كسي منتظرم نيست . همه‌ي خونواده، منو از خودشون روندن.بار اولي كه مرخصي رفتم، متوجه شدم تو شهر خودم غريبم.كسي درو به روم باز نكرد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، بارها درباره شهدایی که به دلیل حضور در جبهه های جنگ از سوی خانواده های خود طرد شده بودند، شنیده بودم و راستش چندتایی از آن ها را هم شناسایی کردم. چند روز پیش دیدم رزمنده بسیجی، عماد سماوات، در «گردان غواصی نوح» درباره ی یکی از همین شهدا، مطلبی نوشته و عکسی هم زده اما اسمی از او نبرده است.آن چه مشاهده می کنید، همان عکس و مطلب است:

«...گوشه اي دنج،پشت سنگر را پيدا مي كرد ومي نشست و با خود و خداي خودش خلوت مي كرد.گاهي مفاتيح كوچيك جلد سياهشو در مي آورد وزمزمه هايي مي كرد.
مدت زيادي مي شد، مرخصي نرفته بود. هركدام از بچه ها، بالاخره بعد از مدتي به مرخصي مي رفتند.
مي ديدم كه با حسرتي تلخ ، به اونايي كه مي رفتند مرخصي، نگاه مي كنه و باز براي خودش به كنج خلوتش پناه مي بره وباز همون دعاهاو نجواهاي عاشقانه...
مدتي بود،كنجكاو شده بودم، مي دونستم كه تعهد بالايي داره، اخلاصش زبانزدبود.همه ي شناسايي هاي محوله رو با دقت بالايي انجام مي داد. ولي نه نامه اي ، نه مرخصي اي، نه حتي بهانه اي براي زدن يه تلفن به منزل...
دلمو زدم به دريا و يه روز،خلوتشو به هم زدم.نشستم كنارش و حرف زديم؛ از هر دري...وقتش بود، بايد مي پرسيدم. همه‌ي توانمو جمع كردم دركلمات وپرسيدم: راستي...داداش ،چرا نمي ري مرخصي؟چرا نامه نداري؟ چرا...
 اومد روي حرفم و گفت: كسي رو ندارم . نه اينكه نداشته باشم. من وقتي داشتم ميومدم ، از خونه و خونواده رونده شدم . كسي منتظرم نيست . همه‌ي خونواده، منو از خودشون روندن.بار اولي كه مرخصي رفتم، متوجه شدم تو شهر خودم غريبم.كسي درو به روم باز نكرد.گفتند : بايد قول بدي ديگه جبهه نري.اما مگه مي شه تكليف رو ادا نكرد؟ مگه مي شه به نداي امام لبيك نگفت ؟ اين براي من مهم تره .برگشتم اين جا و ديگه نرفتم.
شيفته اش شده بودم،شيفته ي اين بصيرت و اداي تكليفش . با خودم فكر مي كردم يعني اگه چنين امتحاني از من بشه مي تونم سربلند باشم؟...
وقتي شهيد شد، دردمند گريستم . انگار برادرم، برادرواقعيم شهيد شده بود.ماها اون روزا همه ي كساني بوديم كه اون داشت...


روحمان با یادش شاد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 23
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • اشنا ۲۳:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    یادمان باشد که در هر شرایط تنهایی یکی داریم
  • سینا ۰۱:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    خوشا به حالش
  • سرباز ولایت ۰۱:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    اینانند یاران آخرالزمانی امام حسین (ع)
  • ۰۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    خوش به حالش که الان کنار معبودشه و داره روزی میگیره ، ماشاالله به غیرت و بصیرتش
  • محقق ۰۳:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    1- اينها را بطور مسلسل خاطره هاشان را بنويسيد، جون از رزمندكان داراي خانواده هاي همراه و همسو رنج بيشتري در راه خدا برده اند 2- خصوصا كه در رسانه ها اين سي ساله بيشتر ذكر رزمندكان جند شهيد و انانكه خاناوده شان در كنارشان در جبهه بوده يا خودشان انها را فرستاده اند وووو بوده است و اينها مظلوم آن زمان و تا اين زمان هستند 3- و از جمله اينها بجه هايي هستند، كه خاناواده شان طردشان نكرده و با اينكه خانواده مخالفشان بودند اين بجه از باب رعايت حقوق والدين و صله ارحام در فرصتها و مرخصيها بديدنشان مي رفتند، ولي هر بار كه بر مي كشتند دجار جنان رنجهايي در شهر و خانه و خاندانشان مي شدند كه باران توب و اتش در برابر رنجهايي كه از خانواده مي رسيد همجون نسيم كلستان و بوستان بود 4- ياد همكي شان بخير، يكي بود كه اين بجه را در مرخصي مي برد اهواز براى سواركاري در واحد سواركاري سباه بخاطر اشنايي كه انجا داشت و يك نوع تغيير فضا و تفريح مفيد و سركرمي مفرح برايشان فراهم مي كرد. 5- البته خداوند به ان خاناوده هايي كه فرزندانشان را رنج مي دادند نيز خير بدهد و هدايت و قوت قلب و سلامت و ايمان بيشتر عطا كند جون منع بيشتر انها از روي دشمني نبود و از شدت محبت بود، و براى نكراني كه داشتند بجهت سلامتي او براى دور نكهداشتنش از محيط آسيب يا خطر هر كاري مي كردند حتى رنج دادن عزيزيشان.
  • ۰۹:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺗﺎ ﭘﻴﺶ ﻣﻌﺒﻮﺩﺕ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﮕﻴﺮﯼ؟ ﺷﻤﺎ ﺍﻼﻥ ﭘﻴﺶ ﮐﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻴﮕﻴﺮﯼ؟
  • lion2007 ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    سلام هرچه داریم از شهداست
  • ۰۹:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ولی الان برخی ...
  • ۰۹:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    روح من هم با یادش آرام گرفت و شاد شد. دستتون درد نکنه
  • عمو ۰۹:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    کی جرات میکنه بگه این آدما از روی احساس و عدم آگاهی رفتن جلوی گلوله دشمن؟ خیلی مرد بودن به والله
  • ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    شادی روحش صلوات
  • محسن ۱۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ولا تحسبن الذین.............. اونا زنده اند وما مرده های متحرکیم وفکر می کنیم که زنده ایم . روحش شاد ومسرور باد
  • ۱۲:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    خاک برسرت که مسخره میکنی روز حسرتت میرسه
  • ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
  • ۱۵:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    چه قشنگ بود این : "برادرواقعيم شهيد شده بود."
  • سعید ۱۶:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    بسیجی =شهید جبهه و مظلوم شهر
  • ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    بسیجی، مظلوم شهر، شهید جبهه
  • shahid ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    inshallah hammatoon shahid beshid
  • ۲۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    روح اون شهید انشالله از دستمون راضی باشه آقا بخدا منم الان توخونواده بخاطر مواضعی که در دفاع از ولایت گرفتم خیلی غریب شدم همش بهم میگن تندرو میگن خوارج میگن ریاکار خلاصه هزار جور تهمت ولی میدونم که خدا همه اینارو میبینه ولی صبر میکنه منم تنها دل خوشیم همینه که خدا همه چیز رو میبینه
  • lion2007 ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    یه روز می رسه التماسش کنی که شفاعتت کنه ولی دیگه خیلی دیر شده لااقل استغفار کن....
  • ناشناس ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    اللهم رزقنا توفیق الشهاده فی سبیله
  • نیوشا ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    خیلی قشنگ بود از اینکه مطلب به این قشنگی رو گذاشتین واقعا ممنونم
  • محمدحسین ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    سلام.اولین باره توی عمرم دراینجورجاهایادداشت میزارم.بقیه رونمیدونم.کاش آرزویی که کردی درموردمن برآورده بشه.کاش.ایکاش.خدایایعنی میشه.ایخدا...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس