گروه جنگ نرم مشرق- مطلب پیش رو بخش دوم گزارشی است از
مستند تمدنسازی، ساخته نایل فرگوسن، مورخ، اقتصاددان
و استراتژیست نوظهور غربی. وی در این مستند یک سوال اساسی را مطرح میکند: آیا غرب به تاریخ خواهد پیوست؟در این مستند 6 قسمتی وی میکوشد تا به 6 دلیل اساسی برتری
غرب در 500 سال گذشته اشاره کرده و در نهایت نتیجه میگیرد که آیا جهان غرب به
پایان خود نزدیک شده است یا خیر؟
پروفسور نایل فرگوسن یک جمهوریخواه تندرو و از نئومحافظهکاران است. در انتخابات دو دوره قبل در ایالات متحده مشاور جان مککین بود و در حال حاضر یکی از گزینههای اصلی جایگزینی هنری کسینجر در جناح جمهوریخواه و برنارد لوییس، استراتژیست فرهنگی غرب است.
او از مسیحیان صهیونیست و طرفدار دو آتشهی اسرائیل و کاملا ضد اسلام است. در سال 2010 همسر خود را با 3 فرزند طلاق داد و با ایان هیرسی علی که فمینیست افراطگرای ضد اسلام است ازدواج کرد.
انتخاب این مستند از یک سو با رویکرد دشمنشناسی، در جهت آشنایی مخاطبان با نظرات اصلی این استراتژیست غربی و ضد اسلام صورت گرفته و از سوی دیگر کمک میکند تا مخاطبان با دستیابی به برآورد استراتژیک متوجه شوند که دشمنان اسلام چطور یا چگونه فکر میکنند. در ضمن با توجه به اینکه جنبههای آموزشی این مستند از حیث تاریخی و کلاننگر، یکی از عوامل اصلی در انتخاب این مستند بوده، به مخاطب گرامی اصرار میورزیم که اصل ویدئوی این مستند را مشاهده نموده و از مطالب عمیق آن نهایت استفاده را ببرند. آنچه که در ادامه میآید روگرفتی ساده و خلاصهای مجمل از این مستند 6 قسمتی میباشد.
برای مطالعه بخش اول این گزارش اینجا کلیک کنید.
نایل فرگوسن
نایل فرگوسن: کمی بیش از 3 قرن پیش، تمدن غرب در خطر سقوط قرار گرفت. در سال 1683، بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش دو ارتش مسلح در برابر هم صفآرایی کردند؛ مسلمانان شرق در برابر تمدن غرب. اما در بیش از 300 سال گذشته، غرب به جز چند شکست موقتی، همیشه پیروز بوده است. چرا؟
دیدیم که اولین عاملی که غرب را به بالا کشاند، رقابت بین کشورهای کوچک و درگیر نزاع غربی بود که آنها را در برابر امپراطوری یکپارچهی چین به جلو راند. اما عامل دومی که این پیروزیها را رقم زد علم بود. و البته علم، به غرب در پیروزی در جنگها کمک کرد. و حالا این سوال مطرح است که آيا اگر ما برتری علمیمان را از دست بدهیم، به تاریخ خواهیم پیوست؟
امروزه در دنیا هر ابرقدرتی نیاز به علم دارد ولی در گذشته چنین نبود. بیش از 1000 سال پیش، این دنیای اسلام بود که سردمدار علم در جهان به شمار میرفت. اما چه دلیلی باعث شد تا اسلام از غرب عقب بماند؟
در جنگی که میان مسمانان ترک و ارتش وین صورت گرفت، در آغاز احتمال پیروزی مسلمانان بالا و احتمال برد مسیحیان بسیار کم بود؛ اما از آنجا كه امیر ترک، نقشهای برای اشغال بلندمدت وین نداشت، مردد شد و با آمدن لشکر 60 هزار نفری ارتش لهستان، جنگ به نفع غرب به پایان رسید. محاصرهی وین پایان یافت و امیر ترک به دستور سلطان ترکیه به دار آویخته شد.
پیروزی در محاصرهی وین با کمک توپها، لحظهای حیاتی در اعتلای غرب بود. و همین پیروزی باعث شد تا موجی از علاقه به علوم تسلیحاتی و شیوهی حکومت در غرب به وجود آمد.
هفتاد سال بعد از آن جنگ، دو مرد، تبدیل به نماد شکاف به وجود آمده در غرب و شرق شدند. سلطان عثمان سوم، و فردریک کبیر پادشاه پروس (آلمان کنونی). تغییراتی که فردریک به وجود آورده بود کاری با اروپا کرد که این قاره را از همهی دشمنانش پیش انداخت. او هرگز مردی با خیال آسوده نبود. در حالی که فردریک در مکانی خالی از حشم و خدم، سختکوشانه کار میکرد و این فرهنگ را در سراسر کشور جا انداخته بود، سلطان عثمانی در فضایی پرخفقان به حکومت میپرداخت. شهوترانی و تنبلی در کل حکومت وی به چشم میخورد. چیزی نگذشت که این امپراطوری، یک حکومت پوسیده شد.
در پروس، فردریک هرگز اجازه نمیداد تا مذهب و دین جلوی پیشرفتهای تکنولوژیکی را بگیرد و همواره به ساخت امارتهای عمومی بینظیر و در عین حال به ساخت دولتی سکولار دست میزد. در مقابل، در عثمانی، دین (نویسنده: از نظر دکتر نایل فرگوسن، این دین بوده است که عامل بدختی شده و نه تنبلی و کجفهمی از دین) عاملی دست و پا گیر برای پیشرفتهای علمی شده بود. در پروس مردم آزاد بودند تا مطابق میلشان پرستش کنند اما تا جایی که مانعی بر سر راه پیشرفت تکنولوژی نباشد.
به گفتهی یکی از علمای مسلمان، به ندرت پیش میآید که کسی شیفتهی این علم بیگانه بشود و مذهب را انکار، و عنان پرهیزگاری را از کف ندهد. دانشمندان مسلمان نمیتوانستند به علم غرب دست یابند چرا که مذهبشان ایشان را از خواندن کتابهای چاپی منع میکرد. برای عثمانیها، خط مقدس بود و قلم و مرکب حرمتی مذهبی داشت، همچنین خوشنویسی بر چاپ رجحان داشت. در اسلام گفته میشود که مرکب خوشنویسان از خون شهیدان مقدستر است (نویسنده: نهایت کجفهمی از احادیث) و این در حالی بود که در اروپای دچار انقلاب صنعتی، شبکهی بزرگی از دانشمندان همیشه در حال مکاتبه با یکدیگر بودند و عثمانی خارج از این شبکه بود. در سال 1515 حکمی از طرف سلطان سلیم، هر کسی را که به گسترش چاپ کمک میکرد به مرگ محکوم میکرد. این تابو تا قرن هجدهم ادامه داشت.(نویسنده: آنچه که آشکار است نه تنها برداشت- عمدا- اشتباه جناب فرگوسن از اسلام بلکه محدود و بهترین نوع دانستن حکومت اسلامی در سلسلهی عثمانی است. حرف علمی باید بدون قضاوت و تعیین درست و غلط زده شود. چنانچه در ادامه میبینیم این استاد دانشگاه آمریکا به شدت اصرار دارد بگوید اسلام با علم مخالف و مغایر است.)
این عدم تلاش برای آشتی دادن علم و اسلام، نتیجهای مهلک در برداشت. علم در نزد عثمانیان محدود به مطالعات سطحی دینی بود. تا اواخر قرن هفدهم در سراسر اروپا، حکمرانان به طوری فعال به ترویج علم میپرداختند. نگاه شاهان اروپایی به علم، نگاهی شخصی و سودانگارانه نبود بلکه مسئلهی ایشان نفع ملی بود. در اروپا همهی علوم به اشتراک گذاشته شده بود به طوری که اگر محاسبات رابرت هوک نبود، اسحاق نیوتون هرگز به مسئلهی گرانش پی نمیبرد.
فردریک به دانشمندان برای حل مسائل حل نشده جوایز زیادی میداد. این همه تلاش او برای کارهای علمی فقط روشنفکری او نبود بلکه اصل مسئله، افزایش قدرت نظامی بود؛ چیزی که با علم شروع میشود و با تسلط به پایان میرسد. در اواسط قرن هجدهم، فردریک کبیر نماد پیوند علم و قدرت نظامی بود. این روند تا جایی پیش رفت که پروس به لشکری بزرگ و مردمش به مردمی نظامی تبدیل شدند. صاحبان زمین افسرها و رعیتها سرباز بودند. ارتشی که در آن توپخانهی بینهایت دقیقش بهترین مدل برای پیروزی در 200 سال بعد از آن شد.
انقلاب علمی بستری بود برای شکوفایی اذهان خلاق. در سال 1740، یک ریاضیدان خودآموخته به نام بنجامین رابینز مکانیک نیوتونی را در حل مسائل توپخانه به کار گرفت. او از معادلههای مختلفی استفاده کرد تا اولین توصیف صحیح از تاثیر مقاومت هوا بر پرتابههای با سرعت بالا را ارائه بدهد. با محاسبهی تاثیر باد و هوا، رابینز به دستآوردی تاریخساز در زمنیهی بهبود دقت توپهای زمینی رسید. بعد از آن فردیک به سرعت دستور به ترجمهی آلمانی اصول جدید علم توپخانه داد. مترجم آن لئونارد اویلر، بهبود زیادی در آن داد، و ضمیمهای کامل از جداول تعیین کنندهی سرعت، برد، حداکثر ارتفاع، مدت پرواز با زاویهی پرتاب و حجم لولهی توپ به آن اضافه کرد.
عاملی به نام علم، به غرب، سلاحی به شدت کشنده داده بود: توپخانهی دقیق. و این دقیقا چیزی بود که عثمانیها کاملا از آن بیبهره بودند.
بعد از آن ترکها و عثمانیها به سرعت شروع کردند به تقلید صرف و کورکورانه از غربیها. تقلید ایشان به حدی بالا گرفت که حتی به سبک معماری و سرود ملی اپرایی ایتالیایی نیز رسید. به عنوان مثال کاخی که سلطان عبدالمسعود اول به عنوان بادوامترین سمبل دروان اصلاحات ساخت یک تقلید بزرگ از معماری اروپا بود. ترکها برای رسیدن به مقاصد خود نیاز به چیزی بیشتر از قصر و ساعت و معماری داشتند. آنها نیاز به قانون اساسی جدید، الفبایی جدید و دولتی جدید داشتند و همهی اینها به لطف مردی به نام کمال آتاتورک به ترکها داده شد. او فردریک کبیر ترکها بود(نويسنده: خيانتهاي بزرگ آتاتورك همگي به لطف تعبير شدند).
در زمان آتاتورک بالاخره رصدخانهای ساخته شد که در آن دانشمندان میتوانستند بدون نگرانی از تخریب توسط مذهبیون به تحقیقاتشان بپردازند. اما با این حال آتاتورک نتوانست از شر بدترین میراث عثمانها در سرزمین مقدس خلاص شود.
نویسنده: از نظر آقای فرگوسن اساس و بنیاد جنگ امروز بین اعراب و یهودیان در فلسطین اشغالی به این صورت آغاز شده است؛ دیدن رفع اتهام از اسرائیل و برگرداندن آن به سمت کشورهای مسلمان و حتی کشور دوست و برادرشان عربستان سعودی بسیار جالب توجه است:
به عنوان یک جامعهی غربی با اعتبار، اسرائیل در لبهی بُرندهی علم و نوآوریهای تکنولوژیکی قرار دارد چرا که باید مثل وین قدیم در برابر دشمنی مذهبی و کینهتوز از خود دفاع کند. تنها در سال 2008، مخترعان اسرائیلی موفق به ثبت 9591 اختراع شدند جدید شدند در حالی که رقم معادل برای ایران 50 بود. اسرائیل نسبت به هر کشور دیگهای بیشترین تعداد دانشمند و مهندس را در پایتخت دارد. یک کشور کوچک میتواند بر تعداد زیادی دشمن پیروز شود اگر علم را در کنار خودش داشته باشد درست مثل فردیک کبیر که با علمی که داشت تمام اروپا را به زانو درآورده بود.
اما این شکاف علمی بین شرق و غرب در حال بسته شدن است.
نمونهای از تهمتهای این استراتژیست جوان آمریکایی به ایرانیان که در لابلای حرفهای درست و علمی زده میشود:
سوال کلیدی این است که امروز غرب تا چه حد قادر به نگاهداشتن تقدم علمی خود است که در کنار دیگر عوامل مدتها است مبنای نظامی آن است؟ آیا این عاملی کشندهی دیگری است که شرق و اسلام موفق به دانلود آن شدهاند؟ در قسمت بعد میبینیم که عامل کشندهی دیگر غربیها همان دموکراسی آنها است. اگر ایرانیان بتوانند سلاح کشندهی ما را کپی کنند باید ببینیم آیا میتوانند دموکراسی ما را نیز کپی کنند؟
خط سیر: آقای نایل فرگوسن در این قسمت از مستند آیا غرب به تاریخ خواهد پیوست از رویارویی و همچنین برابری غرب و شرق در جنگ بین اتریش و عثمانی در سال 1683 میلادی یاد میکند. اما بعد از آن غرب حرکتی پرشتاب به سوی علم و فنون نظامی را در پیش میگیرد در حالی که دنیای اسلام به خواب میرود و خواب ناز خود را تا زمان بیداری کمال پاشا آتاتورک ادامه میدهد. همانطور که در آن زمان وین نوک پیکان غرب و عثمانی نوک پیکان اسلام بود، امروز اسرائیل نوک پیکان غرب و ایران و حزبالله نوک پیکان اسلام هستند. در حالت قدیمی غرب پیروز شد اما در حالت امروزی احتمال شکست علمی غرب وجود دارد.