموع حکمت مشائی و اشراقی اطلاق می‌شود.

مرحوم شیخ بهائی همچون همه عرفای متشرع (مانند فیض کاشانی) با فلسفه مشّائی صرف و فلسفه‌خوانی متداول در آن عصر از سه جهت مخالفند و به «حکمت ایمانی» دعوت می‌کنند.

الف) حکمت مشّائی صرف، مبتنی بر پذیرفتن کثرت استقلالی است که موجب محدود شدن ذات نامتناهی إلهی است؛ علاوه بر اینکه علم و قدرت إلهی را نیز به نوعی محدود تصویر می‌نماید و تجرّد عالم مثال را منکر بوده و در تبیین معاد قرآنی با مشکل مواجه است و ... مجموع این امور سبب شده است که عرفا تأکید کنند این فلسفه با معارف بلند وحی و مکاشفات عرفانی مطابق نیست و حکمای مشّائی را تا سر حدّ کفر مذمّت کنند که در عبارات عطار و مولوی و دیگران نمونه‌هایش فراوان است؛ ولی مذمّت این فلسفه به معنای تنزل کردن و پائین آمدن به عقائد متکلّمین عدلی یا اشعری نیست ـ که تفکیکیان و آقای نصیری به آن دچار شده‌اند ـ بلکه به معنای صعود به سوی حکمت متعالیه صدرائی و عرفان نظری است که از همه این جهات با قرآن مطابق است. روی همین جهت عرفا علم عرفان نظری را تدوین نمودند که در واقع یک هستی شناسی عقلی است.

هیچگاه بزرگان عرفان از محیی‌الدین تا شیخ بهائی با فلسفه به معنای «هستی شناسی عقلی» یا به معنای «حکمت متعالیه» مخالفت نکرده‌اند و هرگز سخنان نپخته تفکیکیان مبنی بر بی‌اعتباری علم حصولی یا بی‌ارزشی عقل غیر فطری یا کلمات عجیب نشریه سمات را در باب توحید به قلم و زبان نیاورده‌اند.

برخی از اشعار شیخ بهائی در مذمت فلسفه ناظر به فلسفه‌های غیرعرفانی و مخالفت‌ آنها با قرآن و عرفان است.

ب) هستی‌شناسی عقلی (فلسفه) از علوم حصولی است و عرفا گرچه هستی شناسی عقلی (فلسفه) و سائر علوم رسمی را لازم می‌دانند ولی همیشه تأکید می‌نمایند که این علوم کافی نیست. این علوم خوراک عقل انسان است و جان و دل از آن بهره نمی‌برد. کسی که طالب حقیقت است باید به دنبال سیر و سلوک و تهذیب نفس و به تعبیر شیخ بهائی علم عاشقی باشد:

علم رسمی سر به سر قیل است و قال / نه از او کیفیتی حاصل نه حال

علم نبود غیر علم عاشقی / مابقی تلبیس ابلیس شقی

مجموعه‌ای دیگر از اشعار شیخ بهائی در مذمت فلسفه از این باب است و اختصاصی به فلسفه یونانی ندارد، بلکه هر گونه علمی را که موجب عشق و محبّت نشود شامل می‌شود.

به عنوان مثال شیخ در ذیل این عنوان «فی ذمّ من صرف عمره فی العلوم الرسمیّه الدنیویّه و لم یلتفت إلی العلوم الحقیقیشه الاخرویّه» (در مذمّت کسی که عمرش را در علوم رسمی دنیوی صرف نموده است و به علوم حقیقی اخروی توجّه ننموده است) اشعاری زیبا دارد که در آن در کنار مذمت فلسفه از کتب ادبیات و منطق و کلام نیزـ همچون مفتاح و ایضاح و مطالع و مقاصد و محصّل و محصول ـ با زبان مذمّت یاد می‌کند و از ریاضیّات و اسطرلاب انتقاد می‌نماید؛ با اینکه می‌دانیم مرحوم شیخ هرگز با این علوم مخالف نبوده است و تألیفات زیادی در این علوم از خود به یادگار نهاده است. بلکه مرادش اکتفاء نکردن به این علوم و متوقّف شدن در آن است.

او در ادامه ابیات می‌فرماید:

تا چند زنی ز ریاضی لاف؟ / تا کی افتی به هزار گزاف؟

ز دوائر عشر و دقائق وی / هرگز نبری به حقائق پی

در قبر به وقت سؤال و جواب / نفعی ندهد به تو اسطرلاب

علمی بطلب که تو را فانی / سازد ز علائق جسمانی

علمی بطلب که به دل نور است / سینه ز تجلّی آن طور است

علمی بطلب که کتابی نیست / یعنی ذوقی است خطابی نیست

علمی بطلب که جدالی نیست / حالی است تمام و مقالی نیست

علمی که دهد به تو جان نو / علم عشقست ز من بشنو

عشقست کلید خزائن جود / ساری در همه ذرّات وجود

با توجه به عنوان و صدر و ذیل اشعار؛ کاملاً معلوم می‌شود این اشعار در مقام مخالفت با فلسفه سروده نشده؛ بلکه تشویق به سیر و سلوک و علومی که در آن نافع است می‌باشد که نظیر این مطلب در عبارات جمع بسیاری از ارباب ذوق و سلوک و عرفان آمده است.

و نیز می‌فرماید:

لوح دل از فضله شیطان بشوى / اى مدرس درس عشقى هم بگوى‏

چند و چند از حکمت یونانیان / حکمت ایمانیان را هم بدان

چند زین فقه و کلام بى‏اصول / مغز را خالى کنى اى بو الفضول‏

صرف‌شدعمرت‌ببحث‌نحو‌وصرف / از اصول عشق هم خوان یک دو حرف‏

دل منور کن بانوار جلى / چند باشى کاسه لیس بو على‏

روی همین جهت است که در شرح حال مرحوم شیخ بهائی نوشته‌اند: «از سوی دیگر بهائی مانند سائر عرفا در حکمت و فلسفه تبرَزی از خود نشان نداده است و به کلام نیز بی اعتنا بوده است... با طعن زدن به بسیاری از کتب معقول بر عدم تأثیر آنها در نجات آدمی اصرار ورزیده و گوهر سعادت را در آموختن «علم عاشقی» دانسته و مابقی را «تلبیس ابلیس شقی» خوانده است همچنین «علم رسمی» را که: «سر به سر قیل است و قال» بی حاصل خوانده است.»

به هر حال شیخ بهائی در این عبارات در قطب مخالف تفکیکیان و آقای نصیری و در جناح عرفای عالیمقام قرار دارد که از حکمت یونانی به حکمت ایمانی پرکشیده‌اند.

ج) آخرین نکته‌ای که تأکیدش ضروری است اینکه شیخ بهائی و بزرگان اهل سلوک و عرفان چنانکه خواندن فلسفه و علوم عقلی را بدون تهذیب نفس خطا و خطرناک می‌شمارند، همچنین خواندن علوم عقلی را بدون تفسیر و حدیث و علوم نقلی مضر و خطا می‌دانند. از دید ایشان حکمت متعالیه صدرائی و عرفان از دامن قرآن و روایات برخاسته و همه افتخار خود را در این می‌دانند که به برکت آیات و روایات به این متاع گرانبها دست یافته‌اند.

لذا بزرگترین مفسران قرآن و روایات معارفی در عصر حاضر از حکمای صدرائیند. از منظر ایشان چنانکه فیلسوفی که از تهذیب نفس محروم است، در واقع حکیم و فیلسوف نیست، همانطور حکیمی که از قرآن و روایات و نقل محروم است، در واقع حکیم نیست. به همین جهت است که روش فلسفه‌خوانی متداول امروز در دانشگاه‌های کشور به هیچ وجه مورد تأیید این بزرگان نبوده است.

بزرگان حکما و عرفای شیعه پس از شیخ بهائی و میرداماد و ملاصدرا و خصوصاً در دو سده اخیر، جامع معقول و منقول بوده‌اند و بسیاری از ایشان در فقه در طبقة أعلم علماء قرار داشته و از مراجع تقلید و محقّقین فقه و اصول و تفسیر بوده‌اند. بلکه عمده بحثهای تحقیقی و دقیق در مسائل نقلی در باب تفسیر قرآن و شرح مشکلات نهج البلاغه و روایات اعتقادی، توسط حکما صورت گرفته است و جمعی از فقهای متقی معترف بوده‌اند که متخصص در این علوم نیستند. چنانکه عرض شد که شیخ انصاری در پاسخ مسائل عقلی مشکل می‌فرمود: «من وزیر داخله اسلام و حاجی سبزواری وزیر خارجه است. به ایشان مراجعه نمائید».

روی همین جهت است که بزرگان عرفاء و حکمای صدرائی پرداختن به علوم عقلی را بدون مطالعه علوم دینی و انس با قرآن و روایات خطا می‌شمردند و روی همین جهت شیخ بهائی می‌فرماید:

«من أعرض عن مطالعه العلوم الدینیّة و صرف أوقاته فی إفادة الفنون الفلسفیّه فعن قریب لسان حاله یقول عند شروع شمس عمره فی الأقوال:

تمام عمر با اسلام در داد و ستد بودم / کنون می‌میرم و از من بت و زنّار می‌ماند»

(الکشکول، ج1، ص214)

و نیز می‌فرماید:

اندر پى آن کتب افتاده / پشتى بکتاب خدا داده‏

نى رو بشریعت مصطفوى / نى دل بطریقت مرتضوى‏

نه بهره ز علم فروع و اصول / شرمت بادا ز خدا و رسول‏

باری آنچه از نظر تاریخی مسلم است آنکه مرحوم شیخ با مخالفان عرفان و حکمت هرگز یک‌صدا نبوده و منتقد حکمت متعالیه عرفانی صدرائی نیست و کاملاً هم مسلک دیگر عرفا سخن گفته؛ از قضا وی اشعاری نیز در مذمت امثال آقای نصیری و مجله سمات سروده که عنوان آن چنین است:

«فصل فى ذم المنتقدین بالحکمة و ینکرون لطائفها و سرائرها من الغفلة و الظلمة و فى تفسیر من تفقه و لم یتصوف فقد نفق و من تصوف و لم یتفقه فقد تزندق و من جمع بینهما فقد تحقق‏» (= فصلی در مذمت کسانی‌که به واسطه غفلت و ظلمت از علم حکمت انتقاد کرده و لطائف و ظرائف آن را انکار می‌کنند و در لزوم همراهی فقه و تصوف و تفسیر این سخن که هر کس فقیه شود و صوفی نباشد هلاک شده و هر کس صوفی شود و فقیه نباشد زندیق گشته و هر کس هر دو را با هم جمع نماید به حقیقت متحقق گردیده است.)

وی در ضمن این اشعار منتقدین کلی ارسطو و افلاطون را مذمت نموده و تاکید می‌کند که فهم صحیح حکمت محتاج سلوک عملی است و باید حکمت با فقه و زهد قرین گردد.

ایکه روز و شب زنى از علم لاف / هیچ بر جهلت ندارى اعتراف‏

ادعاى اتباع دین و شرع / شرع و دین مقصود دانسته بفرع‏

و آن هم استحسان و راى از اجتهاد / نه خبر از مبدء و نه از معاد

بر ظواهر گشته قائل چون عوام / گاه ذم حکمت و گاهى کلام‏

گه تنیدن بر ارسطالیس، گاه / بر فلاطون طعن کردن بیگناه‏

دعوى فهم علوم و فلسفه / نفى یا اثباتش از روى سفه‏

تو چه از حکمت بدست آورده‏اى / حاش للّه ار تصور کرده‏اى‏

چیست حکمت طائر قدسى شدن / سیر کردن در وجود خویشتن‏

ظلمت تن طى نمودن بعد از آن / خویشرا بردن سوى انوار جان‏

پا نهادن در جهان دیگرى / خوشترى زیباترى بالاترى‏

کشور جان و جهان تازه‏یى / کش جهان تن بود دروازه‏یى‏

خالص و صافى شوى از خاک پاک / نه ز آتش خوف و نه از آب پاک‏

هر طرف وضع رشیقى در نظر / هر طرف طورانیقى جلوه‏گر

هر طرف انوار فیض لا یزال / حسن در حسن و جمال اندر جمال‏

حکمت آمد گنج مقصود اى حزین / لیک اگر با فقه و زهد آید قرین‏

فقه و زهد ار مجتمع نبود بهم / کى توان زد در ره حکمت قدم‏ (کلیات دیوان شیخ بهائی، ص148 و 149)

امید است آقای نصیری در نسبت دادن مسائل به اشخاص از روش‌های علمی بهره بگیرند تا در اثر بی‌اطلاعی و ناآشنائی با روش صحیح تحقیق، تاریخ مکتب تشیع را تحریف ننمایند.

دیدگاه مرحوم  آیت‌الله کمپانی اصفهانی درباره اسفار چیست؟

از دیگر مطالب مجعول آقای نصیری که حقاً اسباب تأسف است سخن ایشان درباره مرحوم کمپانی است.

در مصاحبه حقیر در اشاره به سخن برخی از بزرگان که گفته بودند اسفار کشک است عرض شده بود اگر اسفار کشک است چرا اصولی بزرگ مرحوم آیت الله کمپانی که بزرگان فقها به شاگردیش افتخار می‌کنند و در هوش و نبوغ زبانزد است به اسفار افتخار می‌نماید.

آقای نصیری در نقد این سخن مدّعی شده‌اند که:

«برای تبیین این مساله جالب توجه خوب است ابتدا عین جمله مرحوم کمپانی را نقل کرده و سپس به تحلیل و بررسی آن بپردازیم. مرحوم مظفر در مقدمه اش بر اسفار ملاصدرا از مرحوم کمپانی نقل می‌کند که وی گفته است: «اگر کسی را بشناسم که اسرار کتاب اسفار را بفهمد بار سفر بر می‌بستم و برای شاگردی نزد او می رفتم و لو این که در دور ترین مناطق باشد... دلیل احساس نیاز مرحوم کمپانی به فهم اسرار اسفار بر اساس یک تحلیل، به ماهیت تناقض‌آمیز و غیر‌عقلانی بسیاری از مطالب این کتاب بر می‌گردد. مرحوم کمپانی از یک سو ملاصدرا را آدم بزرگی می‌دانسته که احتمال خطاهای فاحش در مورد او نمی‌داده است و از طرف دیگر مثلا با قاعده «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشئ منها» و این که «واجب الوجود در بردارنده همه اشیاء در ذات و درون خود است و در عین حال بسیط و غیر مرکب است» (نظریه وحدت شخصیه وجود)، مواجه می‌شده است که حتی به تصریح ابن عربی چیزی جز یک پارادوکس و تناقض نیست. از این رو کمپانی همچنان به دنبال کسی می‌گشته است تا برای او روشن کند که چگونه خداوندِ عین همین مخلوقات و واجد آنها در ذات خود ـ و به تعبیر ابن عربی «ان الحق المنزه هو الخلق المشبه»  ـ بسیط و غیر متجزی نیز هست».

این عبارات از غرر کلمات آقای نصیری است. گویا ایشان نابغه فقه و اصول و فلسفه را با خود مقایسه کرده و هرچه را بر خودشان نامفهوم بوده بر وی نیز مخفی پنداشته‌اند و این زحمت را هم به خود نداده‌اند که نگاهی به آثار مرحوم کمپانی و تاریخ حیات ایشان بیافکنند.

مرحوم محقق اصفهانی (مشهور به کمپانی) در نبوغ و استعداد و ورع و تقوی در دوره اخیر ضرب‌المثل بودند و بخش زیادی از حاشیه خود بر کفایه را که فهم کامل آن برای غالب فضلا غیرممکن است در حدود 30 سالگی و حیات استادشان نوشته‌اند.

یکی از اساتید از مرحوم آیت الله شیخ هاشم قزوینی نقل کردند که زمانی محقق اصفهانی مریض شده و برای جراحی مغز ایشان را به بغداد بردند. جراح آلمانی پس از عمل می‌گوید: این مرد از نوابغ کم‌نظیر دنیاست. بافت مغزی وی فقط در نوابغ کم‌نظیر یافت می‌شود. ایشان کیست؟ می‌گویند از علمای شیعه است.

ایشان از جوانی در نزد مرحوم آمیرزا محمد باقر اصطهباناتی به تحصیل معقول پرداخته و تا پایان عمر از مدافعان سر سخت حکمت متعالیه بوده است. در آغاز دهه آخر عمرش منظومه‌ای در حکمت متعالیه سروده که تحفةالحکیم نام دارد و سراسر تقریر حکمت متعالیه است (همان حکمت متعالیه‌ای که در نزد برخی کشک است) و در آغاز آن می‌فرماید: «این کتاب در نزد اهل الهام از صحف مکرمه است. کتابی است که آیات و نشانه‌هایش محکم و استوار گردیده و ادله بیّن و آشکارش به حق تفصیل یافته و تشریح شده است. لطائفی از معارف در آن است که قرةالعین آن کسی است که می‌داند و می‌شناسد.»

وی در این کتاب بارها به نامحدود بودن وجودی حضرت حق و قاعده «بسیط ‌الحقیقة کل الأشیاء» اشاره می‌کند و آن را از مسلّمات فلسفی و مطابق شهود می‌شمارد و بر همین اساس برخی از مسائل همچون علم باری را حل می‌کند.

صرف الوجود ذاته البسیطة / بکل معلولاته محیطة

فانّه کما اقتضی الشهود / کل الوجود کلّه الوجود

فمبدأ الکل ینال الکل من / حضور ذاته علی رأی قمن

(تحفة الحکیم، ص76؛ و نیز رجوع کنید به ص71-75)

وی در همین کتاب وحدت شخصیه وجود را به تقریر مرحوم صدرالمتألهین بیان نموده و دفاع کرده است:

فالحق موجود علی الحقیقه / لاغیره فی هذه الطریقه

و هذه حقیقة التوحید / قرّة عین العارف الوحید

(همان، ص72و73)

باید دانست که پذیرش قاعده «بسیط الحقیقه» که از مسلمات فن حکمت است مبتنی بر وحدت شخصی وجود نیست و محقق اصفهانی در دوران جوانی (حدود 30 سالگی) نیز که هنوز وحدت شخصی وجود را بتمامه نپذیرفته و به تشکیک معتقد بود به این قاعده اعتقاد داشته و در مناظرات مکتوبی که با مرحوم آیة الحق و العرفان فقیه بزرگ شیعه حاج سید احمد کربلائی در نقد وحدت وجود داشته آن را تقریر و تایید کرده است (رک: توحید علمی و عینی، ص57 و 96). ایشان سالها بعد توفیق فهم کامل وحدت وجود را یافته است.

مرحوم علامه طباطبائی که از شاگردان نامی همین محقق اصفهانی بوده و سالها از نزدیک ایشان را درک کرده‌اند می‌فرمایند: «و امّا راجع به مباحثى که در مکاتبات و مراسلاتى که در قضیّه تشکیک در وجود و وحدت در وجود، بین دو عالم بزرگوار آقاى سیّد أحمد کربلائى و آقاى حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى رضوانُ الله عَلیهما صورت گرفت، و بالاخره مرحوم حاج شیخ قانع به مطالب عرفانیّه توحیدیّه مرحوم سیّد نشدند؛ یکى از شاگردان مرحوم قاضى بنام آقا سیّد حسن کشمیرىّ که از هم دوره گان آقاى حاج شیخ على محمّد بروجردىّ و آقا سیّد حسن مَسقطىّ و آن ردیف از تلامذه مرحوم قاضى بودند، بناى مکالمه و مباحثه را با مرحوم حاج شیخ محمّد حسین باز کرد، و آنقدر بحث را بر اساس استدلالات و براهین مرحوم آقا سیّد أحمد تعقیب کرد که حاج شیخ را ملزم بقبول نمود.» (مهرتابان، ص221)

محقق اصفهانی (مرحوم کمپانی) پس از رحلت مرحوم آقا سید احمد کربلائی (بر اساس برخی مدارک) در حلقه شاگردان سلوکی عارف بزرگ و موحد عظیم آیت الله حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی – که از معتقدین سرسخت وحدت وجود است ـ در می‌آیند و بعدها خود ایشان نیز در این مسیر شاگردانی را تربیت می‌نمایند. (رک: رسالة لقاءالله، ص227-242؛ شیخ مناجاتیان،183و 184 و201-210)

جناب نصیری آیا درباره چنین کسی با چنین آثار و تاریخی ممکن است گفته شود: « دلیل احساس نیاز مرحوم کمپانی به فهم اسرار اسفار بر اساس یک تحلیل، به ماهیت تناقض آمیز و غیر عقلانی بسیاری از مطالب این کتاب بر می گردد.»

برادر عزیز تا کی می‌خواهید به دلخواه خود هر نسبتی به هر کسی بدهید و با مطالب جعلی ادعاهای باطل خود را ترویج کنید؟!

آیا نباید از مرحوم کمپانی درس بگیرید؟ شما که می‌دانید که در هوش و نبوغ در سطح وی نیستید و می‌دانید که عُشر وی نیز فلسفه نخوانده‌اید. این بزرگوار که در جوانی «بسیط الحقیقه» را که شما غیرعقلانی می‌دانید به خوبی می‌فهمید و از آن دفاع می‌کرد پس از سالها تحصیل و مدتها بحث علمی وحدت شخصیه عرفانی را نیز فهمید و دست خود را برای تهذیب نفس در دست عارف بزرگ وحدت وجودی عصر خویش نهاد.

نمی‌گوئیم از وی تقلید کنید که تقلید غیرمعصوم روا نیست؛ ولی آیا نباید کمی به خود آمده لااقل داد سخن ندهید که وحدت وجود مسأله‌ای غیرعقلانی و تناقض‌آمیز و واضح البطلان است و هر کسی می‌فهمد که اساسی ندارد؟! نمی‌شود تقوی پیشه کنید و در حد دانش خود سخن فرمائید؟!

معنای کلام مرحوم کمپانی چیست؟

با توجه به تاریخ حیات مرحوم کمپانی و تعلّق خاطر ایشان تا پایان عمر به عرفان ناب شیعی مسلّما کلام ایشان به معنائی که آقای نصیری گفتند نیست. این سخن  - چنانکه شاگرد خاصش مرحوم مظفر در تفسیر آن فرموده- گویا کنایه است از آنکه ایشان کسی را غیر از خودشان نمی‌شناسند که اسرار اسفار را فهمیده باشد و شاید هم کنایه از آن است که آن قدر کتاب اسفار عظمت دارد که من به عجز خود از فهم همه اسرار آن معترفم.

بسیار عجیب است که آقای نصیری عبارت مرحوم مظفر را – که ناقل این جمله است – در تفسیر آن دیده ولی هیچ اشاره‌ای ننموده و براساس سلیقه شخصی خود تفسیری برای کلام مرحوم کمپانی ساخته است و با این کار غیر عالمانه تاریخ حیات آن بزرگمرد را تحریف نموده است.

اکنون سخن در این است که آیا ممکن است اسفاری که نابغه‌ای به این بزرگی به فهمیدنش افتخار می‌کند یا خود را عاجز از آن می‌بیند، کشک باشد؟

در اینجا نگارنده بخش اول از این سلسله را پایان می‌دهم و امید است خداوند توفیق دهد که شماره‌های بعدی نیز به تفصیل و با روش علمی مستند حقیقت بقیه موارد آشکار شود.

از جناب آقای نصیری باز هم تقاضا می‌کنم اگر در خصوص این سه مسئله پاسخی دارند، ارائه دهند و در غیر این صورت بحث را از تمرکز خارج نکرده و به طرح مسائل غیر مرتبط مبادرت نورزند.

غرض از این سخن فرار از بحث نیست و این بنده با کمال بر و حوصله آمادگی خود را برای بحث درباره تمامی شبهات مربوط به عرفان و حکمت به شرط رعایت موازین علمی و نظم و دقت اعلام می‌کنم.

و آخر دعوانا ان الحمد للّه ربّ العالمین

و صلّی الله علی سیدنا محمّد و آله الطاهری


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 212
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 12
  • روح الله ۱۸:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    1 0
    آقای مهدی نصیری باید واضح و صریح جواب بدهد که چرا به مرحوم فیض کاشانی و مرحوم شیخ بهایی و مرحوم کمپانی تهمت زده و مطالب خلاف واقع علیه این بزرگواران منتشر کرده ؟؟!! فردای قیامت چگونه جواب این کذب هایی که منتشر می کند را می دهد ؟
  • هرکول ۱۸:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    2 0
    یعنی دیگه دارین حال همه رو بهم می زنین بسه دیگه . عرفان عرفان عرفان . بابا بسه به قرآن بسه مردم خیلی بدبختی های دیگه دارن . رفتی حوزه علمیه درس دین یاد بگیری یا .. یه سوال این عرفانی که می گی از کی شروع شده چرا متقدمینی چون کلینی . رضی شیخ مفید سید بن طاوس و... و .. و .. چیزی در این رابطه نگفتن نکنه شما خیلی بیشتر از اون ها می فهمین خجالت نکشین بگین تو ور خدا .
  • احسان ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    واقعاً اگر آقای نصیری روی یک بحث تمرکز کند. مثلاً همین سه تا مورد نسبت دروغی که به سه تن از علما داده است را توضیح دهد. که البته جوابی ندارد. حق روشن می شود. اما ایشان به جای جواب علمی فقط بلد است 4تا جمله ردیف کند که عوام را تهییج کند. روش آقای نصیری اصلاً علمی نیست. دلم می سوزد برای آقای وکیلی که با یک روزنامه نگار کم دقت و کم سواد مجبور شده بحث و مناظره کند.
  • احسان ۱۹:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    لطفاً نظرات را با انصاف و به ترتیب منتشر کنید. آقای نصیری اگر روی یک بحث تمرکز کند معلوم می شود که دستش خالی است و چیزی برای عرضه در فضای علمی ندارد. مطالب استاد وکیلی را دوستان لطفاً کامل مطالعه کنند بعد نظر بدهند. ایشان همیشه دقیق و متمرکز بحث می کند و اقای نصیری فقط شلوغ می کند و پراکنده حرف می زند. مناظره مکتوب قبلی بین ایشان و استاد وکیلی درباره عاشورا و سیدالشهدا علیه السلام هم همینطور بود : http://masontube.ir/1391/08/27/post-2462/ در لینک بالا، لینک های 4 مطلب دو طرف مناظره از سایت مشرق نیوز آورده شده.
  • علی م ۱۹:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    تمام ادعاها و اسامی و افرادی که آقای نصیری ردیف می کند از همین نوع است... فقط ادعا ! ذره ای دقت و تحقیق پشت آن نیست. برای کوبیدن فلسفه و عرفان هر بی انصافی و کذب و تهمتی را روا می دانند. نشریه ایشان و استادش اقای میلانی هم همینطور است. قیامت چه جوابی بابت این کار خود دارند ؟!
  • آقای مهدی نصیری از حرف های خلاف حقیقت اش توبه کند ۱۹:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    آقای نصیری باید اعتراف کند به اشتباهش و نسبت های دروغی که داده است. نصیری باید توبه کند.
  • علی ۲۰:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    بنده خدمت آقای عبودیت رسیدم و پرسیدم منظور ملاصدرا از متفلسف چیست و ایشان فرمودند منظور ملاصدرا متکلمین هستند. به نظر من سخن آقای عبودیت بهتر از ایشان است . در کل باید گفت که نقد منصفانه و به جایی نوشته اید. خدا به آقای وکیلی خیر بدهد
  • سجاد ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    بحث علمیه خوبیه! نظر دهندگان به هیچ کدام از دو بزرگئار اقایان نصیری و وکیلی توهین نکنند
  • حب مسکو ۲۰:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    آقای وکیلی بخاطر ما آقای نصیری را ببخش!بنده خدا یک دفعه از روزنامه نگاری زده رفته تو کار فصلنامه علمی - تخصصی!!؟خب بنده خدا خودش را با سردبیر سابق فصلنامه نقد مقایسه کرده،گفته کار علمی هم مثل کار روزنامه نگاری است!!؟من اگر بجای نصیری بودم می رفتم وبلاگ نویس می شدم
  • مریم م ۲۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    از آقای وکیلی درخواست داریم که بقیه مطالب خلاف و کذب آقای نصیری را هم سریع تر منتشر کند. چون بعیده به این زودی ها آقای نصیری جوابی بدهد. در ضمن نصیری جوابی ندارد که بدهد. به سه نفر از علمای بزرگ از دنیا رفته تهمت زده و دروغ پردازی کرده. چه جوابی دارد بدهد ؟! بقیه دروغ های نصیری را هم که آقای وکیلی ذکر کرده اند و توضیح می دهند انشاءالله.
  • ۲۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
    0 0
    چرا نظرات را منتشر نمی کنید ؟ کو نظرات من ؟
  • ۰۰:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    استاد حرفاش زد اونایی که کم آوردن جوابی نداشتن . نکنه تو نماینده شون هستی
  • ۰۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    وکیلی حرفی نداره جلوی استاد ایشان و استاد اساتید بیسواد ایشان حرفی نداشتن جز بافتنی های فکر ناقص یک عده منحرف
  • عبد عاصی ۰۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 2
    این درست است که آقای نصیری در بعضی موارد اشتباه دارند و زود برخورد میکنند،اما بسیاری از مطالب ایشان صحیح،علمی و قابل تأمل است. آقای نصیری نیتشان خیر است و می خواهند دست گمراهان و دشمنان اهل بیت را رو کنند. البته آقای وکیلی هم بهتر است کمی هم بر روی نظریات خود و بعضی دیگر از عارفان بیاندیشند،نظریات سخیفی مانند سرور در عاشورا،صلح کل و نظریات انحرافی که امثال علامه طهرانی،هاشم حداد،مولوی،ابن عربی و... دارند. راستی امثال آقای وکیلی چطور اینهمه انحرافات را توجیح کنند،از جمله تعریف از خلفای جور و غاصب،توهین به حضرت زهرا‏(س‏)‏ و پیامبر و دیگر معصومین،تحریف آیات قرآن و... در آخر از برادران و خواهران ایمانی خود درخواست دارم یکطرفه به قاضی نروند و سخنان دو طرف را گوش کنند و با توجه به اینکه آقای نصیری با وجود شأن علمیشان کودکی است در میان مخالفان عرفان و تصوف.
  • ۰۰:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اومدم منفی رو بزنم اشتباهی مثبت را زدم. هرکول بابا بورو لالا کن کوچولو. سید بن طاووس کتاب هایش پر است از مطالب عرفانی. مجبور نیستی مطالب تخصصی را بخوانی.
  • ۰۰:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    خداوند همه مریضان اسلام را شفا عنایت فرماید . انشاءالله
  • ۰۱:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    بسيار زيبا و متقن. منتظر جوابيه آقاي نصيري هستيم. انشالله كه آقاي نصيري همينطور كه آقاي وكيلي گفتند بحث كنند، علمي و در چهارچوب همين سه محور.
  • حسن ۰۱:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    باز که فقط دارید تکرار ادعا می کنید آقای عبد عاصی. من لینکی که یکی از دوستان داده بود را خواندم، مناظره مکتوب درباره حزن و سرور سیدالشهدا در روز عاشورا. 4 مطلب از دو طرف هست که لینک های مشرق را ماسون تیوب داده : http://masontube.ir/1391/08/27/post-2462 مطالعه کن دقیق بعد اظهار نظر کن. حجت الاسلام وکیلی بسیار محکم و قوی پاسخ شبهه آقای نصیری را داده اند. منصفانه بخوانید لطفاً.
  • مقداد ۰۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    من نمیدانم چرا برخی می خواهند از کشکول صوفیه بخورند چه اصراریه آیا قرآن و اهل بیت را کامل نمی دانید الیعاذبالله آیا عرفان از دین جداست امیرالمومنین عارف بود نه امثال ابن عربی و... حالا چه اصراریه که ثابت کنید این ابن عربی حلاج و... پاک بودند چرا مستقیم به سرچشه رجوع نمی کنید این نشان از نفاق شما دارد من که از هر کسی بخواهد دشمنان اهل بیت را دوست داشته باشد متنفرم آیا شیخ حر عاملی هم اشتباه کرده آیا مقالات ایشان در رد صوفیه را نخوانده اید آیا علامه بزرگوار مجلسی اشتباه کرده است شما و امثال شما درست می گویید حالا معنای آن حدیث را متوجه می شوم با این مضمون که در آینده کسانی هستند که به صوفیه تمایل دارند و نظرات آنها به میل خود تاویل می کنند
  • محمود ۰۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جناب عبد عاصی این توهم شماست که این تهمت ها را می زنید. مهدی نصیری که فعلاً چهره مطرح و شاخص مخالفین حکمت و عرفان است و مجله تخصصی در رد این دو علم شریف و عمیق منتشر می کند، مباحث اش اینقدر سخیف و غلط و سطحی و کذب است. چه برسد به شما جوجه طرفداران اینها. بروید درس بخوانید و تقوی پیشه کنید. یکی از همین توهمات و تهمت هایی که دارید را بروید و از یک متخصص بپرسید. دائماً حرف های خود را تقلیدی و طوطی وار تکرار نکنید. از خدا و قیامت بترسید. احتیاط و تقوی را فراموش نکنید. تحقیق کامل کنید، دو طرف را منصفانه ببینید بعد حرف بزنید.
  • ۰۲:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اون حدیث کاملاً جعلیه مقداد جان. تو مصاحبه استاد وکیلی فرمودند یکی از مواردی که ایشان در موردش تحقیق کرده اند و انشاءالله به زودی منتشر می شود این است که بخشی را در کتاب حدیقة الشیعه در ذمّ تصوف جعل کرده اند که در هیچ یک از نسخ قدیمی این کتاب این بخش وجود ندارد. مجلسی اول از محی الدین تجلیل های آنچنانی می کند مجلسی ثانی نه. ربطی ندارد اخوی. بحث تخصصی است. مخالفت های افراد غیرمتخصص ارزش و اعتباری ندارد.
  • ۰۲:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اگر نصیری در چهارچوب این سه محور بحث کرد من اسمم را عوض می کنم. قسم می خورم.
  • ناشناس ۰۴:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    لازم نیست آدم باطن بین باشد،شما عکس آقای نصیری را کنار عکس آقای وکیلی بزار همه چیز را خواهی فهمید.. رنگ رخساره خبر دهد از سر درون
  • الهی ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اصلا اهل فهمیدن عرفان وفلسفه نیست بنده خدا یک روزنامه نگاراست اساسا نباید فلسفه وعرفان اینقدر عمومی می شد که مردم عادی هم در آن ورود کنند
  • علی ۰۷:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    متاسفانه آقای وکیلی کاملا یک طرفه به قاضی رفته اند ؛ ایشان نفرمودند بالاخره منظور ملافیض کاشانی از نوشتن رساله الانصاف چی بوده؟ یعنی بالاخره مرحوم فیض از چیزی توبه کرده یا نه؟اگر نکرده که هیچ ولی اگر کرده و خودش هم به آن اعتراف دارد از چه چیزی توبه کرده؟ مرحوم شیخ بهایی هم همینطور ؛ اینکه بگوییم در زمان ایشان حکمت متعالیه نبوده و ایشان از فلسفه مشاء و اشراق که فلان است و بهمان است بیزاری جسته ، به هیچ وجه دلیل قابل اعتنایی نیست ، چه اینکه وحدت شخصیه وجود همان موقع نیز در میان اهل عرفان رایج بوده و حتما مرحوم شیخ بهایی آنها را دیده اند ؛ بالاخره آن چه قطعی این است که این دو بزرگوار از چیزی تبری جسته و توبه کرده اند ، اینکه آقای وکیلی تلاش می کنند بفرمایند آن چیز همه فلسفه نبوده است بلکه بخشی از فلسفه است که ناظر به حکمت متعالیه نیست کاملا خلاف ظاهر عبارات ایشان است و عرف علماء و عقلاء هم عصر ایشان نیز اینچنین نفهمیده اند ، چه اینکه هم عصران ایشان در تراجم خود از این دو بزرگوار به رجوع آنها از فلسفه اشاره کرده اند
  • ۰۸:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    واقعا عجب از آقای وکیلی و این استدلال استوارشان از ایشان بیش از این توقع داشتم؛ این که رساله هایی از مرحوم ملاحسن که بعد از « الانصاف » نوشته شده نام ببریم و بعد ادعا کنیم «همگی کاملاً بر اساس مبانی عرفان و حکمت متعالیه استوار است» نه تنها استدلال نیست بلکه در اصطلاح منطقیین مصادره به مطلوب است ؛ اتفاقا مرحوم فیض در این رساله ها کاملا از ادبیات و اصطلاحات عرفا و فلاسفه فاصله گرفته و تاکید می کند که از معارف ثقلین استفاده می کند و بر آنها تاکید دارد؛ به هر حال اینکه بگوییم این رسائل همگی بر مبانی حکمت متعالیه استوار است ، هذا اول الکلام ؛ و استدلال به این ادعا نیز صد در صد مصادره است هیج مصب منطقی ندارد؛ و عجیب تر اینکه آقای وکیلی برای توضیح عبارت مخالف فلسفه ملامحسن تصریح می کنند که « باید دانست فیض کاشانی از سه جهت عباراتی در نقد فلسفه و فلسفه‌خوانی دارد که شرح آن در تبیین نظر شیخ بهائی خواهد آمد.» و سپس در تبیین نظر مرحوم شیخ بهایی نیز تصریح می کند : «فلسفه در زبان آن عصر شامل حکمت متعالیه نمی‌شود و معمولا به حکمت مشائی و یا مجموع حکمت مشائی و اشراقی اطلاق می‌شود.» از آقای وکیلی که خود را فلسفه خوانده می داند چنین مغالطه ای بعید است ، اگر بپذیریم که زمان شیخ بهایی حکمت متعالیه وجود نداشته - که اینگونه نیست- دیگر قطعا باید بپذیریم که در زمان فیض کاشانی وجود داشته است بنابراین نقد هایی که ملامحسن به فلسفه خوانی دارد را نمی توان مانند نقد های شیخ بهایی تنها شامل فلسفه مشاء و اشراق دانست ، امیدوارم آقای وکیلی از سر علم اینگونه مغالطه نکنند روشن است که مرحوم فیض اگر فلسفه خوانی را انکار می کند این انکار شامل فلسفه پدرزنش یعنی ملاصدرا هم می شود
  • ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    مسلمات تاریخی رو میگه اشتباهات تاریخی؟؟؟؟ آقای عزیز این انتساب ها ربطی به آقای نصیری نداره بسیاری از تاریخ نویسان نزدیک یا معاصر فیض و بهایی نیز این همین حرف ها را در مورد اونها زدن پس همه این مورخ ها هم تاریخ بلد نبودند دیگه؟
  • الهی ۰۸:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای نصیری یک روزنامه نگار سیاسی بود ولی امروز درجدی ترین مسایل اسلامی نظرمی دهد !!!!!!!همیشه همینطور بوده وخواهد بود
  • ۰۸:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    برادر عزیز اولاً چه 25 فرقه صوفیانه شیعه و 75 فرقه صوفیانه سنی، علی علیه السلام را عارف واقعی می دانند. شاید سنی ها در امام و خلیفه بودن با شیعیان اختلاف داشته باشند ولی همه آنها اتفاق نظر دارند که علی علیه السلام عارف اصحاب پیامبر ص بوده است. دوماً برای شناخت صوفی نیاز به دانستن تاریخ است. /
  • ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    بعضی‌ها عرفان و تصوف را یک چیز تصور کرده‌اند و متأسفانه در برخی از دانشگاه‌های کشور نیز وقتی مثلاً دو واحد درس کلیات عرفان می‌خواهند بگویند، همان تصوف را تدریس می‌کنند! یعنی معتقدند عرفان و تصوف یک چیز است. حتی روی جلد بعضی از کتاب‌های چاپ شده برای تدریس در دانشگاه‌ها، نوشته شده: «مقدمه‌ای بر عرفان» اما در واقع محتوای کتاب «مقدمه‌ای بر تصوف» است نه عرفان! این نشان می‌دهد تفکر این بوده که عرفان و تصوف را یک چیز دانسته اند. و یا حتی برخی از آنهایی که مخالف هستند، باز می‌بینیم که عرفان و تصوف را یک چیز گرفته اند؛ به عنوان مثال مرحوم آقای میرزا جواد تهرانی در کتاب «عارف و صوفی چه می‌گویند؟» عارف و صوفی را در یک سیاق قرار داده و هر دو را یک جور کوبیده و می‌گوید این دو یک چیزاند! یا مولف کتاب «سرچشمه‌های تصوف» که سرچشمه‌های عرفان را نیز همان سرچشمه‌های تصوف دانسته است! هرچند که شواهدی هم بر این ادعای خود می‌آورد. متأسفانه در بین این دراویش که فرقه‌های متعددی دارند، من در هیچ فرقه صوفیانه ندیدم که عرفان و تصوف را جدا کرده باشند. یعنی معمولاً بین اینها خلط وجود دارد. همیشه صوفی ادعا می‌کند که من یک عارف هستم! یعنی چه آنهایی که موافقند و چه آنهایی که مخالفند، عرفان و تصوف را یکی دانسته اند. در حالی که تصور من این است که اینها را باید تفکیک کنیم. البته دقت کنید که شواهدی مانند اینکه مثلاً ابن سینا در فلان کتاب، تصوف بکار برده و مرادش عرفان است، هیچ وقت دلیل بر یکی بودن آنها نمی‌شود. به خاطر اینکه در چهار، پنج قرن اول اسلام که ابن سینا در همان زمان‌هاست، عرفان و تصوف یک چیز بوده است. یعنی کسانی چون جُنید بغدادی یا بایزید بسطامی یا منصور حلاج را هم می‌توان عارف نامید و هم صوفى. اما از قرن ششم به بعد، عارف و صوفی دو چیز شد. جالب این است که استاد شهید مطهری(رضوان الله تعالی علیه) هم در کتاب‌های خود، از قرن ششم به بعد اینها را تفکیک می‌کند و می‌گوید که از قرن ششم ما می‌بینیم صوفی اصلاً یک طبقة اجتماعی است؛ برخلاف عارف که هیچ وقت خودش را جدای از مردم نمی‌داند. مثلاً اگر به عارف بگویی چه کسی عارف است؟ هر کسی به ذهنش می‌آید، غیر از خودش! یعنی همیشه عارف می‌گوید فلانی عارف است، اما هیچ وقت نمی‌گوید من عارفم؛ در حالی که یک صوفى، خودش را یک طبقة اجتماعی می‌داند و می‌گوید ما فرقه‌ای داریم، یا ما صوفی هستیم، یا ما چنین و چنان هستیم و در واقع خود را ممتاز از دیگران می‌داند. شما وقتی اولین جمله صفحه اول اولین کتاب فرقة نقشبندیه که پیروان زیادی هم دارد را نگاه می‌کنى، این است: «بدایاتُنا، نهایات آخرینا»؛ نقطة آغاز ما، نقطة پایانی برای دیگران است! این، به این معنی است که به هر حال ما با دیگران متفاوت هستیم و از دیگران ممتاز می‌باشیم. این تفکر، تفکر صوفیانه است. در حالی که عارف اینگونه نیست. ابن سینا در آخرِ «اشارات» می‌گوید که اگر کسی به مُخیله اش خطور کند که من عارف هستم، عارف نیست. عارف آن کسی است چون موسی کلیم الله(ع) که وقتی کسی به او گفت یک نفر به من معرفی کن که راه خدا را به من نشان دهد، موسی(علیه السلام) هر کسی به ذهنش آمد، غیر از خودش. به این فکر نرفت که من پیغمبر خدا هستم و بهتر از هر کسی می‌توانم تو را راهنمایی کنم؛ یعنی اصلاً به ذهن موسی نیامد. این چنین کسی عارف است. پس در قرون‌ اولیه اسلام، عارف و صوفی به یک معناست؛ البته در این روند ما به افرادی مانند سفیان ثوری بر می‌خوریم که باید تحقیق کرد آیا می‌شود آنها را عارف نامید و یا باید به آنها صوفی گفت؟! در کتاب‌های بزرگانی چون ملاصدرا و امام خمینی(ره) این بحث‌ها فراوان آمده‌اند. امام خمینی و ملاصدرا در این باره تعبیرهایی دارند که گاه می‌گویند «جَهَله صوفیه» و گاهی می‌فرمایند «محققین صوفیه»؛ مثلاً در کتاب آخوند ملاصدرا در «کسرُ اصنام الجاهلیه» یا در مقدمة «اسفار» از این تعابیر استفاده کرده است. مراد این بزرگان از «جهلة صوفیه»، همین فرقه‌های صوفیانه و درویشی است که ما می‌شناسیم و متأسفانه در جامعه هم فعالیت دارند. پس جهله، کسی است که به هر حال درس نخوانده، فقیه نیست، عارف نیست، عرفان نظری نخوانده و... . لازم است اشاره شود که بحث‌های فقه، هم در عرفان دخالت دارند؛ مثلا مرحوم آیت الله قاضی استاد عرفان علامه طباطبایی و آیت الله بهجت وقتی می‌خواستند عرفان درس بدهند، می‌فرمود کسی که در فقه و اصول مجتهد یا قریب الاجتهاد نباشد، اصلاً نمی‌تواند عرفان بخواند. یعنی غیر مجتهد را به عنوان شاگرد هم نمی‌پذیرفته‌اند. این نشان می‌دهد که فقه هم در عرفان دخالت دارد. حضرت امام خمینى، همیشه از جهلة صوفیه مذمت می‌کنند و وقتی هم می‌گویند «محققین صوفیه»، افرادی چون محی الدین مراد هستند. پس ببینید، هیچوقت ملاصدرا صوفی را به یک معنای عام آن که هم عارف است و هم صوفى، به کار نمی‌برد؛ بلکه بین محققین و جهله آنها تفکیک قائل است. یکی از علمای قرن یازدهم اصفهان به نام میرلوحى، کتابی دارند به نام «سلبة الشیعة» که بنده آن را تصحیح کردم و چاپ شده که البته الآن در بازار نیست. ایشان یک بار که آب خورد، گفت: «سلام بر حسین، لعنت بر یزید»؛ به اتهام توهین به یزید عمامه از سرش برداشتند و از حوزه هم اخراجش کردند! این ماجرا، داستان مفصلی دارد و آن به خاطر تفکر «حروفیه» بود که در اصفهان ریشه داشت. نویسنده در آن کتاب، همین احادیثی که در مذمت صوفیه می‌باشد را آورده است. ببینید، مثلاً سحر حرام است؛ اما اگر کسی سحر کرد، جایز است که شما با سحر، سحر او را باطل کنید. شهید ثانی در کتاب «درایه» می‌گوید: صوفیه جعل حدیث را جایز می‌دانند و جعل هم می‌کردند. در مقابل هم عده‌ای به متصوفه گفتند «بائک تجرّ و بایی لا تجرّ؟!» اگر شما به نفع خودتان حدیث جعل می‌کنید، ما هم علیه شما حدیث جعل می‌کنیم. واقعیت این است که نوع این احادیثی که در کتاب‌هایی مانند «حدیقة الشیعة» و یا «اثنی عشریه» شیخ حرّ عاملی علیه صوفیه می‌بینید، جعلی است! اما چرا جعل کردند؟ به خاطر مقابله با احادیث جعلی صوفیه. اگر دقت شود، اصلاً الفاظ این احادیث نشان می‌دهد که متعلق به آن زمان و یا صادره از معصوم نیست. مثلا الفاظ روایت «شیئیة الشیء بصورته لابمادّته» نشان می‌دهد که نمی‌تواند متعلق به معصوم ‌باشد. در غررالحکم، در مادة «صاد» حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) است: «سئل علیه السلام عن العالم العلوی فقال علیه السلام: صورٌ عاریهٌ من المواد، خالیهٌ عن القوة و الإستعداد و خلق الإنسان ذا نفسٍ ناطقة ان زکاها بالعلم و العمل فقد ...» آقا جمال خونساری می‌گوید که این کلمات نشان می‌دهد که متعلق به آن زمان و امیرالمؤمنین نیست؛ اگر چه حدیث خیلی زیباست و مطالب هم درست است. و یا مثلا در حدیثی که «اثنا عشریه» از معصوم نقل می‌کند، آمده «در آینده گروهی می‌آیند که به آنها صوفی می‌گویند، کلماتی می‌گویند بسیار رقیق و لطیف و زیبا، دلشان غافل از یاد خداست، کلمات موزون می‌خوانند، اما دلشان ناموزون است.» این اصطلاحات از معصوم نیست؛ چرا که برای کسی که با کلام معصومین آشناست روشن است که هیچ وقت نه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و نه ائمه(علیهم‌السلام) اینطور حرف نمی‌زدند. نکته مهم این است که اگر کسی بخواهد بگوید تصوف و تفکر صوفیه درست نیست، لازم نمی‌باشد که به سراغ این احادیث برود. استدلال‌های منطقی محکم و بسیاری وجود دارد. بدعتی مانند تصوف که با ظاهر قرآن، شرع، روایات و سیرة اهل بیت(علیهم السلام) سازگار نیست، و بلکه مخالف است، منطقاً محکوم به بطلان می‌باشد. این خود بهترین دلیل برای نقد صوفیه است و نیازی نیست برای نقد آن متمسک به احادیثی شد که احیانا از نظر سند و محتوا قابل تأمل می‌باشند. در مخالفت با صوفیه هم باید این نکته را در نظر گرفت که اصلاً هرکس عارف است، به هر حال باید و ناگزیر است که گرایش محکمی به اهل بیت(علیهم السلام) داشته باشد. قابل جمع نیست که کسی عارف باشد و در عین حال سنّی هم باشد! عرفان بحث مفصلی راجع به ولایت و انسان کامل دارد. هیچ عاقل و منصفی که نمی‌تواند بگوید مثلاً ابوبکر انسان کامل بود. اهل سنّت هم این ادعا را ندارند. ظاهراً در زمان امام چهارم(علیه السلام) اولین بار لفظ صوفی برای شخصی به نام ابوهاشم کوفی به کار رفته است. ابوهاشم صوفی کوفی اولین کسی است که در کوفه یک مسیحی از مصر آمد و برای او خانقاهی درست کرد! ظاهراً این اولین مورد است. درباره خود واژه عرفان و عارف بحث می‌شود که این کلمات از چه زمانی به کار رفته اند؟ که می‌توان پاسخ داد در کلمات امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در غرر الحکم آمده که «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن کلّ ما یبعّدها»؛ عارف کسی است که خود را بشناسد و بداند که چه چیزی او را از کمال دور می‌کند پس خود را از آنها به دور دارد. یا در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که اصول کافی با سند معتبرش آن را نقل می‌کند می‌خوانیم: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْکَلَامِ وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ عَفَا نَفْسَهُ بِالصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ قَالُوا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْراً». «من عرف الله» همان «عارف» است. پیامبر وعده داد که هرکس خدا را با عظمت بشناسد، این صفات را دارا می‌شود. مردم گفتند: یا رسول الله! اینها اولیاء خدا هستند؟ حضرت فرمود: اولیاء خدا آنهایی هستند که «سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْراً» این همانی است که مولوی می‌گوید: من گروهی می‌شناسم از اولیاء که دهانشان بسته باشد از دعا پس لفظ عارف از زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده است و در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) این لفظ به کار می‌رفت. خاستگاه عرفان اسلامى، خودِ آیات و روایات و سیرة اهل بیت(علیهم السلام) بوده است. سپس، در قرن دوم و سوم، مسلمانان با افکار دیگر مکاتب و نحله‌ها آشنا شده و تأثیر پذیرفتند؛ و در قرن ششم و هفتم، این تأثیرات مدوّن و به صورت مکتبی خاص بیان شد. یعنی اگر چه تنظیم و تدوین عرفان نظری و عرفان عملی و سیر و سلوک و دیگر علومی که به مسائل معنوی می‌پردازند، از آن زمان بوده، اما اصلش به پیش از آن بر می‌گردد؛ مثلاً ابن عربى، «وحدت وجود» را از آیات قرآن گرفته بود. هیچ وقت ما نمی‌پذیریم که ابن عربی وحدت وجود را از نیروانای هندو، یا از افکار یهودی و یا تفکرات مسیحی گرفته باشد. آنها اصلاً تفکرشان با وحدت نمی‌سازد.
  • عبد الله ۰۸:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جناب مقداد هيچ عارف و صوفی مطالب خود را منفک از معارف اهل بيت نمی داند بلکه همه از آنها گرفته اند اگرچه بعضی در اين مطالب اشتباه کرده اند اما تفصيل و تشريح معارف اهل بيت علم است چنانکه فقه علم است اصول علم است نمیشه گفت بجای اصول چرا به قران مراجعه نمی کنيد به ايمه مراجعه نمی کنيد گر چه فقيهی همچون علامه بحرانی کتب اصولی را از کتب ضاله بداند
  • سوگوار ابا عبد الله ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    دفاعیه حجت الاسلام استاد وکیلی از بهشتی بودن شمر و یزید و عمر سعد را به خصوص که ایام عزای سید الشهداء است و اشک عزاداران آن حضرت را بیش از پیش در می اورد و جگر آنان را آتش می زند که...
  • ۰۹:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    عبد عاصی بازهم که یکطرفه به قاضی رفتی! گاماس گاماس به سایر اتهامات هم رسیدگی خواهد شد.
  • ۰۹:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    بچه بازی شده دیگه.
  • عرفان شناس ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    1 0
    من هم کاملا با احسان در قدرت آقای وکیلی در بحث و گفتگو موافقم. به عنوان مثال وقتی آقای ... در باره بهشتی بودن شمر و یزید و عمر سعد بر اساس مبانی عرفانی ... بحث کرد و سخنانش منتشر شد و به خاطر ترس از برخی واکنشها به نوعی عذر خواهی کرد و ... هم از آقای ... اعلام برائت کرد، همین استاد وکیلی بود که به دفاع از ... پرداخت و به طرح مساله امکان عقلی بهشتی بودن شمر و یزید و عمر سعد علی رغم جهنمی بودن نقلی آنها پرداخت! و این خود دلیلی واضح بر قدرت علمی و شهامت مثال زدنی این استاد و علامه نو ظهور در عرصه فلسفه و عرفان است.
  • عباس ۰۹:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    برادر عزیز جناب آقای وکیلی مطالب شما را بسیار متقن و محکم یافتم و بهره فراوانی بردم و در این رویارویی دست بالا را از آن شما می دانم اما به عنوان یک برادر دینی لازم است به شما توصیه ای کنم از باب رعایت بیشتر اخلاق. در لحظاتی به پرتگاه بی اخلاقی نزدیک می شوید و این ما را نگران ازدست رفتن سرمایه ای بزرگ که شما باشید می کند. برادر ارجمند بر حذر با شید که مبادا این مراتب کمال در مسیر هوای نفس قرار گیرد . . . گاهی پس از یک استدلال درست احساس می شود که دلتان خنک شده که همان نقطه ای است که می تواند موجب سقوط باشد . . . باز هم به خاطر مظالبی که از شما آموخته ام از شما سپاس گذار هستم . . .خداوند انشاالله معرفت خویش و محبت اهل بیت را در در دل همه ما قرار دهد . . .
  • حمید ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    1 0
    دروغگو کسی است که علمای شیعه را صوفی می داند و دامن تشیع را به اتهام تصوف می آلاید. تصوفی که همیشه آلت دست حکومتهای فاسد و جائر بنی امیه و بنی عباس بوده و امروز آلت دست استعمار غرب است.
  • ۰۹:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای وکیلی وقتی از امکان عقلی بهشتی بودن شمر و عمر سعد و یزید و این که آنها قبل از شیعیان به بهشت می روند دفاع می کند چطور اقای نصیری را نبخشد مگر این که خیلی سوخته باشد!
  • ۰۹:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای سو گوار و حمیدخان؛ دروغگو کسی است که کل عبارات بزرگان را نخوانده و فهم و دانش علوم را ندارد، خود را متخصص می داند و بزرگترین جسارتها را به ساحت عرفا روا میدارد و به دروغ خود را پیرو ائمه اطهار میداند.
  • دشمن یهود ۰۹:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    رمزگشایی ازواقعه خونین کربلا،تشابه تفکر ابن عربی ویهود....
  • حمید ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    لینک دفاعیه استاد وکیلی از ... در مورد بهشتی بودن شمر و یزید و عمرسعد...
  • دروغ سنج ۱۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اشعار شیخ بهایی در مذمت فلسفه یونان و یونانی زدگی که جناب ملاصدرا مبدع حکمت متعالیه در مدح فیلسوفان آن شبه زیارت جامعه ابداع می کند و آن وقت علامه وکیلی می گویند شیخ بهایی نظر به حکمت متعالیه نداشته است. قاه قاه قاه: اي‌ كرده‌ به‌ علم‌ مجازي‌ خو نشنيده‌ ز علم‌ حقيقي‌ بو سرگرم‌ به‌ حكمت‌ يوناني‌ دلسرد ز حكمت‌ ايماني‌ در علم‌ رسوم‌ چو دل‌ بستي ‌بر اوجت‌ اگر ببرد پستي يك‌ در نگشود زمفتاحش‌ اشكال‌ افزود ز ايضاحش‌ ز مقاصد آن‌ مقصد ناياب‌ ز مطالعه‌ آن‌ طالع‌ در خواب‌ راهي‌ ننمود اشاراتش‌ دل‌ شاد نشد ز بشاراتش‌ محصول‌ نداد محصّل‌ آن ‌اجمال‌ افزود مفصّل‌ آن‌ تا كي‌ ز شفاش‌ شفاطلبي‌؟ وز كاسه‌ زهر دواطلبي‌؟ تا چند چو نكبتيان‌ ماني‌ بر سفره‌ چركين‌ يوناني‌ تا كي‌ به‌ هزار شعف‌ ليسي ‌ته‌ مانده‌ كاسه ابليسي‌ سؤر المومن‌ فرمود نبي‌ از سؤر ارسطو چه‌ مي‌طلبي‌ سؤر آن‌ جوي‌ كه‌ در عرصات ‌ز شفاعت‌ او يابي‌ درجات‌ در راه‌ طريقت‌ او روكن‌ با نان‌ شريعت‌ او خوكن‌ كان‌ راه‌ نه‌ ريب‌ درو نه‌ شك‌ است‌ و آن‌ نان‌ نه‌ شور و نه‌ بي‌نمك‌ است‌ تا چند ز فلسفه‌ات‌ لافي‌ وين‌ يابس‌ و رطب‌ به‌هم‌ بافي‌ رسوا كردت‌ ما بين‌ بشر برهان‌ ثبوت‌ عقول‌ عشر در كف‌ ننهاده‌ به‌جز بادت‌ ‌برهان‌ تناهي‌ ابعادت‌ زان‌ فكر كه‌ شد به‌ هيولا صرف‌ ‌صورت‌ نگرفت‌ از آن‌ يك‌ حرف‌ علمي‌ كه‌ مطالب‌ آن‌ اين‌ است‌ مي‌دان‌ كه‌ فريب‌ شياطين‌ است‌ تا چند دواسبه‌ پيش‌ تازي‌ تاكي‌ به‌ مطالعه‌اش‌ نازي‌ اين‌ علم‌ دني‌ كه‌ ترا جان‌ است ‌فضلات‌ فضايل‌ يونان‌ است‌! خود گو تا چند چو خرمگسان‌ لرزي‌ به‌سر فضلات‌ كسان‌ تا چند زغايت‌ بي‌ديني‌ خشت‌ كتبش‌ برهم‌ چيني‌ اندر پي‌ آن‌ كتب‌ افتاده‌ پشتي‌ به‌ كتاب‌ خدا داده‌ ني‌ رو به‌شريعت‌ مصطفوي ‌نه‌ دل‌ به‌طريقت‌ مرتضوي‌ نه‌ بهره‌ ز علم‌ فروع‌ و اصول ‌‌شرمت‌ باد از خدا و رسول و نيز: دل‌ منور كن‌ به‌ انوار جلي ‌چند باشي‌ كاسه‌ ليس‌ بوعلي‌ سرور عالم‌ شه‌ دنيا و دين‌ سؤر مؤمن‌ را شفا گفت‌ اي‌ حزين‌ سؤر رسطاليس‌ و سؤر بوعلي ‌كي‌ شفا گفته‌ نبي‌ منجلي‌
  • عرفان شناس ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    سوگوار جان! آن دفاعیه عقلی و عرفانی از شمر و یزید و عمر سعد بود نه دفاعیه معمولی و شرعی لذا ناراحت نباش. اگر عینک عرفان به چشم بزنی مساله برایت حل می شود. آن وقت به قول عین القضات شیطان را هم رییس الموحدین می دانی.
  • منذر ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    از شيخ‌ بهايي‌ نقل‌ است‌ كه‌:::: «آن‌ كس‌ كه‌ از مطالعه‌ علوم‌ ديني‌ اعراض‌ نمايد و عمرش‌ را صرف‌ فراگيري‌ فنون‌ و مباحث‌ فلسفي‌ نمايد، ديري‌ نپايد كه‌ هنگام‌ افول‌ خورشيد عمرش‌ زبان‌ حالش‌ چنين‌ باشد: «تمام‌ عمر با اسلام‌ در داد و ستد بودم‌ كنون‌ مي‌ميرم‌ و از من‌ بت‌ و زُنّار مي‌ماند»
  • ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    چون آقای وکیلی به اندازه کافی توهین و بداخلاقی و بد دهنی البته بسیار مودبانه! داشته است و بیش از این دیگر خیلی شور می شود.
  • رابعه عدویه ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    منتظر دفاعیه حجت العرفان آقای وکیلی از گوساله پرستی قوم موسی همصدا با شیخ اکبر این عربی هستیم. چه خوب است استاد چکیده جزوه ای را که در دفاع از این مساله نوشته اند در جوابیه شان به آقای نصیری بیاورند تا دیگر امثال آقای نصیری جرأت نکنند به حریم عرفان و عرفا نزدیک شوند!
  • ۱۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    وقتی استاد شما اینگونه واضح دروغ می گویند و کذب و تهمت و دروغ صریح را جایز می داند شما نوچه های ایشان طبیعی است که اینگونه زبان به دروغگویی و تهمت بگشایید. استاد وکیلی دو جلسه درباره سخنان آقای صمدی سخن گفتند. در جلسه اول دروغ های شما را آشکار کردند و در جلسه دوم انتقادهایشان نسبت به کلام ایشان را گفتند. این دروغ ها و نسبت های زشتی که شما می دهید هیچ ربطی به استاد وکیلی ندارد.
  • ۱۰:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آره هرکول جان! کتابهای سید بن طاووس مملو است از دفاع از فرعون و شیطان و شیطان پرستی و گوساله پرستی و عشق مجازی و شاهد بازی و دیگر مطالب عرفانی از این دست!!!!!!!!!!! پناه بر خدا از این همه جسارت به عالمانی چون سید بن طاووس. البته این آقای ناشناس حتما از شاگردان استاد وکیلی هستند.
  • رابعه عدویه ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    منتظر دفاعیه حجت العرفان آقای وکیلی از گوساله پرستی قوم موسی همصدا با شیخ اکبر این عربی هستیم. چه خوب است استاد چکیده جزوه ای را که در دفاع از این مساله نوشته اند در جوابیه شان به آقای نصیری بیاورند تا دیگر امثال آقای نصیری جرأت نکنند به حریم عرفان و عرفا نزدیک شوند!
  • ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای دروغ سنج لطفاً دروغ پردازی نکن. تحقیق کامل کن درباره شیخ بهایی بعد حرف بزن. کسی که چند ساعت فقط درمورد شخصیت شیخ بهایی تحقیق کند این حرف های مسخره شما را نمی زند.
  • ۱۰:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای عرفان شناس شلغم شناس. به غیر از تهمت زدن به حکما و عرفا کار دیگری هم بلد هستید ؟؟
  • ۱۰:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقایان بی تقوی !!! به غیر از تهمت زدن به حکما و عرفا و دروغ گویی و امور خلاف شرع، کار دیگری هم بلد هستید ؟؟ نه واقعاً بلدید ؟!! عقلتان را به کار بیندازید. تقلید طوطی وار از میلانی و نصیری نکنید. اهل تحقیق باشید.
  • رابعه عدویه ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    منتظر دفاعیه حجت العرفان آقای وکیلی از گوساله پرستی قوم موسی همصدا با شیخ اکبر این عربی هستیم. چه خوب است استاد چکیده جزوه ای را که در دفاع از این مساله نوشته اند در جوابیه شان به آقای نصیری بیاورند تا دیگر امثال آقای نصیری جرأت نکنند به حریم عرفان و عرفا نزدیک شوند!
  • ۱۰:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    خدا حفظ کند استاد عبودیت و استاد وکیلی را. عالمان متقی و زحمت کش زمان ما هستند.
  • ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    قرار شده بود که پراکنده بحث نکنید ودر مورد همین 3 موضوع بحث کنید. واقعا این همه پراکنده گویی دوستان تفکیکی از چیست.
  • ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    توصیه می کنم عبارات فحش آلود و بی ادبانه را مقایسه کنید با بیانات استاد وکیلی تا مشخص شود چه کسی از الفاظ ژورنالیستی و توهین آمیز استفاده می کند.
  • ابن فارسی ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    گذری اجمالی دربرخی از عقایدوتفکرات عرفان ابن عربی که نمایانگرنفوذی یهودیان بر اوست ۱- تورات میگوید : حوّاء (علیها السلام) از دنده حضرت آدم (علیه السلام) خلق شده است .(سفر پیدایش باب دوّم) و قرآن کریم می فرماید : حضرت حوّاء (علیها السلام) از آدم آفریده شده است .(سوره نساء ۱ و اعراف ۱۸۶ و زمر۶۱ ) اهلبیت (علیهم السلام) می فرمایند : یعنی از باقی مانده گِل آدم و نه از دنده آدم . حال چرا ابن عربی قول یهود در تورات را پایه عرفان خود قرار داده است ؟! ۲- قرآن کریم میفرماید : ذبیح غلام حلیم است (سوره الصافات ۱۰۱) و اسحاق (علیه السلام) ذبیح نیست(سوره الصافات ۱۱۲) . اهلبیت (علیهم السلام) هم میفرمایند : ذبیح اسماعیل است و نه اسحاق و پیامبر جهانی از صلب اسماعیل (علیه السلام) است . ولی تورات میگوید : ذبیح اسحاق است و نه اسماعیل (سفر پیدایش باب ۲۳ آیه ۲و۳ ) . حال چرا ابن عربی قول یهود در تورات را پایه عرفان خود قرار داده است ؟! ۳- قرآن کریم در سوره انعام آیه ۱۵۳ و ۴۴ آیه دیگر میفرماید : پس از نزول قرآن تمام راهها برای حرکت انسان باطل تلقی شده است فقط اسلام صراط مستقیم است . امّا زبور حضرت داود از ملحقات تورات میگوید : کلّ طرق الربّ رحمه . مزمور ۱۰ از باب ۲۴ زبور عربی و مزمور ۲۵ آیه ۱۰ فارسی . حال چرا ابن عربی قول یهود در تورات را پایه عرفان خود قرار داده و میگوید : الطرق إلی ألله بعدد أنفس الخلایق . ۴- در قرآن کریم میفرماید : فإنّ ألله غنی عن العالمین (آل عمران ۹۷) و این مطلب را در ۱۷ آیه دیگر بیان فرموده ، أمّا یک روایت صد در صد بی سند إسرائیلی میگوید : خدا به منزله یک گنج و کنز بوده و نیاز به خلقت عالم داشته تا شناخته شود و این روایت اسرائیلی را از حضرت داود (علیه السلام) از انبیاء سلف و اسرائیلی (سلام الله علیهم اجمعین) نقل کرده اند در حالیکه چنین حدیثی حتی در متون بنی اسرائیل هم نیست . حال چرا ابن عربی قول یهود را در این روایت مجعول و مربوط به حضرت داود (علیه السلام) را پایه عرفان خود قرار داده است ؟! و باعث شده ۳۲ نفر از عرفای جهان اسلام هم به سوی این حدیث بی سند اسرائیلی سوق داده شوند ؟! و صدها مقاله در تمجید از این حدیث اسرائیلی نوشته شود ؟! ۵- قرآن کریم میفرماید : این اسلام رسول خاتم (صلی الله علیه و آله وسلّم) است که درخواست حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خدا بوده . (سوره بقره ۱۲۹ و آیه ۸۴ سوره شعراء) باز قرآن کریم میفرماید : کمال ]کاخ دین[ در اسلام محقق شده است (سوره مائده ۳) . امّا یک روایت جعلی ابوهریره مشهور به روایت کیسه ای !!! میگوید : کاخ دین توسط انبیای سابق (موسی و عیسی) تکمیل شده بوده و نقش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حد یک خشت نسبت به یک کاخ است و نه بیشتر !!! حال چرا ابن عربی قول رابط یهود و جاعل مشهور و شاگرد معروف کعب الاحبار یهودی را پایه عرفان خود قرار داده است ؟! و نه قول قرآن کریم را !!! ۶- قرآن کریم میفرماید : گناه نکنید (نازعات آیه ۴۰ و ۴۱) . ابوهریره میگوید : گناه بکنید و إلّا نابود میشوید و قوم دیگر خلق میشود تا گناه کند تا خدا ببخشد تا خداوند غفّار شود !!! حال چرا ابن عربی قول رابط کعب الاحبار یهودی را پایه عرفان خود قرار داده است !!! ۷- رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده : اسلام دو سر چشمه و دو منبع دارد : قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) . ابوهریره جعل کرده که : اسلام دو سر چشمه دارد : قرآن و مبشّرات (یعنی مکاشفات امثال ابن عربی) !!! حال چرا ابن عربی قول رابط کعب الاحبار یهودی را پایه عرفان خود قرار داده است ؟! و مکاشفه خود را مقدّم بر حدیث اهلبیت(علیهم السلام) میداند !!! ۸- قرآن کریم میفرماید : لیس کمثله شیء (سوره شوری ۱۱) . تورات میگوید : خداوند آدم را مثل خودش آفریده است (سفر پیدایش باب اوّل آیه ۲۷). حال چرا ابن عربی در فصوص الحکم و دیگر آثارش قول تورات را پایه عرفان خود قرار داده است !!! ۹- اهلبیت (علیهم السلام) فرمودند : منظور از نعلین در آیه « فأخلع نعلیک» حُبّ اهل و عیال است ولی کعب الاحبار یهودی می گوید : منظور از آن این بوده که چون نعلین موسی (علیه السلام) از پوست خر میته بوده لذا دستور خلع آمده است . حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده و نظر کعب الاحبار را پایه عرفان خود قرار داده است ؟ ۱۰- قرآن کریم فرموده : فأینما تولّوا فثمّ وجه الله . (بقره ۱۱۵) و ابوهریره رابط کعب الاحبار یهودی گفته اگر در زیر زمین مانند دلو چاه به پائین بروید به خدا می رسید .(سنن ترمذی ج ۵ ص ۴۰۴ حدیث ۳۲۹۸) ]یعنی أعلی علّیّین شده أسفل السافلین!!![ حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده است ! و روایت دلّیتم را پایه قرار داده است !!! ۱۱- قرآن کریم فرموده : فلم ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا (غافر ۸۵) و اصل یهودی مأخوذ از کابالا اساسنامه مخفی فراعنه مصر میگوید : فرعون توبه کرده و مومن از دنیا رفته ، طیب است و طاهر !!! حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده !!! و فرعون را تائب و طاهر معرفی کرده !!! ۱۲- قرآن کریم حضرت هارون برادر حضرت موسی (علیهما السلام) را پیامبر و مشاور و وزیر موسی میداند و امّا تورات در سفر خروج باب ۳۲ هارون را به جای سامری گرفته و دعوت کننده به عبادت گوساله معرفی میکند !!! حال چرا ابن عربی قول یهود را پایه عرفان خود قرار داده و هارون را محکوم به جهل دانسته و مستحق کتک !!! (بگذریم از توجیه یهود در خصوص باب ۳۲) اگر چه ابن عربی هارون را به جای سامری نگرفته امّا او را به خاطر ممانعت از گوساله پرستی مستحق توبیخ دانسته است !!! ۱۳- قرآن کریم میفرماید : لا نفرّق بین احد من رسله (بقره ۲۸۵) مومن بین انبیا فرقی قائل نیست و اسلام به تمام انبیا احترام خاصی قائل است و در تورات و کتب ملحق به آن و انجیل متی باب اول و یازده و انجیل یوحنا باب ۲ و انجیل لوقا باب ۸ آیه ۲ باز انجیل باب ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و کتاب حضرت اشعیا باب ۲ و کتاب حضرت حزقیال باب ۴ و کتاب هوشع باب اول و رساله غلاطیان باب ۳ به انبیای عظام اتّهام بسته و اهانت و توهین کرده است و در مجموع در عهد عتیق و جدید در بیش از ۳۰ آیه به پیامبران اهانت شده است !!! حال چرا ابن عربی خط یهود را پایه عرفان خود قرار داده است !!! به حضرت داود و هارون اهانت کرده !!! رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را در شناخت امور دنیا از عمر ضعیف تر میداند !!! ۱۴- مذهب تشیّع تنها مذهب در جهان است که یک اطلاعات جامع و کامل از مهدی موعود (عجل الله فی فرجه الشریف) را به جهانیان ارائه میدهد که پسر چه کسی است ؟ مادرش کیست ؟ کجا غائب شده و در حین غیبت چند ساله بوده ؟ امّا سایر ادیان و مذاهب کاملاً اطلاعات مبهم در این خصوص به مردم ارائه میدهند من جمله یهود !!! حال چرا ابن عربی شش نفر را مهدی معرفی میکند ]۱- خودش ۲- مهدی مطابق عقاید شیعه ۳- عیسی (علیه السلام) ۴- خاتم اصغر که ابن عربی او را دیده ۵- مرد عربی که ابن عربی او در شهر فاس دیده ۶- مهدی یک عجم است[ و به بزرگترین مبهم گوئی در قضیه مهدویّت مرتکب شده است !!! اگر ایشان مسلمان است که هست چرا در تعریف مهدی خط یهود را دنبال میکند !!! ۱۵- قرآن کریم میفرماید : و الله من ورائهم محیط (بروج ۲۰) و میفرماید : و کان الله بکلّ شیء محیطاً(نساء۱۲۶) و ابوهریره مطابق قول یهود میگوید : ان الله ینزل کل لیله الی سماء الدنیا . یعنی هر روز خدا از آسمان یک بار به زمین تشریف می آورد !!! (مسند احمد حدیث ۲۵۴۸۷و ۹۳۰۹ و ۹۳۰۸) و ابن عربی این روایت ضد قرآن را در فصّ هودیّه نقل میکند و از موضع قرآن حرفی نمیزند !!! حال چرا ابن عربی قول مطابق تورات را پایه عرفان خود قرار داده است !!! ۱۶- در متن اساسنامه کابالا که اساسنامه شفاهی معبد آمون در عصر فراعنه بوده عبادت به بتها و ارباب متفرق ترویج شده است ولی در قرآن کریم فرموده : أ أرباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهّار . (یوسف ۳۹) و یهود اساسنامه فراعنه را تبدیل کردند به عقائد خود !!! حال چرا ابن عربی در فصّ نوحیّه میگوید : نوح به بتان نفرین نکرده بلکه دعا کرده تا پیروانشان بروند زیر زمین تا به خدا برسند و اینکه خداوند میفرماید : به خاطر خطایا قوم نوح را غرق کردیم منظور غرق در بحار رحمت است نه در آب طوفان !!! حال چرا ابن عربی اصل کابالائی و اسرائیلی را پایه عرفان خود قرار داده است !!! ۱۷- قرآن کریم عبادت به بت را شرک میداند . حال چرا ابن عربی عبادت به بت را عبارت ٍ اُخری عبادت به خداوند میداند !!! (مراجعه شود به فصوص الحکم ص ۲۷۶ و ص ۲۷۵ و ۴۸۰ ) . ۱۸- قرآن کریم فقط کعبه را قبله میداند و بس ، ولی ابن عربی چرا انحصار قبله در کعبه را کفر میداند !!! (مراجعه شود به فصوص الحکم ص ۵۱۵) ۱۹- اگر ابن عربی یک عارف است و بی غرض چرا با «مه یر بن تو دورس ابو لافی» رئیس یهودیان اسپانیا و نهمانیدُس رهبر دینی و بنیانگذار مرکز آموزش کابالا و جیمز اوّل پادشاه مسیحی در تماس بوده و از کمک رسانی شمال آفریقا به مسلمانان اسپانیا جلوگیری کرده است !!! (محی الدّین در آئینه فصوص ج ۲ ص ۲) ۲۰- ابن عربی چرا در زمان جنگ بین مسیحیان و مسلمانان به جای قرائت آیه جهاد روایت جعلی در فضیلت خانه نشینی و ذکر گفتن را ترویج میکرد و باعث شکست مسلمانان اسپانیا گردید !!! چرا محصول عالی عرفان او تبدیل به مثنوی سپس به رقص سماء (همان طوریکه در برنامه های سیما دیده شده طرفداران مولوی اطراف قبر مولوی لباس مخصوصی پوشیده و می رقصند) شد و مرجع بازدید توریست های جهان در قبال عرفان متکی بر جهاد حسینی !!! سرانجام اینکه هدف از الحاق «ذبیح شدن اسحاق» بر مثنوی مولوی پس از شعر مولوی مبنی بر «ذبیح بودن اسماعیل» چیست ؟! مگر مبنای عرفان او تورات است !!! و صدها چرای دیگر ......!!! در طول ۷ قرن گذشته ۱۳۸ نفر از علمای بزرگ اسلام او را محکوم و یا تکفیر کردند و ۳۳ نفر دیگر از عرفای یزرگ اسلام از او تمجید فرموده اند ، ما نه محکوم میکنیم و نه تمجید ما فقط از حق سوال خود استفاده میکنیم و منتظر پاسخ میمانیم . ۲۱- تورات می گوید : کشتی حضرت نوح در کوه آرارات (ترکیه) فرود آمد . (تورات سفر پیدایش باب ۸ آیه ۴) اهلبیت (علیهم السلام) فرموده اند : از همان کوفه (نجف) توسط آب بلند شد و پس از طواف بر مکان کعبه بازگشت و در همان کوفه که مبدأ حرکت بود فرود آمد . (البرهان سوره هود آیه ۴۱) و اهل سنت نقل کرده اند : که هر روز عاشورائی کشتی نوح (علیه السلام) در مهبط خود قرار می گیرد . (در المنثور ذیل آیه) اشاره است به اینکه محل استقرار مومنین سوار بر سفینه النجاه نجف است و مسجد کوفه است و کربلا ، یعنی کشتی نوح و کشتی اهلبیت (علیهم السلام) محل استقرارش عراق یعنی مرکز خلافت علی (علیه السلام) و خلافت امام زمان و خانه آدم و خانه ادریس و خانه ابراهیم است . و قرآن هم می فرماید : بسم الله مجراها و مرسیها یعنی اگر حرکت کشتی از طرف خداوند حساب شده است بدانید لنگرگاه و مهبط کشتی نیز حساب شده و تعیین شده است ، بعلاوه بنابراین نبوده کشتی حضرت نوح را باد شدید از منطقه خارج کرده ببرد به آرارات ترکیه ببرد و تبعید کند کشتی از مبدائی حرکت کرد و به همان مبدأ هم بازگشت و اهل سنت روایات متعدد نقل کرده اند که دلالت دارد روز عاشورا روز استقرار کشتی نوح در ایستادگاه خودش (محیط کربلا ، نجف ، کوفه و فرات) می باشد .(در المنثور ذیل آیه) یهودیان با درک پیام استقرار کشتی نوح در خانه اهل بیت (مسجد کوفه) آن را بردند به آرارات ترکیه و از ابن عربی هم خواستند منتقل شود به قونیه ترکیه شاهراه اتصال شرق و غرب عالم و فصوص الحکم خود را آنجا تدوین کند تا عرفان عمیق اسلام در قونیه متولد شود و تبدیل شود به ایستگاه عظیم کاروانهای جاده ابریشم و سپس مولوی هم به عنوان عارف و شاعر و ناظم کلام ابن عربی ساکن قونیه شد آنجا دنیا را وداع کند و محصول عرفان ابن عربی بشود رقص سمأ تا حاصل این عرفان بشود چرخیدن حول محور خود و زدن بر ساز خود تا مسلمانان عرفان متکی بر جهاد اهل بیت را ترک و عرفان متکی بر ساز و آواز را به عنوان عرفان اسلامی برای جهانیان معرفی نمایند و اینک استراتژیسین شان آقای مکیندر هم اعلام کرد : خیلی روی مثلث سرنوشت مسجد کوفه ، مسجد الحرام و مسجد قدس حساب نکنید نقطه استراتژیک و حساس و سرنوشت ساز جهان غرب ترکیه است . (کتاب اسرار ماهواره های جاسوسی ص ۴۰ نوشته ویلیام اِی باروز) اکنون اگر چه زوّار عتبات عالیات بسیار زیادند اما فقط مسلمان اند امّا زوار حرم مولوی در قونیه توریستهای جهان اند . منتها الیه کلام ائمه ما مسلمانان آن هم شیعه ها هستند اما منتها الیه کلام مولوی شرق و غرب عالم است مثنوی مولوی بر عرفان تحریف شده حضرت موسی (علیه السلام) متکی است که مأخوذ از ابن عربی است. قرآن می فرماید : سواران بر کشتی نجات یافتند امّا عرفان ابن عربی در فصوص می گوید : غرق شدگان نجات یافتند چون رفتند زیر زمین تا به خدا برسند آن هم طبق روایت جعلی و روایت مأخوذ از کعب الاحبار . حاصل پیام قضیه کشتی نوح طبق عرفان ابن عربی این شد : راکبین کشتی به ترکیه رفتند و غرق شدگان هم پیش خدا !!! و حاصلی برای اهل بیت نداشته است ۲۲- در قرآن ۸۴ بار واژه خالدون ، خالدین ، خالد تکرار شده برای بیان این که کفار در جهنم و صالحان در بهشت جاودانه هستند و خروج از جهنم و بهشت ممکن نیست . و تورات می گوید : بهشت و جهنمی مطرح نیست یعنی در تورات تحریف شده فعلی سخنی از معاد نیست . و ابن عربی خط تورات را گرفته و می گوید : جهنم یک بازداشتگاه موقت است و کفار پس از مدتی از آن خارج می شوند و در ته جهنم به خاطر عدم حضور مجرم نخود می روید .(شرح فصوص الحکم ص ۳۹۲) باز می گوید : خلود در جهنم نیست وقتی مجرم و کفار بار خود را در جهنم بر زمین گذاشتند عذاب هم تمام می شود .(شرح فصوص الحکم ص ۳۹۳) باز می گوید : جهنم خود معنائی جز دوری از حق ندارد و آنگاه که این خیال باطل از میان رفت جهنم نیز منتفی می گردد و عذاب عذب (گوارا) می شود ! (شرح فصوص الحکم ص ۴۷۸ و ۴۸۶) این یعنی جنگ با ۸۴ آیه قرآن برای تأیید عدم معاد در تورات ! ۲۳- در قرآن کریم حضرت ابراهیم (علیه السلام) از امتحان الهی در ذبح اسماعیل سرافراز و پیروز از آب درآمد قرآن میفرماید : و اذا ابتلی ابراهیم ربّه فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للناس إماماً (بقره ۱۲۴) یعنی ابراهیم (علیه السلام) در این امتحان پیروز گشت و خداوند او را به عنوان امام انتخاب فرمود امّا ابن عربی می نویسد : ابراهیم در امتحان مردود شد و معلوم گردید که توانائی و بصیرت لازم برای تعبیر خواب (ذبح فرزندش) را ندارد !!! (فصوص الحکم ص ۳۵۱) علت کوبیدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) توسط ابن عربی این است که چون به دو علت یهود از دست حضرت ابراهیم (علیه السلام) ناخشنود و عصبانی است : الف) چرا کعبه را برای امّت رسول خاتم ساخته !!! ب) چرا مناسک حج را به اولاد اسماعیل و مسلمانان داده و نه به فرزندان اسحاق !!! به هر حال توبیخ حضرت ابراهیم (علیه السلام) و جنگ با آیه ۱۲۴ سوره بقره نشان می دهد عرفان ابن عربی موضع اسرائیلی دارد .
  • ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    این فقط تهمت است. آقایان ناشناس و غیره. تقوی داشته باشید. از تهمت زدن به آقای وکیلی چه سودی می برید ؟!
  • ۱۰:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    حق با شماست. نصیری فقط بلد است شب شعر راه بیندازد و اشعاری که همه معنای خاص دارند و باید در فضای ادبیاتی و معرفتی معنا بشوند را عامیانه معنا کرده و می کوبد. اگر متمرکز بحث کند نصیری که معلوم می شود چیزی در بساط ندارد.
  • ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اگر نصیری در مورد همین سه محوری که استاد وکیلی تبیین کرده اند بحث کند حقیقت روشن می شود. اما بعید است ........ بعییییییییییییید .... فقط ادعا بلد است. اگر متمرکز و علمی و به سبک کرسی آزاد اندیشی واقعی بحث کند رسوا می شود.
  • ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    ادعای الکی نکنید. استاد وکیلی در حد این مقاله مطلب را باز کرده اند. کمی تحقیق کنید مسلم است که مطالب نصیری صرفاً تهمت به فیض کاشانی و شیخ بهایی و مرحوم کمپانی است.
  • ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    حماقت است که کسی افکار ابن عربی را به یهود تشبیه کند. کمی تحقیق کنید بعد سخن بگویید. شرط تقوی این است.
  • میثم ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    عباس آقای عزیز ؛ جناب استاد وکیلی را آنانکه از نزدیک می شناسند می دانند که فوق العاده متواضع و مودب است. بسیار زیاد. در نقد مخالفین حکمت و عرفان که خود ملاحظه می کنید تا چه اندازه بی پروا و هتاک هستند؛ ایشان مجبور است کمی لحن را تند و خطابی کند. لازمه نهی از منکر است. ایشان بسیار اهل تقوی و مراقبه و آرام و متواضع و مودب است.
  • ۱۰:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    این تهمت هایی که به حجت الاسلام والمسلمین وکیلی می زنید هیچ ربطی به مهدی نصیری گفته ندارد. فعلاً آقای نصیری فقط جواب بدهد که چرا به این سه عالم بزرگ تهمت زده است و تاریخشان را تحریف کرده است.
  • ۱۰:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقا حمید !!!!!!!!!! برادر !!!!!!! واقعاً با چه زبانی باید به شما حالی کرد که اصطلاح تصوف در برهه ای هم معنای عرفان شیعی امروز بوده. مذمت اهل بیت از کلام را چه می گویید؟ در روایات فراوانی از کلام و متکلمین مذمت شده است. اصطلاحات در طول تاریخ معنایشان فرق می کند. مغالطه اشتراک لفظی در منطق را بخوانید. تصوف باطل را استاد وکیلی همیشه نقد می کنند و جلسات تخصصی نقد تصوف دارند. تقوی داشته باشید تهمت نزنید.
  • عمو ۱۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    این بس کنین تو رو خدا یعنی من علیرغم اینکه هرکولم و شاخ همه رو میشکنم هیچ جوابی ندارم بدم و دوباره.....
  • ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    هرکول کوچولو ! برو عکس سایت هارو نگاه کن. مجبورت که نکردن بیای مطالب علمی بخونی.
  • عمو ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جای حرف کلی زدن حرف دقیق بزن و جواب بگیر. اگر هم حرف دقیق نداری و حرفی میزنی که عرصه خالی نماند خوب مفهوم این نوع سخن گفتن مشخص است
  • ۱۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    احسنت
  • محمودعلی س ۱۱:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای مهدی نصیری باید برود همان کار سیاسی و روزنامه نگاری و نقد غربش را ادامه بدهد و برای اسلام و جامعه اسلامی مفید خواهد بود. حق ندارد بدون تخصص در علوم عقلی و نقلی و بدون تحقیق عمیق ادعا کند و حرف های.. به علمای بزرگ اسلام نسبت بدهد. در مناظره با استاد واسطی هم در همان جلسه اول استاد واسطی یک مورد از تهمت ها نصیری را با سند ارائه کرد که در جلسات بعدی نصیری مجبور شد اعتراف کند به اشتباه خود که گفته است. در گوگل سرچ کنید: دانلود مناظره آقایان مهدی نصیری عبدالحمید واسطی صوتی تصویری متن
  • دشمن یهود ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای ناشناس اگر اهل تحقیقی به چند کامنت پایین نگاه کن تا تشابه عرفان این عربی با عرفان کابالایی یهود برایت روشن شود و انشاء الله به عرفان اهل بیت علیهم السلام رهنمون شوی و از عرفان وحدت وجودی نجات پیدا کنی.
  • هدی ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    من هم با تمرکز بحث موافقم اما فکر می کنم محور تمرکز این موارد باشد: ـ عینیت خالق و مخلوق در فلسفه و عرفان ـ جبر گرایی در فلسفه و عرفان ـ پلورالیسم در فلسفه و عرفان ـ شیطان ستایی و شیطان پرستی در فلسفه و عرفان ـ عشق مجازی و امرد بازی در حکمت متعالیه ـ دفاع از گوساله پرستی و بت پرستی و آلت پرستی در حکمت متعالیه ـ عبور از شریعت و تکلیف گریزی در عرفان ـ عقلانیت ستیزی در فلسفه و عرفان ـ ماهیت وحی از نگاه فلسفه و عرفان محور قرار دادن موافقت یا مخالفت شیخ بهایی یا ملا محسن فیض کاشانی با فلسفه و عرفان چیزی را حل نمی کند، نهایتش اگر ثابت شود که اینها مدافع بوده اند، گفته می شود اینها معصوم که نبوده اند.
  • آدم شناس ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    این ناشناس راست میگه بویژه آن که پدر اقای نصیری از علمای نجف بوده اند و پدر آقای وکیلی جزء ... .
  • ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    فعلا که آقای نصیری بدجوری آب به خوابگه مورچگان ریخته و خانه عنکبوتی فلسفه و عرفان یونانی را متزلزل کرده است.
  • ادب دوست ۱۱:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جواب میثم: به شتر گفتند از کجا می آیی؟ گفت: از حمام کوی تو! گفتند: بله پیداست از زانوی تو! واقعا ادب و تواضع و تقوی از آثار آقای وکیلی در نقد مخالفان فلسفه و عرفان موج می زند و در همین مقاله هم کاملا پیداست.
  • اصغرزاده ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    حامیان آقای وکیلی فقط به نصیری فحش و اهانت می کنند. دریغ از استدلال!
  • ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    واقعاً !!!!!!!!!!!! نصیری فقط ادعا می کند و جملاتی را دیف می کند و فهم عوامانه از آن ارائه می دهد. اگر دقیق و تخصصی بحث کند رسوا می شود اتهامت و کذب هایش.
  • عرفان شناس ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    درود بر آقای نصیری که به اشتباهش اعتراف نمود اما وای بر کسانی که همچنان از کفریات و اباطیل فلسفی و عرفانی دفاع می کنند و حاضر نیستند حتی مخالفت خود را با گوساله پرستی و شیطان پرستی و تطهیر فرعون و شمر و یزید و امرد بازی [امروزه بدان می گویند همجنس بازی. فتامل] اعلام نمایند. فاعتبروا یا اولی الابصار
  • ۱۱:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    فعلا که آقای نصیری بدجوری آب به خوابگه مورچگان ریخته و خانه عنکبوتی فلسفه و عرفان یونانی را متزلزل کرده است.
  • عبد عارف ۱۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    عبد عاصی! اگر از مقام علمی علامه وکیلی آگاه بودی این جوری حرف نمی زدی. فلسفه و عرفان تا به حال مدافعی به این عظمت نداشته است.
  • ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    تهمت نزن ادویه جان ! ادویه ای نه عدویه . جزوه آقای وکیلی را بنده در قم از یکی از دوستان گرفتم بسیار دقیق و علمی بود و ابداً این تهمت هایی که می زنید در آن نبود.
  • هدی ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جناب این فارسی! لطفا آدرس و اسم نویسنده این مقاله را هم بنویس. بسیار خواندنی است.
  • ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    این وهم شماست اخوی ! شما متخصص در مبانی محی الدین و کتاب های او هستی ؟!! امام خمینی در نامه به گورباچف 5 ماه قبل از رحلت ملکوتی شان : "از اساتید بزرگ بخواهید تا به حكمت متعالیه صدرالمتألهین(7) ـ رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌النبیین و‌الصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد كه: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی‌كنم و از كتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌(8) نام نمی‌برم؛ كه اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریكتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون این سفر آگاهی از آن امكان ندارد." منبع : http://masontube.ir/1391/04/27/post-2211 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8510090317
  • فاطمه ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    والله بخدا. خدا به همه ما عقل و بصیرت و توفیق بدهد. انشاءالله حضرت آقای نصیری هم بیدار شود و دست از لجبازی بردارد.
  • فرشاد ۱۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    من در مورد فلسفه و عرفان اطلاع زیادی ندارم اما مدافعان فلسفه و عرفان نمی دانند که چه اشتباهی را دارند مرتکب می شوند. هر چه به این بحثها دامن بزنند به ضررشان است، چون باب انتقاد از ملاصدرا که برای خودش اسطوره ای بوده و این عربی که شیخ اکبر بوده گشوده می شود و به اسطوره گی اینها لطمه می خورد . باید موافقان فلسفه و عرفان کاری کنند که اساسا زمینه این بحثها فراهم نشود تا هاله تقدس و اسطوره گی ملاصدرا و ابن عربی و .... شکسته نشود. خلاصه این که دارید در زمین حریف بازی می کنید.
  • ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    استدلال ها را دو طرف مناظره بیان می کنند. ما که فحشی از طرف حامیان آقای وکیلی ندیدیم. شما حتماً نظرت این است که دوستان نظر ندهند. حامیان آقای نصیری که هیچ، از خود آقای نصیری هم ما استدلالی ندیدیم.
  • ۱۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    به همین راحتی !!!!!!!!!!!!!!؟؟؟ من جلسه اول مناظره را دیدم. ...به علامه طباطبایی تهمت زده و کلام ایشان را تحریف کرده. بعد اعتراف کرد به کارش. بقیه افرادی که اسم می برد و جملاتی که نقل می کند هم همینطور بی تحقیق و بی سند می زند !!! یک مورد و دو مورد که نیست. خلاف صریح و کذب فرق می کند با بحث علمی و تهمت هایی که شما می زنید.
  • ۱۲:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    تهمت بیخود نزنید. عقل و قلب خود را از تعصب رها کنید. تقلید طوطی وار از میلانی و نصیری نکنید.
  • ۱۲:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای دشمن یهود . امام خمینی و خیلی عرفای بزرگ شیعه علاقه وافر به محی الدین داشته اند. تو اسلام شناسی و یهود شناسی ات از امام خمینی بیشتر است ؟؟؟؟!!!
  • ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    شما بی ادبی های آقای نصیری را وقتی می بینید برایتان طبیعی است چون می گویید حق عرفا و فلاسفه است که فحش بخورند. بعد نقدهای استاد وکیلی را که می بینید حرص می خورید و می گویید اینها بی ادبی است! اهل انصاف خودشان متن را که بخوانند می فهمند.
  • ۱۲:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    خداوند همه مریضان اسلام. هرجا طفل صغیری مریض است و مریضان منظور را شفا دهد به حق این روزهای عزیز.
  • ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جناب "هدی" استاد شما آقای نصیری درباره سه شخصیت علمی بزرگ شیعه نسبتی داده. اگر مشخص شود که نسبتش خلاف بوده. خیلی چیزها معلوم می شود. آن موارد دیگر که ردیف کرده اید تهمت ها و کذب های وبلاگها و سایت ها و برخی اشخاص بی تقوی است. فقط یک لحظه فکر کنید. این تهمت هایی که زده اید به عالمان مدافع عرفان و حکمت متعالیه و وحدت وجود می چسبد ؟؟؟؟!!! امام خمینی آیت الله سید علی شوشتری آیت الله سید احمد کربلایی آیت الله سید علی آقا قاضی علامه طباطبایی شهید مطهری علامه طهرانی آیت الله جوادی آملی علامه حسن زاده آملی و ... خواهشاً فکر کنید و احتیاط و تقوی را فراموش نکنید.
  • ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقای آدم شناس بی ادب. پدر استاد وکیلی از متقی ترین افراد مشهد بوده اند و اتفاقاً با علمای تفکیکی مشهد هم روابط صمیمی دیرینه داشته اند. زشت است که اینقدر بی ادبی می کنید. آبروی خودتان می رود. پدر آقای نصیری محترم است. عالم بوده است. اما ما هم می توانیم بگوییم که پدر ایشان به نقل خود آقای نصیری مرید میرزا مهدی اصفهانی بود
  • ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    به نظر بنده اگر اساتید فلسفه و عرفان امثال نصیری را رها هم بکنند از باب "الباطل یترک بترک اسمه" جریان نصیری و میلانی هیچ اثری نخواهند داشت. جامعه شیعه و انقلابی ایران گره خورده با حکما و عرفایی مثل حافظ و مولوی و امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری...
  • ۱۲:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    جواب این ادعایت در متن هست. دوباره متن را بخوان عزیزم.
  • زهرا ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    خدایا !!!! چرا شما اینقدر بی دقت هستید.... جواب این حرفی که می زنی را که آقای وکیلی داده اند. یکبار دیگر بخوان بخش مربوطه را. به جزئیات دقت کن. چشمت را باز کن.
  • بابک ۱۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    امام خمینی جواب شما که می گویید عرفان و فلسفه اسلامی یونانی است را خیلی زیبا داده. همین امروز در سایتی دیدم
  • هرکول ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    بی سوادان گرامی . عرفانی که سید بن طاوس داره با این متاخرین از خدا بی خبر یکی می کنین برین از الف ب شروع کنین . خیلی بی سوادین خدائیش
  • هرکول ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    خدا تمامی شاخ غول شکنان عرفان را با صاحب اصلی ان محی الدین عربی محشور بفرما
  • هرکول ۱۳:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    ناشناسان مدعی بی سواد گرامی . الکافی کاف لشیعتنا . خواهشا عرفانی و فلسفه ای که شما می گین تو کافی نشون بدین اگه ندارین خواهشا هیسسسسسسسسسسسسسس
  • به امید ظهور ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    میخ اهنین نرود در سنگ فرو این همه مذمت از حسن بصری (سامری امت) سفیان ثوری و حلاج لعن شده (مدعی) و........ کافی نیست که باز از صوفیان و هم مسلکانشان دفاع می کنید شما می گویید همه آنها دروغ است! تا حالا فکر کرده اید صلا چرا باید از کسی طرفداری کنید که حداقلش این است که شبهه دارند و معلوم الحال نیستند! چرا و باز چراهای دیگر خدا همه ما را هدایت کند البته نمی دانم شاید دفاع اینان از این افراد دلایلی دیگری داشته باشد که می خواهند به آن لطمه نخورد که از گفتن ان معذوریم ولی اگر ببنید چه کسانی از این تفکرات دفاع می کنند مدافع چه چیزی هستند خواهید فهمید آزاده باشید دوستان
  • محمود ۱۴:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    بارک الله توی این همه کامنت فقط این عبد عاصی خوب مساله را متوجه شده و از حرفش پیداست اصلا تعصبی نداره..
  • محمود ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    و چون فرعونیان ریسمانها و عصاهای خود را افکندند موسی فکر کرد آنها راه میروند و ترسی در دل موسی افتاد. گفتیم نترس همانا تو برتری بیفکن آنچه در دست توست تمام کارهای انان را خواهد بلعیدآنان حیله ساحرانه به خرج دادند و ساحر هر جا رود رستگار نگردد. آقای نصیری الهیات قرآن و حدیث مثل عصای موسی است و الهیات دروغین فلسفه و عرفان (میراث یونان و هندوها) مثل سحر ساحران است . نترس اگر تو هم توانایی مبارزه با اینها را نداری خدا خود این الهیات ها را با عصای موسی باطل خواهد کرد و از همین مباحث پیداست افول این حرفهای پوسیده و الهیات دروغین و تفسیرهای بشر انگارانه از خدا که مانع فهم صحیح قران وسنت هستند آغاز شده و به تعبیر قرآن (لایفلح الساحر حیث اتی) و بحمد لله امروز جریان های علمی جدیدی در غرب پیدا شده که آنان خواهند آمد و برای برخی ها دین را تقسیر خواهند کرد . علی قلی جدید الاسلام ها در راهند....
  • عمو ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    متاسفانه آقای نصیری و دوستان ایشون اتفاقا بین بچه های مذهبی زمینه دار و بی اطلاع این مباحث رو مطرح میکنن و طرفدارای افراطی دست و پا میکنن. به همین دلیل بهتره مباحث ایشون لااقل یک بار در فضای عمومی که برای همه قابل دسترسه مطرح و نقد بشه. من درباره دوستان با استعدادی که در دانشگاه داشتم و به دلیل بی اطلاعی جذب شطحیات آقای نصیری درباره فلسفه و عرفان و حتی نقد غلط ایشون به مدرنیسم(نقد آقای نصیری درباره مدرنسیم غلطه نه همه نقدها به مدرنیسم) شدن همیشه حسرت می‌خورم.
  • عمو ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    علیکم بالمتون
  • مقداد ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    من همین اول بگم که فکر نکنید فلسفه و عرفان را نمی دانم بله مفهوم وحدت وجود می دانم حکمت متعالیه را مطالعه کرده ام فلسفه ماهوی را می دانم و... اما بدانید و باز هم بدانید لبند میگم من قال الباقر و قال صادق علیه السلام به هیچ چیزی عوض نمی کنم که البته امیدوارم امام نیز مرا ببخشد که فرموده های ایشان را با ابن عربی مقایسه کردم و استغفار می کنم اما جهالت برخی باعث می شود که این مثال ها را بزنیم که به راستی علم اول و اخر بدست اهل بیت است و نیازی نداریم تا از نا اهلان دیگر بگیریم
  • عمو ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    شوی شوی یه قدری صبر کنید به همش میرسیم. شما فعلا جواب این مطالب رو بدید. البته اگر جوابی دارید.
  • ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    ابن عربی یک ضد شیعی همه چیز باخته نزد امیرالمومنین است چیزی ندارد که ببازد
  • ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    زنده باد استاد نصیری
  • عمو ۱۴:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    تا نخوندم مطلبتو منفی ندادم اما خوشم میاد رسما آسمون و ریسمون رو میبافید به هم و از دو مطلب بی ربط منظور خودتون رو نتیجه میگیرید و البته طرفی هم نمبندید. برای اینکه حوصله خواننده هاتون سر نره فقط یه موردشو میارم که خودتون یه بار دیگه نگاهش کنین. "یک روایت صد در صد بی سند إسرائیلی میگوید : خدا به منزله یک گنج و کنز بوده و نیاز به خلقت عالم داشته تا شناخته شود و این روایت اسرائیلی را از حضرت داود (علیه السلام) از انبیاء سلف و اسرائیلی (سلام الله علیهم اجمعین) نقل کرده اند در حالیکه چنین حدیثی حتی در متون بنی اسرائیل هم نیست . حال چرا ابن عربی قول یهود را در این روایت مجعول و مربوط به حضرت داود (علیه السلام) را پایه عرفان خود قرار داده است ؟! و باعث شده ۳۲ نفر از عرفای جهان اسلام هم به سوی این حدیث بی سند اسرائیلی سوق داده شوند ؟! و ...." این روایت بی سند است بنا بر ادعای شما نه؟ حتی در متون یهود هم نیست باز هم بنا بر ادعای خودتان نه؟ از کجا فهمیدید که این روایت اسرائیلی است اگر در متون آنها وجود ندارد؟ چطور ادعا کردید که روایت یهودی از حضرت داوود است؟ اگر در منابع بنی اسرائیل نیست ارتباطش با کابالا را از کجا درآوردید؟ بقیه استدلال هایتان از همین دست است؟ این جور استدلال کردید که عرفان ابن عربی موضع اسرائیلی دارد؟
  • عمو ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اتفاقا دقیقا بر عکس است. با بحث درباره کلام و گفته این عزیزان گوهر سخنشان آشکار می‌شود و اگر نقدی هم به سخنشان وارد است بیان می‌شود. اصلا اصل فلسفه همین است. این حضرات نه معصومند نه هاله تقدس و اساطیری دارند. اگر حرف حقی زده اند باید مورد توجه قرار بگیرد و اگر اشتباه کرده اند هم همینطور. مراد از فلسفه و عرفان شخصیت پرستی نیست.
  • شکسته ۱۵:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آقامقدادابن عربی هم همان قال الباقروقال صادق گفته انداما ازآن قال هایی گفته که پیامبر فرموداگردرموردعلی ع بگویم اورابه جرم بت پرستی می کشید ویا آنچه که سلمان می دانداگربه ابوذربگویم سلمان را خواهدکشت .آقا مقدادقال باقر وقال صادق فقط اینهایی نیستندکه به دست ما رسیده آنها هم خلوت هایی داشتند وشاگردانی که امثال سلمان را تربیت می کردند والآن بعضی ازآن قالها از زبان شیخ اکبرالمجاهدفی سبیل الله حضرت محی الدین بیان شده وشما اورا به کفرمتهم کردید همانطورکه پیامبرامثال شما ها را پیش بینی کرده بود...میان عاشق ومعشوقه رمزی است /چه داندآنکه اشترمی چراند.
  • آرش ۱۵:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    زنده باد مجتبی محرمی و علی پروین!!! داداشم مگه استادیومه! بحث علمی پیشکش دیگه کلاً رفتی تو خاکیا
  • سعیده ۱۵:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    قربون اسمت هرکول با نظرهات . خدیا من هم آمین می گم . خدایا وکیلی محی الدین پیوندتان مبارک
  • ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    دوست عزیز عرفان با تصوف فرق دارد . شما دارید فتنه انگیزی می کنید که حق و باطل را با هم بیان میدارید .
  • میلاد ۱۶:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    نصیری چون ژورنالیست است فقط دنبال غبار آلود کردن فضا هست . ایشان امکان ندارد که روی همین سه محور بحث کند چون می داند کم میاورد و بازنده است . ایشان فقط قال می کنند ا !!!
  • عشق غرب ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    من نه از فلسفه چیز می فهمم نه از عرفان ولی با نگاه مردم شناسی می شود زیبایی کلام اقای نصیری را فهمید و با وجود امثال این بزرگ مرد نه نیازی به افکار فرید هست نه مارک و نه صهیونیسم
  • پی گیر ۱۶:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    این نکته مسلم است که در مقام بحث علمی اظهار اینکه فلانی و فلانی از فلسفه توبه کرده اند فرار از بحث است. ثانیا اگر بطلان یک سخن علمی با اعراض یک عالم قابل اثبات باشد پس باید گفت حقانیت فلسفه هم با اصرار سایر عرفا و حکما از جمله ملا صدرا و علامه طباطبایی قابل اثبات است و بلکه کسانی بوده اند که در ابتدا منکر عرفان بودند و بعدا خودشان از بزرگان عرفا شدند مثل آیت الله انصاری همدانی که داستان ایشان در رد و سپس تایید عرفان معروف است. در هر حال باید به همه عرض کنم که بحث ، بحث علمی و تخصصی است . نه اصرار ملاصدرا بر سخنانش دلیل صحت است و نه توبه فیض کاشانی و شیخ بهایی . من که پیگیر این مباحثم در عجبم از اصرار بیش از حد امثال آقای نصیری در تکیه بر این نقل قولها. امیدوارم ایشان جواب دهد. گرچه همانطور که گفتم حتی اگر اثبات شود فیض کاشانی از فلسفه تبری جسته است این هیچ قدحی بر فلسفه نیست چون نقد سخن فلاسفه محسوب نمی شود.
  • وحیدی ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    آمین :D
  • وحیدی ۱۷:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    محدود کردن بحث بر روی محورهای دلخواه خود آقای وکیلی اصلا کار مناسبی نیست!!!
  • ۱۸:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    عجب شیخ الاکبر! سلمان کجا ابن عربی کجا عزیز من اصحاب سر ائمه کسانی دیگری هستند عزیز من حدیثی که اشاره کردید در مورد علی علیه السلام در مورد مقام ومنزلت ائمه است نه توجیه افکار ابن عربی عزیز من صحبت های امام سجاد و حسن بصری ملعون را ببنید در مورد سلمان و ابوذر هم همین موضوع است اینجا معرف الامام است نه سخنان ابن عربی که در احوالش امده است ابوبکر را بالاتر از حضرت علی الیعاذبالله دیده است لطفا احادیث را به سود خود تاویل نکنید اقای شکسته
  • حمید ۱۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اینها اشکالاتی است که آقای نصیری بیان کرده و آقای وکیلی جواب داده و گفته اگه پاسخ داری بده بحث رو به جای دیگه نکشون
  • حمید ۱۸:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اصلا می خوای نصیری رو مغز متفکر جهان اسلام بنامیم؟؟
  • ۱۸:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    در ضمن اقای شکسته آن رمزی که شما می گویید آخرش وحدت وجود است آن به معنایی که متعالیه می گوید آن را می دانم بله در ظاهر مشکلی ندارد و من هم فهمیده ام پس فکر نکنید که فقط خودتان می فهمید و هر کس مخالفت کند متوجه نشده است نه عزیز من اما من هم همان شعر اخر خودتا نرا به خودتان تحویل می دهم تا معرفه الامام را در ک کنید نه دنبال ممیت الدین بروید
  • هرکول ۱۸:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    کجات می سوزه حمید؟؟؟!!!
  • محمود ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    و چون فرعونیان ریسمانها و عصاهای خود را افکندند موسی فکر کرد آنها راه میروند و ترسی در دل موسی افتاد. گفتیم نترس همانا تو برتری بیفکن آنچه در دست توست تمام کارهای انان را خواهد بلعیدآنان حیله ساحرانه به خرج دادند و ساحر هر جا رود رستگار نگردد. آقای نصیری الهیات قرآن و حدیث مثل عصای موسی است و الهیات دروغین فلسفه و عرفان (میراث یونان و هندوها) مثل سحر ساحران است . نترس اگر تو هم توانایی مبارزه با اینها را نداری خدا خود این الهیات ها را با عصای موسی باطل خواهد کرد و از همین مباحث پیداست افول این حرفهای پوسیده و الهیات دروغین و تفسیرهای بشر انگارانه از خدا که مانع فهم صحیح قران وسنت هستند آغاز شده و به تعبیر قرآن (لایفلح الساحر حیث اتی) و بحمد لله امروز جریان های علمی جدیدی در غرب پیدا شده که آنان خواهند آمد و برای برخی ها دین را تقسیر خواهند کرد . علی قلی جدید الاسلام ها در راهند....
  • میلاد ۱۹:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    برادر من دشمن یهود . شما اگر در این حد اسلام شناس و یهود شناسی بیا مملکت مارو بگیر . با این اوصاف شما از امام روح الله کبیر هم بیشتر میدونی !!! به خدا انصاف هم خوب چیزیه
  • شکسته ۱۹:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    انالله واناالیه راجعون.نمی دانم چه بایدگفت بایدگریست بایدآه وناله کردوخاک برسرریخت.چگونه دراین قرن بعضی ها هنوزخدارابافکرکودکانه می خواهند بشناسند.خدامی داندمحی الدین وملاصدرا وقاضی ها وسبزواری ها ازدست امثال شما ها چه که نکشیده اند.امثال متعصبین وخشک مغزهایی چون شما ریشه اخلاق را درحوضه ها خشکاندید.اسفارها ومنظومه ها ومثنوی هارا با انبرگرفتیدکه نجس است کوزه ها را آب کشیدید که نجس است زیرا فرزندان فلاسفه ازآن آب خورده انددرحوضه هانشستید وفقط یضرب ویضربان خواندیدوشکیات خواندیدوجوابی برای سوفسطاییان کافرغربی نداشتیدبرای لیبرال هانداشتیدبرای منکرین خدا نداشتید.چون نمی دانستیدکه این ها چه هستند صرف و نحو خواندیدوحلال وحرام ولاغیر.خدارا نتوانستیداثبات کنید.ازخدا ان را می دانستیدکه یک کودک می داند.ازتوحیدهمان چیزرا می دانیدکه یک بچه ده ساله می داند.خداوندکسی است که مارا آفریده وبایدعبادت کنیم تا بهشت رویم وجهنم نرویم آیا غیرازاین ازخدا می دانیدآیا ازوجودمی دانیدآیا اصالت وجودمی دانید.شماها خودتان را مستقل ازخدافرض کرده ایدکه وجودتان ازخدا مستقل است وبه خوداستقلال دادید شما یک وجودی وخدا هم وجودی دیگر.الله اکبرازاین توحید.پس اول وآخروظاهروباطن کیست؟آیا بنده می تواندخدای خودرابشناسداینکه سراسرنقص است.خدارافقط خدامی شناسدوآنکه خداشناس شددیگرخودی نیست که بخواهدخدارابشناسدآنجا هم خداست که که خودرامی شناسدآنجامرحله فناست.وای برماتاسراپات خدایی نشودچه چیزرامی خواهی بشناسی وآنوقت که سراپات خدایی شددیگرتونیستی که بخواهی خدارابشناسی.یعنی خداوندآنقدرکوچک است که ما سراسرتقصیراورا بشناسیم این دیگرچه خداییست.ما که هم سنخ اونیستیم تا اورا بشناسیم مگرمتررا می توان درسانتیمترضرب ویا تقسیم کرد؟خداوندوجودمطلق است وجوداوست ما سایه هاییم چیزی به جزوجودنیست آنچه هست وجوداست شدت وضعف دارد قطره ای هستی که بایدبه اقیانوس واردشوی وچون به اقیانوس رسیدی دیگرقطره نیست تا اقیانوس رابشناسدآنجا فقط اقیانوس است.شما ها می خواهیدرابط بین ما وخدا را مثل رابطه من با کاردستی ام نشان بدهید من وکاردستی هم سنخ هستیم آیا بین ما وخدا هم همین رابطه من وکاردستی است نه اینطورنیست آیا بین ما وخدا خلایی به نام زمان وجود دارددرحالی که زمان مخلوق خداونداست.آیا خدارابیکارفرض کردیدودراین بیکاری گفت تا مخلوقات را بیافرینم آیا خورشیدکه نورمی دهدچیزی ازنورش کاسته می شود؟همه جا نوراست اما چیزی ازآن کم نمی شودوچیزی به جزنورهم وجودندارد. کثرات است ولی دروحدتندوچیزی به جزنورنیست.آقایان به کجارسیده اندکه درموردشیخ اکبرنظرمی دهندآنهم کفربارالها استغفار.آیادرشام بوده اید تا ببینیدچگونه کسی که به اوظن به شیعه بودن می رفت راتکه تکه می کردندآیاقاضیان متعصب شام را می شناسید که اگرآل امیه را مدح نمی کردندوازاهل بیت بدگویی نمی کردی دودمان ومال وناموس را به یغما می بردندبا شهیداول وثانی چه کردندفقط به آنها ظنین شدند وچنین کردندمحی الدین بایدمی ماندایشان تکلیف داشتندایشان بایدثمرات زحمات خودرا قرن ها بعدمشاهده می کردحتی اگرشودبایدیزیدرا هم مدح گویدتا قاضیان متعصب وحسودان اطرافش رابفریبدچرا چون مومن کیض است.اوخوب می دانست که اطافیان حسود ومتعصب منتظرفرصت بودندتا اورا بعدازکشتن بسوزانند وخاکسترش را بر باد دهند مگربادیگران چنین نکردندگرچه بازدربسیاری ازآثارش دستکاری کردندتا اورا ناصبی نشان دهند.اگرمحی الدین لو می رفت به جرات می گویم امثال ملاصدراها وملاحسین قلی ها وقاضی ها وملکی تبریزی ها و انصاری همدانی ها ودستغیب هاو حاج سیداحمدکربلایی ها وطباطبایی ها وبهجت ها وسبزواری ها وبحرالعلوم ها وحدادها ونخودکی ها ملکی تبریزی ها آملی ها وشاه آبادی ها وامام خمینی ها نمی آمدند واگرامام خمینی نبودندامثال محمدرضاشاه ها ورضاخان ها هنوزبراریکه قدرت بودندپهلوی ها هنوزبودند ظالمین برما مسلط بودنداما شاگردبزرگ مکتب محی الدین امام خمینی پشت ابرقدرت ها را شکست واسلام را درزمانی که می رفت به فراموشی سپرده شودزنده ساخت آری اوشاگردمحی الدین بود .امیرالمومنین اسرار را به چاه می گفت زیراامثال شما ها اورا به جرم بت پرستی می کشتید.علی شکایت ازابوبکروعمر را که به چاه نمی گفت ایشان چیزهایی می گفت که اهلش پیدانمی شدندتا به آنان بگویدزیرا عوام وی راتکفیرمی کردند.وخواصی چون ابوموسی اشعری ها هم فتوای قتلش می دادندوبعضی ازخواص خوب هم قدرت درک نداشتند.خداوندا مارا ازبزرگان جدا مکن.خداوندارحمت ودرودبی پایانت به روح مطهروملکوتی عابدعالم زاهدناسک ترجمان قرآن المجاهدفی سبیل الله فناءفی الله حضرن محی الدین عربی رضوان الله تعالی علیه
  • ۲۰:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    عزیزم ! اولین شرح بر روایات معارفی اصول کافی را چه کسی نوشته ؟؟ که علامه مجلسی هم توی بحارالانوار در باب روایات توحیدی از مطالب اون استفاده می کنه و دقیقاً عباراتش رو میاره و میگه بعض المحققیقن... اگه گفتی ...... آفرین... صدرالمتألهین شیرازی جناب ملاصدرا که امام خمینی (تو کتاب سلسلۀ موی دوست، خاطرات شاگردان امام خمینی) هست که می فرمودند : ملاصدرا و ما ادراک ملاصدرا ! و شهید مطهری عاشقش بود و ...
  • ۲۰:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    روایات توحیدی کافی را بخون، به شروح کافی مراجعه کن. جز حکیمانی مثل ملاصدرا و حاجی سبزواری و مرحوم قاضی و امام خمینی و علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی دیگر چه کسانی اهل تفسیر معنای روایات توحیدی و اعتقادی و معارفی کافی بوده و هسسسستتتتتتننننننننننننننننند ؟؟
  • حمید ۲۰:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    حق با میثم است.
  • روح ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    ایول عمو ... دوستت دارم ... خیلی نظرات باحال و نابی میفرستی. آقایان مخالف حکمت و عرفان با بزرگواری مثل شما هم بحث کنند جوابی ندارند، چه برسد در بحث با علمای بزرگ حکیم و عارف...
  • ۲۰:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    شما همیشه پشت تقدس برخی فقها و مراجع غیرمتخصص پنهان می شوید. حکمت و عرفان ماهیت اش آزاداندیشی و تفکر پروری است.
  • بابای هرکول ۲۰:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    تجلیل های چند روز پیش رهبر معظم انقلاب از آیت الله سید علی آقا قاضی را دیدید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا اهل عرفان را با مرحوم قاضی و محی الدین که به گفته مرحوم قاضی از شیعیان خلّص امیرالمومنین ارواحنا فداه بود محشور فرماید.
  • مهدی ۲۲:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    اگر آقای نصیری این سه مورد تهمتی که زده و آقای وکیلی اشاره کرده اند را درست توضیح داد من اسمم را عوض می کنم. حالا مطلب آقای نصیری که منتشر شد به حرف من میرسید. اون روز یاد این حرف من باشید. محال است این سه مورد نسبت خلاف واقعی که داده را نصیری درست توضیح بدهد. باز ادعا می کند و رد می شود.
  • شما ۲۲:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۸
    0 0
    امان از ترویج افکار طالبانیسم شیعی آقا محمود خان فلسفه یونان چیزی جز دعوت به عقل گرایی نیست اگر حداقل یک کتاب منطقی خوانده بودید چه شما وچه سرورتان آقای نصیری این چنین شاخه ای را که بر آن نشسته اید نمی بریدید.
  • ۰۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    مغالطات ضعیفی دارید جناب وکیلی .... پیشنهاد می شود کمی منطق هم بخوانید ..
  • ۰۲:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    شمر به بهشت می رود البته زودتر از شیعیان ... همراه با ادله عقلی و نقلی ..مقاله پیشین جناب وکیلی
  • ۰۳:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    وکیلی: أمّا أئمه معصومین از خود سیّد‌الشهداء علیه‌السلام تا حضرت بقیة‌الله أرواحنافداه مسلّماً در روز عاشورا هم شادمانند هم محزون!
  • ۰۳:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    نصیری هم 15 سال است درس حوزه می خواند شاگرد حضرت اقا بوده خواهشا جاهلانه حرف نزنید
  • mohammad ۰۳:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    وکیلی یک دوره منطق مظفر هم درس نخونده ... همش مغالطه داره ... همه هم از نوع تعمیمی ...
  • ۰۳:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    علامه سید جلال اشتیانی : فلسفه اسلامی ذاتا یونانی است! رضا داوری اردکانی: فلسفه اسلامی خود فلسفه یونانی است .
  • ۰۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    تواضع جناب وکیلی ; مخالفین فلسفه یک بدایه نخوانده اند و من از سطوح ابتدایی تا انتهایی را خوانده ام
  • mohammad ۰۳:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    جناب وکیلی یک کتاب دارد بنام " توجیه گوساله پرستی محی الدین" با ادله عقلی گوساله پرستی را اثبات نموده اند . چرا تهمت می زنید ?
  • mohammad ۰۳:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    جناب ناشناس با استدلال های کشکی شما که باید رجوع به اشخاص کنیم نه به عقل معنای عقل گرایی را شما هم فهمیدیم .
  • ۰۳:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    واسطی از جلسه سوم به بعد دیگر قادر به مناظره با جناب نصیری نشد ... یک بار هم غرویان از جلسه مناظره با استاد میلانی فرار کرد .
  • ۰۳:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    صمدی املی و وکیلی : شمر به بهشت می رود البته زود تر از شیعه ها .... 3 خلیفه اول در جهنم می مانند ما بقی به بهشت می رند (مامون و هارون و تمامی کفار و مشرکان ) البته روی یزید شک داریم
  • ۰۳:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    ابن عربی : عمر معصوم بود ..... این همان سخنان ائمه اطهار است?
  • ۰۳:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    موافقم ...وکیلی رو هم توجیه گر گوساله پرستی
  • ۰۳:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    صمدی املی : مرجعی که وحدت وجود را رد کرده حمار و جاهل است ... این ها همه ادب و حیا است فحش که نیست
  • ۰۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    حدیقه الشیعه طبق نظر اجماع فقها برای علامه مقدس اردبیلی است ... تعدادی از این شخصیت ها : ایات عظام مکارم شیرازی - رضی شیرازی - ضیاآبادی - بروجردی - صادق رحانی - سید صادق شیرازی - یدالله دوزدوزانی وهزاران فقیه دیگر فقط طبق نظر وکیلی برای جناب مقدس اردبیلی نیست ! به قول جناب آیت الله العظمی مکارم شیرازی : این ها بسیار نگران اند از این که بقیه مردم بفهمنند که یکی از بزرگترین فقیه جهان اسلام بنام مقدس اردبیلی کتابی علیه صوفیه گری نوشته است .
  • ۰۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    الاخص طرفداران گوساله پرستی
  • ۰۳:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    گوساله پرستی عین منطق و کاملا مساوی عقل است .
  • ۰۳:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    چه ادعای مضحکی تصوف = عرفان شیعه ! مقام معظم رهبری : ترویج تصوف حرام است . به سند صحیح از احمد بن محمد بزنطی روایت کرده اند که مردی به امام صادق (سلام الله علیه) عرض کرد در این زمان قومی پیدا شده اند که به آن ها صوفی می گویند درباره ی آن ها چه می فرمایید؟ امام در پاسخ آن ها فرمودند: «انّهم اعدائنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم و سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبّهون بهم و یلقّبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم الّا فمن مال الیهم فلیس منّا و انّا منهم بُرَآءٌ و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله ص.» ۳ « آن ها "صوفیان" دشمنان ما هستند، پس هر کس به آنان میل کند از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند. بدان که هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد و انکار کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با کفار جهاد کرده است.»
  • هرکول ۰۸:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    آفرین پسران دقیقم . همه این تفسیراتی که می گین از کی شروع شده از ملا صدرا . قرن چند 10 و 11 . قبلش این عرفان و این چیزهای که می گین کسی نبوده بفهمه یا این که ...؟
  • هرکول ۱۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    شما جان لطف کن این کتاب رو بخون کنکاشی در تبار فلسفه یونان نوشته عابد رضوی
  • عمو ۱۰:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    هرکول جان انصافا که خیلی دکتری. چون قرن ۱۱ این شرحا نوشته شده پس لابد غلطه هان؟ یا نکنه شما هم خودای نکرده مثل خیلی از نواصب سلفی هستی و ملاک واست همون ملاک سلفی ها است؟ البته همه این در و دیوار زدن ها برای فرار از پاسخیه که هیچ وقت ندادید و ندارید که بدید. این کار هم کمکی نمیکنه. لهم ابصار ....
  • عمو ۱۰:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    خدایا هدایت و بصیرت نافذ به همه مسلمانان عطا بفرما.
  • عمو ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    الان این فرید و مارک و صهیونیسم کی هستن وسط این بحث؟ یعنی آقای نصیری میخواد جای صهیونیسم رو بگیره که ما با وجود ایشون دیگه به صهیونیسم نیاز نداریم؟ آقا نه انصافا اینو یکی به من برسونه. چون خیلی ظاهرا مورد تاکید هم هست و برادرمون هرکول شاخ شکن هم سفت و سخت از این نظر حمایت کرده. چه خبره انصافا؟ چی کار دارید میکنید با خودتون؟
  • عمو ۱۰:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    چشم. من از طرف ایشون قول میدم
  • مهدی ۱۱:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    عمو جان خیلی باحالی لینک بده سر بزنیم . ماشالا خوب پیگیری. میلمم که هست می تونی پیام بدی زیارت کنیمتان.
  • ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    شکسته جان! که خیلی از توحید عالمانه صحبت کرده ای، حوزه ها در ست است نه حوضه ها!!!!
  • هادی ۱۲:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    اگر آقای نصیری جواب داد پیشنهاد می کنم اسمت را بذار «ضال» یا «غیبگوی گمراه»!
  • ظریف ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    در فلسفه یونان غیر از عقل!!!! گرایی چیزهای دیگری هم پیدا می شود. به رساله ضیافت افلاطون و نیز جلد هفتم اسفار در باب عشق به پسران با نمک مراجعه فرمایید. از آقای وکیلی تقاضا داریم برای این که از کسالت این بحثهای خشک در بیاییم در باره مبحث عشق اسفار نیز برای مخاطبان بگوید تا معلوم شود که حکمت متعالیه هم متاع عقل!!!!!! دارد و هم متاع عشق آن هم از نوع عشق مردان به امردان! و البته هر کسی لطافت این عشق را درک نکند از طالبان خشن و عشق نفهم است!!!!!
  • ابن فارسی ۱۲:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    ابن عربی: عمر معصوم بود. آقای شکسته می دانی که ابن عربی در قیامت با عمر محشور خواهد شد و تو هم با ابن عربی محشور خواهی شد چون: المرء مع من احب (یعنی هر کسی با دوستانش محشور است چه در دنیا و چه در آخرت). پس زود باش توبه کن و از ضلالت دست بردار.
  • هرکول ۱۴:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    هوی عمو پس خودت هم قبول داری این چیزهایی که می گی قبل از این ها نبوده ها؟ اگه این رو قبول داری که اصلا من باهات بحثی ندارم برو لالا کن بابا
  • هرکول ۱۴:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    خداجونم بابای منم با همون محی الدین بفرست اسفل السافلین!!!!!!
  • هرکول ۱۴:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    عمو جون این کتاب رو چند بار معرفی کردم بخونی بد نیس کنکاشی در تبار فلسفه یونان نوشته عابد رضوی خواهشا نگی همشو بلدم بخون بعد نظر بده
  • هرکول ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    عمو جون سرمشقاتو نوشتی اومدی نت بابا؟؟؟!!!
  • ۲۳:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
    0 0
    پ نه پ عرفان و اسلام مختص قدمایی چون افراد مذکور بوده است
  • ۰۰:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    استاد وکیلی متخصصی قوی در علم منطق هستند. کتاب های منطقی فراوانی را تدریس و نقد و تحلیل کرده اند... اگر شعور و تقوا داشتید اینطور چرند نمی گفتید...
  • مهدی ۰۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    مطمئنم اسمم همین مهدی خواهد ماند ... تا ابد ...
  • مینا ۰۳:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    منتظرررررررررررررر پاسخ آقای نصیری هستیممممممممم.... راست گفتن دوستان عمراً اگه نصیری در مورد این سه عالمی که بهشون تهمت زده درست جواب بده .... و پاسخ بده اشکالات و بیانات آقای وکیلی رو... باز میره تو حاشیه ها. همین سه مورد را اگر نصیری جواب بدهد حق روشن می شود.
  • الاقل خدمة العلم ۰۸:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    بسمه تعالی خداوند تبارک و تعالی رحمت کند اولیای خویش را و هر آنکه اهل هدایت است کمی با خود صادق باشید و از خداوند منان طلب هدایت کنید تا پاکی اولیایش را بر شما اثبات نماید نمیدانم فردای قیامت در مقابل اولیا الله و علماء بالله که از آنها به بدی یاد میکنید چه جوابی خواهید داشت خوب است داستان مرحوم جلوه و لعن او جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی را بخوانید... وقتی مرحوم جلوه از این رفتار خود پشیمان است و توبه مینماید دیگر چه جای این حرفهاست ضمنا همانطور که میدانیم بسیاری از کتب در طول تاریخ دستخوش تحریف و تغییر شده خصوصا که نشر بطریق استنساخ بوده پس لازم است تحقیق پیشتری بعمل آورده و نسخ مختلف را مورد مطالعه قرار دهیم خواهشا تحقیات حضرت علامه طهرانی رحمه الله علیه را در کتاب روح مجرد مطالعه فرمایید در پایان اضافه میکنم که اگر مانند آقای نصیری عظمت تمام اولیای الهی را هم بخیال واهی خود زیر سوال ببرید نه ذره ای به کرامتتان افزوده میگردد و نه اندکی از عذابتان کاسته میگردد که خداوند در خصوص اولیلی خویش غیور است بهرصورت کسی که در روز روشن بگوید خورشید نیست فقط کوری خود را به دیگران فهمانده والسلام علی من اتبع الهدی
  • هركولس ۰۸:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    هرکول جان زورت که نکردن نظر بدی
  • محمد ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    اشکالات آقای نصیری و دوستانشان بارها و بارها توسط جریانات فکری مختلف در طول تاریخ معاصر و قدیم مثل اشاعره،حنابله،سلفیه،و حتی بعضی روشنفکرانی مثل مرحوم شریعتی و ... مطرح شده. اشکالات از دیدگاه های مختلف تاریخی،اعتقادی،کلامی،سیاسی،جامعه شناسی و ... بیان شده اند. در تاریخ معاصر در ایران آقایان شریعت سنگلجی،سید ابوالفضل برقعی،کسروی،سروش،صالحی نجف آبادی، شدیدا با معارف عقلی ، فلسفی و عرفانی از جهات مختلف مخالف بودند که در نوشته هایشان منعکس است.حتی ابوالفضب برقعی که در کسوت روحانیون هم بود و اخیرا جزوات و مطالب او را وهابی ها در بقیع پخش میکنند کتابی مستقل و مفصب در ردّ فلسفه و عرفان نگاشت که مرحوم میرزا علی آقا حکیم شیرازی شبهات او را در کتاب لطائف العرفان مفصل و مستدل جواب داد.همچنین استاد علامه طباطبایی،شهید مطهری،امام خمینی استاد سید جلال آشتیانی و دیگر فقها و عرفا و فیلسوفان به این شبهات جواب داده اند. ناگفته نماند مخالفت بعضی اکابر و مقدسین حوزوی با فلسفه و عرفان از جهت حساسیت های دینی و برای حفظ دین و معارف اهل بیت (ع) از انحراف متفلسفین و متصوقین است و از این جهت قابل احترام می باشد. از این جهت این دغدغه و نگرانی با فعالیت های روزنامه نگاری،ژورنالیستی و اینترنتی بعضی روشنفکران جدید در جهت مخالفت با فلسفه و عرفان خیلی تفاوت دارد.درود بر آقای نصیری که حداقل این باب را برای اظهار نظر باز کردند.امید که "مشرق" بدون جانب داری از جریانی خاص این مطلب حقیر را منعکس کنند.
  • هرکول ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    پ ن پ .... پس یعنی یه مشتی اومدن یه چیزی رو درست کردن به نام عرفان . اون وقت بدعت می دونی یعنی چی؟
  • هرکول ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    اه اه اه چقد فضول زیاد شده
  • ۱۸:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    0 0
    واقعاً این طیف مخالفین فلسفه و عرفان در طول تاریخ دیدنی اند... اخباری ها انجمن حجتیه ای ها طالبان سلفی ها تفکیکی ها و جریانات اخیر ... همه عقل گریز اند اگرچه اخیراً ادعای تعقل دارند...
  • محمود ۰۶:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
    0 0
    آقای الاقل خدمه العلم اولا شما این اسمتون را توضیح بدهید که چیه؟؟ خواستید بفرمایید اقل خدمه العلم؟؟؟ این الف و لام مال چیه دیگه؟؟ اگر عربی خواندن هاتون هم مثل عربی نوشتن شما باشه که دیگه باید فاتحه نظر دادن شما را خوند.... ببینید این بیچاره نصیری دو تا سوال کرده پاسخ دارید بدید ندارید ارجاع به این و اون ندید...
  • ۰۹:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
    0 0
    جناب الاقل! شما که باید به تبع مولایتان ابن عربی عذاب را از عذب بدانید پس چه جای سخن گفتن از عذاب مخالفان ابن عربی است. متاسفانه حب ابن عربی کر کورتان کرده است. بدترین مطالب ابن عربی همان مطالب وحدت وجودی اوست که شما به خاطر آن حاضرید همه یاوه سرایی های او را یا توجیه کنید و یا ادعای واهی تحریف و تقیه در باره آن کنید و عصمتی شبیه عصمت عمر ـ که این عربی قائل به آن است ـ برای وی درست کنید. حشرکم الله معهما!
  • امیرسجاد ۰۲:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۲
    0 0
    ادبیات تفکیکیان همین سایت رو مقایسه کنید با دوستداران عرفا !! خدا پدر و مادر هر چی منصف بیامرزه همین هرکول همش فحاشی و تمسخر میکنه !! عمو جان آقای نصیری رو بیخیال از خودتون بپرسید امکان انحراف یا وابستگی امام و سید علی آقای قاضی بیشتر یا آقای ایکس و ایگرگ !! خدا عاقبت مومنین رو ختم بخیر کنه و حضرت حجت رو زودتر برسونه که ... .
  • امیرسجاد ۰۲:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۲
    0 0
    خدا خیرت بدهد آقای شکسته ... ابن فارسی تو نژادپرستی به ابن عربی فحش میدی اسم خودتو میزاری ابن فارسی !؟ تو مسئول دوزخی که میدونی ابن عربی با کی میره کجا !؟ خدا هدایتت کنه ... .
  • امیرسجاد ۰۲:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۲
    0 0
    بازهم مقایسه کنید ادبیات هتاکانه تفکیکیها و اخباریون رو با ادبیات دوستداران عرفان و اخلاق شیعی !! ... .
  • امیرسجاد ۰۲:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۲
    0 0
    مغالطه ضعیف دیگه چه صیغه ایه ؟! شما هم مطایبه های قوی ای دارین ... .
  • امیرسجاد ۰۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۲
    0 0
    باز هم ادب و تربیت تفکیکیان رو میبیند ... برید اول کلاس اخلاق بعد یکمم فلسفیدن یاد بگیرین بعد بیاین کلاس اول و ... .
  • هرکول ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۲
    0 0
    پسرکم سجاد. مشکل شما و امثال شما اینکه حق رو می خوای با افراد بشناسی و حدیث " اعرف حق تعرف اهله " رو اصلا نشنیدی . حق این حدیث ولی برات می گم " قال مولانا صادق علیه السلام : ایاک ان تنصب رجل دون الحجه فتصدق فی کل ماقال امیدوارم اینقد عربی بلد باشی بتونی درست معنا کنی
  • ۱۸:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۳
    0 0
    تهمت های بچگانه و دروغ می زنید فردای قیامت چگونه می خواهید پاسخ بدهید؟! خب در این فضای سایبر افراد خودشان میروند و می بینند مطالب را. اینگونه دروغ می گویید علیه فلسفه و عرفان و فلاسفه و عرفا فردای قیامت چگونه می خواهید پاسخ بدهید ؟
  • ۱۸:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۳
    0 0
    آقای ناشناس حرف حق تلخ است. استاد وکیلی فقط واقعیت را گفته اند.
  • ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۳
    0 0
    در مناظره میلانی با غرویان، میلانی شروع کرد به کذب گفتن حسابی و استاد غرویان به علت همین نشر اکاذیب بیرون رفتند از جلسه. استاد واسطی هم علت عدم ادامه مناظرات را بیان فرمودند، همین سه جلسه را دانلود کنید و ببینید چگونه نصیری کم می آورد.
  • ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۳
    0 0
    جناب صمدی و وکیلی چنین چیزهایی را نگفته اند. خود دوستان تحقیق کنند. والله قسم این حرف ها در مورد استاد وکیلی دروغ و تهمت صریح و حرام شرعی است. دوستان خودشان تحقیق کنند و سخنان استاد وکیلی را دانلود کنند. تا معلوم شود که بعضی ها چگونه دروغ می گویند و تهمت می زنند به عالمان وارسته شیعه.
  • علی ۱۹:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۴
    0 0
    جناب هرکول، در قرآن و احادیث اشاره به عرفان هست ولی شرح رو قبول کنید که عوام امروزه هم تحمل ندارند چه برسه به قدیم. نظرتون در مورد مسایلی که سلمان می دانست و اگر می گفت بزرگی چون ابوذر او را کافر می شمرد چیست؟
  • حکیم ربانی ۲۱:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    0 0
    ما مناظرات مختلف آقای نصیری با برادران طرفدار فلسفه و عرفان را دیدیم در تمامی مناظرات ؛ نکته قابل توجه این است که همه با یک صدا به آقای نصیری می گویند تو سخنان را تقطیع می کنی و خودت تخصص در فلسفه نداری ولی هیچ کسی در میان آقایان پیدا نشد پاسخ حتی یکی از تقطیع های آقای نصیری را بدهد مثلا این آقای واسطی که دیگه خواست روشمندترین مناظره را پیاده کند نتوانست پاسخ یکی از گندهایی را که آقایون زدند را بده همش نقد های بی پایه و کلی گویی کرد تازه چیز عجیب اینکه ایشون برای اولین بار اصطلاع فلسفه و عرفان فقاهتی را جعل کرد که همه فلاسفه و عرفا نه این اصطلاح را گفتند نه شنیدند و نه قبول دارند.. اینم نو آوری آقای واسطی... واقعا جای خنده داره ..... فلسفه و عرفان فقاهتی!!!!!!! چنذ ورز دیگه علمهای جدید می یاد بازار مثلا فیزیک فقاهتی شیمی فقاهتی مکانیک فقاهتی زمین شناسی فقاهتی و ......
  • حکیم ربانی ۲۲:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    0 0
    ما مناظرات مختلف آقای نصیری با برادران طرفدار فلسفه و عرفان را دیدیم در تمامی مناظرات ؛ نکته قابل توجه این است که همه با یک صدا به آقای نصیری می گویند تو سخنان را تقطیع می کنی و خودت تخصص در فلسفه نداری ولی هیچ کسی در میان آقایان پیدا نشد پاسخ حتی یکی از تقطیع های آقای نصیری را بدهد مثلا این آقای واسطی که دیگه خواست روشمندترین مناظره را پیاده کند نتوانست پاسخ یکی از گندهایی را که آقایون زدند را بده همش نقد های بی پایه و کلی گویی کرد تازه چیز عجیب اینکه ایشون برای اولین بار اصطلاع فلسفه و عرفان فقاهتی را جعل کرد که همه فلاسفه و عرفا نه این اصطلاح را گفتند نه شنیدند و نه قبول دارند.. اینم نو آوری آقای واسطی... واقعا جای خنده داره ..... فلسفه و عرفان فقاهتی!!!!!!! چنذ ورز دیگه علمهای جدید می یاد بازار مثلا فیزیک فقاهتی شیمی فقاهتی مکانیک فقاهتی زمین شناسی فقاهتی و ......
  • سلمانیان ۰۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    0 0
    این نقد عباس جالبه / آقای وکیلی جدا جدی بگیرید
  • سلمانیان ۰۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    0 0
    جناب محمد بزرگوار شما گویا نحوی هستی که اشکال به اسم الاق گرفته ای اما عزیزم این الاف و لام هم ایرادی ندارد و صحیح است. منتهی نه آنگونه که توشنیده ای. به شرح ابن عقیل مراچعه کن.
  • ۰۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    0 0
    سعیده خانم مهد کودک از اون طرفه ...
  • ۰۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    0 0
    بالأخص طرفداران تهمت زنی و دروغ پردازی را.
  • سعیده ۰۷:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    0 0
    ناشناس چه زود از شیر گرفتند بابا!!!
  • هرکول ۱۳:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    0 0
    پسرم علی سلام. می دونی بزرگترین علما اسلام چه کسانی هستند؟ بگذار برات نام ببرم کلینی صاحب کافی . صدوق صاحب من لایحضر الفقیه . مفید صاحب ارشاد . مجلسی صاحب بحار و خیلی های دیگه . حالا دیگه این ها نمی فهمند عرفان یعنی چی و یکی بعد از قرن ها باید بیاد و بفهمه یه خرده فک کن ببین این امر عقلانیه ؟ مگه بزرگتر از علامه مجلسی هم داریم . خدا به همه بصیرت بدهد. سخنی هم با صاحبان مشرق لطفا گزینشی عمل نکرده و همه نظرات را منعکس کنید . خواه پند گیرند خواه ملال
  • سید مجید ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۷
    0 0
    این هایی که توگفتی جواب بود چرااین همه فرافکنی!!! جواب بدید دیگه چرا جواب نمی دید دلیل های آقای وکیلی رو رد کنید نه با هتاکی بلکه با سند.
  • الهی ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    اصطلاح فلسفه وعرفان فقاهتی یعنی فلسفه وعرفان مبتنی برفقه اسلامی والبته فقه به معنای عام به فقه اصطلاحی
  • برادر ۱۴:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    این اصطلاح شماست ما هم کاری به شما و اصطلاحتون نداریم مبارکتون. ما در مورد فلسفه و عرفان رایج حرف می زنیم مثل اینکه شما از این دو علم اطلاع نداری و یکی از کتابهاش را هم تا حالا نخوندی یا اگر خوندی یه کلمه از اون را نفهمیدی !!!
  • ۱۹:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۹
    0 0
    ما هم با عرفان در طول تاریخ و صوفیه منحرفه کاری نداریم. ما از طریقه مرحوم قاضی که بارها رهبری آن را الگو معرفی کرده اند دفاع می کنیم. که همان عرفان شیعی فقاهتی است.
  • حکیم ربانی ۱۳:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۰
    0 0
    عجب خیلی نمی خواد از حقه های جدل استفاده کنید اول ببینید کی سوال کرده جواب سوال اون را بدهید بعد اگر حرفی داشتید بزنید نه اینکه از جواب دادن در رفته و بگید شما پاسخ بده.. عزیز من این بیچاره نصیری چند تا سوال کرده دلش می خواد جوابشا پیدا کنه . ایشون میگه معنای عبارت (لیس فی جبتی الا الله) بایزید بسطامی در کتابهای عرفان فقاهتی که معارف دین را عقلانی می کنند چیه؟؟؟ معنای عبارت (انالحق) منصور حلاج که امام زمان در توقیع شریفشون لعنش کردند در کتابهای فلسفه و عرفان فقاهتی چیه؟؟؟ معنای عبارت (لاتاخذنی سنه و لا نوم) در زبان حکیم و عارف فقاهتی که معارف دین را عقلانی می کنه چیه؟؟؟
  • علی ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۰
    0 0
    منتظر جواب آقای نصیری هستیم
  • عبدالله منیر ۱۲:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    0 0
    هدایت خلق که دعوا وفحش نداره.خداوند هم به رسولش فرمود:قریب به این مضمون که ای رسول ما توبرای هدایت امت داری خودت را فدا میکنی.وظیفه تو ابلاغ است حال گروهی که نمیخواهند بپذیرند خود زیان خواهند دید.خیلی به هم نپرید.
  • از تفاکنه خراسان ۱۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۵
    0 0
    نصیری جون همانطور که بلدی تند تند شبهه بندازی؛بلد هستی جواب بدی؟ حرف زدن که خرج نداره؛اثباتش مهمه
  • غریبه ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
    0 0
    تو که به آقای سیدیان نزدیکی دیگه این حرف رو نزن
  • اسماعیل ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
    0 0
    یعنی عده ای پیدا میشن با همه گفته های ابن عربی باز هم پیرو اون باشن ؟!!! خدایا این قوم عذاب لازم هستند
  • در جستجوی صراط مستقیم ۰۱:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۳
    0 0
    به خداوندی خداقسم تاکنون سخنانی حق تر از سخنان مهدی نصیری نشنیده ام. چنان صوفیانی مانند مولوی و حافظ و عطار و ابن عربی و ... رو بزرگ کردن که مردم دارن اینارو میپرستن. کاش توفیق پیدا میکردم دستان مهدی نصیری رو میبوسیدم.
  • سيد حسين آملي ۰۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۴
    0 0
    آقاي نصيري لج ادم را در مي اورد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس