به گزارش مشرق، کالبدشکافی پروسه انتخابات ریاستجمهوری و چرایی عدم موفقیت اصولگرایان به دو عامل عدم وحدت درونی و وحدت رقیب مربوط میشود؛ چه اینکه در این جریان بخشی از بدنه اصولگرایی محمدباقر قالیباف را برگزیدند، بخشی دیگر، هرچند با پتانسیل کمتر علیاکبر ولایتی را و جبهه پایداری و حامیانش نیز سعیدجلیلی را نامزد خود در این انتخابات قلمداد میکردند.
یکی از موضوعات اساسی مورد بحث در انتخابات ریاستجمهوری 92، مسئله نحوه ورود جبهه پایداری به این انتخابات بود. بدون هیچ مقدمهای درباره علت عدم وحدت اصولگرایان در این انتخابات، متن کامل گفتوگوی تسنیم با حجتالاسلام والمسلمین آقاتهرانی دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی که در آن به موضوعات متنوعی همچون علت انتخاب جلیلی، علت عدم وحدت اصولگرایان، تاثیر قدرت رای آوری در انتخاب اصلح، مهم یا مهم نبودن رای آوری کاندیدای اصولگرایان برای جبهه پایداری، مهم یا غیرمهم بودن نتیجه و ... پرداخته شده است، تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
در بخش پایانی این گفتوگو نیز درباره انتخاب شهردار تهران با دبیرکل جبهه پایداری به گفتوگو نشستهایم. این گفتوگو پیش از رایگیری امروز یکشنبه 17 شهریور درباره انتخاب شهردار و در مقطعی که سرنوشت شهرداری تهران برای دوره جدید مشخص نبود انجام شده است.
*خیلی لطف کردید که وقتی را دادید. به عنوان اولین سوال، آخرین اخبار درباره جبهه چیست. برای نحوه تعامل با دولت روحانی تصمیمگیری شده؟ نظرتان درباره کابینه چه است؟ آیا کابینه یازدهم با شعارهای دولت در زمینه اعتدال منطبق هست یا نه؟
***شکر نعمت ولایت فقیه
- آقاتهرانی: بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از شروع شایسته است که خدمت امام عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف- که ولی نعمتمان هستند، سلامی خالصانهداشته باشیم. بعد از رهبر بزرگوار انقلابمان که واقعا کشتی نظام را به بهترین شکل ممکن رهبری کرده و از جمیع حوادث سختی که هر کدامش به تنهایی گاهی از اوقات کافی است که انقلاب را به هم بریزد، جلوگیری و فرماندهی میکنند، شاکر باشم.
شما نگاه کنید در بیرون از کشور، آمریکا و صهیونیستها که دشمن انسانیتاند چگونه در عالم تحولاتی را مدیریت میکنند. به عنوان مثال، کشور مصر که جوانان بیداری دارد و مردمش خیلی نسبت به خاورمیانه برازنده هستند، ببینید چگونه بازی میخورند و همینطور در بقیه کشورها مثل سوریه، لیبی و عراق؛ به گونهای که نمیتوانند این مفاسد را جمع کنند.
گاهی ممکن است ما فکر کنیم مردم این کشورها آدمهای متوسطی هستند، در حالی که اینطور نیست. به اعتقاد بنده در بین اینها، افرادصاحب فکر و بزرگانی مثل بوعلی سیناوجود دارد که از بخارا برای احیاء انسانها برخیزند و قیام کنند. البته نباید غافل بود که دشمن بسیار قوی و کارآمد است.
در ایران خودمان اگر وجود مبارک ایشان نبود، همین فتنههایی که برخی آنها را چندان جدی نمیگیرند و میگویند چیزی نبود، هر کدامش به تنهایی کافی بود که کاری کند که گفت: نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان.
باور ندارید که اگر یکی از فتنهها جواب میداد، خود مسئولین به جان هم میافتادند؟ آیا بارها نشان ندادهایم که گاهی سر هیچ با همدیگر برخورد میکنیم؟! بنده بعد از وجود مبارک امام عصر– ارواحنافداه- نعمتی را بالاتر از وجود مبارک ولایتفقیه نمیبینم. به نظر میرسد که جامعه اسلامی، به ویژه ایران ما، بیش از همه مدیون ولایت فقیه است. امنیت، ثبات،آرامش، انتخابات، رأیی که میدهیم و... همه به خوبی رهبری میشود و از کنار حوادث به خوبی میگذریم. اینها همه جای شکر دارد. البته تعداد کمی هم هستند که مایلند خود و کشور را آلت دست بیگانه قرار دهند، اما تدابیر آن بزرگوار و ارائه طریقی که میدهند، و همراهی عدهای که پای کار میایستند، کشور را از موانع عبور داده است.
به لطف خدا ملت و جوانان ما نسبت به ایشان (رهبری)، خواستهها و گفتهها و مطالباتشان حساسیت نشان میدهند که این نعمت است. اگر امت نسبت به ایشان، دستورات و فرامینشان حساسیت نداشت، خطر جدی بود و رهبر تنها میشد. اینکه تنها نمیشوند، بخشی به درک بیرونی مردم مربوط میشود و یک بخش هم به تدابیر عالمانه ایشان. این نکته را اشاره کردم برای اینکه بیشتر مورد توجه قرار گیرد و از شاکرین نعم الهی باشیم.
* قدردانی از رئیس دولت
درخصوص رأی اعتماد مجلس به وزرا، اولا باید از آقای روحانی تقدیر کرد که قبل از موعدی که فرصت داشت، وزرایش را معرفی کرد. پیداست که کار و فکر کرده و طبق نظر خودش وزرای پیشنهادی را انتخاب و معرفی کرد. ممکن است بنده به وزیری نقد داشته باشم و یا شما او را قبول داشته باشید؛ سلایق که یکسان نیست. هر کس دیگری هم میآمد طبق خواست خود وزیر انتخاب میکرد، ولی خود این عمل که در مراسم تحلیف کابینه را معرفی کنید، برای اینکه نظام به سرعت ثبات پیدا کند و جا بیفتد، کار خوبی بود و باید تقدیر و تشکر کرد.
* قدردانی از کاندیداهای ریاست جمهوری
جدای از این بحث، خوب است آدم دورههای قبل را هم نگاه کند. برخی خیلی ادعای روشنفکری، قانونمداری و... دارند، اما همینها در عمل قانونمدار نیستند و حتی ممکن است به بعضیها هم این انگ را بچسبانند که به قانون عمل نمیکنید،ولی وقتی نوبت خود آنها میشود، به قانون تمکین نمیکنند. واقعا این رفتار انتخاباتی که نامزدهای محترم ریاستجمهوری به رئیسجمهور منتخب تبریک گفتند، کار پسندیدهای بود.
* قدردانی از مردم
انتخابات تمام شد. مردم با شور انتخاباتی وارد عمل شدند و مخالف و موافق، حماسه سیاسی را تحقق بخشیدند و جمهوریت تحقق یافت؛ یعنی اینکه همه بیایند، حرف بزنند و موافقت و مخالفت کنند؛ شما و آنها صحبت کنید و بعد رأیگیری شود و هر کس از صندوقها درآمد، اومورد تنفیذ حضرت آقا قرار گیرد تا که ریاستجمهوری مشروعیت یابد و رئیسجمهور در مجلس سوگند بخورد و پای کار بایستد. اینک جای تعامل رؤسای قوا و به ویژه دولت و مجلس است که با همیاری و همفکری کار را به پیش ببرند.
*قانونمداری؛ نقطه مثبت این انتخابات
اینها به لطف خدا انجام شد. انتخابات ایران یک درسی برای بچه مسلمانهای دنیاست که ببینند و اینجور حرکت کنند. این درست نیست که چون طرف مقابل را قبول نداریم، پس قانون اساسی را پاره کنیم و مجلس را داغون کنیم؟ ارتش هم کودتا کند و بعد کشتار راه بیاندازد. در فتنه 88 کافی بود که مقام ولایت یک تنه قیام نکند؛ غائلهای که در ایران ساماندهی میشد، همین بود که اینک برادران و خواهران مصری ما با آن روبرو شدهاند. این را بدانید که اگر یک نفر از مسلمانها کشته شود، انسان باید پاسخگو باشد. آیا این بهتر نیست که اگر میخواهید کسی را که رأی آورده کنار بزنید، طبق ضوابط قانونی این کار را انجام دهید؟ فرد و یا جمع قانونی بیاید و قانونی هم برود.
مانمیگوییم که تمام قوانین جهان درست است؛ ما خودمان هم برخی قوانینمان قوانین آخر نیست و الآن مینویسیمش و یک هفته بعد خودمان آن را رد میکنیم و اشکالاتش را میگیریم؛ از این برخوردها پیداست که ما معصوم نبوده و حرف آخر را نمیزنیم. ولی قانون بد، به حتم بهتر از بیقانونی است. فتنه 88 جز وادادگی، بیخردی و ضعف درک برخی، چیز دیگری نبوده که دشمن آن را سامان داده بود. این بار در انتخابات، اصولگرایان به خوبی از عهده این نقطه مثبت برآمدند و قانونمداری کردند.
وقتی قانون نوشته شد و اکثریت به این نظر رسید و شورای نگهبان هم آن را تائید کرد، همه باید تمکین کنیم و با قانون و ضوابط بازی نکنیم. اگر این کار را کنیم، فردا آن دسته و گروه دیگر هم به خودشان اجازه میدهند این کار را بکنند. بله، اگر به چیزی اشکال دارید بروید قانون را عوض کنید که این کار هم شکل خودش را در مجلس دارد و هر نمایندهای میتواند طرح در مجلس بیاورد و مطرح کند. بعد از آن در کمیسیونهای تخصصی بحث کنند تا طرح به جایی برسد. هیچ اشکالی هم ندارد که هر دولتی لایحهای را به مجلس بیاورد تا مورد بررسی قرار گیرد. باید از آزادی و آزاداندیشی حسن استفاده را کرد! نه اینکه از آن سوء استفاده شود و بعد خود و جامعه را به راههایی بیندازیم که در آینده پشیمان شویم.
این حماسه سیاسی به لطف الهی انجام شد و مردم آمدند و رای دادند. حالا دیگر این آقای روحانی است که باید به قولها و تعهداتش عمل کند. مردم خوب آمدند و مشکلی پیش نیامد و تخلف و... نشد. اگر هم کسی قائل به تخلفی بود، پیگیری آن ضابطه دارد که شاکی میتواند حقش را استیفاء کند.
* فرآیند رأی اعتماد به وزرا در مجلس
پس از تنفیذ و تحلیف، رییسجمهور در یک جلسه برای رأیاعتماد به مجلس میآید و وزرا را معرفی میکند. در این جلسه کلیاتی مطرح میشود و بعد هم هر نماینده مخالف یا موافق، وقت قبلی گرفته و در جلسه علنی برنامه هر وزیری را به شکل خاص بررسی میکند. البته قبل از این، کارهای خوبی میشود و وزرا تکتک به کمیسیونها میآیند و حرفهایشان را میزنند. به عنوان مثال وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر ورزش، وزیر ارتباطات و... به کمیسیون فرهنگی میآیند و یا وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم به کمیسیون آموزش و تحقیقات میروند. حتی وزرا در فراکسیونهای مجلس و مجامع استانی، به عنوان مثال مجمع تهران که گروه 30 نفر نمایندگان تهران هستند، شرکت میکنند و نمایندگان درباره این وزیر و برنامهاش به نقد و بررسی مینشینند و حسن و عیب او و اینکه چرا بیاید و چرا نیاید مورد بررسی قرار میگیرد. وزیر پیشنهادی هم در این جلسات به همراه چند مشاور حضور دارد که برای دفاعیات او را کمک کنند.
وزیر در این جلسه به معرفی برنامههای خود میپردازد و میگوید که وزرای قبلی این کارها را کردند و این کارها را نکردند و من در این چهار سال این کارها را انجام میدهم. آقایان نمایندهها هم در مجلس به خودشان اجازه درگیری میدهند که راجع به فلان مسأله چه میکنی؟ معمولا نمایندگان سوابق فرد را میدانند و بررسی کردهاند که کاراییاش چگونه بوده است.کمیسیون پس از پایان حضور وزیر، یک رایگیری استمزاجی که آیا به این وزیر رأی بدهیم یا ندهیم، میکند؟
* این نتیجه را معمولا اعلام میکنند؟
-آقا تهرانی: بیرون از مجلس نه، ولی معمولا این نتیجه به صحن مجلس میآید و گفته میشود. نمایندهها به دنبال این هستند که بدانند این آقایی که برای وزارت کشاورزی مطرح است آیا مورد موافقت کمیسیون کشاورزی هست یا نه؟ نظر کمیسیون تخصصی در نتیجه قبول و یا رد نمایندگان تأثیرگذار است، ولی علت تامّه هم نیست. به جهت اینکه تعداد وزرا حدود 17 نفر است، در مجلس تقسیم کار میشود.
وزرا در کمیسیونها بحث میکنند؛ سپس همفکری شده و نظرات به هم نزدیک میشود. نمایندگان یک اصلی دارند و آن هم این است که میخواهند دولت راه بیفتد، بنابراین، اینکه گفته شود همه وزرا را میخواهند بیندازند تا کار متوقف شود، خالی از حقیقت است.
در جلسه علنی مجلس برای رأیگیری یک بحث سر کلیات است و یک بحث هم سر تکتک وزرا و صلاحیت آنهاست که فلان وزیر کیست و آیا صلاحیت وزارت را دارد یا ندارد؟ البته هر وزیر با برنامههایش مورد قبول و یا ردّ قرار میگیرد. چرا که هر دو در کارایی، حضور و ورودش به عرصه وزارت مؤثر است.
گفتم که در این برهه هم مجامع و فراکسیونها و هم کمیسیونها فعال میشوند. مثلا فرض کنید فراکسیون روحانیون، ورزش و قرآن هر کدام جدا جدا دور هم مینشینند و نظر میدهند و به نتایج مثبت و منفی میرسند.
* جبهه پایداری جلسه جداگانهای تشکیل داد؟
- آقاتهرانی: ما جداگانه تشکیل جلسه ندادیم و دلیلی هم بر این کار نمیدیدیم.
*اینکه گفته شد قصد داشتیم به هیچکدام از وزرای پیشنهادی رای اعتماد ندهیم دروغ بود
*سایتی مدعی شده بود که تمام نمایندگان جبهه پایداری به کابینه رای منفی میدهند.
- آقاتهرانی: این ادعا واقعیت نداشت؛ این غلط است که همه وزرا را بیاندازیم. ما دنبال این کار نبودیم و نیستیم. هیچ جلسهای هم تشکیل ندادیم که به این نتیجه رسیده باشیم. البته بنده به عنوان اینکه یک طلبه در فراکسیون روحانیون شرکت میکنم؛ به خاطر عضویت در کمیسیون فرهنگی در جلسه کمیسیون شرکت میکنم؛ به عنوان اینکه از اعضاء مجمع تهران هستم در آن مجمع هم حضور دارم، و نیز به عنوان یکی از اصولگرایان در فراکسیون آنها نظر میدهم؛ و نیز در فراکسیون قرآن و اهل بیت علیهمالسلام، دانشگاهیان و... . ممکن هم هست نظرم نسبت به وزیری مثبت و یا منفی باشد، ولی اینکه با همه وزرا مخالفت کنم، نه چنین کردهام و نه چنین کاری را درست میدانستهام.
بگذارید چیزی راجع به جبهه پایداری بگویم. شما هم فکر کنید. ما دوست و دشمن زیاد داریم. نمیدانم چرا بعضیها با این جبهه گوئی قربة الی الله میخواهند بد باشند. إنشاءالله که اشتباه نکنند و ثواب ببرند، ولی یعنی چه؟ برای حرفهای نزده ما برخی تحلیل میکنند. اگر ما چیزی گفتیم، بگویید و نقد کنید. ولی در مورد آنچه که نگفتیم، شما خودتان نباید سخنگوی ما شوید. این کار نه اسلامی است و نه انسانی!
بنا نداریم که هرچه گفته شد، فورا تکذیب کنیم و... از بعضی سایتها، خبرگزاریها و روزنامهها تعجب میکنم. وقتی راست و دروغ را درهم کنند، اعتماد مردم از آنها سلب میشود.
بالاخره مردم میبینند تعداد آراء چقدر است، وقتی که 248 رأی به وزیری داده شده، چطور میشود همه اعضای پایداری رأی نداده باشند؟ در هر حال، مثل خودتان، دیگران هم رأیها را میبینند و درباره سخنها قضاوت میکنند. این برای خود رسانه بد است. سرمایه رسانه اعتماد است و باید مورد اعتماد قرار بگیرد تا که مردم آن را بخوانند و ببینند. خود شما اگر بدانید یک سایت و یا یک خبرگزاری دروغ مینویسد، آیا به آن مراجعه میکنید؟ من که آن را نمیبینم. مگر بیکارم؟
البته ما کم حرف میزنیم. من هم این را کار خوبی میدانم که پر حرفی و حاشیهسازی نکنیم و تند و تند، جَوّ را به هم نزنیم و بیشتر اهل عمل باشیم. هنوز که چیزی نشده؛ دولتی نوپا و تازهنفس آمده و هنوز نیروهایش را نچیده و تازه میخواهد وزرا را معارفه کند. ما که علم غیب نداریم که تند تند تحلیل بدهیم و بگوییم که یک سال دیگر چه میشود و یا نمیشود. آیا اگر خود من رئیسجمهور بودم، دوست داشتم اینطوری شود؟ نتیجه اینکه گمانهزنی حدّ و حدودی دارد که نباید فراتر از آن رفت. ممکن است گفته شود سابقه این وزیر را میدانیم، ولی در هر صورت ریاستجمهوری امروز، غیر از دیروز است، و این روز غیر از آن. امیدوارم این دولت امیدهای داده شده را تحقق بخشد تا که گرفتاریهای مردم و به ویژه گرانی و افزایش قیمتها مهار گردد. در برخورد با بیگانه با حفظ عزت اسلامی به درستی تدبیر شود.
* 3 نظر مجلس درباره کابینه دولت
*کابینه را چطور میبینید؟ شما به چند نفر از وزرا رای اعتماد ندادید؟
- آقاتهرانی: بنده اصل نظر را بگویم که در مجلس درباره وزرا سه نظریه وجود داشت:
یک نظری در مجلس بود که زیاد سخت نگیریم. آقای روحانی وزیری را معرفی کردند؛ با خوشبینی به همه وزرا رأی بدهیم و برود. گاه عبارات شعار گونه هم داده میشد که این وزرا که از آمریکا نیامدند؛ صهیونیست که نیستند؛ اینها بچههای خودمانند و انقلابیاند.
یک دیدگاه فرضی هم میتواند باشد که همه وزرا را بیندازید که هیچ کدام به درد نمیخوردند. هر کسی را که رئیسجمهور معرفی کرده، باید کنار بروند. البته برای این گزینه بنده کسی را سراغ ندارم، جز برخی هیاهوهای ژورنالیستی که پایه و اساسی نداشت. ولی هر دوی این تفکرات غلط است.
نظر آخر که مایلم قدری آن را توضیح دهم آن است که برای وزیر پیشنهادی احراز صلاحیت لازم است. عصر آخرین روز مجلس، بنده احساس کردم که یک دیدگاهی در مجلس به غلط در حال جاافتادن است. چند نفری از نمایندگان محترم در ضمن دفاع از چند وزیر به ارائه این نظر پرداختند که در حین شک، برائت جاری است و باید خوشبینانه به وزرای پیشنهادی رأی اعتماد داد. ولی میدانید که این تسامح و تساهلی است که نظام را به خطر میاندازد. این شد که در مجلس برای نمایندگان یک اصل مطرح شد که در سپردن امانت به دست کسی، باید احراز صلاحیت شود، و اینجا هرگز جای برائت و تسامح نیست؛ به ویژه اگر امانت قیمتی باشد.
ما یک وقت میخواهیم هزار تومان به کسی بدهیم، این تحقیق لازم ندارد، چراکه هزار تومان پولی نیست. اگر فرد آن را خورد، خسارت چندان نیست. هر روز کلی از این هزاریها را خواسته و یا ناخواسته از دست میدهیم. اما یک وقتی من میخواهم یک میلیون تومان را به فردی بدهم؛ آیا نباید تحقیق کنم که این فرد کیست و از کجا آمده و چه کاری کرده و چه میکند؟ اگر اینگونه است چطور یک نظام را به دست این آقا به عنوان وزیر آموزش و پرورش با چند میلیون کودک و جوان، و یا چند میلیون دانشجو و دانشگاهی بدهم؟ چگونه 30 میلیون بازیکن و تماشاگر و علاقهمند به فوتبال و ... را به دست این آدم بسپارم؟ من از شما میپرسم: آیا من که میخواهم این امانت نظام را به دست کسی بسپارم، باید بگویم إنشاءالله همه چیز خوب است؟ واقعا باید این کار را بکنم؟ یا باید درست تحقیق کنم که این آقا کسیت و چقدر انقلاب را قبول دارد و آیا قوانین بالا دستی و قانون اساسی را قبول دارد؟ نسبت به حرف ولیفقیه اهمیت میدهد یا حرف او را مثل حرف بعضی آدمهای دیگر میبیند؟ آیا آن داستان فتنه که دیروز پیش آمده و مقام معظم رهبری فرمودند محکوم کنید، را محکوم کرده؟ اینکه میگوید من آقا را دوست دارم آن موقع هم همینطور بود؟ آیا اینکه ادعای پاکدستی میکند، آن دفعه که آن معامله و قرارداد را دستش دادند، درست عمل کرده؟ به که داد؟ به کجا رفت؟ چقدر قراردادهای او به نفع نظام بود؟ چقدرش اشتباه بود؟
بنده نماینده مردمی هستم که این وزیر بر آنها حکومت خواهد کرد؛ آیا نباید صلاحیت او را احراز کنم؟ حالا تحقیق کردم و رسیدم به اینکه این فرد صلاحیت دارد یا ندارد. آیا میتوانم به او رأی بدهم؟ اینها باید یکی یکی بررسی شود. آیا شماکیف سامسونت خود را در پایانه مسافربری، اگر خواستی دستشویی بروی، حاضری به دست هر رهگذری امانت بسپاری؟ آیا فرمان ماشین قیمتی خود را به دست هر کسی میدهی؟ گرچه برادرت باشد؟ با همه احترامی که برای نمایندگان محترم قائل هستم، اما گویا این نظام که بر بستر خون هزاران شهید به پا شده، ارزش یک کیف و یا ماشین را ندارد که بعضی در این موارد به روایات تسامح اشاره میکنند.
البته به درایت نمایندگان دوره های قبل باید تحسین گفت که در آئین نامه داخلی مجلس رأی ممتنع را جزء آراء منفی شمارش میکنند. چون سکوت به معنای احراز صلاحیت نیست.
بنده معتقدم که وزیر باید کارآمد و عادل و مردمی باشد و نسبت به انقلاب احساس داشته باشد و دوست و دشمن را بشناسد. اگر دیدم دیروز او خراب کرده و کاری کرده که دشمن از رفتارش خوشحال شده، شاید هم منظور بدی نداشته و خائن هم نباشد، ولی درست مطلب را متوجه نمیشود و اشتباه میکند. طوری اشتباه میکند که نمیشود به او اعتماد کرد. حتی مردم کوچه بازار زودتر و بهتر از او میفهمند و در صحنه حضور مییابند؛ بنده به او رأی نخواهم داد.
در داستان فتنه بعضیها میگویند که ما بعد از فرمایش رهبری ساکت شدیم. خب شما بگو، مردم چرا ساکت نشدند؟ وقتی آقا فرمود فریاد بزنید، تو ساکت شدی؟ تازه وقتی آقا گفتند، شما ساکت شدی؟ خیلی ممنون! زحمت کشیدی! به نظر شما من به این آقا رأی بدهم؟ این دیگر بحث پایداری، اصلاح طلب، مشارکتی،دوم خردادی و اصولگرائی نیست. دقت کنید یک بحث فراگروهی، فراحزبی و فراجناحی است. باید نگاه کرد که چقدر به این نظام و آن همه شهیدی که دادیم بدهکاریم؟ ما که نمیخواهیم شریک قاتل شهدا باشیم. اگر میخواهم شریک قتل اینها نباشم، باید اهداف این شهدا را دنبال کنم. بنده میخواهم کسی وزیر باشد که انقلاب را بفهمد؛ شهید و شاهد را بفهمد و درک کند. بداند دشمن و دوست کیست. چنین آدمی اگر پیدا کردیم باید واقعا به قسم حضرت عباس-علیهالسلام- سریع به او رأی اعتماد داد. باید تبلیغ هم بکنیم و میکنیم. بنده در مجلس گرچه پشت بلندگو نمیآیم و احساس هم میکنم ضرورتی نداشته باشد، ولی اگر برایم احراز صلاحیت شود، به دوستان میگویم که به او رأی بدهید. داشتیم کسی را که اصلا جزو خط و خطوط سیاسی ما هم نبود ولی میدانستیم آدم پاکدست، متدین و مردمی است و برایش ولی فقیه و قوانین بالادستی مهم است و به قانون اساسی اعتقاد دارد. رب همین اساس به او رأی دادیم. من به خود این فرد هم گفتم که به شما رأی خواهم داد و رأی دادم.
*شورای فقها در جبهه پایداری حرف آخر را میزنند
اینکه وزیری معیارهای اصلی را داشته باشد- ولو در خط ما هم نباشد- به او رأی میدهیم. گفتمان پایداری گفتمان حزبی نیست؛ خواه شما بپذیرید یا نپذیرید. از اینرو در رأس آن شورای فقهاء حرف آخر را میزنند. یک تشخیص داریم که سعی میکنیم طبق ضابطه باشد و فقیهانه هم تدبیر شود تا فردا هم بتوانیم جوابگوباشیم.اصولی را باید رعایت کرد؛ خواه همه پذیرا شوند و یا نشوند.
* طرحِ دو اصل در مجلس
اگر دقت کرده باشید، دو اصل در مجلس خیلی مطرح شد که تاکنون اینطور نشده بود. البته شایسته و بایسته هم بود. یکی اینکه هم موافق و هم مخالف، افراد را با حضور در فتنه و مخالفت با فتنه سنجش میکردند. اگر دقت میکردید مخالف میگفت ایشان در فتنه بوده و آن یکی میگفت نبوده. یک بحث دیگر نیز ولایتمداری است. گرچه بعضیها میگفتند از آقا(مقام معظم رهبری) مایه نگذارید، ولی به اعتقاد ما خوب است که ولایتمداری افراد سنجش شود. ولیفقیه شاخص بود. بلاتشبیه، قرآن به عنوان یک اصل در کشور اسلامی مورد قبول همه است. البته من قرآن را اینطور میفهمم و شما طور دیگری؛ ولی بالاخره همه قرآن را قبول داریم. به اعتقاد بنده این یک ارزش است و یک نمره مثبت که همه این کتاب عزیز را قبول دارند، ولی در تفسیر و بیان و... اختلافنظر دارند.
در کشورانقلابی و اسلامی ما هم همین است. ما ولیّ داریم که مورد توجه و خواست عام و خاص است و همه هم دوست داریم اطاعتش کنیم. ممکن است بنده احساس کنم اینطوری اقدام کنم، درست است و دیگری آنطور؛ ولی بالاخره در این وجه مشترک باید با هم باشیم که هر دوی ما رهبری برایمان رهبری است. این خیلی نمره خوبی است و تقریبا تا به حال بنده ندیده بودم به این صورت این دو موضوع در مجلس مطرح شود. البته اصل هر دو، بازگشت به ولایتمداری بود. بعد هم با نظرات آقا سنجش میشد. ممکن است اینجا برخی درست عمل کنند و برخی تند و یا کند. این را هم باید پذیرفت که حدود سیصد نفر آدم با نظرات و سطوح مختلف در مجلس حضور دارند. نمایندهها که همه در یک سطح از تفکر و برداشت، تجربه، علم و تقوا نیستند.
* شما به چند تن از وزرا رایاعتماد ندادید؟
- آقاتهرانی: بنده دنبال همین احراز صلاحیت بودم و به کسانی که احراز کردم محکم رأی دادم و کوتاه نیامدم.
* به چه کسانی رایاعتماد ندادید؟ آیا به 3 وزیر پیشنهادی که رای نیاوردند، رایاعتماد دادید؟
- آقاتهرانی: این خیلی مهم نیست.
* جبهه پایداری و جلیلی مزاحم هم نیستند
* الآن جبهه پایداری در حال چه کاری است؟ گفته می شود تشکیلاتی را آقای جلیلی در نظر دارد راه اندازی کند. این تشکیلات با جبهه پایداری مرتبط هست؟
- آقاتهرانی: جبهه پایداری کار خودش را میکند و جناب آقای جلیلی هم به دنبال تشخیص وظیفه و عمل به آن هستند. البته ایشان هم آزادند و رسالتی دارند که باید آن را دنبال کنند. ما مزاحم هم نیستیم و اینجور هم نیست که ایشان زیرمجموعه ما باشند و یا ما زیرمجموعه ایشان باشیم؛ ولی به نظر میرسد میتوانیم یار و یاور هم، برای همافزایی بیشتر باشیم.
تلاش جبهه پایداری بر این است که کارش بر مبنای گفتمان انقلاب اسلامی و بصیرتدهی رقم بخورد. بحث انتخابات اصل کار این جبهه نیست، بلکه جزء حواشی است که در موقعیتهای مختلف خودی نشان میدهد. بالاخره ما هم باید در انتخابات بیاییم، رأی بدهیم و دیگران را این سمت و جهت بخوانیم. ما باید بصیرتدهی کنیم و نظرمان را بگوئیم. اینکه میشود یا نمیشود، از اهداف اولیه ما نیست؛ چرا که به قدرت رسیدن را دنبال نکرده و نخواهیم کرد. ما بیشتر دنبال این هستیم که جامعه رشد فکری بکند و در این جهت هم برنامه تهیه کردیم و آماده کار هستیم. ما برای جوانان، این نسل نوی انقلاب، به لطف الهی طرح و برنامه داریم.
*مگر میشود کسی به نتیجه توجه نکند؟
* یک نظری در ایام انتخابات مطرح شد که جبهه پایداری در گفتمانش به نتیجه خیلی اهمیت نمیدهد و اعمال و رفتارش ناظر بر نتیجه نیست. بعد در خدمت مقام معظم رهبری این موضوع پرسیده شد و آقا بحث تکلیف و نتیجه را مطرح کردند. حتی مطرح شد که جبهه پایداری معتقد است که به جلیلی رای بدهید حتی اگر 72 رای بیاورد. این مباحث تا چه حد درست است؟
- آقاتهرانی: صحبتهای جبهه پایداری و اصولش معلوم است. در بیانات مقام معظم رهبری این معنا نیز آمده که بزرگترین متفکر کشور جناب آیتالله مصباح هستند. ایشان گفتهاند و میگویند که مگر میشود کسی کاری انجام دهد و اصلا به نتیجه توجه نکند؟ این بحث را آن بزرگوار در فلسفه اخلاق خویش به خوبی بیان فرموده؛ میتوانید به آن کتابها مراجعه کنید. یعنی مگر اصحاب پیامبراکرم (صلوات الله علیه و آله) که برای جنگ بدر رفتند، برای شکست آماده میشدند؟ چنین چیزی اصلا به ذهن شما میآید؟ بیان این مسائل درباره جبهه پایداری به خاطر این است که یک عده به جای ما سخنرانی میکنند. ای کاش با سواد هم بودند. یا بیسوادند یا نمیدانم نسبتهایی میدهند که خود بتوانند آن را رد کنند. بماند، که اینجا سخن بسیار است.
* آدمهای بی عقل به نتیجه فکر نمیکنند
مگر میشود اصلا کاری انجام دهید و هدف برای شما مهم نباشد. هدف همان نتیجه است. فقط آدمهایی که عقل در سر ندارند، بیهدف کار میکنند. ما هدف داریم، منتها نتیجه و یا هدفی که داریم ممکن است با هدف برخی فرق کند. ما هدفمان این نیست که در انتخابات شرکت کنیم و هر طوری که شده رأی بیاوریم. پس اگر اینگونه است، تقلب کنیم و پول خرج کنیم و مردم را گول بزنیم. ما اینها را جایز نمیدانیم. ما میخواهیم حماسه سیاسیای که رهبری میخواهند، اتفاق بیفتد. میخواهیم همه با رغبت و علاقه پای صندوقهابیایند و رأی ما از نصف جمعیت رأیدهنده بیشتر باشد. حتی بنده دغدغه داشتم که نسبت به گذشته (سال 88)که آقای احمدینژاد رأی آورد، حتما میزان مشارکت بالاتر باشد.
* اصلح را معرفی میکردیم، 6 نفر مطرح نمیشدند
*در شرایط اصلح، قدرت رایآوری تاثیر ندارد؟
- آقاتهرانی: اگر اصلح به عنوان اصلح مطرح شد و ما او را مطرح کردیم، هرگز شش نفر کاندیدای اصلح نخواهیم داشت و آرا خرد نخواهد شد؛ اما وقتی اصلح را رها کردیم، یکی میگوید این فرد بیشتر رأی میآورد، دیگری میگوید آن فرد از حزب ماست و او ائتلاف میکند و... بعد هم میبینیم که شش نفر در صحنه باقی ماندند و آراء به طور کلی شکسته میشود.
اما اگر همه دنبال بهترین باشیم، قبول دارم که ممکن است در تشخیص او اشتباه کنیم، بالاخره ما آدم هستیم، ولی اشتباه محدود و در دایرهای تنگ قرار میگیرد. در این مرحله است که آرام آرام به اصلح بودن یک یا دو نفر میرسیم. اما اینکه نمیرسیم برای این است که چیزهای دیگر را مطرح میکنیم و اصل را بر این میگذاریم که اصلح را کنار بگذاریم و سراغ کسی برویم که رأی بیشتری میآورد. اینها غلطانداز است. بعد همانطور که دیدید چند نفر به صحنه میآیند و هیچ کدام هم کنار نمیروند. البته این تازگی ندارد. در گذشته نیز ائتلافها شده و در آخر همه احساس وظیفه کردهاند که بمانند و ماندهاند.
در این انتخابات هم همینطور شد. ندیدید همانهایی که طرف را تبلیغ و معرفی کردند، وقتی متوجه شدند که کار خراب شده و باید با کاندیدا تماس بگیرند و بگویند برو کنار، او گوشی را برنداشت و ارتباط با او برقرار نشد! اما اگر به واقع به دنبال اصلح بودیم، خود همان کاندیداها هم این دغدغه را داشتند، بین خود و خدا، اینقدر اصولگرایان به افتراق و تشتت میافتادند؟ در صحبتهای حضرت استاد هم بود که اگر کسی تشخیص داد اصلح است، واجب است کاندیدا شود، اما اگر تشخیص داد دیگری اصلح است، باید او را معرفی کند و به نفع او کنار برود. این وظیفه عقلی- دینی است. این اصلح نبودن و در صحنه ماندن جز نفسانیت چیز دیگری نیست. نفس اشتباهات را خوب جلوه میدهد و انسان را به توجیهگرایی میکشاند. اما اگر همه دنبال اصلح باشیم، در واقع به وحدت روی آورده و بهترین را در کارها گزینش میکنیم. ولی چه باید کرد که گرایشها و تعلقات دنیوی اجازه انتخاب اصلح را نمیدهد.
مگر در جبهههای حق علیه باطل اینجور نبود. مگر بین فرماندهان برای رسیدن به فرماندهی دعوا بود؟ بپرسید که شهید حاج همت را به چه اصراری توانستند فرمانده لشگر محمد رسولالله –صلی الله علیه و آله- بکنند؛ او در واقع از رسیدن به این مقام و سمت فرار میکرد. داد میزد من نمیخواهم و دیگری بهتر از من است. این یکی از رموز پیروزی حق علیه باطل بود، که فراموشش کرده ایم. در مرجعیت هم همینطور است. بعد از مرحوم صاحب جواهر-رحمة الله علیه- بزرگان حوزه به شیخ انصاری گفتند که شما مرجعیت را بپذیرید. ایشان گفت: من نمیآیم واعلم، اصلح و بهتراز دیگران نیستم. بروید یک آقایی هم مباحثه من بوده که در بابل زندگی میکند و از من بهتر است. رفتند او را دیدند و صحبت کردند. او گفت ما درس را سالهاست رهاکردهایم. این صحبتهای جناب شیخ در آن سالهای دور بوده که در نجف بودم؛ ایشان درس و بحث را ادامه داده، ولی من آن را ترک کردهام. پس او اعلم است. خدا وکیلی اصلا این مفاهیم در مخیله ما در وادی سیاست میگنجد؟
این صحبتها با اینکه من شمشیر بکشم که من اصلحم و شما فریاد برآورید که اصلحید، فرق دارد. این تربیت خاص اسلامی میخواهد. بنده ادعا نمیکنم به این جایگاه رسیدهایم، ولی جایی که قرار است کار بصیرتدهی کرد، نباید مردم را کم گرفت. میشود جامعه را به این سمت سیر داد که فقط به دنبال اصلح بروند و ننشینید. خود اینها هم باید به دنبال اصلح باشند نه چیز دیگر. بله، خواص به این راحتی منقاد عقل و شرع نخواهند شد. تصور کنید اگر این اصل جا بیفتد، ادارات و وزارتخانههایمان چقدر زیبا خواهد شد. باور کنید بهشت دنیا تحقق خواهد یافت و برای همه الگوی حسنه خواهیم شد. اما اگر اینطور نباشد، مسئول جدید که میآید تمام مسئولین قبلی را جارو میکند و حتی آبدارچی را بیرون میکند و آبدارچی از حزبش میآورد. این کشمکش دنیاگرایانه و زخمی کردن یکدیگر، همیشگی خواهد بود، چنانکه بوده و هست.
*تدابیر پایداری به تنگنا افتاد
*در این انتخابات برای اصولگرایان، امر بین آقای جلیلی و قالیباف شد. در انتخابات فرد علاوه بر اینکه تدین و کارآمدی و ملاکهای اصلحیت را داشته باشد، باید بتواند مردم را مجاب کند که به او رای دهند. مثل سال 84 و 88 که احمدینژاد توانست این کار را بکند. در این انتخابات هم امر واقعی بین این دو بود.
- آقاتهرانی: بله، تدابیر جبهه پایداری در انتخابات به تنگنا افتاد. درباره آقای لنکرانی از ماهها قبل تمهیدات شده بود، ولی با کنارهگیری ایشان، وقت کم بود و آقای جلیلی به طور ناگهانی آمدند. برای انتخاب قدری کار کردیم که در لسان اهلبیت–علیهمالسلام- آیا درباره صالح مقبول چیزی آمده است یا نه؟ آن بزرگواران به اصلح خیلی توجه میکنند که او باید بیاید و خودش را معرفی کند؛ البته بر او و دیگران است که آمادگی ایجاد کنند و حتی اگر او نیامد، بر دیگران است که او را شناسایی و دعوت کنند و از حمایت اودریغ نکنند تا که حق به حقدار برسد.
*به نظر شما اگر آقای جلیلی در انتخابات کنار میکشید بهتر نبود؟
- آقاتهرانی: اینها مربوط به خود ایشان است و بنده از جانب افراد بنا ندارم حرف بزنم. ایشان در اصلح بودن خویش تردید نداشت، تا فکر کنارهگیری کند.
* جبهه پایداری توصیهای به آقای جلیلی نداشت؟
- آقاتهرانی: نه! ما اصلح را بعد از آقای لنکرانی در ایشان دیدیم، از آن جهت که بیش از همه چیز به دنبال این واقعیت بودیم که اصلح را شناسایی کرده و معرفی کنیم. شما هم اگر او را اصلح دیدید، به او رأی خواهید داد.
* نتیجه مهم بود اما نه اینکه از اصلح بگذریم
*نتیجه برای شمامهم بود یا نبود؟ اصلا به این موضوع فکر میکردید که فردی که معرفی میکنید قدرت رای آوری دارد یا خیر؟
- آقاتهرانی: نتیجه مهم بود، ولی نه به هر قیمت، که حتی از اصلح بگذریم؛ با توجه به اینکه ما نه پول و نه امکاناتی داشتیم. کار ما بیش از همه در حد توصیه و به چند سخنرانی و جلسه محدود بود که به مردم و جوانان بگوییم. فکر میکنیم این را گفتیم. چنانکه در انتخابات مجلس هم همین اندازه کار کردیم؛ ولی در این دوره عوامفریبی بسیار بود. برخی همان روزهای آخر از قول بنده، آقای پناهیان و ... چقدر پیامک فرستادند و فرستادند. آنقدر کار زشت شد که با همه تلاشها به خودانتحاری مبتلا گشتند. واقعاً چه خبر است که اینقدر باید خودکشی کرد؟ البته از تهمت و توهین به این و آن و به ویژه به پایداری و حضرت استاد هیچ دریغ نکردند. بعد از این چه کاری از دست ما بر میآمد؟
* آقای جلیلی گفته شد...
- آقاتهرانی: با آقای جلیلی چند جلسه گذاشته شد.
* برای کنار رفتن؟
- آقاتهرانی: نه! جلساتی گذاشته شد، ولی همه چیز خیلی در تنگنا افتاده بود. ما خودمان که میخواستیم نظرات آقای جلیلی را بفهمیم که اصلح هستند یا نه، برای جلسه وقت تنگ بود.
معتقدم که إنشاءالله برای آینده باید کمی زودتر به فکر افتاد که اصلح خودشان را معرفی کنند و بیایند و حرفشان را بزنند. پیش از این اشاره کردم که ما در زمینه برنامههای ریاستجمهوری هفت، هشت ماه زودترکار جدی کردیم که در تنگنا نیفتیم، ولی در آخرین لحظات مسائلی پیش آمد که قابل پیشبینی نبود، و معادلات را به هم ریخت.
*گفته میشود برای جبهه پایداری خیلی مهم نیست که مردم به کسی که معرفی شده رای بدهند یا نه. ممکن است کاندیدایی معرفی کنند و بدانند که رای هم نمیآورد ولی اصرار کنند که همین است. اما آیا نمیتوان کمی تنزل معیار داد و به فردی رای داد که هم رایآور باشد و فردی از جناح رقیب پیروز نشود؟ حتی برخیها میگفتند که بچههای پایداری گفتند اگر روحانی و قالیباف دور دوم رفتند، به روحانی رای میدهیم.
- آقاتهرانی: حالا اینکه بچهها حرفهایی میزنند، که رسمی نیست.
* در اضطرار باید وحدت کرد
*برای شما رایآوری مهم است؟
- آقاتهرانی: حاج آقا بحثی دارند که وقتی به حالت اضطرار برسید، باید وحدت شود. منتها در حالت عادی که اول بیاییم مطرح کنیم که به فلانی باید رای داد، زیرا رأی بیشتری دارد، حالت اضطرار نیست.
* آیا در انتخابات 92 اضطرار رخ نداد؟ نتایج نظرسنجی میگفت آن طرف اجماع شده و آرای آقای روحانی شدید در حال رشد است. حتی اصلاحات از کاندیدای اصلی خود عدول کردند و رسیدند به روحانی که در طیفشان نبود ولی اصولگرایان این کار را نکردند. اگر آقایان ولایتی یا قالیباف کنار میرفتند، بخشی از رایشان پشت آقای روحانی میرفت و در سبد آقای جلیلی نمیماند. ولی اگر جلیلی به نفع قالیباف کنار میرفت رای او پشت قالیباف میآمد چون رای صرفاً گفتمانی داشت و این رای به جناح مقابل منتقل نمی شد.
- آقاتهرانی: آقای محسن رضایی و دیگرانی هم بودند که هیچکدام کنار نرفتند. اگر گفته شود هر انتخاباتی حالت اضطرار است، پس هیچگاه نباید اصلح را مطرح کرد و باید همیشه از او عدول کرد و خود را درگیر صلحاء و پائینترها کرد. این ادعا به نظر بنده غلط است که اتفاق افتاد و از همان روز اول اصولگرایان تمهیداتی برای رأیآوری غیراصلح داشتند، که خود را با این همه تفرقه روبرو کردند که هرگز شایسته امّت ما نبود.
* اگر آقای رضایی هم کنار میرفت، بخشی از آرایشان سمت آقای روحانی میرفت.
- آقاتهرانی: یک چیز دیگر را هم در نظر بگیرید. در پایان کل آراء روی هم، اندازه آرای آقای روحانی نبود.
* بالاخره ائتلافها موج سازی میکند. آقای روحانی قبل از انصراف آقای عارف،7 درصد آرا را داشت. بعد انصراف عارف و حمایتهای یکپارچه طیف مقابل از وی و اجماع آنان، موج ایجاد شد و رایش به 25 درصد و بعد به 40 درصد رسید و در نهایت هم در روز انتخابات بیش از 50 درصد رای آورد.
- آقاتهرانی: تازه بعد از این همه شما به این رسیدهاید که ائتلاف، انصراف و ... . در حالی که بارها دیدهاید جواب نداده و دلخوش به موج غیرقابل پیشبینی هستید. بنده بار دیگر هم اعلام میکنم که اگرحالت اضطرار پیدا شود، یک حرف دیگر است، اما اگر اضطرار پیدا نشود، در حالت عادی باید اصلح را شناخت و برای او باید کار کرد. منتها دوستان خیلی از اوقات راجع به همین نکته تردید داشته و راهکارهای دیگری را باور دارند. یعنی همان روز اول شروع، گفتند که دنبال اصلح نیستند و دنبال این هستند که فلانی بیاید و انصافاً دویدند، پول خرج کردند، از علماء مایه گذاشتند و... که میخواهند او را مطرح کنند و همه با هم شدند. با این رویه باور کنید همیشه همین آش است و همین کاسه.
گاهی اوقات در مجلس میدیدم که دوستان به عنوان نماینده آقایی که میخواست رئیسجمهور شود، با یکدیگر صحبت میکردند. من میدانستم که میخواهد بگوید شما برو کنار تا من بیایم. اما چرا نمیگفت من میروم کنار؟ اگر بناست کنار برویم، خب تو برو کنار. من خودم به یکی از ایشان گفتم من پیشنهاد دارم که همه به نفع آقای جلیلی کنار بروید تا وحدت ایجاد شود. مگر وحدت خوب نیست؟ چطور اصلح کنار برود خوب است، ولی شما کنار بروید بد است؟ اما اگر معیار اصلح شد، در نتیجه بهترین، کارآمدترین و باتقواترین فرد رئیسجمهور میشود.
* این فردی که اصلح و بهترین است، بالاخره باید بتواند رای بیاورد یا نه؟
- آقاتهرانی: رأیآوری هم یک پارامتر است. به شرط آنکه شما از اول به علم غیب نگویید فلانی باید بیاید، زیرا رأی بیشتری دارد. اینطوری به اینجا نمیرسید. آنوقت شما پنج کاندیدا دارید و کاری نمیتوانید بکنید. اگر به سمت اصلح رفتید و توانستید به یک یا دونفر برسید، میتوان مسأله را حل کرد، اما اینکه چند کاندیدا میآورید و بعد نتیجه این است که رأیآورتر بماند، و در آخر همه میمانند چون همین گمان رأیآوری را دارند، باور ندارید همه از اصل اشتباه میکنید؟
* رایآوری به عنوان یک پارامتر در انتخاب اصلح محسوب میشود؟
- آقاتهرانی: رأیآوری به عنوان یک پارامتر فعال در کنار اصلح و در قد و قواره اصلح نیست.
* خب در آن صورت اگر اصلح رایآور نبود، چه باید کرد؟ فردی را معرفی کنیم و بگوییم رای آورد آورد و رای نیاورد هم هیچ؟
- آقاتهرانی: برای همین میگویم که اصلح را دنبال کنید تا به وحدت نظر برسیم. وگرنه، همیشه باید از اصلح عبور کنید.
* اصلح در نماز جماعت فردی است متدین که نماز را خوب بخواند و عادل باشد. یعنی ملاک ها و ویژگیهای فردی و شخصی صرف برای اصلح در این زمینه بسیار مهم است. اما وقتی مملکت به صورت مردمسالارانه اداره میشود، بالاخره فردی که به عنوان اصلح معرفی میکنیم باید قدرت ایجاد ارتباط با مردم، قدرت موجسازی و قدرت رای آوری او را هم در نظر بگیریم.اینطور نیست؟
- آقاتهرانی: آیا مقبولیت اصل است؟
* اصل نیست ولی...
- آقاتهرانی: پس اگر اصل نیست، آن را در کنار اصلح نگذارید. بروید دنبال اصلح!
* رایآوری در کنار اصلح نیست، اتفاقاً در انتخاباتها جزئی از ویژگیهای اصلح است. ما در انتخابات می خواهیم فردی را در سازوکار جمهوری معرفی کنیم که انتخاب او با آرای عمومی است. این موضوع در خود جبهه پایداری هم مطرح است. مثلاً در ذهنیت اعضای شورای مرکزی که آقای لنکرانی را به عنوان اصلح معرفی کردند، این گزاره وجود نداشته؟ به عنوان مثال اگر همهی مسئله در موضوع اصلح، بحث تدین باشد، قطعاً اعضا میتوانستند مثلاً شما را به عنوان فردی متدین در انتخابات کاندیدا کنند.
- آقاتهرانی: پناه بر خدا
* صحبت بنده این است که ممکن است در شورای مرکزی جبهه پایداری متدینتر و فقیهتر از آقای لنکرانی داشته باشیم. ممکن است در کارآمدی و تخصص هم افرادی بهتر از آقای لنکرانی وجود داشته باشند.ولی آنچه باعث شد شورای مرکزی آقای لنکرانی را گزینه نهایی خود معرفی کند، مقبولیت بیشتر وی نسبت به دیگر اعضای جبهه پایداری در بین مردم بود. این موضوع در انتخاب شما مستتر بود. یعنی اینطوری نبود که کسی معرفی شود که فقط متدین باشد و جامعه او را نشناسد و قدرت رایآوری، بیان، کلام و بسیج اجتماعی نداشته باشد. یک موقع آقایان مصباح و خوشوقت فرمودند که اصلح را معرفی کنید و سعی کنید تا رای بیاورد. اما خود اصلح هم باید یک قدرت بسیجکنندگی داشته باشد تا بتواند برنامههایش را خوب ارائه کند و مردم را همراه سازد. به خاطر همین هم وقتی میخواهد در سازوکار اننتخابات بیاید، باید به قول آقای جلیلی قدرت آزادسازی ظرفیتها را داشته باشد. شما به این عمل میکنید؟
- آقاتهرانی: بله. ما برای انتخاب رئیسجمهور خیلی زودتر شروع کردیم، منتها سر و صدا و اعلان هم نکردیم؛ چون حضرت آقا فرمودند کلید انتخابات پیش از موعد زده نشود.
* بله شاید بتوان گفت پایداری جزو گروه هایی بود که بحث های انتخاباتی خود را زودهنگام علنی نکرد.
- آقاتهرانی: افتخار میکنیم. برای ما حضرت آقا مهم و بیانشان حجت است. حالا هر کسی هم هر چه میخواهد بگوید؛ ولی قبلش باید تمهیدات لازم را آماده میکردیم. اگر نشد به اضطرار.
اضطرار را کمی توضیح دهم. مثلا خوردن گوشت شتر و گوسفند و مرغ جایز است. اما اگر در بیابان رفتید و گرسنه شدید و غذا نبود و دیدیم که چارهای نیست الا یک گربه، باید گربه را بخوریم. چقدر بخوریم؟ به اندازهای که نمیریم. آیا باید همیشه همینطور باشد که در انتخابات بخوابیم و در آخر کار بگوییم پنج نفر هستند و چارهای نیست، در حالی که هیچکدام هم بهترین نیستند.البته گاه خود را به این اضطرارهای برخواسته از بیتدبیری میزنیم، بعد هم میگوییم چارهای نیست. میگویند ببینید کدام کمتر بد است و آنکه بیشتر بد است را کنار بگذاریم. این اشتباه است. چه کسی گفته تو خودت را در بیابان گیر بیاندازی؟ مگر زمان را از تو گرفته بودند؟ خب میخواستی یک کیلو گوشت همراهت بیاوری تا اینجا گرسنگی نکشی و مجبور نشوی گوشت گربه بخوری. میدانی که خودت را با دست خودت به این روز بیندازی، حرام است ؟
خوب چه باید کرد؟ باید زودتر به فکر افتاد. به عنوان مثال برای مجلس نهم در خود تهران از خیلی قبلتر، یک عده از بچههای متدین که ممکن است شناخته شده هم نبودند را آرام آرام معرفی کردیم و جواب هم داد.
بنده قبول دارم که شناخت مردم در رأیآوری شخص تأثیر دارد. خوب بیاییم آدمهای خوب و درست را زودتر آماده کنیم و جلو برویم. برای ریاستجمهوری هم همینطور شد. پایداری قبلتر آمد و مثلا 50 نفری که به نظر میآمدند خوب باشند و یا کاندیدا میشوند را بررسی کرد.آنها را با موضوعات مختلفی مثل کارآمدی، مردمی بودن، انقلابی بودن، ولایتمدار بودن، سابقه جبهه داشتن و ... یکییکی بررسی کردیم.
برای پیدا کردن اصلح خط و خطوط هم مهم نیست. بعد به این مولفهها نمره بدهیم. مثلا فرد چقدر سابقه جبهه دارد؟ انقلابی بودنش چقدر است؟ پشتکارش چقدر است؟ مقاومتش چقدر است؟ در میدان جنگ چه کاره است؟ اگر آقا بگویند، چه میکند؟ به اینها نمره دهیم و بعد نگاه کنیم معدل چه کسی بیشتر است. خلاصه رسیدند به اینکه پنج نفر از دیگران بهترند، که اینها صالح میشوند. در بین این پنج نفر که بگردیم، میتوان اصلح را پیدا کرد. بین انگشتان دست هم انگشت سوم بزرگتر است. بالاخره همه اینها که یک قد و اندازه ندارند. باید ببینیم کدام یک شایستهترین فرد، کمخطرتر، متدینتر و کارآمدتر برای مدیریت نظام اسلامی است و در بین مردم شناختهشدهتر برای رأیآوری است، تا برای رأیآوریاوتلاش کرد. اینکه بنشینیم تا روز آخر، البته کار درستی نیست.
وقتی به این آقا رسیدیم او باید خود را معرفی کند. خب همه باید کار کنند و ما این کار را کردیم و رسیدیم. جالب است، وقتی به این پنج نفر گفته شد، یکی از آن عزیزان گفت من کاندیدا نمیشوم. دیگری گفت سراغ آقای لنکرانی بروید. زیرا من به او رأی میدهم و برایش حتی میگردم و رأی جمع میکنم. این هم چیزی است که طرف میگوید برای اصلح رأی جمع میکنم. دیگری هم خود به نتیجه نرسید. پس نامزدی ریاستجمهوری به تعیّن رسید. وقتی اینطور شد، پایداری ایشان را اعلام کرد. بعد هم شرایطی غیرمترقبه پیش آمد که ایشان کنار رفتند و دیگر انتخابات به تنگنا افتاد.
عدول از اصلح به صالح، وقتی است که واقعا چارهای نباشد، اما وقتی چاره هست باید چاره کرد. یکی از چارههای خوب این است که زودتر زمینهسازی شود.
* اینکه شما میفرمائید باید از قبل کار کنیم درست اما اصولگرایان با صحنه واقعی رو برو شدند که رای آقای روحانی به سرعت در حال رشد بود. 3 روز قبل از انتخابات با توجه به اینکه آقای عارف کنار رفت و روی آقای روحانی اجماع شد...
- آقاتهرانی: بروید سر بحث بعدی تا که تکرار مکرّر نشود.
آنچه که برای آینده فکر میکنم همین است که باید بصیرتدهی کرد و به سوی طرح انتخاب اصلح رفت. آقا هم همین را فرمودند و حضرت امام–اعلی الله مقامه- هم همین نظر را در انتخابات مختلف گفتهاند. آیا تا به حال از حضرت آقا و امام عزیز بحثی از مقبول شنیدهاید؟ صالح برای حالت اضطرار است، والا در حالت عادی باید بگوییم چه کسی اصلح است و او در صحنه بماند.
*به نظر شما، برهه ای از انتخابات که در آن رای رقیب شما به سرعت در حال افزایش است، حالت اضطرار نیست؟
- آقاتهرانی: نه! اگه اینطوری بخواهیم بگوییم، پس همیشه باید به حکم اضطرار عمل کرد. پس شما بگویید حالت عادی کجاست؟ و برای چه انقلاب کردیم؟ و اینهمه شعارها و وعدهها چه میشود؟که همهاش باید بگذاریم تا برود جلو و منتظر موج موجسواران باشیم که آنها به مجلس، دولت و مسئولیتها راه یابند. فکر نمیکنم عقل سلیم اینگونه حکم کند و عقلاء اینگونه بر ما بپسندند.
* نتیجه انتخابات در روزهای آخر کاملا مشخص شد.
- آقاتهرانی: نه! اگر اینطور بخواهید بگویید، خیلی بد میشود. یعنی شناخت، یاری الهی، بصیرتدهی و... همه کشک است؟ پس «إن تنصروا الله ینصرکم» اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند، چیست؟ باور کنید این اشتباه است که بگوییم: ولش کن! بالاخره یکی میآید و پیروز انتخابات خواهد شد.
* یعنی شما معتقدید نباید به نظرسنجیها توجه کنیم؟
- آقاتهرانی: چرا! ولی نظرسنجی کمتر اتفاق میافتد، خیلی از اوقات نظرسازی است. نمی شود هم یقین کرد. مگر اینطور نبود که هر نظرسنجی حرفی میزد؟ نظرسنجیها خیلی به سمت آقای قالیباف بود. من هنوز هم آن همه ادعاهای گزاف را که به عنوان نظرسنجی مطرح میکردند در موبایلم دارم و حذف نشده است.
* نظرسنجیها در روزهای آخر با موجی که بعد از ائتلاف ایجاد شد تقریباً منطبق بود. بر اساس روند نظرسنجیها بخصوص در روزهای آخر میشد نتیجه را حدس زد.
- آقاتهرانی: دیگر خیلی دیر شده بود و نمیتوانستند باز ادعای بیپایه خود را ادعا کنند؛ پس مجبور شدند که بگویند فلان شخص رأی نمیآورد و دیگری مقبول افتاد.
* مشخص شد که آقای جلیلی رای نمیآورد. این هم براساس همان نظرسنجیهایی بود که آقای جلیلی پیش از این در مسئولیتشان براساس آنها تصمیم میگرفتند.
- آقاتهرانی: اینکه ایشان چطور و روی چه حسابی ناگهان آمدند، یک مرتبه تمام برنامه درستی که ریخته بودیم را به هم ریخت. وقتی اینطور شد چه باید میکردیم؟ من فکر میکنم باز هم درست عمل کردیم و گفتیم میرویم سراغ اصلح بعدی، ولی اینکه بیاییم این اصل را از دست بدهیم که اصلح نه و برویم دنبال مقبول، این مسألهساز است و درست نیست. قبول کردن مقبول در انتخابات، خواهی نخواهی در جامعه به معنای این است که شما دیگر هیچ وقت اصلح را نخواهید داشت.
* در شرایط انتخابات سه روز آخر جریان بیابان شد یا نه؟ اگر به این وضعیت رسیدید چرا حرف آقای مصباح را که گفتند در شرایط اضطرار باید روی یک نفر اجماع کرد...
- آقاتهرانی: توجه دارید که این چندمین بار است که این سؤال را مطرح میکنید و بنده اصراری ندارم که به حتم نظرم را پذیرا شوید، ولی نه! بنده احساس اضطرار نکردم. ما هنوز مضطر نیستیم.
فکر میکنم باید در بین جوانان این مساله را حل کنیم که آیا میتوانیم از اصلح به این زودی با بعضی احتمالات و آمارهایی که داده میشود -که دیدیم هم معمولا راست نیستند و آمارسازی و بعضی اوقات با جوسازی است- عبور کنیم؟ اگر گفتید آری، پس چرا انقلاب کردید. شما انقلاب کردید چون میخواستید فکر آرمانی را پیاده کنید. پس باید پای آن ایستاد. ما دیدیم اگر دیروز هم نمیایستادیم همین را هم نداشتیم. یعنی اگر فکر آرمانی نظام را دنبال نمی کردند، جنگ شکست خورده بود.
خدا وکیلی کوتاه نیامدند که شد. چند روز پیش در مجلس اتفاقی افتاد که برای بنده عجیب بود. ما زمانی ماهواره هاتبرد را از یک شرکت خصوصی فرانسوی اجاره کردیم. ولی آمریکا که خودش هم مستأجر است، فشار آورده که ماهواره ایران را قطع کند. حدود نه ماه پیش نمایندهها ناراحت بودند و عدهای نوشتهای را امضا کردند، ولی الان بعد از نه ماه برخی میگویندکاری نمیشود کرد و ما نمیتوانیم مقابله به مثل کنیم؛ پس باید گذشت. ولی چرا وادادیم؟ اگر دوبار دیگر اینطور کنیم، آمریکا میفهمد که اول تهدید میکنید و بعد عقبنشینی! این بد است. شما اگر بخواهید نماینده به مجلس بفرستید، نباید به این راحتی از اصلح عدول کنید. وقتی پای اصلح بایستید، تازه صالح را به مجلس میفرستید.می بینید که پایداری به خاطر اصول و پایداری بر اصولش مورد قبول و اعتماد قشر جوان است.
چه باید کرد؟ زودتر باید رفت و گشت و اصلح را پیدا کرد و از او دعوت کرد. برخی خود جلو نمیآیند که باید به سراغ آنها رفت. قبول دارم که باید اصلح راشناخت و تبلیغ کرد.
البته چند جلسه بعد از انتخابات، پایداری تشکیل جلسه داده و در آن دوستان به خودانتقادی پرداختهایم تا که بدانیم آنجا چه اشکالی در برخوردهای خود داشته و چه اشتباههایی داشتهایم تا که آنها را تکرار نکنیم. بعضی کارها خوب بودکه باید آنها را نگهداشت. چه اینکه همه باید اهل نقد و بررسی خویش و گروه خود باشیم. مقام معظم رهبری در حرم علی موسیالرضا– علیهالسلام- بحث انتخابات را که مطرح فرمودند، چهار مرتبه از واژه اصلح استفاده کرده و همه را به سوی آن فراخواندند. یک بار هم مطرح کردند که دولت باید خوبیهای قبلیها را داشته باشد و نقایص آنها را نداشته باشد. مجلس هم باید این کار را بکند. اگر دقت کنید، این جمله هم گویای معنای اصلح است.
در روایاتی که از اهل بیت – علیهمالسلام- دریافت شده، البته آن احادیثی که با قرآن تطبیق دارد، در انتخاب مسئولین به سمت اصلح دعوت شدهایم. او که «زاده فی العلم و الجسم» توان علمی و بدنی برای انجام وظایف را داشته باشد.
من امیدوارم در آینده بهتر جلو برویم و رییسجمهور و وزرا و نمایندهها هم اصلح انتخاب شوند. اگر همه صالح و درست باشیم، نظام خوب جلو میرود و الا خود با دست خویش نظام را خراب کردهایم. امیدوارم این عزیزانی که بر منصب صدارت، مجلس و قضاوتند، همه خوب نقش اصلح را انجام دهند.
*یکی از سیاسیون اظهارنظر کرده بود که جبهه پایداری دفع حداکثری دارند و یکی از مرزهای اصلی اینها با قالیباف است. یعنی در جریان اصولگرایی مبنای خودش را روی مخالفت با آقای قالیباف گذاشته.
- آقاتهرانی: چه کسی این حرف را گفته است؟
*یک کارشناس سیاسی در گفت و گو با یکی از خبرگزاری های کشور
- آقاتهرانی: ایشان سخنگوی پایداری نیست.
* این نظری است که گفته میشود
- آقاتهرانی: از این نظرات خیلی گفته میشود.
* در انتخاب شهردار، جبهه پایداری از قالیباف حمایت میکند؟
- آقاتهرانی: ایشان الآن مگر شهردار نیست؟
* برای انتخابات بعدی شهردار
- آقاتهرانی: ما که کارهای نیستیم.
* بالاخره در شورای شهر افرادی از جبهه پایداری هستند.
- آقاتهرانی: آن ها هم باید به وظیفه خویش عمل کنند.
*رسانههای گروه مقابل که علیه آقای قالیباف فعال هستند. برخی رسانههای اصولگرا در این میان سکوت کردهاند. همان شبهه انتخابات که اگر امر بین روحانی و قالیباف باشد، سفید میاندازیم، در این مورد پیش آمده؟
- آقاتهرانی: آنچه من میگویم یک موضع رسمی است. ما در این مسائل خیلی ورود نکردیم و نمیکنیم. میدانید چرا؟
* یعنی در انتخاب شهردار ورود نمیکنید؟
- آقاتهرانی: اینها بحثهای جزئی است. ما بیشتر بحثهای گفتمانی را باید راه بیندازیم تا اصول کار خوب بسته شود. اگر اصول کار خوب بسته شد، مجلس و شورای شهر و ریاستجمهوری خوب میشود؛ اما اگر اینطوری نشد، همین وضعی است که هست. یک بار خوب میآید و یک بار بد؛ یک بار مسئول ضعیف است و بار دیگر قوی. بالاخره باید نظام را کجدار و مریز جلو برد. این سخت است. یکی از علتهای عدم موفقیت ما در پارهای از جاها همین است. مجلس دولت را میزند، دولت مجلس را و خود نمایندهها چطوری عمل میکنند. حتی خود وزرا گاهی همدیگر را میشکنند. برای اینها باید فکر درست کرد که برویم به سمتی که گفتمان درستی از انقلاب داشته باشیم.
ما هنوز که هنوز است وقتی با وزیر صحبت میکنیم، راحت میبینیم که طرف سکولار است. البته متدین و اهل روزه هم هست و محرم هم لباس سیاه میپوشد، حتی ممکن است نماز شب هم بخوانند، اما وقتی جلو میروی مثل بعضیهایی است که در نهضت آزادی بودند که نقش انقلابی میگرفتند و اصلا انقلابی نبودند؛ چون معتقد نبودند که اسلام در بحث سیاست و اقتصاد و صنعت و فرهنگ و آموزش و پرورش، ورزش، جوانان، امنیت، مدیریت، سخت افزاری ونرمافزاری حرف دارد.
برخی به راحتی میگویند این موضوعات غربی است و باید از بیرون بیاید. کسی که اینطور میگوید چقدر میتواند کار کند؟ او به انقلاب اعتقاد ندارد. انقلاب ما اسلامی است، بنابراین وزیری که میآید باید مسلمان باشد. مسلمان نه اینکه شهادتین گفته باشد، نه. یعنی وقتی میگوییم انقلابی باشد، انقلاب را قبول داشته باشد. خب آمریکا هم قبول دارد که انقلابی شده؛ اینکه چیزی نیست. چیزی که اهمیت دارد این است که وزیرو یا وکیل بتواند بفهمد سیاست اسلامی چیست. بنده بسیاردیدهام افرادی را که اشتباه میکنند.
از یک طرف امام علی- علیهالسلام- از همه ممسکتر و کمخرجتر بودند. دو نفر زبیر و طلحه خدمتش میآیند، شمع را خاموش میکند. مگر آن شمع اگر میسوخت و نور میداد، چقدر خرج داشت؟ یک شمع است. مگر خودش چقدر میارزید؟ میپرسد کارتان شخصی است یا برای مردم؟ وقتی میبیند کار شخصی است و مردمی نیست، به راحتی شمع را فوت میکند تا که خسارتی به بیتالمال نخورد. همین آقا بزرگترین قناتهای مدینه را کنده و وقف عام کرده که همه از آن بخورند. بزرگترین سفرههای غذا منزل ایشان توسط امام مجتبی– علیهالسلام- پهن میشد. بیشترین کنیز را این آقا آزاد میکند. پس جواب چیست؟ ما چقدر اینها را بلد هستیم؟ جوابش دو کلمه بیش نیست.
امام علی – علیهالسلام- درخرج مال خویش فوقالعاده سهلگیر و در مال نظام فوقالعاده ممسک و کمخرج است. وقتی که نوبت به شمع که مال نظام است میرسد، نمیگذارد بیجا آن را استفاده کنند و فوت میکند. وقتی نوبت خودش میرسد که چاهی را که خودش کنده و حفر فرموده، به سهولت آن را وقف میکند.
امام – علیهالسلام- جایی که مربوط به بیتالمال است، اگر فرزند خودش هم یک مقدار زودترآمد و سهم خودش را خواست، برای او تازیانه بلند میکند. حالا شما نگاه کن ما چقدر اینطور هستیم؟ کم نیستند کسانی که نسبت به بیتالمال بسیار لوطی هستند، ولی نسبت به اموال خود، فوقالعاده ممسک و کمخرج. اینها را چه زمانی باید یاد گرفت؟
یکی از کارهایی که باید بشود، این است که همه ما خداوکیلی یک دوره دیدگاه اسلام را لااقل در حیطه کاری خودمان بخوانیم، بدانیم و بعد عمل کنیم. شما که بازاری هستی اقلاً یک اقتصاد اسلامی بلد باش. وزرا، نمایندگان و... که باید بیشتر بدانند.
شما که وزیر خارجه هستید کجا باید صلح کنی؟ کجا باید تند باشی؟ میخواهی به سمت غربیها کار کنی، پس اسلامِ انقلاب کو؟ بالاخره من هم که میخواهم رأی بدهم باید به کسی رأی بدهم که اینکاره باشد. این، کار و تلاش و در یک کلمه مجاهده میخواهد. آنچه فکر میکنم لازم است و همه هم قبول داریم این است.
ما نمایندههاعضو کمیسیونها میشویم، در حالی که نه تخصصی داریم و نه میدانیم کجا هستیم و چه باید بکنیم؟ تازه اگر بلد باشیم، مدل غربیاش را خوب بلدیم. چقدر میدانیم و توانستهایم این مسائل را تفکیک کنیم؟ چند سوال جدی را میتوانیم پاسخ دهیم. این نقد فنی ماست که پیشنهاد میکنم به همه مسئولین و کارگزاران نظام اسلامی که در حیطه کاریشان یک دوره دیدگاه اسلام را ببینند.
یادش بخیر جناب دکتر رضائیان که از اساتید بزرگ مدیریت است و الآن هم در حال خدمت هستند- خدا حفظشان کند- پدر مدیریت هستند. ما با ایشان چند واحد مدیریت گذراندیم. هنوز یادم نرفته که ایشان میگفت من تنها کاری که کردهام این است که حرف غربیها را خوب خواندهام و خوب بلدم و خوب میتوانم توضیح دهم. این در حالی است که خودم مسلمان هستم، دانشجوی من بچه مسلمان است، شهریهای که به من میدهند اسلامی است، سر در اینجا هم عنوان دانشگاه اسلامی زده شده است، اما از اسلام چیزی نمیدانم. شما فکری برای این بکنید. این محیط هم انقلاب اسلامی است. من وقتی میتوانم خوب درس بدهم که حرف آنها را بزنم. این استاد گفت مرا کمک کنید.
آیتالله مصباح قراردادی با ایشان نوشت که این استاد، مدیریت غربیها را به طلبهها یاد بدهد و طلبهها بحث اسلامیاش را بررسی کنند و آن را گرفته و نقد و اصلاح کنند و راهکار دهند. چیزی که طلبهها بلدند، به استاد رضائیان کمک کنند، در عوض آنچه از ایشان میآموزند.
ما دوره را همینطور گذراندیم. ایشان نظریات غربی را به ما یاد میداد و ما مینشستیم و جلسه میگذاشتیم که کجای این نظریه، تئوری و یا گفتار درست است و با اسلام میخواند و آیات قرآنی در این زمینه چه نظر داده است. این خیلی کار میخواهد.
من از این دلم میسوزد که اسلام حرف دارد و با وحی زنده در ارتباط است، ولی ما نمیدانیم و از آن بیخبریم. مسلمان هم هستیم و تمهیدات فراوانی هم شده، دشمنها را شکست داده و سفرهها برای آموختن، عمل کردن و... پهن شده، ولی در آن هیچ غذایی ننهادهایم. بله، اگر یک کافر بیدین و یا کافری چون صدام به ما حملهور شود و علیه اسلام و مسلمین قیام کند، همه برای دفاع از اسلام اسلحه دست میگیریم، ولی خودمان نمیدانیم اسلام چیست.
*پیشنهاد به رئیسجمهور
یک پیشنهاد جدی هم برای آقای روحانی دارم. خود آقای روحانی طلبه است و میفهمد چه میگویم. شاید بهتر از همه متوجه شود. پیشنهادم این است که وزرا تک تک یک دوره مبانی اسلام و سیر حرکت آن را در رشته خودشان بگذرانند که بخش اسلامیاش کجاست؟ و چه باید کرد؟ این فرق میکند با اخلاق کلی گفتن. این یک چیز مبنایی است که باید یاد بگیریم. هر کاری که میکنیم باید بدانیم اسلامیاش چیست و بشود یک الگو. وزارتخانههای ما برای بیرونیها باید الگو شود تا کشورهای دیگر چون سوریه، لیبی، مصر، افغانستان، عراق و... که ما را قبول دارند، اگر خواستند از ما الگو بگیرند، بهترین شکل را داشته باشیم؛ نه اینکه آنها را به غلط بیاندازیم. ما باید یک مقداری در این جهت بیشتر کار کنیم.
* از وقتی که به ما دادید، نهایت سپاسگزاری را داریم.
- آقاتهرانی: من هم از شما ممنونم