به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از مهر، می گویند وقتی کسی رابطه خود با خدا را درست کند، خداوند رابطه او با مردم را درست می کند. همه ما مراسم ختم و چهلم زیادی را رفته ایم، اما امروز به مراسم چهلمین روز درگذشت کسی رفته بودم که با دیگر مراسم خیلی فرق داشت. کوچه و پس کوچه های بازار تهران را گشتیم و پرسان پرسان خود را به مسجد جامع رساندیم، چون پیش بینی مسیر طولانی را نکرده بودم کمی دیر شده بود افراد زیادی در مسجد جمع شده بودند. هیاهوی زیادی در حیاط مسجد وجود داشت.
- تازه ابتدای مراسم بود، قاری داشت قرآن تلاوت می کرد و آنقدر جمعیت آمده بودند که مسجد پر شده بود. هوا بعد از باران تازه داشت آفتابی می شد. خبرنگاران زیادی از رسانه های مختلف آمده بودند. در گوشه ای از حیات به نظاره مردم پرداختم. واقعا با دیگر مراسم ها فرق داشت؛ هم مردم و هم مسئولان زیادی آمده بودند.
- خبرنگاران که همواره از این فرصتها استفاده می کنند جمعی از مسئولان را دیده بودند و منتظر بودند که آنها از مراسم بیرون بیایند تا سؤالهای مورد نظر خودشان را از آنها بپرسند. قالیباف شهردار تهران، حجت الاسلام پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، حجت الاسلام خاموشی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، حجت الاسلام ابوترابی، سردار احمدی مقدم، دکتر محسن اسماعیلی و ... آمده بودند.
- آقا مجتبی تهرانی هم اهل سیاست بود اما مسئولیتی قبول نکرده بود و وظیفه خود را در جای دیگری یافته بود اما همواره به مردان سیاست توصیه های اخلاقی داشت و برخی از بزرگان هم در کلاسهای درس او پرورش یافته بودند. بله استاد اخلاق می آموزاند، چه به مردم و چه به مسئولان. شاید مسئولان به خاطر مسئولیت بالا بیشتر به این توصیه ها احتیاج داشته باشند.
- عکس های حاج آقا مجتبی در دست جوانان بود که میان جمعیت تقسیم می کردند. با پیرمردهایی که در گوشه حیاط نشسته بودند، هم سخن شدم، از اخلاق و رفتار استاد اخلاق می گفتند. از عبادتها و بی ریایی او. یکی می گفت که حاج آقا را سالها می شناسم و پشت سر او هزاران نماز خواندم و هزاران بار در کلاس درس اخلاقش شرکت کرده بودم. توصیه همیشگی ایشان رعایت اخلاق و تقوای الهی بود.
- پیرمرد دیگری که در جمع ما بود هم از مردمداری استاد اخلاق می گفت، او پارسایی و ساده زیستی آقا مجتبی را برجسته ترین صفت او می دانست. می گفت کاش از نعمت وجود ایشان محروم نمی شدیم. تهران دیگر معلم اخلاق ندارد که با مردم باشد. مثل آنها زندگی کند. مثل دیگران در خیابان ها و کوچه و پس کوچه های بازار راه برود و مردم را به تقوای الهی دعوت کند.