به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، تا کنون ده قسمت از خاطرات محمد داوود عودة معروف به «ابوداود» از مبارزان کهنه کار فلسطيني و طراح عمليات ضدصهيونيستي مونيخ توسط گروه جهاد و مقاومت ، متشر شده است.وي مراحل منتهي به فاجعه سپتامبر سياه را تا روز به اوج رسيدن بحران ، اخراج فلسطينيان از اردن و شکل گيري ايده تشکيل سازماني انتقامجو و همچنين مراحل ابتدايي عمليات نونيخ را نقل نمود , و در بخش يازدهم به جزئيات عمليات مونيخ پرداخته است. عملياتي که هنوز هم يکي از ده حادثه بزرگ 100 سال اخير به شمار مي رود. قسمت يازدهم اين خاطرات از نظر خوانندگان مي گذرد:
اخبار گروگان گيري مونيخ بر صفحه اول روزنامه نيويورک تايمز- در عکس روي صفحه ،
يکي از مبارزان فلسطيني سپتامبر سياه در حال مذاکره با مقامات آلماني است.
*مجري: وظايف چگونه ميان آن هشت نفر تقسيم شده بود؟
*محمد داود عوده: تمام آموزشها به آن دو نفر داده شده بود و آنها بايد وظايف را بين خود تقسيم ميکردند..
*مجري: دوست دارم در مورد خصوصيات اخلاقي و شخصيتي اين دو نفر برايمان بگوييد، شما گفتيد همه آن جوانان در يک مورد با هم مشترک بودند،اين که ديده بودند خانوادههايشان چگونه قرباني جنايات اسرائيل شدهاند و به همين دليل از انگيزه بالايي براي شرکت در عمليات برخوردار بودند، اما شخصيت اين دو فرمانده چگونه بود.
*محمد داود عوده: بگذاريد ابتدا از محمد مصالحه شروع کنم که فرمانده و رهبر سياسي بود، او از پناهندگان فلسطيني بود، از شمال فلسطين که به سوريه روي آورده بود، خانوادهاش در "بنياس" ساکن شده بودند و او چون دانش آموز بسيار درسخواني بود، پس از گرفتن ديپلم راهي آلمان شده بود تا در آنجا ادامه تحصيل دهد، در آلمان مهندسي شيمي ميخواند، مي دانيد چرا، چون در بنياس يک پالايشگاه نفت وجود داشت و او بدين وسيله ميخواست پس از پايان تحصيلاتش به عنوان مهندس در اين پالايشگاه مشغول بکار شود که طي دوران تحصيلش جنگ 1967 حادث شد و مثل بسياري ديگر از جوانان فلسطيني تحصيل را رها کرد و به رزمندگان و مقاومت فلسطيني پيوست، از آن سال در مبارزات شرکت داشت تا اين که به درجه ستوان يکمي رسيده بود، هنگامي که پس از حوادث سپتامبر روحيه رزمندگان به شدت تضعيف شده بود، او در جنوب لبنان زندگي ميکرد و ميديد توپها و جنگندههاي اسرائيلي با اردوگاهها چه مي کنند، به همين دليل همين که ما شروع به فعاليت کرديم و به دنبال جواناني بوديم که در خارج فعاليت خود را انجام دهند، او به ما ملحق شد. اما در مورد چه او از اهالي کرانه باختري بود..
*مجري: ببخشيد حرفتان را قطع ميکنم، بنابراين محمد مصالحه به خوبي به زبان آلماني تسلط داشت و انتخاب او براي اين ماموريت بسيار حساب شده صورت گرفته بود؟
*محمد داود عوده: بله کاملا درست است، انتخاب او واقعا به جا بود، چون او هم زبان آلماني را به خوبي ميدانست و هم آگاه و هوشيار به اوضاع سياسي فلسطيني بود.
*مجري: چند ساله بود، فکر ميکنم دهه بيست عمر خود را ميگذارند؟
*محمد داود عوده: بله در آن زمان بيست و پنج شش ساله مينمود.. اما چه ..
*مجري: اسم کامل و واقعي او چه بود؟
*محمد داود عوده: يادم نميآيد، فکر کنم يوسف بود..
*مجري: پس چرا او را «چه» ميناميدند؟
*محمد داود عوده: نام مبارزاتي او «چه» بود، به خاطر علاقهاش به چه گوارا ..
*مجري: متوجه شدم.
*محمد داود عوده: او در کويت بر روي کشتي کار ميکرد، با آمريکاييها، به همين دليل زبان انگليسي را از آنها ياد گرفته بود، اما آنقدر با لهجه صحبت مي کرد که به سختي ميشد، آن را فهميدة با اين که من ادعا ميکنم مي توانم انگليسي حرف بزنم و بنويسم و بخوانم، با اين حال هر وقت او حرف ميزد، من از او خواهش ميکردم شمردهتر حرف بزند تا بفهمم چه ميگويد، به هر روي او نيز بسان ديگران وقتي شکست سال 67 را ديد، شغلش در کويت را ترک کرد و به دفتر سازمان فتح در کويت رفت تا به فعاليتهاي مبارزاتي ملحق شود، در اردن جنگيده و سپس به لبنان منتقل شده بود، در جنوب لبنان زندگي و فعاليت ميکرد و يک نظامي برجسته بود، راه و رسم جنگيدن را به خوبي ميدانست، به همين دليل ماموريتهاي نظامي به او محول شده بود، يعني او کارها را تقسيم ميکرد..
ابوداوود در اوايل دهه 1970
*مجري: پس عملا او فرمانده عمليات بود؟
*محمد داود عوده: نه فرمانده عمليات فرمانده سياسي بود.
*مجري: يعني فرمانده سياسي دستورات نظامي را ميداد؟
*محمد داود عوده: بله، در آن زمان اينگونه بود..
*مجري: پس در آن زمان سيستمي که در سازمان داشتيد، مثل نظام سياسي کشورها بود، اين که اتخاذ تصميمات جنگي با مقامات سياسي است و آنها هستند که نظاميان را به حرکت واميدارند؟
*محمد داود عوده: بله، اين درحالي است که در بخشهاي نظامي هم اين کميسر نظامي بود که در راس قرار داشت و تمام دستورات نظامي را صادر ميکرد، وظيفه نظامي او هم اين بود که جاي هر کس را مشخص ميکرد، مثلا در اين عمليات جاي نگهبانان را مشخص ميکرد تا امنيت گروه را تضمين نمايد.
*مجري: غير از شما و ابو اياد چه کساني ديگري به طور مفصل و مشروح از اين عمليات مطلع بودند؟
*محمد داود عوده: نميدانم ابو اياد با چه کس يا کساني در مورد اين عمليات صحبت کرده بود، اما ابو محمد العمري صد در صد از جمله کساني بود که از اين عمليات با خبر بود.
*مجري: من فکر ميکنم صد در صد کساني بودند که از وجود چنين عملياتي خبر داشتند، اما فقط شما بوديد که از جزئيات آن خبر داشتيد.
*محمد داود عوده: بله، در مورد جزئيات من مطمئن هستم که فقط خودم از آن خبر داشتم، چون همه عمليات ساخته و پرداخته من بود، حتي ابو اياد هم از جزئيات اين عمليات خبر نداشت.
*مجري: اهداف عمليات دقيقا چه بودند؟
*محمد داود عوده: اول از همه اين که اين عمليات را عمليات "اکريت و اکفار برعوم" ناميديم، چون در آن زمان اسرائيليها هر دوي اين روستاها را که در شمال فلسطين قرار داشتند با خاک يکسان و اهالي آن را از آن ها بيرون کرده بودند و اين دو روستا همچنان ويرانه و ساکنانش آواره اين روستا و آن روستاي فلسطيني ديگر تحت حاکميت رژيم صهيونيستي بودند، يعني روستاهاي 48 و با اين که آنها حکمهاي بسياري مبني بر آباد ساختن روستاهايشان از دست خود اسرائيليها گرفته بودند، با اين حال اين دو روستا همچنان ويرانه باقي مانده بود، به همين دليل اين عمليات را به نام اين دو روستا ناميديم تا به جهانيان يادآوري کنيم که اسرائيل حتي روستاهاي فلسطيني تحت حاکميت خود را هم از بين ميبرد و با خاک يکسان و ساکنانش را آواره ميکند، در واقع هدف از نامگذاري اين عمليات به اين نام به همين دليل بود. اما هدفي که از اجراي اين عمليات دنبال مي کرديم، اين بود که ليستي 200 تا 250 نفري از اسراي دربند رژيم صهيونيستي تهيه کرده بوديم که اسرائيل در مورد آن ها حکمهاي سنگين داده بود يا اين که آن ها به شدت تحت شکنجه و آزار و اذيت قرار داشتند، ميخواستيم با اجراي اين عمليات و به گروگان گرفتن ورزشکاران اسرائيلي رژيم صهيونيستي را تحت فشار قرار دهيم تا زندانيان مورد نظر ما را آزاد کند و در اين باره اصلا قصد کشتن يا آسيب رساندن به کسي را نداشتيم و هميشه در جلسات توجيهي خودمان بر اين موضوع تکيه ميکرديم که از قتل و کشتار تا جاي ممکن پرهيز شود، مگر اين که براي دفاع از جان باشد و در اين زمينه دو بيانيه يکي به زبان انگليسي و ديگري به زبان آلماني تهيه کرده بوديم..
*مجري: چه کسي اين بيانيهها را آماده کرده بود؟
*محمد داود عوده: ابو اياد.
*مجري: پيش از اجراي عمليات اين بيانيهها را آماده کرده بوديد يا پس از آن؟
*محمد داود عوده: پيش از عمليات، اين بيانيهها خواستههاي ما را بيان ميکردند و آنها را توسط کسي به دست من رساندند، البته آنها در چندين نسخه تهيه شده بودند و من روز عمليات آنها را به بچهها دادم، شب عمليات، و به آنها گفتم اينها را شما بايد پخش کنيد..
*مجري: بالطبع تاريخ آن حادثه به روز و ساعت و دقيقه در ذهنتان حک شده است؟
*محمد داود عوده: بله صد در صد، چون يک حادثه يا عمليات ساده نبود.
*مجري: پس از اين عمليات چيزهاي زيادي در دنيا تغيير کردند، درست است؟
*محمد داود عوده: بله ،کاملا درست است، من با تمام وجود ميتوانم به جرات بگويم، ما با اين عمليات قضيه فلسطيني را وارد 500 ميليون خانه کرديم، چون با کمال تاسف در آن زمان مردم به ورزش و مسائل تفريحي بيش از بدبختيهاي ملل ديگر اهميت ميدادند ،. خلاصه برگرديم به سير حوادث.. ما آن شب پياده تا جايي که قرار بود سيمهاي خاردار را قطع کينم، رفتيم که به درب پشتي نزديک بود، وقتي به آنجا رسيديم، ديديم سر و صداي عدهاي ميآيد، با بچهها به آنجا رفتيم .. به بچهها گفتم دنبالم بيآيند، ديديم تيم آمريکاست که در مرکز اطلاع رساني و تبليغات دهکده جشني گرفته بود و پس از پايان جشن همه مست و لايعقل به سمت درب پشتي هجوم آورده بودند تا با بالا رفتن از درب وارد دهکده و محل استقرار تيم خود شوند، من ديديم فرصت بسيار خوبي است که بايد از آن استفاده کينم.
*مجري: يعني شما ميخواستيد به همراه تيم آمريکا وارد شويد؟
*محمد داود عوده: بله، ديدم اين فرصت خوبي است که بچهها را به همراه تيم آمريکا و با استفاده از آن شلوغي وارد کنم، بنابراين کنار بچههاي تيم آمريکا رفتم و شروع به کمک کردن به آنها نمودم تا از درب بالا بروند..
*مجري: البته لازم به ذکر است که آقاي *محمد داود عوده داراي قامت بلندي هستند و طول قامت ايشان به دو متر مي رسد.
*محمد داود عوده: دو متر که نه 193 سانتي متر، خلاصه آمريکاييها را بغل ميکردم و آنها را به بالاي درب ميرساندم، البته بعد که ديدم اوضاع خيلي شلوغ و درهم برهم است، يک آمريکايي ميفرستادم و يک فلسطيني و آنچه در آن زمان برايت اهميت داشت اين بود که هر طور شده ماموريتم را انجام دهم، اين موضوع باعث شد تا از موضوع بريدن سيمها خلاص شويم، چون در آن مورد اين احتمال وجود داشت که کسي ما را ببيند و شناسايي کند، اما در اين مورد همه فکر ميکردند کساني که دارند از درب بالا ميروند از بچههاي تيم آمريکا هستند..
*مجري: تعدادشان زياد بود؟
*محمد داود عوده: حدود 25 تا 30 نفر.
*مجري: و يکباره 8 نفر در ميان آنها سبز شدند.
*محمد داود عوده: ما 8 نفر در ميان آنها گم شده بوديم و هيچ کس متوجه نشد که من يک آمريکايي را ميفرستادم و سپس يک فلسطيني را..
*مجري: شما به همه در بالا رفتن کمک ميکرديد يا بودند کساني که به کمک شما نياز نداشتند؟
*محمد داود عوده: نه بودند کساني که به کمک من اصلا نياز نداشتند و به راحتي و با سرعت از درب بالا ميرفتند.
*مجري: همه آن هشت نفر را بالا برديد؟
*محمد داود عوده: همه را که نه، ولي تا جايي که به ياد دارم از آن هشت فلسطيني حداقل چهار نفر را رو ي شانههايم گذاشتم تا بتوانند از درب بالا بروند و وارد هم شوند..
*مجري: بعد از آن چه، بعد از اين که آنها وارد سالن و محل استقرار تيمها شدند، چون تصور ميکنم پس از آن شما ديگر آنها را نديديد و اگر هم خبري از آنها بدست آورديد چند ساعت پس از اين ماجراست، شما در آن لحظات چه احساسي داشتيد؟
*محمد داود عوده: ميديدم و با تمام وجود احساس ميکردم که آنها به استقبال خطر ميروند بيآنکه از آن ترس و واهمهاي داشته باشند، ولي هر چه بود من احساس ميکردم آنها ميخواهند به هر وسيله ممکن به من اطمينان خاطر بدهند که امکان ندارد از عمليات عقب نشيني کنند.
*مجري: احساس کردي که کسي از آنها ترسيده باشد.. يا ترديد به خود راه داده باشد.
*محمد داود عوده: نه به هيچ عنوان.
*مجري: حتي نگران هم نبودند؟
*محمد داود عوده: اصلا.
*مجري: شما چطور، نگران نبوديد؟
*محمد داود عوده: نه، اگر در ميان آنها کسي يافت ميشد که نگران باشد، بيشک او را از عمليات کنار ميگذاشتيم.
*مجري: شور و شوق داشتند؟
*محمد داود عوده: همه با انگيزه بودند و آن قدر شور و شوق داشتند مثل اين که به جشن ميروند، با اين که ما به همه آنها توضيح داده بوديم که اين راه بيبازگشتي است و خطرات آن به قدري زياد است که ممکن است جان خود را در اين راه از دست بدهند، به همين دليل آنها را راحت گذاشته بوديم که اگر کسي توان اجراي عمليات را ندارد، برود تا فرد ديگري را جايگزين او کنيم.
*مجري: شما اصلا به اين موضوع فکر کرده بوديد که شخصا در عمليات شرکت کنيد؟
*محمد داود عوده: در آن زمان نياز به چنين چيزي را احساس نميکردم، اگر احساس ميکردم نياز به حضور من در عمليات وجود دارد لحظهاي ترديد نميکردم.
*مجري: حتي در زمينه ايفاي نقش سياسي؟
*محمد داود عوده: نه، چون ما نقشه را ريخته بوديم و اين به معناي ايفاي نقش سياسي ما بود.
*مجري: قرار بود اعلام کنند از طرف چه سازماني دست به اين عمليات زدهاند؟
*محمد داود عوده: به نام "سپتامبر سياه".
*مجري: و اين اولين عمليات بزرگ شما تلقي ميشد؟
*محمد داود عوده: بله .
*مجري: آخر شما پيش از اين گفته بوديد که دست به تصفيه چند مزدور اسرائيلي زده بوديد؟
*محمد داود عوده: بله، اما اعلام نميکرديم اين عملياتها بدست ما صورت گرفتهاند، مگر در چند مورد معدود.
*مجري: يعني ميگوييد پيش از آن نامي از سپتامبر سياه نبود؟
*محمد داود عوده: چرا، اما تحت اين عنوان که سپتامبر سياه سازماني است که دست به تصفيه ميزند نه، در ميان جوانان بر زبانها جاري ميشد و آنها به همديگر ميگفتند، بياييد برويم به سازمان ملحق شويم..
*مجري: با اين نام مردم را خيلي ميترسانديد؟
*محمد داود عوده: ما قصد نداشتيم مردم را بترسانيم..
*مجري: من يادم است وقتي خيلي کوچک بودم دوست داشتم، بدانم سپتامبر سياه چيست و چکار ميکند؟
*محمد داود عوده: ما ميخواستيم مردم را بيدار و آگاه کنيم، نه اين که آنها را بترسانيم.. ميخواستيم آنها را از رکود پس از حوادث جرش و عجلون خارج کنيم.. بيرون رفتنمان از اردن، به همين دليل به مردم ميگفتيم، اين سازمان به فرماييد و به سپتامبر سياه ملحق شويد. در اين گير و دار بود که يوسف النجار وارد سازمان شد و عملياتي عليه وصفي التل انجام داد، نمي دانم در اين باره با چه کسي مشورت کرده بود، با ابو اياد يا کس ديگر، ولي هر چه هست، به نام سپتامبر سياه تمام شد و اين اولين باري بود که عملياتي بدست وصفي و به نام سپتامبر سياه انجام ميشد، اما در ميان ما هيچ يک از عناصر او وجود نداشتند..
*مجري: اگر بخواهيم بگوييم فرمانده و رهبر اصلي سازمان چه کسي بود، بايد از که نام ببريم؟
*محمد داود عوده: ابو اياد.
*مجري: و مرد شماره دو سازمان؟
*محمد داود عوده: اگر حمل بر خودستايي نباشد و درست گفته باشم، من.
*مجري: يعني شما خود را مرد شماره دو سازمان و مسئول اجرايي سپتامبر سياه ميدانيد؟
*محمد داود عوده: چنين چيزي ميگفتند، البته در اينجا دوست ندارم بگويم من شماره فلان بودم، فلاني شماره فلان..
*مجري: منظوري ازاين بحث نداشتم، ولي چون ما داريم تاريخ و حوادث آن را ورق ميزنيم، ميخواستم بدانم ترتيب افراد در سازمان چگونه بود.
*محمد داود عوده: ابو اياد بود و برادراني که در کنارش بودند..
*مجري: با اين حساب شما هم ممکن است تحت پيگرد آمريکاييها قرار بگيريد و براي دستگيري شما ميليونها جايزه قرار دهند..
*محمد داود عوده: نه من چنين چيزي را قبول ندارم، چون من عليه آمريکايي ها هيچ عملياتي انجام ندادهام که آنها بخواهند مرا تحت پيگرد قرار دهند، اين موضوعي بين ما و اسرائيليها بود که پرونده آن مدتهاست بسته شده است. ببينيد اکنون سليم الحص اعلام کرده که از جانب او ايهود باراک وزير جنگ رژيم صهيونيستي تحت پيگرد قرار دارد، به جرم کشتار غيرنظاميان بيگناه در بيروت و نه يکبار که چندين بار دست به اين جنايت زده است ..
*مجري: بله و به اين موضوع افتخار ميکند.
*محمد داود عوده: بله.
*مجري: با اين حال باراک در انتخابات شرکت کرد و در شعارهاي تبليغاتياش هميشه به اين نکته اشاره ميکرد که وقتي تير خلاص را به سر رهبران فلسطيني ميزده سفيدي چشم آنها به صورتش پاشيده ميشد و به اين موضوع افتخار ميکرد، اين سخناني است که متاسفانه آنها را در تبليغات انتخاباتياش بيان ميکرد و متاسفانه با اين وجود اعراب اسرائيل به او راي دادند و انتخابش کردند..
*محمد داود عوده: بله درست است که اعراب او را انتخاب کردند و ما اين پرونده را بستهايم، اما اگر دوست داشته باشند دوباره اين پرونده را بازکنند، ما هم پروندههاي بسياري داريم که بايد آنها را باز کنيم، از جمله پرونده شارون و کشتن بيش از 500 اسير مصري که هيچ آييني در جهان نميپذيرد، وقتي کسي در برابر شما تسليم مي شود و خود را تسليم شما مي کند،او را بکشيد.
*مجري: اما پس از تصفيه مرد شماره يک سازمان شما نميترسيد که به عنوان مرد شماره دو سپتامبر سياه تصفيه شويد؟
*محمد داود عوده: راستش را بخواهيد عمرها دست خداست و من بارها تا مرز مرگ و مردن پيش رفتم و خدا مرا نجات داد و عمر دوباره بخشيد، من اگر از چيزي ميترسيدم، حالا اينجا نبودم و سپتامبر سياهي هم وجود نداشت، اما خدا را شکر فعلا صحيح و سالم اينجا هستيم و تسليم اوضاع موجود شدهايم.
*مجري: يعني الان آن شور و حميت سابق را نداريد؟
*محمد داود عوده: ببينيد .. متاسفانه اوضاع در جهان عرب تغيير کرده است.. برخي از جوانان از من ميپرسند، ابو داود چرا در قبال اسلو سکوت ميکني، من به آنها هميشه اين سخن ارشميدس را يادآوري مي کنم که گفت، جايي غير از اين کره زمين به من بدهيد تا کره زمين را براي شما با دو دست بلند کنم، من هم به شما ميگويم يک کيلومتر مربع از کشورهاي عربي را به من بدهيد تا من تسليم نشوم، فقط يک کيلومتر مربع که آن هم پيدا نمي شود..
*مجري: البته ابوعمارهم خيلي مي گفت، يک وجب خاک به من بدهيد تا من پرچم فلسطين را روي آن برافزازم.
*محمد داود عوده: من منظور اين است که اگر من يک کيلومتر مربع زمين از خودم داشته باشم، کارهايي را که صلاح بدانم روي آن انجام ميدهم و با دشمن مبارزه ميکنم..
*مجري: يعني الآن هم شور و شوق گذشته را داريد؟
*محمد داود عوده: مسلم است، چون اين مبارزه حق مشروع من است و شور مبارزه براي فلسطين هميشه در جانم شعلهور است. برگرديم به بحث خودمان، پس از اين که جوانان وارد شدند، شروع به جمع کردن ورزشکاران از اتاقها کردند و آنها را در يک اتاق گرد آوردند، در اين بحبوحه يک کشتيگير روس که يهودي الاصل بود و دو ماهي بود که از روسيه مهاجرت کرده و به تابعيت اسرائيل درآمده بود، مي خواست تفنگ يکي از بچهها بگيرد و به روي آنها آتش کند، البته او آموزش ديده بود، همه آنها آموزش ديده و نظامي بودند..
*مجري: قبل از اين که ادامه ماجرا را بفرماييد، اجازه بدهيد سوال کنم، يادتان ميآيد آخرين نفراز بچههاي گروه که او را بلند کرديد و از بالاي درب به داخل فرستاديد چه کسي بود؟
*محمد داود عوده: بله نامش ابراهيم الجيشري بود، او يکباره مرا غافلگير کرد، وقتي به من گفت خدا نگهدار برادر ابو داود.
*مجري: اين يکي از همان شش نفري بود که به آنها گفته بوديد، کوبايي هستيد؟
*محمد داود عوده: بله .. فهميدم حيلهاي که پيش گرفته بودم، در مورد آنها کار ساز نشده است.
*مجري: يعني آنها تو را شناخنه بودند؟
*محمد داود عوده: آنها مرا شناخته بودند، اما نميگذاشتند که من متوجه اين موضوع بشوم..
*مجري: هر شش نفر شما را شناخته شده بودند؟
*محمد داود عوده: مطمئن نيستم، اما ميدانم مرا شناخته بودند، اما همانطور که گفتم يک لحظه هم به روي من نيآوردند، ميبينيد چقدر متعهد و ملتزم بودند، به هر روي من در اينجا و پس از اين که بچهها را از درب به داخل فرستادم، نقشم به عنوان طراح عمليات به پايان رسيد و رهبري و فرماندهي عمليات به دست فرمانده سياسي و فرمانده نظامي افتاد ..
*مجري: بعد به هتل بازگشتيد؟
*محمد داود عوده: بله به هتل بازگشتم و در آنجا بودم..
*مجري: در طول راه به چه چيزي فکر ميکرديد؟
*محمد داود عوده: تشنه شنيدن اخبار بودم، اين که چه اتفاقي افتاده است.
*مجري: آنها سريعا وارد شدند تا عمليات را اجرا کنند؟
*محمد داود عوده: بله آنها وارد شدند تا ورزشکاران را جمع کنند و خواسته هاي ما را به آنها بگويند.
*مجري: در طول راه که وارد مي شدند، نگهباني بر سر راهها نبود؟
*محمد داود عوده: نه بر سر راهها کسي نبود، اما بر پشت بام برخي از ساختمانها نگهباناني وجود داشتند.
*مجري: داخل ساختمانها چطور؟
*محمد داود عوده: نه به جز درب اصلي در جاهاي ديگر نگهباناني وجو نداشتند، بويژه آن که اين درب درب پشتي به شمار ميآمد و کسي به آن توجه نداشت.
*مجري: پس آنها با مشکلي مواجه نشدند؟
*محمد داود عوده: چندان نه همين که وارد ساختمان شدند، شروع کردند به جمع کردن ورزشکاران اسرائيلي.
*مجري: ورودشان چگونه صورت گرفت، در کمال آرامش و بيآنکه توجه کسي را به خود جلب نمايند ؟
*محمد داود عوده: نه چندان هم بيسر و صدا نبودند، آنها از درب اصلي سالن که باز بود وارد شده بودند.
*مجري: وقتي وارد شدند هر يک با خود چه چيزي داشت؟
*محمد داود عوده: يک ساک ورزشي با خود داشت که درون آن يک مسلسل و طناب و قيچي و چاقو و مواد غذايي مورد نياز براي 24 ساعت..
*مجري: غذا؟
*محمد داود عوده: بله غذا و آب، همه چيز براي اين کار درنظر گرفته شده بود، آنها پس از اين که وارد شدند، ورزشکاران اسرائيلي را در يک جا جمع کردند.
*مجري: مي دانستيد چند نفر بودند؟
*محمد داود عوده: نه، البته ما آن روز غافلگير هم شديم، چون تعدادي از ورزشکاران تيم اسرائيل براي گشت و گذار در شهر از کمپ خارج شده بودند، به همين دليل کساني که مانده بودند، تعدادشان کم بود..
*مجري: که ده نفر ميشدند؟
*محمد داود عوده: نه بيشتر.. حدود 12 نفر، بچهها به محض اين که وارد کمپ تيم اسرائيل شدند، يکي از آنها شيشه پنجره را شکست و فرار کرد؟
*مجري: از اسرائيليها؟
*محمد داود عوده: بله، و زير آتش بچهها قرار گرفت، البته به سوي او تيراندازي نکردند، چون در اين باره دستور اکيد داده شده بود که جز براي دفاع از خود جان کسي را به خطر نياندازند، بچهها هم با اين که فرار آن اسرائيلي را ديدند و ديدند که به سوي ساختمان دوم فرار کرد و با اين که در تيررس قرار داشت، با اين حال او را هدف قرار ندادند..
*مجري: کساني که از آن حادثه نجات يافتند، در مورد ادامه ماجرا برايتان چه چيزي را تعريف کردند، واکنش تيم اسرائيل در برابر بچهها چه بود..؟
*محمد داود عوده: بالطبع غافلگير شده بودند .. چون هيچ يک از آنها انتظار چنين عملياتي را نداشت، البته طي جمع کردن بچههاي تيم اسرائيل آن کشتيگير تلاش کرده بود، سلاح يکي از بچههاي ما را بگيرد که در اثر درگيري پيش آمده کشته شد، بعد آنها را در يک اتاق جمع کرده بودند، اين داستان را يکي از نجات يافتگان از حادثه برايم تعريف کرد، او گفت در حال نگهباني از آنها بوديم که يکي از آنها به زبان عربي گفت سردم است، يکي از بچهها ژاکتش را درآورد و به تن آن اسرائيلي کرد..
*مجري: بچهها چه لباسي به تن داشتند؟
*محمد داود عوده: لباسهاي ورزشي، ژاکت و از اين جور چيزها.. بعدا آن دو با هم صحبتهايي رد و بدل کرده بودند، از جمله اين که فکر ميکنيد، ما با شما چه کنيم؟
و آن اسرائيلي گفته بود که نميدانم، اما هر کاري کنيد ما را نميکشيد، چون من وقتي سردم بود شما کتتان را به من داديد، با اين اوصاف چگونه قصد کشتن ما را داريد؟ و بعد با هم گفتگوي دوستانه داشتند، يعني رابطهاي انساني با هم داشتند..
*مجري: يعني اسرائيليها احساس نميکردند که فلسطينيها آنها را به گروگان گرفتهاند؟
*محمد داود عوده: گروگانگيري موجه.
*مجري: چطور رابطه بين آنها انساني بود، درحالي که کشورهاي آنها دشمن همديگر بودند، فکر نميکنيد گناه اين ورزشکاران بيگناه چه بود؟
*محمد داود عوده: اما اين وضعيت دلايل خاص خود را داشت، بايد ديد چه کسي بوجود آورنده چنين اوضاع و احوالي است، علاوه بر اين که تمام اين ورزشکاران که شما از آنها سخن ميگوييد، سربازان اسرائيلي بودند، همه آنها در ارتش اسرائيل خدمت کرده بودند و تمام آموزشها و دورههاي نظامي را ديده بودند، براي اطمينان ميتوانيد به اينترنت مراجعه کنيد و با زدن کليد واژه مونيخ 72 مشخصات و تاريخچه و زندگينامه تمام اين افراد را مطالعه کنيد..
*مجري: اما در آن زمان شما که از تاريخچه و زندگينامه هيچ يک از آنها اطلاع نداشتيد؟
*محمد داود عوده: اما ميدانستيم که مردم عاديي در اسرائيل وجود ندارند و همه در اسرائيل سرباز هستند.
*مجري: يعني شما وقتي دست به اين عمليات زديد، برداشتتان اين نبود که داريد عليه غير نظاميان و شهروندان عادي چنين عملياتي را اجرا ميکنيد؟
*محمد داود عوده: نه، از ديد ما آنها اصلا غير نظامي يا شهروند عادي بشمار نميآمدند و هنگاميکه ما آن ورزشکاران را انتخاب کرديم، مي دانستيم تمام آنها در ارتش اسرائيل خدمت کرده يا خدمت ميکنند يا بالفعل سرباز هستند يا سرباز ذخيرهاند و از اين جا بود که ايده اين عمليات شکل گرفت و آنها به عنوان هدف مشخص شدند، ما هواپيمايي که زن يا کودک يا افراد مسن در آن بودند را هيچگاه انتخاب نکرديم..
*مجري: اين کار را به وديع حداد محول کرديد؟
*محمد داود عوده: او صاحب اختيار کارهاي خود بود و ما صاحب اختيار کارهاي خودمان .. به هر روي پس از اين که تيم اسرائيل يک جا گرد آورده شد، محمد درخواستهاي خود را به آلمانها گفت..
*مجري: اين حادثه تقريبا چه ساعتي واقع شد و آلمانها متوجه شدند، تيم اسرائيل گروگان گرفته شده است؟
*محمد داود عوده: پنج دقيقه پس از حادثه؟
*مجري: متوجه شدم، چون يکي از اسرائيليها فرار کرد درست است؟
*محمد داود عوده: بله، چون يکي از اسرائيليها فرار کرد و آن کشتي گير هم هدف قرار گرفت و کشته شد، همه متوجه شدند که ورزشکاران اسرائيلي در قبضه مبارزان فلسطيني هستند، از آن موقع بود که چانهزنيها و صحبتهاي فيمابين شروع شد، آلمانها به محمد پيشنهاد پرداخت مبلغي پول و بسياري چيزهاي ديگر را دادند ..
*مجري: مذاکرات چگونه صورت ميگرفت؟
*محمد داود عوده: محمد به تنهايي جلو ميرفت و از آلمانها "گنشر" جلو ميآمد و با هم مذاکره ميکردند..
*مجري: منظورتان از گنشر، "هانس ديتريش گنشر" وزير خارجه وقت آلمان بود؟ او شخصا در مذاکرات حضور يافت ؟
*محمد داود عوده: بله، او وزير داخلي دولت فدرال بايرن هم بود، بله او بود که در مذاکرات شرکت داشت. محمد چند قدم و درحالي که توسط بچهها از پشت حمايت ميشد، جلو ميآمد و با آنها صحبت ميکرد و دوباره به جاي اولش باز ميگشت. آلمان ها يکبار تلاش کردند، بچهها را فريب دهند، نميدانم براي ورزشکاران چه چيزي آورده بودند، مثل اين که غذا بود و از آن طريق خواسته بودند وارد اتاق شوند که بچهها مانع شده بودند، ميدانيد بچهها با مشکلاتي چون نبود آب و غذا ميتوانستند سر کنند، اما ورزشکاران نه و از بچهها درخواست غذا کرده بودند .. آلمانها هم تلاش داشتند به همراه غذا سربازان خود را به طريقي وارد کنند که بچهها متوجه اين نقشه آلمانها شده بودند.
*مجري: بچههاي شما چگونه متوجه شده بودند کساني که ميخواهند براي شما غذا بيآورند، سربازان آلماني هستند؟
*محمد داود عوده: آنها چنين چيزي را پيش بيني کرده بودند، به همين دليل از آلمانها خواسته بودند، غذا را بگذارند و عقب بروند تا يکي را بفرستند و غذا را بردارد، آلمانها هم همين کار را کردند، اما بعد مشخص شد، حدس بچهها درست بوده و کساني که غذا را آورده بودند، سربازان آلماني بودند تا شايد بتوانند به دورن نفوذ کنند..
*مجري: اين بدين معناست بچههاي شما حواسشان بسيار جمع بود و همه چيز را دقيق زير نظر داشتند؟
*محمد داود عوده: بله، همين طور است.. چون يک لحظه غفلت برابر بود با شکست عمليات و از بين رفتن بچهها .. بسياري از عملياتها به دليل يک لحظه غفلت شکست خورده بودند، مثل عمليات "سابينا" و عمليات "بانکوک" و تمام مجريان آن کشته شدند، چون يک لحظه غفلت آنها برابر شده بود با مرگشان..
*مجري: عمليات سابينا و بانکوک را هم سپتامبر سياه اجرا کرد؟
*محمد داود عوده: نه، عمليات سابينا ..
*مجري: اجازه بدهيد در جاي مناسب به اين دو عمليات بپردازيم و سير حوادث مونيخ را ادامه دهيم..
*محمد داود عوده: مذاکرات به نتيجهاي منجر نشد، چون اسرائيليها (منظورم "گلد ماير" است) گفتند که يک رزمنده را هم در برابر اين گروگانها آزاد نميکينم..
*مجري: يعني اکنون درخواستها ارائه شده بودند.. نام اسرا، و دولت آلمان هم با گولد ماير که نخست وزير وقت اسرائيل بود، تماس گرفت و او هم درخواست بچهها را رد کرد؟
*محمد داود عوده: بله، و رئيس سازمان اطلاعات و جاسوسي خود را فرستاد تا با طراحي نقشهاي رزمندگان را تصفيه و گروگانها را آزاد کند و از دولت آلمان خواسته بودة، نقشهاي را به اجرا بگذارد که رئيس سازمان اطلاعات و جاسوسياش به آنها ارائه ميدهد که اين نشان دهنده حساسيتهاي موجود ميان آلمانها و يهود است که به جنگ جهاني دوم بازميگردد، به هر ترتيب آلمانها تسليم درخواست گولد ماير ميشوند و طرحي را به اجرا ميگذارند که رئيس سازمان اطلاعات و جاسوسي اسرائيل ارائه ميدهد.
*مجري: پيش از اجراي عمليات آيا به اين هم فکر کرده بوديد که اگر درخواست رزمندگان رد شد و نقشه شما شکست خورد چه کنيد، آيا نقشه جايگزين يا ديگري هم داشتيد؟
*محمد داود عوده: بله قرار بود اگر طي 24 ساعت به ما جواب مثبت ندهند، بچهها درخواست يک هواپيما را بدهند، البته يا هلي کوپتر يا اتوبوس تا بچهها گروگانها را از آنجا به فرودگاه انتقال دهند ..
*مجري: هواپيما يا اتوبوس کدامشان؟
*محمد داود عوده: قرار بود، اگر هلي کوپتر باشد، بهتر اما اگر هلي کوپتر نبود، اتوبوس در اختيار بچهها قرار دهند تا گروگانها را به فرودگاه منتقل کنند و با استفاده از يک هواپيماي شرکت لوفت انزا گروگانها را به يک کشور عربي ببرند..
*مجري: کشورعربي را مشخص کرده بوديد؟
*محمد داود عوده: نه، فقط به آنها گفته بوديم به يک کشور عربي برويد و ما در آنجا تمام کارها را روبه راه خواهيم کرد، اما واقعيت امر اين است که نه آن کشور عربي را مشخص کرده بوديم و نه ميدانستيم، کدام کشور بچهها و گروگانها را ميپذيرد و کدام کشور نميپذيرد، اما قرار بود، اگر وارد کشور عربي شديم که خواستههاي ما را نپذيرفت، بچهها خود را نجات بدهند و گروگانها را به آن کشور بسپارند تا هر چه صلاح بداند با آنها انجام دهد..
*مجري: بسيار خوب با اين حساب شما چه چيزي را محقق خواهيد ساخت؟
*محمد داود عوده: البته اين راه حل نهايي بود.
ر *مجري: يعني هيچ وقت فکر کشتن گروگانهاي اسرائيلي به ذهنتان خطور نکرده بود؟
*محمد داود عوده: نه کشتن به هيچ وجه.
*مجري: و اين که به عنوان آخرين راه حل به کشتن گروگانها رو بيآوريد.
*محمد داود عوده: نه، ما چنين قصدي نداشتيم، عمده هدف ما از عمليات مونيخ ، انجام يک کار تبليغاتي و آزاد کردن 200 اسير دربند رژيم صهيونيستي بود و مهم تر از همه اين که قضيه فلسطيني را به 500 ميليون تلويزيون موجود در دنياي آن روز بکشانيم و آن را به گوش جهانيان برسانيم و همانطور که گفتم نام عمليات را هم دو روستاي تخريب شده "اکريت و اکفار برعوم" گذاشتيم تا به جهانيان يادآوري کنيم، اين دو روستا را يهوديان تخريب کردند با وجودي که تحت استيلاي آن ها قرار داشت و با اين که اسرائيليها مسئول جان اهالي اين دو روستا بودند، اما ساکنان آن را آواره نمودند، اين هدف اصلي ما بود، به همين دليل حتي در بدترين شرايط فکر کشتن ورزشکاران اسرائيلي به ذهنمان خطور نکرده بود، فقط به آنها گفته بوديم، در چنين شرايطي با يک فروند هواپيما خود را به يک کشور عربي برسانيد و به آنها فهمانده بوديم تا جاي ممکن درخواست هلي کوپتر بدهند، انتقال گروگانها با هلي کوپتر از کمپ تا فرودگاه 10 تا 15 دقيقه طول ميکشيد، اما اگر ميخواستند، با اتوبوس بروند 45 دقيقه، و در اين مدت زمان امکان ريختن هر برنامه و نقشه اي ميسر بود، به همين دليل آنها درخواست هلي کوپتر داده بودند و دو هلي کوپتر در اختيار آنها گذاشته شده بود تا آنها را به فرودگاه انتقال دهند..
*مجري: اکنون ساعت چند بود؟ شما ساعت دو و نيم صبحگاه 5 سپتامبر وارد کمپ تيم اسرائيل شديد و بچههاي تيم اسرائيل را گروگان گرفتيد و مدت کوتاهي پس از آن رزمندگان درخواستهاي خود را ارائه دادند و مذاکرات ميان گنشر وزير داخلي ايالت بايرن و رزمندگان شروع شد، سپس درخواست رزمندگان به اسرائيليها اطلاع داده شد که آنها اين درخواستها را رد کردند و رئيس سازمان اطلاعات و جاسوسي اسرائيل به آلمان آمد تا نقشه و برنامهاي براي اين گروگانگيري بريزد، ساعت چند بود که بچههاي شما راه افتادند؟
*محمد داود عوده: شب بود.
*مجري: شب؟
*محمد داود عوده: بله ساعت 8 يا 9 شب پنجم سپتامبر به راه افتادند، چون من داشتم اين صحنه را ميديدم، من به شهربازگشته بودم، سعي کردم هر طور شده از آنها خبر بگيرم و آنها را ديديم که سوار اتوبوسها شدند تا به محل استقرار هلي کوپترها بروند تا با آنها به فرودگاه منتقل شوند.
ادامه دارد...