مشرق- پس از مصاحبه تفصیلی محمود خسرویوفا رئیس فدراسیون جانبازان و معلولین با تسنیم، غلامحسین شعبانی عضو پیشین کمیته فرهنگی کمیته ملی المپیک و مدیر مسئول و سردبیر هفته نامه دنیای ورزش در یادداشتی، به نکاتی اشاره کرده که عینا در زیر میخوانید:
برادر عزیزم حاج محمود خسروی وفا در مصاحبه مفصلی که داشتند چون همیشه صریح و صادقانه نکاتی را مطرح کردند. به نظر میرسد علیرغم بیان حقایق به دلیل خصلت نیکوی اخلاقی که دارند ترجیح دادهاند تا از کنار برخی مسائل و افراد با دیده اغماض گذر کنند. با توجه به جایگاه ایشان در ورزش کشور شاید این امر ضروری هم باشد اما از آنجا که گمان میکنم عدم بیان برخی نکات این شائبه را بوجود میآورد که نکند پارهای انتقادها که راجع به افراد مطرح میشود چندان اصولی نبوده بر آن شدم تا با رخصت گرفتن از این نازنین بگویم که:
حاج محمود عزیز سلام!
برادر خوبم مصاحبهات را خواندم چون همیشه از صراحت کلامت که اصول خود را دارد لذت بردم. همیشه در عین احترام به دیگران حرف حق خود را میزنی و چه دلنشین در برخی مواقع با چاشنی طنز یک دنیا حرف را در یک جمله خلاصه میکنی. کاش دیگران هم چنین شیوهای را پیشه میکردند و میدانستند که گاه به تعبیر مولانا «عالمی را یک سخن ویران کند». اگر آنها همین نکته ظریف را درک میکردند آنگاه نمیآمدند بدون در نظر گرفتن آنکه کلامشان ممکن است عالم یک انسان را ویران کند، بگویند «برخی کسانی را که کنار گذاشتیم مشکلات اخلاقی داشتند»، همانها را میگویم که شما حالا به عنون معلم خوب! در این مصاحبه از آنها یاد کردهاید و کاش نگاه میکردید که این معلم خوب شما در هنگام گرفتاریهای ورزش و کمبود بودجه به چه سفرهایی رفت و چقدر هزینه کرد و چگونه رکورد تمام مسئولان ورزش برای سفر را زد.
کاش بجای معلم خوب میگفتید یک جهانگرد خوب. شاید به دلیل همین خصلت باشد که احساس میکنم در بخشهایی از مصاحبه عدالت را فدای سخاوت کردهای و بیهوده به پارهای افراد نمره قبولی داده و از برخی دیگر تعریف کردهای. آنجا را میگویم که گفتهای «به عملکرد علیآبادی نمره قبولی خوبی میدهم. من نتیجه را نگاه میکنم. من هم نتیجهگرا هستم هر چند درد این ورزش است. به این دلیل به علی آبادی نمره خوبی میدهم که در المپیک، پارالمپیک، آسیایی و پاراآسیایی نتایج خوبی کسب کرد.»
برادرم!
عجیب است که ملاک قضاوت کسی چیزی باشد که آن را قبول نداشته، معتقد است همان درد است، شما که اعتقاد دارید درد ورزش نتیجهگرایی است، پس چرا با همان ملاک به قضاوت مینشینید؟ این درست به آن میماند که کسی بگوید درد جامعه مثلا بیاخلاقی است اما چه کنم که من هم باید همین کار را کرده و بیاخلاقانه قضاوت کنم.
به خوبی میدانی که این ملاک نتیجهگرایی چه بر سر فرهنگ و اخلاق در ورزش ما آورده است. من هم به این موضوع وقوف داشتم اما گمان نمیکردم عمق فاجعه به آنجا برسد که بزرگواری چون شما که همیشه برای من نمونه بودهاید هم به این دام بیفتید. اولاً بر فرض که همین معیار شما را ملاک بگیریم واقعا آقای علیآبادی چقدر در این پیروزیها نقش داشتهاند؟ از فدراسیون خودتان شروع میکنم واقعاً نقش آقای علیآبادی در این پیروزیها چقدر است؟ امیدوارم که تعارف را کنار بگذارید و واقعیت را بگوئید. به راستی شما گمان میکنید در مدالهایی که بخاطر شایستگیهای محمد بنا کسب شده آقای علیآبادی ذرهای دخالت داشتهاند؟ نه برادرم چنین نیست.
ثانیاً ما را چه شده که وظایف افراد را فراموش میکنیم و کاری که در جای دیگر انجام شده است را به حساب دیگری میگذاریم؟ من از محمود خسرویوفا انتظار داشتم با ملاکهای خاص خودش به قضاوت بنشیند و نه با معیارهای تحمیلی بیرونی. من انتظار داشتم دلسوزی چون خسرویوفا که سکاندار فدراسیون جانبازان و تأکید میکنم جانباز است وقتی از لندن میگوید، فقط نتیجه را نبیند بلکه آنچه را که خود از نزدیک دیده است را هم بگوید تا مردم بدانند مدیری که شما به او نمره قبولی خوبی میدهید چه بر سر جانباز عزیزمان یعنی مهرداد آگین که دو پا و یک دست از دست داده تا حضرات بر سر منصبها بنشینند، آورد تا او با آن چهره بغض کرده در اتاق شما به من بگوید حرص نخور «میدانم که دوره ما گذشته و آقایان دیگر نیازی به ما ندارند». آری مردِ خوب ورزش ایران بگو که در لندن همین آقای به زعم شما موفق بلیتها را به چه کسانی داد .حتی یک بلیت به کسی که قهرمان بسکتبال و رئیس فدراسیون و از همه بالاتر و والاتر جانباز این ملک شهید پرور است، نداد.
بزرگوار!
نگاهی به کارنامه حضور آقای علیآبادی داشته باش. من برخی از آنها را میشمارم آنگاه شما قضاوت کن که نمره قبولی خوب پیشکش آیا حتی باید خود نمره قبولی را داد.
1- درگیری با محمد دادکان و برکناری او در آلمان بدون رعایت حرمت کشور و رئیس فدراسیون آن
2- کاندیدا شدن برای فدراسیون فوتبال و به تعلیق کشاندن آن
3- درگیری با آقای سعیدلو در مسابقات گوانگجو و آن حکایتها که دیدید و دیدیم چگونه مضحکه اغیار شدیم
4- اختلاف با آقای عباسی و داستانهایی که کمیته ملی المپیک ما را همانند فدراسیون فوتبال به تعلیق میکشاند
5ـ بودن مدت طولانی در لندن بدون آنکه با هیچ رئیس کمیته المپیکی جلسه داشته باشند تا به درد ورزش کشور بخورد و در عوض شرکت در رژهای که باعث تعجب ما و خنده دیگران شد.
6ـ فروش ساختمان کمیته ملی المپیک در خیابان گاندی با شرایط و قیمتی که میدانید و خود پیگیر آن هستید.
7ـ تشکیل انجمنی به نام حامیان ورزش با نزدیکان و اطرافیان خود و گرفتن پولی که تحت عنوان کمک به آن به خاطر موقعیت شغلی از دیگران گرفتند و هیچ نشانی نیست که این مؤسسه چه کرده است.
8ـ میخواهید بیشتر بدانید تحقیقی بکنید از شرکت سرمایهگذاری کمیته ملی المپیک و با مدیران آن گفتوگو کنید و یا پای سخن پارهای از پیمانکاران بنشینید و یا بررسی کنید وضعیت نزدیکانی را که با ایشان به ورزش آمدهاند.
اینها کافی است یا بیشتر بگویم؟ میخواهید از دوستان آقای علی آبادی و ماجرای سفر بیهوده به برزیل سخن بگویم؟ میدانم که خودتان از نظر روحی در شرایط مناسبی نیستید و حقایقی را که پی بردهاید خواب و خوراک را از شما برده و خستگی را به چهره شما آورده و باز هم میدانم که اخلاقی و از سر بزرگمنشی برخورد کردهاید اما همدردم، این صحبت، فرداهاست که ملاک قضاوت میشود و همین حضرات با استناد به این گفتههاست که میگویند دوست داریم در ورزش باشیم.
حاج محمود خوب!
در بخش سؤالات تکجوابی در مورد آقای کرباسیان هم اظهارنظر کرده و ایشان را گفتهاید مدیر نمونه. آیا واقعاً چنین عقیدهای دارید؟ من کاری به عملکرد ایشان در حوزه خارج از ورزش ندارم اما راستی ایشان در ورزش چه کرده است که به او لقب مدیر نمونه دادهاید؟ چه آن هنگام که رئیس فدراسیون بودهاند و چه حالا که خزانهدار کمیته ملی المپیک هستند. در بدمینتون به جز پستهای بینالمللی برای ایشان که هنوز هم از آن بهره میبرند شاهد کدام تحول بودهایم؟ آیا داستان فروش ساختمان کمیته ملی المپیک و پارهای مسائل دیگر که به وجود آمده در هنگامی نیست که ایشان خزانهدار هستند؟ آخر این چه مدیر نمونهای است که در هنگام سمت خزانهداری ایشان آقای هاشمیطبا میگویند کمیته ملی المپیک را به تاراج بردند؟ به من بگویید که با داشتن این سمتها کدام اقدام را برای ورزش کشور برداشتهاند؟
خوب شد که راجع به افراد دیگر مثلاً دیگر نایب رئیس کمیته اظهارنظر نکردهاید و اگر نه این نوشته طولانیتر میشد. اینها را نگفتم تا گذشتهها را زنده کنم که اگر مصاحبه مهربانی، چون شما نبود ترجیح میدادم دست به قلم نبرم اما چه کنم که میدانم فردا حضراتی که هنگام آمدن به ورزش از سر اکراه آمدهاند نه تنها بیرون نرفته که صاحبان اصلی را هم بیرون میکنند. این سخنان نبود جز درسی که از خود شما آموختهام و آن گفتن آن چیزی است که به نظر حق میآید.
برادر عزیزم حاج محمود خسروی وفا در مصاحبه مفصلی که داشتند چون همیشه صریح و صادقانه نکاتی را مطرح کردند. به نظر میرسد علیرغم بیان حقایق به دلیل خصلت نیکوی اخلاقی که دارند ترجیح دادهاند تا از کنار برخی مسائل و افراد با دیده اغماض گذر کنند. با توجه به جایگاه ایشان در ورزش کشور شاید این امر ضروری هم باشد اما از آنجا که گمان میکنم عدم بیان برخی نکات این شائبه را بوجود میآورد که نکند پارهای انتقادها که راجع به افراد مطرح میشود چندان اصولی نبوده بر آن شدم تا با رخصت گرفتن از این نازنین بگویم که:
حاج محمود عزیز سلام!
برادر خوبم مصاحبهات را خواندم چون همیشه از صراحت کلامت که اصول خود را دارد لذت بردم. همیشه در عین احترام به دیگران حرف حق خود را میزنی و چه دلنشین در برخی مواقع با چاشنی طنز یک دنیا حرف را در یک جمله خلاصه میکنی. کاش دیگران هم چنین شیوهای را پیشه میکردند و میدانستند که گاه به تعبیر مولانا «عالمی را یک سخن ویران کند». اگر آنها همین نکته ظریف را درک میکردند آنگاه نمیآمدند بدون در نظر گرفتن آنکه کلامشان ممکن است عالم یک انسان را ویران کند، بگویند «برخی کسانی را که کنار گذاشتیم مشکلات اخلاقی داشتند»، همانها را میگویم که شما حالا به عنون معلم خوب! در این مصاحبه از آنها یاد کردهاید و کاش نگاه میکردید که این معلم خوب شما در هنگام گرفتاریهای ورزش و کمبود بودجه به چه سفرهایی رفت و چقدر هزینه کرد و چگونه رکورد تمام مسئولان ورزش برای سفر را زد.
کاش بجای معلم خوب میگفتید یک جهانگرد خوب. شاید به دلیل همین خصلت باشد که احساس میکنم در بخشهایی از مصاحبه عدالت را فدای سخاوت کردهای و بیهوده به پارهای افراد نمره قبولی داده و از برخی دیگر تعریف کردهای. آنجا را میگویم که گفتهای «به عملکرد علیآبادی نمره قبولی خوبی میدهم. من نتیجه را نگاه میکنم. من هم نتیجهگرا هستم هر چند درد این ورزش است. به این دلیل به علی آبادی نمره خوبی میدهم که در المپیک، پارالمپیک، آسیایی و پاراآسیایی نتایج خوبی کسب کرد.»
برادرم!
عجیب است که ملاک قضاوت کسی چیزی باشد که آن را قبول نداشته، معتقد است همان درد است، شما که اعتقاد دارید درد ورزش نتیجهگرایی است، پس چرا با همان ملاک به قضاوت مینشینید؟ این درست به آن میماند که کسی بگوید درد جامعه مثلا بیاخلاقی است اما چه کنم که من هم باید همین کار را کرده و بیاخلاقانه قضاوت کنم.
به خوبی میدانی که این ملاک نتیجهگرایی چه بر سر فرهنگ و اخلاق در ورزش ما آورده است. من هم به این موضوع وقوف داشتم اما گمان نمیکردم عمق فاجعه به آنجا برسد که بزرگواری چون شما که همیشه برای من نمونه بودهاید هم به این دام بیفتید. اولاً بر فرض که همین معیار شما را ملاک بگیریم واقعا آقای علیآبادی چقدر در این پیروزیها نقش داشتهاند؟ از فدراسیون خودتان شروع میکنم واقعاً نقش آقای علیآبادی در این پیروزیها چقدر است؟ امیدوارم که تعارف را کنار بگذارید و واقعیت را بگوئید. به راستی شما گمان میکنید در مدالهایی که بخاطر شایستگیهای محمد بنا کسب شده آقای علیآبادی ذرهای دخالت داشتهاند؟ نه برادرم چنین نیست.
ثانیاً ما را چه شده که وظایف افراد را فراموش میکنیم و کاری که در جای دیگر انجام شده است را به حساب دیگری میگذاریم؟ من از محمود خسرویوفا انتظار داشتم با ملاکهای خاص خودش به قضاوت بنشیند و نه با معیارهای تحمیلی بیرونی. من انتظار داشتم دلسوزی چون خسرویوفا که سکاندار فدراسیون جانبازان و تأکید میکنم جانباز است وقتی از لندن میگوید، فقط نتیجه را نبیند بلکه آنچه را که خود از نزدیک دیده است را هم بگوید تا مردم بدانند مدیری که شما به او نمره قبولی خوبی میدهید چه بر سر جانباز عزیزمان یعنی مهرداد آگین که دو پا و یک دست از دست داده تا حضرات بر سر منصبها بنشینند، آورد تا او با آن چهره بغض کرده در اتاق شما به من بگوید حرص نخور «میدانم که دوره ما گذشته و آقایان دیگر نیازی به ما ندارند». آری مردِ خوب ورزش ایران بگو که در لندن همین آقای به زعم شما موفق بلیتها را به چه کسانی داد .حتی یک بلیت به کسی که قهرمان بسکتبال و رئیس فدراسیون و از همه بالاتر و والاتر جانباز این ملک شهید پرور است، نداد.
بزرگوار!
نگاهی به کارنامه حضور آقای علیآبادی داشته باش. من برخی از آنها را میشمارم آنگاه شما قضاوت کن که نمره قبولی خوب پیشکش آیا حتی باید خود نمره قبولی را داد.
1- درگیری با محمد دادکان و برکناری او در آلمان بدون رعایت حرمت کشور و رئیس فدراسیون آن
2- کاندیدا شدن برای فدراسیون فوتبال و به تعلیق کشاندن آن
3- درگیری با آقای سعیدلو در مسابقات گوانگجو و آن حکایتها که دیدید و دیدیم چگونه مضحکه اغیار شدیم
4- اختلاف با آقای عباسی و داستانهایی که کمیته ملی المپیک ما را همانند فدراسیون فوتبال به تعلیق میکشاند
5ـ بودن مدت طولانی در لندن بدون آنکه با هیچ رئیس کمیته المپیکی جلسه داشته باشند تا به درد ورزش کشور بخورد و در عوض شرکت در رژهای که باعث تعجب ما و خنده دیگران شد.
6ـ فروش ساختمان کمیته ملی المپیک در خیابان گاندی با شرایط و قیمتی که میدانید و خود پیگیر آن هستید.
7ـ تشکیل انجمنی به نام حامیان ورزش با نزدیکان و اطرافیان خود و گرفتن پولی که تحت عنوان کمک به آن به خاطر موقعیت شغلی از دیگران گرفتند و هیچ نشانی نیست که این مؤسسه چه کرده است.
8ـ میخواهید بیشتر بدانید تحقیقی بکنید از شرکت سرمایهگذاری کمیته ملی المپیک و با مدیران آن گفتوگو کنید و یا پای سخن پارهای از پیمانکاران بنشینید و یا بررسی کنید وضعیت نزدیکانی را که با ایشان به ورزش آمدهاند.
اینها کافی است یا بیشتر بگویم؟ میخواهید از دوستان آقای علی آبادی و ماجرای سفر بیهوده به برزیل سخن بگویم؟ میدانم که خودتان از نظر روحی در شرایط مناسبی نیستید و حقایقی را که پی بردهاید خواب و خوراک را از شما برده و خستگی را به چهره شما آورده و باز هم میدانم که اخلاقی و از سر بزرگمنشی برخورد کردهاید اما همدردم، این صحبت، فرداهاست که ملاک قضاوت میشود و همین حضرات با استناد به این گفتههاست که میگویند دوست داریم در ورزش باشیم.
حاج محمود خوب!
در بخش سؤالات تکجوابی در مورد آقای کرباسیان هم اظهارنظر کرده و ایشان را گفتهاید مدیر نمونه. آیا واقعاً چنین عقیدهای دارید؟ من کاری به عملکرد ایشان در حوزه خارج از ورزش ندارم اما راستی ایشان در ورزش چه کرده است که به او لقب مدیر نمونه دادهاید؟ چه آن هنگام که رئیس فدراسیون بودهاند و چه حالا که خزانهدار کمیته ملی المپیک هستند. در بدمینتون به جز پستهای بینالمللی برای ایشان که هنوز هم از آن بهره میبرند شاهد کدام تحول بودهایم؟ آیا داستان فروش ساختمان کمیته ملی المپیک و پارهای مسائل دیگر که به وجود آمده در هنگامی نیست که ایشان خزانهدار هستند؟ آخر این چه مدیر نمونهای است که در هنگام سمت خزانهداری ایشان آقای هاشمیطبا میگویند کمیته ملی المپیک را به تاراج بردند؟ به من بگویید که با داشتن این سمتها کدام اقدام را برای ورزش کشور برداشتهاند؟
خوب شد که راجع به افراد دیگر مثلاً دیگر نایب رئیس کمیته اظهارنظر نکردهاید و اگر نه این نوشته طولانیتر میشد. اینها را نگفتم تا گذشتهها را زنده کنم که اگر مصاحبه مهربانی، چون شما نبود ترجیح میدادم دست به قلم نبرم اما چه کنم که میدانم فردا حضراتی که هنگام آمدن به ورزش از سر اکراه آمدهاند نه تنها بیرون نرفته که صاحبان اصلی را هم بیرون میکنند. این سخنان نبود جز درسی که از خود شما آموختهام و آن گفتن آن چیزی است که به نظر حق میآید.